قانونی کردن همخوابگی با فرزند خوانده توسط اوباش اسلامی در مجلس
جمال کمانگر
•
خبر تصویب ازدواج سرپرست (اینجا لابد منظور مرد است) با فرزند خوانده توسط اوباش اسلامی مجلس شورای اسلامی باعث واکنشهایی مختلفی شده است. من هم با آن بخش که به شدت با این مصوبه قرون وسطی مخالف هستند هم صدا هستم. اما نقد من ریشه ای تر است. این سنت در میان مسلمانان در سراسر جهان بیش از ۱۴۰۰سال قدمت دارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۴ مهر ۱٣۹۲ -
۲۶ سپتامبر ۲۰۱٣
خبر تصویب ازدواج سرپرست (اینجا لابد منظور مرد است) با فرزند خوانده توسط اوباش اسلامی مجلس شورای اسلامی باعث واکنشهایی مختلفی شده است. من هم با آن بخش که به شدت با این مصوبه قرون وسطی مخالف هستند هم صدا هستم. اما نقد من ریشه ای تر است. این سنت در میان مسلمانان در سراسر جهان بیش از ۱۴۰۰سال قدمت دارد. باید ریشه این نوع تفکر که از قرآن و سنت "پیامبرش" محمدبن عبدالله گرفته شده است خشکانده شود. تعدد زوجات، صیغه و دهها سنت قرون وسطی دیگر تنها و تنها در جهت قانونی کردن و همخوابگی جهت کام روایی "مردان مسلمان" و به شدت ضد زن و ضد کودک است. چگونه از این به بعد باید به نظامی که در آن کودکان بی سرپرست همین امروز در ایران به فرزند خوانده گی سپرده میشوند اعتماد کرد؟! هیچ امنیتی برای کودکان بی سرپرست نخواهد ماند. هرچند کم نیستند زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب در ایران که کودکان بی سرپرست را به فرزند خوانده گی قبول میکنند و تصویب چنین قوانینی را دون شان انسان میدانند. اما این مسئله به ذهن خطور میکند "مردان مسلمان" بر اساس این قانون مصوب مجلس اوباش اسلامی و سنت پیامبرشان برده های جنسی برای آینده به فرزند خوانده گی قبول میکنند.
اما این مسئله از کجا آمده است؟ به داستان زید بن حارثه در قرآن، سوره احزاب، آیه ٣۷ دقت کنید تا به عمق این قانون قرون وسطی پی ببرید.
زید ابن حارثه پسر خواندهی محمد ابن عبدالله بود؛ محمد بن عبدالله نیز او را خیلی دوست میداشت تا جائیکه به وی، "زید ابن محمد" میگفتند، زیرا در آن زمان فرزند خوانده مانند فرزند ژنتیکی انسان به حساب میآمد تا جائیکه ارث هم میبرد. در سال حدوداً پنجم هجری بود که محمد بن عبدالله از دخترعمه اش، زینب بنت جحش، که از خانوادهی سرشناس و ثروتمند بود برای زید خواستگاری نمود؛ خانوادهی زینب و خود او گمان کردند که محمد برای خودش خواستگاری میکند، این بود که بیدرنگ از این خواستگاری استقبال نمودند، اما هنگامیکه که متوجه شدند، برای زید (که در ابتدا بردهی پیامبر بود) خواستگاری مینماید، بسیار ناراحت شدند و این اقدام محمد را توهینی نسبت به خانوادهی خویش قلمداد نمودند، بنا براین به او جواب رد دادند، محمد پیغمبر اسلامی ها که هرگز چنین انتظاری را از آنها نداشت (زیرا زید را پسر خود صدا میزد) بسیار ناراحت شد و پس از مدتی اعلام نمود که الله این آیه را بر او نازل نموده است:
وَمَا کَانَ لِمُوْمِنٍ وَلَا مُوْمِنَهٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا (احزاب /٣۶ )
"هیچ مرد و زن با ایمانی نباید هنگامی که الله و فرستادهاش امری را لازم بدانند گزینهای غیر از این اختیار نماید، و هر کس نافرمانی الله و فرستادهاش را کند به گمراهی آشکاری گرفتار شده است."
بنابراین زینب و خانوادهاش با شنیدن این آیه که از آستین محمد در آمده بود، گزینه ای جز اطاعت خدایشان و فرستادهاش، محمد، را نداشتند؛ در نتیجه با ازدواج موافقت نمودند.
روزی بر حسب اتفاق محمد، زینب را بدون حجاب مشاهده نمود. از این لحظه به بعد قضیه به گونهای دیگر رقم خورد؛ محمد پیغمبر اسلامی ها زینب را پسندید و عاشق او شد، اما او با دو مشکل مواجه بود.از یک طرف زینب شوهر داشت و از طرف دیگر او زن پسر خواندهاش بود که بر طبق رسم اعراب نمیتوانست با او ازدواج نماید. بنابراین مایل نبود که زید بن حارثه او را طلاق دهد و هر بار که زید این درخواست را با او مطرح مینمود، محمد مخالفت میکرد.او همواره این موضوع را در دلش نگه میداشت و میخواست که برای رسیدن به زینب این رسم پسرخواندگی را از بین ببرد.
بنابراین باز خدا را به خدمت گرفت و از قول او گفت که "ای محمد چرا آنچه را که الله برای تو آشکار کرده است در دل نگه میدارید." این بود که محمد، زید بن حارثه را هم از ارادهی الله آگاه ساخت، ارادهای که حتمی و قطعی است، پس در واقع عقد آنها را خود الله بسته بود. زید بن حارثه هم زینب را طلاق داد.
پس ازجدائی آن دو!! پیغمبر اسلامی ها بدون عقد وارد اتاق زینب شد، اما زینب از او شرم نمود، محمد به او گفت که نگران نباش و شرم نکن که الان خدا عقد من و تو را در آسمانها بسته آیه چنین میگوید:
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَی النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاکَهَا لِکَیْ لَا یَکُونَ عَلَی الْمُوْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا(احزاب/٣۷)
"و آنگاه به کسی (زید بن حارثه )که خدا بر او نعمت ارزانی داشته بود (منظور اسلام آورده بود) و تو به او نعمت داده بودی (او را پسر خواندهی خود نمودی) میگفتی همسرت را پیش خود نگاه دار و از الله بترس و آنچه را که خدا آشکارکننده آن بود در دل خود نهان میکردی و از مردم میترسیدی با آنکه خدا سزاوارتر بود که از او بترسی پس هنگامیکه زید او را بعد از کام گیری (سکس) طلاق داد وی را به نکاح تو درآوردیم تا در مورد ازدواج مومنان با زنان پسرخواندگانشان هنگامیکه آنان را طلاق گفتند گناهی نباشد و فرمان خدا صورت اجرا پذیرد."
کاملا واضح است که محمد زینب را خیلی دوست میداشت و خدا هم این موضوع را به آگاهی محمد رسانیده بود، ولی محمد از واکنش مردم میترسید، زیرا زید پسرخواندهاش بود و در اعراب آن زمان پسرخوانده مانند پسر واقعی بود، زینب هم سر ناسازگاری با زید را داشت این بود که قصد طلاق او را داشت:
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَتَخْشَی النَّاسَ...
" و آنگاه به کسی (زید) که الله بر او نعمت ارزانی داشته بود (منظور اسلام آورده بود) و تو به او نعمت داده بودی (او را پسر خواندهی خود نمودی) میگفتی همسرت را پیش خود نگاه دار و از الله بترس و آنچه را که الله آشکارکننده آن بود در دل خود نهان میکردی و از مردم میترسیدی"...
این سرچشمه و مبنای قانون مصوب اخیر مجلس اوباش اسلامی است اگر جایی باید نقد را گذاشت باید به قرآن مراجعه کرد و باید استفاده از این منبع ضدبشری در قوانین مدنی جامعه خشکانده شود. باید این مصوبه مجلس و بانیان این لایحه در انظار عمومی رسوا و طرد شوند واقعن باید خجالت بکشند. باید در جامعه مدرن ایران اینها جایی نداشته باشند و در انظار عمومی هو شوند.
|