اعلامیه کمیته مرکزی راه کارگر بمناسبت بازگشایی مدارس و دانشگاه ها
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱ مهر ۱٣۹۲ -
۲٣ سپتامبر ۲۰۱٣
اعلامیه کمیته مرکزی سازمان بمناسبت بازگشایی مدارس و دانشگاهها
هیجده میلیون آینده ساز ، در رژیمی اینده سوز!
با پایان تابستان و آغاز پائیز ، بیش از چهارده میلیون دانش آموز و حدود چهار میلیون دانشجو ، بار دیگر کلاسهای درس مدارس و دانشگاهها را از شوق علم و تحصیل لبریز می کنند . این جمعیت هیجده میلیونی عظیم ، سرمایه ارزشمندی برای هر کشوری محسوب می شود که آنها را نه " خطر امنیتی " بلکه آینده سازانی می پندارد که فردای جامعه به همت آنها ساخته خواهد شد . اما ایران کنونی نه چنین کشوریست و رژیم ایران نه چنین عرضه ای دارد که از این سرمایه عظیم برای توسعه همه جانبه سیاسی – اقتصادی و اجتماعی بهره ببرد . در واقع ما با یک تناقض بزرگ در جامعه ایران روبروئیم : از یکطرف با رژیمی سروکار داریم برآمده از درازنای تاریخ جهالت و تحجر مذهبی که با علوم مدرن بویژه علوم انسانی سر ستیز دارد و از سویی دیگر کودکان و جوانان و خانواده هایی که معتقدند : " توانا بود ، هر که دانا بود – زدانش دل پیر برنا بود " . این نافرمانی مدنی در حوزه آموزش عملا طی ٣۵ ساله گذشته رژیم را وادار کرده به گونه ای با آن کنار بیاید و حتی در مواردی پز آنرا نزد جهانیان بدهد و موفقیتهای علمی جوانان ایرانی در المپیادهای بین المللی و در عرصه ارائه مقالات و تئوریهای علمی را به حساب خود واریز کند . تو گویی این رژیم اسلامی نبوده که دهها هزار نفر از معلمین و استادان کشور را بعد از انقلاب بجرم دگراندیشی اخراج کرده و یا از سال ۵۹ تا ۶۱ دانشگاههای سراسر کشور را طی یک ضدانقلاب " فرهنگی " تعطیل نمود و یا هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجویان کشور را در جریان اعدامهای سیاسی دهه شصت ، قتل عام کرد و یا جنبشهای حق طلبانه تیرماه ۷٨ و پس از خرداد ٨٨ و غیره را وحشیانه سرکوب نمود ؟! . گویا همین رژیم نبوده و نیست که بعد از خسته شدن از اعدام و شکنجه و حبس جوانان ، بسیاری از فعالین دانشجویی را اخراج کرده و یا ستاره دار نموده و یا وادار به خروج از کشور کرده است ؟! گویا این رژیم ایران نیست که رکورد دار " فرار مغزها " در جهان است . در رژیمی که محیط آموزشی را نه یک فرصت ، بلکه یک خطر می پندارد که باید به آن به مثابه یک الویت امنیتی نگاه کرد و در همین راستا جان نثار ترین آدمها را برمسند وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم و فن آوری گماشت ، چگونه میتوان آینده روشنی را برای آینده سازان کشورمان متصور شد ؟ دقیقا به خاطر همین نگاه است که بیخونترین افراد متعلق به جناح " اعتدال و اصلاح طلبی " حکومتی برای این دو وزارتخانه رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی نمی گیرند تا جناح حاکم بر رژیم به همگان تفهیم کند که قشر هیجده میلیونی داش آموزان و دانشجویان کشور را بدست کسانی نخواهد داد که با زمزمه " کمی تساهل – کمی مدارا " موجبات شل شدن کنترل فاشیستی بر محیطهای آموزشی کشور را فراهم کنند.
اما سرکوب و کنترل بی امان در مدارس و دانشگاههای سراسر ایران و فقدان آزادی اندیشه ، بیان ، تشکل و تجمع ، تنها معضلی نیست که این قشر عظیم با آن دست به گریبان است . بحران افسارگسیخته اقتصادی و طبقاتی تر شدن نظام آموزشی نیز مکمل این فاجعه است که هنوز بیش از سه میلیون کودک به دلیل ناتوانی خانواده هایشان حتی وارد کلاس ابتدایی نیز نمی شوند و بیسواد باقی می مانند و بیش از هفت میلیون کودک زیر هیجده سال که باید در مدرسه باشند بدلیل ترک تحصیل و غیره جایی در مدارس کشور ندارند . آن بخش از جمعیت ۱۴ میلیونی دانش آموزان نیز اگر شانس اتمام دبیرستان و اخذ دیپلم را داشته باشند برای ورود به دانشگاههای عمومی ( رایگان ) باید از هفت خوان کنکور بگذرند و یا در صورت استطاعت خانواده ، در دانشگاههای " آزاد " ثبت نام کنند که اکنون بدلیل سود سرشاری که در آن نهفته است تعدادشان به بیش از ۴۰۰ عدد در ایران رسیده و بیش از یک میلیون هفت صد هزار دانشجو را در خود جای داده است . با این همه وجود چهار میلیون دانشجو حکایت از اهمیتی دارد که خانواده ها برای ادامه آموزش فرزندان خود قائلند ضمن اینکه واقفند میلیونها فارغ التحصیل دانشگاههای کشور بیکارند و میلیونها نفر دیگر از آنها به ناگزیر در مشاغلی غیر از تخصصشان مشغول به کارند. این مسئله بیش از همه در مورد دختران و زنان فارغ التحصیل صدق میکند که علیرغم سهم شصت درصدی شان در آموزش عالی تنها حدود ۱٣ درصد از بازار کار کشور دراختیار آنهاست . مواجهه شدن با همین معضل بزرگ و صدالبته ماهیت زن ستیزانه مبتنی بر آپارتاید جنسیتی است که رژیم را وادشته در دوساله اخیر با طرحهایی همچون تفکیک جنسیتی دانشگاهها و کلاسها و نیز محروم کردن دانشجویان دختر از تحصیل در بیش از ۷۰ رشته تحصیلی ، نارضایتی و نفرت خود را از شوق دختران کشورمان برای تحصیل در مراحل عالی به نمایش گذارد . این رژیم حتی از تحصیل مردان دانشجو در رشته های علوم انسانی نیز که آنها را مبتنی بر مکاتب مدرن غربی میدانند ، ناراضی است و اگر توانش را داشت که ندارد رسما سیستم آموزشی کشور را به حجره های فیضیه تبدیل میکرد.
البته وجه مشخصه این رژیم صرفا ماهیت مذهبی و طبقاتی آن نیست بلکه در عین حال ماهیت شوونیستی و حتی نژادپرستانه آن نیز است که از یکطرف بخش قابل توجهی از فرزندان این کشور را که به ملیتهای ترک ، کرد ، بلوچ ، عرب ، ترکمن و غیره تعلق دارند از حق ابتدایی آموزش به زبان مادری محروم میکند و از سویی دیگر میلیونها افغان و یا افغان تبار را نه تنها از حقوق شهروندی محروم میکند بلکه فرزندان و نونهالان آنها را نیز از حق آموزش حتی ابتدایی نیزمحروم می کند ضمن اینکه بخشی از شهروندان ایران نظیر بهائیان که ظاهرا از حق آموزش ابتدایی برخوردارند رسما حق تحصیل در دانشگاهها و استخدام دولتی را ندارند و اگر هم دست به ایجاد " دانشگاههای مخفی و یا خانگی " بزنند به شدت با آنها برخورد شده و دست اندرکاران آنها را به زندان می اندازند.
بنابراین رژیم سرمایه داری اسلامی ایران که از مشتاقان آموزش " ازگهواره تا گور " به تنگ آمده ، چاره را جز تشدید کنترل ، بی ارزش کردن مدارک تحصیلی در بازار کار و اقتصاد ، خانه نشین کردن دختران و زنان و اعمال تبعیضات گوناگون طبقاتی ، سیاسی ، ملی و غیره نمی بیند . به هر حال این رژیم قرون وسطایی در عصری متولد شده که نمیتوان در آن درب مدارس و دانشگاهها را برای همیشه بست اما میتوان با به بن بست کشاندن افق آنها ، فردایی تاریک و پراضطراب را برای آینده سازان ایران رقم زد . این سرنوشت تیره و تار را میتوان و باید تغییر داد ، نه با دخیل بستن به کرامات این وزیر یا آن وزیر " معتدل " بلکه با سرنگونی انقلابی کلیت این نظام جهنمی و آینده سور . تنها یک انقلاب حقیقتا مردمی – که آزادی و برابری را توامان بر پرچم خود نگاشته باشد - میتواند آینده ای روشن و امید بخش را به هیجده میلیون آینده ساز نوید دهد و هم بیش از یک میلیون معلم و استاد و کادر آموزشی را از منجلاب فقر و استرس یک زندگی چند شغله رهایی بخشد و با ایجاد محیطی از شادی ، آزادی و رفاه برای همگان ، آموزش علم را به یکی از مهییج ترین فعالیتهای انسان معاصر تبدیل کند . این امکانپذیر است اما نه در چارچوب رژیم اسلامی سرمایه درای ایران .
زنده باد آزادی ، زنده باد سوسیالیسم
کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
٣۰ شهریور ۱٣۹۲
|