یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تحولات اخیر و تأثیر "نرمش قهرمانه" بر چالش هسته ای!


تقی روزبه


• برای دولت های غربی تا مادامی که دولت ایران نشانه هائی از تغییر رفتار و جهت گیری های سیاسی مورد نظر آن ها در راستای همسوئی با سیاست های آمریکا نشان ندهد، بحران هسته ای هم چنان مسأله پایان نیافته ای است و جائی برای برسمیت شناختن تولید انرژی هسته ای "صلح آمیز" وجود نخواهد داشت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۴ مهر ۱٣۹۲ -  ۲۶ سپتامبر ۲۰۱٣


رمزگشائی از یک عبارت مبهم و دو پهلو: معنای «فرصت استثنائی و ناپایدار» کنونی چیست؟!
عبارتی مبهم ولی مهم و هشدارآمیز بطور مکرر و به انحاء گوناگون در سخنان روحانی و یا در نامه خاتمی در گاردین به قدرت های غربی و ۵+۱ نسبت به از دست دادن فرصت استثائی و ناپاپدار کنونی ابراز می شود. براستی مراد از آن چیست؟ و چرا بصورت مبهم و هشدارآمیز مطرح می شود؟ آیا یک عبارت تک معنائی است یا چندمضمونه؟ بنظر می رسد برای درک جوانبی از اوضاع کنونی رمزگشائی از آن ضروری باشد. اما برای آن لازم است که نگاهی به رویدادهای اخیر داشته باشیم تا معلوم شود این عبارت رمزآلود در چه زمینه و بستری مطرح شده و معنا پیدا می کند.

اینک پس از فرونشستنِ تب دپیلماسیِ معطوف به رفتارها و دیدارهای تشریفاتی و سرپائی در کریدورها و یا میز ضیافت سازمان ملل توسط رسانه های جمعی که ظاهرا به همان سرنوشت دست ندادن خاتمی و بیل کلینتون انجامید، و روحانی به سی ان ان گفت که گرچه بطوراصولی اختیارچنین دیداری را داشته است اما شرایط مناسب و فرصت برای آن کم بوده است. در واقع وی و مشاورانش با درنظرداشت شرایط داخلی و بین المللی برآن شده اند که آن را هم چون برگی نسوخته برای مراحل بعدی دست نخورده نگهدارند. با فرونشستن امیدهای کاذبِ برانگیخته شده پیرامون دیدار و حتی مذاکره دو رئیس جمهور، و فاصله گرفتن از خطابه های مشحون از کلیات و تعارفات طرفین، زمان شخم زدن زمین سخت و کلنجاررفتن با مشکل مزمن و اصلی که سال هاست که مذاکره بی حاصل حول آن بی نتیجه مانده است فرامی رسد. البته وجود تحولاتی چون درهم شکستن تابوی مذاکره مستقیم با آمریکا و با محکوم کردن هلوکاست و تبادل نامه بین دو رئیس جمهوری و تغییرات لحن رژیم و ترکیب تیم مذاکره کننده و کلا انعطاف های طرف ایرانی، گرچه تلطیف کننده فضا و تسهیل کننده مسیر دشوار مذاکره اصلی بشمارمی روند، اما هیچ کدام به تنهائی راه حل و شخم زدن زمین سخت هسته ای نیستند. در این جاست که ما با واقعیت یک بستر و رویاهای متفاوت مواجه می شویم. رویائی که در آن حتی هم پوشانی ظاهری برخی مفاهیمی چون اذعان به داشتن حق صلح آمیز انرژی هسته ای ترک بر می دارد و کشاکش هدف ها و رویاهای متفاوت درپشت آن رخ می نماید. و در غیاب آن بعید است مثلا اعلام آمادگی و دعوت جمهوری اسلامی برای همکاری و ایجاد صف مشترک علیه خشونت و تروریسم و تأمین صلح، هم چون دعوت خاتمی به گفتگوی تمدن ها درسال ۲۰۰۱، به عنوان راهکار و گامی واقعی برای خروج از بحران جدی گرفته شود.
توجه به چند مهفوم و عبارت چالش برانگیز زیر که این روزها به وفور بر زبان آورده می شود به عنوان کلید واژه های ارزیابی از اوضاع و ظرفیت و معنای نهفته در آن ها دارای اهمیت است:
- سیاست برد برد
- برسمیت شناختن حق غنی سازی هسته ای ایران
- ادعای داشتن اختیار تام
- هشدار نسبت به این که فرصت طلائی بدست آمده برای گشایش، موقت و ناپایداراست و باید بدون تأخیر شروع کرد.

میزان کارآئی سیاست برد برد روحانی

الف- گرچه بعید است که هیچ سیاستمداربا ذکاوتی وقت خود را صرف انکار چنین واژه گان دهان پرکنی نماید. این باصطلاح استراتژی برد برد در جهانی که در آن سخن اول و آخر را قدرت ها و منافع آن ها و نه فرضا حقوق رسمی و فرمالیته متعلق به آحاد جامعه جهانی برزبان می راند، فقط یک شعار قشنگ و تفنگ بدون خشاب است. این قدرت ها برای حریفی که در زیر فشارهای سهمگین اقتصادی و سیاسی و تهدیدهای نظامی، در وضعیت ضعف قرارگرفته و ناچار شده جام زهر را بنوشد ولو آن که نرمش های خود را با صفت قهرمانه بیاراید، چندان تره ای خورد نخواهند کرد. البته جمهوری اسلامی برای پوشاندن ضعف خود تلاش می کند که مذاکره و تلاش برای کنارآمدن با دشمن خود را ازطریق برخی قدرنمائی ها و با تهدید ضمنی همراه کند و به نوبه خود هر دو گزینه سازش و تهدید را توأمان روی میز بگذارد تا شاید کفه ترازو را کمی متعادل تر ساخته و به توقعات بیش از حد حریف قدر قدرت دهنه ای بزند. چنان که در آستانه سفربه نیویورک رژیم ایران تحویل سوخت بوشهر و توافق برروری ساختن نیروگاه های جدید با روسیه و رژه موشک های دورپرتاب خود را برخ حریف می کشد و یا بخشی از خطابه روحانی در سازمان ملل را به تشریح وضعیت فاجعه بار منطقه و به عنوان تداوم پی آمدهای مداخله های قبلی در عراق و افغانستان و سوریه ... اختصاص می دهد و از این طریق می کوشد که نقش خود در فرونشاندن این تلاطمات و آمادگی اش برای همکاری در این عرصه ها را به رخ حریف بکشد.

دو رویای متفاوت در حق استفاده از انرژی هسته ای

ب- درمورد حق غنی سازی، واقعیت آن است که با وجود تصریح حقوق بین الملل برای اعضاء آژانس، و اذعان ظاهری به وجود چنین حقی برای ایران، اما در عمل شاهد رویکردی متضاد و رویاهای متفاوت هستیم: تا آن جا که به غرب و اساسا به دولت آمریکا برمی گردد، دولت جمهوری اسلامی در جرگه دشمنان عمده آمریکا و غرب و متحدین آمریکا بویژه درمنطقه رده بندی می شود و نه هم چون یک کشور دوست و یا بی خطر. در این رابطه آن ها سوای تعارف و واژه های دیپلماتیک و بکارگیری برخی ابهامات عامدانه در فرمولاسیون ها، در بیانی بدون پیرایه، خواهان آن هستند که حکومت ایران فاقد ظرفیت توان هسته ای و خود کفائی در فرایند تولید آن باشد که او را قادر سازد در صورت احساس نیاز، مبادرت به ساخت سلاح هسته ای بنماید. آن ها می گویند دولت ایران باید صلح آمیزبودن مقاصد هسته ای خود را اثبات کند. اما در ساختار سیاسی کنونی تنها عامل تضمین کننده برای آن ها فقدان توان غنی سازی است. اگر بخواهیم با بیان ُرتش نشده صحبت کنیم، "محترمانه" خواهان خلع سلاح هسته ای ایران هستند. در گوهرخود همانند خلع سلاح شیمیائی سوریه و یا آن گونه که زمانی در لیبی دوره قذافی صورت گرفت. بنابراین وقتی اوباما و یا اولاند و دیگران از حق استفاده و یا دسترسی ایران به انرژی هسته ای سخن می گویند معنایش آن است که همه این ها می تواند در شفافیت کامل و تحت کنترل و نظارت قدرت های هسته ای به ایران داده شود و این که رژیم ایران بخواهد رأسا به تولید آن ها مبادرت کند قابل تحمل نیست. وقتی روحانی در سخنرانی سازمان ملل از برسمیت شناختن حق ایران درغنی سازی انژری هسته ای در خاک خود حتی با پذیرش شفافیت کامل سخن می گوید، علیرغم امیدواریش به حل مشکل، درعین حال وجود دو رویکرد متضاد را به نمایش می گذارد. البته لحن و شفافیت کامل و آمادگی مذاکره با آمریکا و برخی نرمش های تاکتیکی در جای خود مهم هستند و نشانه هائی از آمادگی برای عقب نشینی ولو تاکتیکی در این حوزه ها بشمارمی روند و بخشی از ملزومات سازش و تأمین خواست های دولت های غربی را تشکیل میدهند، اما همه آن ها نسبت به گره گاه اصلی و مسأله کانونی فرعی محسوب می شوند.
دراین جا می رسیم به گره خوردگی بحران هسته ای با جهت گیری های سیاسی و راهبردی رژیم. برای آن ها تا مادامی که دولت ایران نشانه هائی از تغییر رفتار و جهت گیری های سیاسی که در انطباق با شاخص ها و نرم های مشخص و تعریف شده مورد نظر آن ها در راستای همسوئی با سیاست های آمریکا و متحدینش اش در منطقه نباشد، بحران هسته ای هم چنان مسأله پایان نیافته ای است و جائی برای برسمیت شناختن تولید انرژی هسته ای "صلح آمیز" وجود نخواهد داشت و اصل خود کفائی در تولید انرژی هسته ای در داخل برسمیت شناخته نخواهد شد. بطورکلی حل این معضل به دو صورت امکان پذیر بود: اگر که توازن نیرو و تحمیل آن به طرف مقابل بسود ایران بود. راهی که رژیم درطی دو دهه گذشته درپیش گرفت اما به دلایلی ناتوان از به پایان رساندن آن شد. شق دیگر تغییرسیاست تنش آلود با غرب و جلب اعتماد آن می بود که دراین صورت نیز چه بسا با تبدیل شدن به کشور دوست، وجود ایران دارای ظرفیت هسته ای در ژئوپلتیک استراتژی منطقه ای آمریکا پذیرفته می شد. امری که لااقل در افق کنونی نشانه ای از چنین استراتژی نوینی درسپهرسیاست های کلان جمهوری اسلامی مشهود نیست، امری که مستلزم استحاله جمهوری اسلامی به یک رژیم مطلوب غرب است. اکنون و در وضعیت توازن قوای کنونی اما دولت های غربی و در رأس آن آمریکا و متحدش اسرائیل به هیچ وجه حاضربه پذیرش دشمنی با ظرفیت های بالقوه هسته ای نیستند. البته صنعت گفتگو و هنر بکارگیری تاکتیک و نرمش های محدود قادربه تأمین این انتظارنیست. سیاست کنونی رژیم آن است که با دادان امتیازات محدود در بن بست مذاکره و شفاف سازی های بیشتر و احیانا دادن برخی تعلیق های مقطعی و موقت در سیکل تولید انرژی هسته ای و ایجاد باصطلاح اعتمادسازی متقابل و بسط مناسبات سیاسی با دولت های غربی مشکل را حل کرده و راه را برای رفع تحریم ها که زمین گیرش کرده است بگشاید که البته با وقوف دولت های غربی به وضعیت ضعف ایران و با توازن نیرو و یا نقش جناح های تندرو و جنگ طلب و لابی ها با چالش های مهمی رویروست.

ج- عبارت "اختیار تام دولت و هشدار که فرصت بوجود آمده پایدار نیست"، صرفنظر ازهدف تشویق جناح های نرم تر بلوک غرب به وسوسه کنارآمدن با انعطاف، اما درعین حال حد و حدود تاکتیک سازش و انعطاف رژیم درمذاکرات پیش رو را تعیین می کند.
رمزگشائی از عبارت "فرصت محدود و گذرا" صرفنظر از آن که نه فقط می خواهد به دول غربی در داشتن اختیار هیئت مذاکره کننده اطمینان خاطر بدهد، به مخاطبانی که به تجربه با دوگانگی سیاست ها در ایران آشنایند و می دانند که تا وقتی کانون قدرت اصلی نخواهد، مذاکره جز تلف کردن وقت نبوده و حتی اگر باهئیت های گفتگو کننده هم به توافقاتی دست یابند، بدون تأیید مرکز فاقد اعبتار و تضمین لازم است، و هم چنین نه فقط به معنی لحاظ کردن و کاربرد باصطلاح تاکتیک دوگانه تهدید و فرصت در برابر سیاست دوگانه دیپلماسی و تهدید نظامی توسط دولت های غربی است، اما علاوه برآن ها و مهم تر از آن ها، به معنی آن است که این اختیار داده شده موقت و مشروط است و هرلحظه می تواند پس گرفته شود. در جمهوری اسلامی با تغییر قوه مجریه ساختاراصلی قدرت دست نخورده باقی مانده و هنوزهم منافع و مطامع رهبر و باندهای مسلط حرف نهائی را می زنند. این عبارت هم چنین نشان می دهد که در مذاکرات پشت پرده ای که رفسنجانی و روحانی با خامنه ای برای کاستن از فشارهای خارجی و روبراه کردن اقتصاد به عمل آورده اند او با بدبینی مزمنی که به روند مذاکره با آمریکا و غرب دارد، و نیز با نگرانی شدیدش از شکل گیری یک قدرت دوگانه در بالا و مزمن شدن بحران دارد، در طی یک اتمام حجت، فرجه معینی را دراختیار جناح منتقد و پیروز انتخابات اخیر گذاشته است که با استفاده از امتیاز- مشروعیت "انتخاباتی" و اختیارات، به آزمون سیاست های خود به پردازند. از دو حال خارج نیست یا آن ها موفق به گشایشی می شوند که البته قبل از هرچیز نفع اش به به کیسه نظام ریخته می شود، یا آن که ناکام می شوند که در این صورت اتوریته و حقانیت خدشه دارشده خامنه ای که درپی عملکردش درطی ٨ سال گذشته و فرو رفتن نظام در بحران، بزیر سوال رفته است تقویت شده و به او و نیروهای افراطی امکان تعرض تازه ای و از جمله توسعه پروژه هسته ای می دهد. با درنظر گرفتن چنین اتمام حجتی است که رفسنجانی و روحانی و خاتمی گفته و ناگفته برآنند که با ارسال زیگنال هائی به دولت های غربی آن ها را از زیاده خواهی هائی که می تواند موجب بهم خوردن سازش شکننده و توازن نیرو در ساختار قدرت بشود، آگاه کنند. خاتمی در نامه اخیرش به گاردین با یادآوری تجربه شکست خورده اش بدلیل بی توجهی غرب به انعطاف هایش، بار دیگر شکنندگی وضعیت را یادآوری کرده است تا با حداکثرخواهی خود موجب بر برآمد مجدد نیروهای تندرو داخلی را سبب نگردند. چنین است معنای پیام نهفته در هشدار مربوط به عبارت فرصت ناپایدار و محدود.
***

رنگ خاکستری و راه های میانه

با این همه در ارزیابی از اوضاع ضمن نگاه کلان به معضل هسته ای و چالش های واقعی آن، نباید همه چیز را یا سیاه سیاه یا سفید سفید دید. نباید یک طرف را ضعف مطلق و طرف دیگر را قدرت مطلق انگاشت. چرا که اگر رژیم ایران در چنبره بحران چند وجهی گرفتارآمده است، درهمان حال آمریکا و متحدینش نیز در منجلاب بحران های سنگینی در منطقه و در کشورهای حول و حوش ایران فرو رفته اند و همین مسأله سبب می شود که در بطن کشاکش های بی پایان چه بسا غریزه نیاز طرفین به یکدیگر مجالی برای بروز و عرض اندام پیدا کند. در عالم سیاست که مکانیک کشاکش نیروهاست، همواره امکان بروز حالت های بینابینی و تغییر برخی رویکردها ولو آن که الزاما پایدار هم نباشد وجود دارند که در طی آن ممکن است از تولید دستاویزهای تحریک کننده کاسته شود و فرصت هائی برای اجتناب از جنگ و کاستن از دامنه تحریم ها و نه البته کامل و دفعی بلکه تدریجی و گام به گام و در تناسب با تست ها و دستاوردها فراهم گردد. و چه بسا در اردوی غرب صدای کنار آمدن و مصالحه در قیاس با صدای بلند مدافعان تشدید تحریم ها و جنگ طلبان طنین بیشتری پیدا کند و مناسبات آمیخته به کشاکش طرفین بدون آن که از بین برود در سطحی نازلتر قرار گیرد.
در این راستاست که می توان گفت دیپلماسی تنش زدائی روحانی و رفسنجانی چه بسا با استفاده از زبان نرم تر و کمتر پرخاشجو و شفاف سازی بیشتر و دادن امتیازهائی چون تعلیق موقت و یا اجازه بازرسی های بیشتر، فرجه هائی برای کاستن از فشارها اگرنه حل کامل آن ها، همراه با تداوم چانه زنی علنی و غیرعلنی با قدرت های بزرگ فراهم سازد. چرا که بلوک غرب - البته بجز دولت اسرائیل- بویژه در اروپائی ها تمایلی وجود دارد که قطب اعتدال در داخل ایران را تقویت کنند. و همین مسأله سیاست سفت کن شل کن از سوی آن ها را تقویت می کند بدون آن که بخواهند بدون گرفتن تضمین های حداقل اجازه نفس تازه کردن به حریف خود بدهند. مذاکرات پیش رو احتمالا نخستین نشانه ها را در سوگیری این چالش ها به جلوی صحنه خواهند راند.

رویکرد اپوزیسیون مستقل

تا آن جا که به مدافعان صلح و آزادی و برابری مربوط می شود، در شرایطی که کشور پیشرفته صنعتی چون ژاپن نمی تواند ازعهده آسیب های پیشاروی نیروگاه های هسته ای برآید، بطریق اولی بازی با چنین ابزارهای خطرناکی توسط رژیم ایران، آن هم درشرایطی که دست رسی کشور به انرژی های سالمتر و حتی کم هزینه مقدور است، جز یک اقدام غیرعقلانی و خطرناک با سرنوشت مردم ایران و منطقه و جهان نیست و البته برخورد آمرانه و زورگویانه قدرت های بزرگ و متحدین منطقه ای وی، و یا محکوم کردن اعمال سیاست های دابل استاندارد قدرت های بزرگ در مورد انرژی هسته ای و نظایر آن، نمی تواند توجیه کننده حقانیت رژیم درتمسک به حربه انرژی هسته ای باشد. ایران احتیاجی به تولید انرژی هسته ای، آن هم توسط یک حکومت مستبد و غیرپاسخ گو به مردم ایران و منطقه و جهان و عامل تقویت موقعیت استبداد دیرپا در کشور ما ندارد و اقدامش از هیچ مشروعیت مردمی برخوردارنیست. و تنها بر فقر و میلیتاریسم و سرکوب دامن می زند. بنابر این آن چه که بنام "منفعت ملی" از آن نام برده می شود، درست عکس آن صادق است و مقایسه پروژه هسته ای با پروژه ملی شدن نفت در زمان مصدق نیز مغالطه ای بیش نیست. از جانب دیگر چنین رویکردی بی شک به معنای تأیید اهداف و سیاست های توسعه طلبانه و تبعیض آمیز قدرت بزرگ و در رأس آن دولت آمریکا نیست. برعکس دفاع از منطقه خاورمیانه عاری از سلاح هسته ای و سایر تسلیحات کشتارجمعی و نیزعلیه هرنوع انباشت آن ها در سطح جهان و مقابله با جنگ افروزی و استثمار و تاراج منابع کشورهای دیگر توسط این قدرت ها، هیچ بهانه ای توجیه پذیرنیست.
و دراین رابطه غش کردن به سمت رژیم و تطهیر سیاست های آن توسط آن ۵۰۰ نفر امضاء کننده ای که تحت عنوان اکنون نوبت اوباماست و کم نیستند از همکاران و حامیان دیروز وامروز رژیم در میان آن ها، یا غش کردن آن صدنفر امضاء کننده به سوی سرا پرده قدرت های بزرگ که با تطهیر سیاست آن ها، خواهان گام برداشتن یک طرفه از سوی دولت ایران هستند و حتی اکنون هم حاضرنیستند از ضرورت سیاست لغو تحریم و گرسنگی دادن مردم بدون پیشوند «فعلا» دفاع کنند و در گذشته هم مواضع جنگ طلبانه برخی از آن را شاهد بوده ایم*، به یک سان محکوم است.


* در این میان تعویض موضع برخی از امضاء کنندگان جالب است. شماری از اعضاء شناخته شده اتحاد جمهوری خواهان که سه دهه بطور پیگیر و با سماجت مدافع اصلاح پذیری رژیم جمهوری اسلامی و حمایت قاطع از اصلاح طلبان نزدیک به حاکمیت بودند و مدعی شکوفائی جمهوری لائیک از دل نظام ولایت فقیه ، و هم چنین مخالف سیاست های جنگ افروزانه بوده اند، اکنون در یک چرخش باورنکردنی نام آن ها را می توان در لیست مدافعان صریح و شرمگین تحریم و جنگ یافت. ای کاش آن ها حداقل به کسانی که بیش از سه دهه است که تلاش کرده اند تا آن ها را به اصلاح پذیری نظام متقاعد کنند احترام حداقلی می گذاشتند و چند کلمه ای در توضیح چرخش و تغییر کمپ خود توضیح می دادند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست