•
شعر تبلور فکر کلامی است. فکر و بیان از کودکی تا میانسالی در حال گسترش اند؛ سواد جنبه بصری به بیان صوتی می دهد. دگردیسی فکر به زبان روندیست که با عصبشناسی و ابزار رایانه تصویری فعالیتهای شبکه های مغز در فعالیت تولید، خواندن، نقد، ترجمه، تدریس شعر را مداقه می کند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۷ مهر ۱٣۹۲ -
۲۹ سپتامبر ۲۰۱٣
شعر تبلور فکر کلامی است. فکر و بیان از کودکی تا میانسالی در حال گسترش اند؛ سواد جنبه بصری به بیان صوتی می دهد. دگردیسی فکر به زبان روندیست که با عصبشناسی و ابزار رایانه تصویری فعالیتهای شبکه های مغز در فعالیت تولید، خواندن، نقد، ترجمه، تدریس شعر را مداقه می کند. شعر بیان فکر آمیخته با تخیل، احساس، خلاقیت، کلام است. آیا منبای توان فکر ذاتی یا محیطی است؟ تاثیر آموزش و پرورش بر فکر چیست؟
فکر فعالیت حافظه است؛ خاطره محتوای حافظه است. این فعال کردن می تواند کتره ای، هدفمند یا علٌی باشد. علت میتواند ذهنی، عینی، عاطفی، غریزی باشد. ذهنی مرور شبکه های دیگر مغز مانند مرکز عالی، حافظه، مشعر باشد. عینی 3 نوع است: 1- مکانی مانند ابنیه تاریخی، موزه، سفر. 2- حادثه ای: تصادف، عشقی، جفا، رقیب، مرگ، مریضی. 3- فردی: فکر، خیال، غبطه گذشته. عاطفی میتواند مثبت مانند شادی/ شگفتی بوده؛ منفی مانند تقاص، خشم، اشمئزاز، ترس باشد. ذهنی میتواند تخیلات جهت دار مانند کشف، اختراع، بدیع در شعر، داستان، هنر باشد.
فکر کتره ای فررار است. اگر به فنجان عصب تحت مشعر نشت کند می تواند مدتی مانا باشد. عدم کنترل فکر پراکنده، مغشوش، درهم منجر به اختلال فکری/ رفتاری در فرد می شود. فکر کتره ای خودبخود متقابل فکر ارادی متمرکز مشعر است. محتوای فکر کتره ای با فعال شدن شبکه های جزء یا در ریختن در فنجان حافظه میتواند چند ساعتی در کنترل مشعر یا مرکز عالی در مغز بماند. این محتوا میتواند مفاهیم باه، قهر، کشف، شعر، داستان، طرح، چارهجویی/ حل مسئله، هجو، نقاشی، معماری، موسیقی، رقص را دربر بگیرد.
نوع فکر با نوع حافظه حواس 5گانه مانند بصری/ سمعی، زبانی، حرکتی، عاطفی، زمانی رابطه دارد. نمونه سگ با حافظه بویایی نه کلامی اشیاء را شناسایی می کند. فکر حسی از حافظه مربوطه به حافظه کاری میان-مدت مشعر می آید؛ با نیت برای سخنگویی، نقاشی، نویسش، اجرایی ردیف می شود. حسگرها مانند چشم داده ها را به دستگاه مرکزی مغز به جافظه کوتاه مدت 10- 15 ثانیه بدون تمرین برای پردازش می برند.
فکرها می توانند زبانی/ کلامی، عاطفی، حسی تصویری/ سمعی، برنامه ای، تلفیقی باشند. فکرهای حسی هنرمند منجر به الهام در نقاشی، اثر موسیقی می شوند که با ابزار عینی مانند مداد/ کاغذ فکر ذهنی روی کاغذ، ساز، رایانه- بیرونی و خارج از ذهن مانا/ انبار می شود. برای ادیبان، فکرهای کتره ای زبانی الهام نام داشته که به مشعر گیر داده، یا مشعر بروی آنها مکث/ تامل کرده، منجر به شعر/ داستان نویسی می شود.
سرعت فکر. آدم معمولی روزانه تا 12 هزار فکر می کند؛ یک اندیشمند 50 هزار. در سده 19 فکر کتره ای روزانه 5 هزار بوده؛ در سده 20 م روزانه تا 50 هزار بود که شامل ناخودآگاه - در خواب و بیداری با هم- است. سرعت ترابری یونها در تار عصب مغز 320 کیلومتر/ ساعت است. سرعت فکر در مغز خیلی کمتر از آنست؛ چون فکر شبکه ای است از تعدادی عصب. سیناپس/ ترک پل رد- بدل سیگنال با دیگر عصبها، الیاف، فیبر، تار عضله می باشد. مغز 20 تا 100 بیلیون عصب دارد که هرکدام با تارهای خود به 1 تا 10 هزار عصب دیگر اتصال/ کانتکت 3- بعدی دارد.
سرعت صحبت کردن بیشینه/ حداکثر 200 کلمه در دقیقه، تحریر/ تایپ کردن 120 کلمه در دقیقه است. روخوانی بلند بخاطر بحرکت درآوردن لبها از ساکت/ رویت و فهم کندتر است. مفروضات: فکر زبانی از 6 کلمه و هر کلمه از 5 حرف مصوت و صامت تشکیل شده. هر حرف دارای تلفظ/ صدا و نویسش/ شکل است که در عصبهای حافظه زبانی و حسی انبار می شود. ایجاد فکر، ترکیب دستوری کلمات، اجرای عضلانی فکر در زمان برابرند.
آنگاه می توان گفت: سرعت گفتاری 2 هزار جمله در ساعت یعنی 200 کلمه در دقیقه ضربدر 60 دقیقه در ساعت تقسیم بر 6 کلمه در جمله بوده؛ به 50 هزار فکر در 24ساعت روازنه بالغ می شود. اگر روند فکر تسبیح 3 تکه زمانی مساوی ایجاد، ترکیب، اجرا را دربر بگیرد؛ آنگاه 2 هزار جمله گفتاری در ساعت تقسیم 3 تکه زمانی در جمله منجر به 700 فکر در ساعت می شود. سرعت فکر 200 جمله در ساعت است. این تقریبن 10 برابر 12 هزار فکر کلامی در روز است.
در این محاسبه ساده تاخیرات بین شبکه های عصب، کنترل مرکز عالی، ارزیابی محیط برای تنظیم صدا و محتوا نادیده گرفته شده؛ نیز نرخ تحریک الیاف عضلانی دهان با زبان و لب کندتر از عصب است. در نورون طول زمان کنش پتانسیل 1-2 میلی ثانیه/ هزارم ثانیه و دامنه آن 100 میلی ولت است. در هر میلی متر مکعب مغز 10 بقوه 4 بدنه یاخته و چندین کیلومتر سیم/ مدار عصب وجود دارد.
حافظه داده مربوط به حس را در مغز نگهداشته؛ اگرچه محرک موجد داده دیگر وجود ندارد. حافظه انواع کلامی، رویدادی، عاطفی، عضلانی، حسی دارد. حافظه حسی بصری شمایلی/ ایکونیک، صوتی طنینی/ اکوییک، پوستی/ هاپتیک می باشد که از آنی به آتی/ عمری ترابری می شود. فکر برنامه ای/ زنجیری، تلفیقی ترکیبی از چند فکر است. فکر زبانی نیاز به فعال کردن چند شبکه عصبی مانند حافظه لغوی، لفظی، علامتی، تصویری، صوتی، عضله ای، تنظیم هوای خروجی ریه برای کنترل صدا دارد. صحبت کردن تحت کنترل مرکز عالی مغز است.
ساختار عصب مغز 3بعدی و چند- رخداد همزمان است. فکر در عصب و بیان در عضله است. گاهی چند فکر باهمند- مانند چهره فرد، نام خطی یا تلفظی او، آشنایی زمانی- مکانی با او. این عناصر فکری با عصب های ربط به حافظه های متنوع همزمان می شوند. ولی گاهی ربطها مختل شده؛ چهره بصری بذهن خطور کرده؛ ولی نام کلامی بلوکه شده؛ بیاد نمی آید.
مشعر با کاربرد منطق، تداعی، برخی القائات جداگانه می کوشد تا با حدس و نزدیکی به واحد حافظه نام شخص که موجود است با ربطهای دیگر نام را به مشعر منتقل کند. گاهی با استنتاجات منطقی و الگوی صوتی- بصری نام حدس زده می شود. داده های بصری بیشتر از داده نام است؛ لذا ربطهای بیشتر داشته تا به مشعر منتقل شوند.
استعداد موسیقی/ سمعی، نقاشی/ بصری، رقص/ جنبشی، پانتومیم/ نشانه ای دامنه لغوی ندارند؛ ولی موضوع، عاطفه، رویداد، زیباییشناسی را ترابری می کنند. پس زبان یکی از شبکه های کورتکس است که با دیگر شبکه های موازی حسی با حافظه متناظر و مراکز کنشی مربوطه مفهوم را ترابری می کنند. فکر می تواند 2 بیان کلامی و نشانه داشته باشد. نمونه نشانه: در حضور فردی، من با انگشت سبابه به سینه خود اشاره می کنم؛ یعنی "من". سپس انگشت سبابه و میانه را به نوسان پاندولی مانند 2 پای دونده در می آورم.
آنگاه با دست راست به در اشاره میکنم. طرف میفهمد که من از در به بیرون می روم. در این محاوره زبان بکار برده نشد؛ از حافظه های حسی بویژه بصری برای "محاوره" کمک گرفته شده. توجه شود که تسبیح نشانه ها تابع دستور زبان فارسی نبوده؛ از منطق زنجیره ای با تسلسل رویدادها پیروی می کند. این سکانس با دستور زبان فارسی برای نویسش سنتی و گویش جمعی تفاوتهای فراوان دارد. البته زبان ایما و اشاره برای کر و لالها هم زبان بیصوت دیگری ست.
جمله نوشتاری با چینش کلمات در جایگاه فاعل مفعول فعل بدست می آید. دستور زبان فارسی شفاهی منطقی است؛ زیرا جمله بندی تابع عواطف و الویت زمانی/ مقوله ای راوی است. نمونه: من {از در بیرون} می روم. در این جمله نشانه ای راوی در خط دید خود از "من" آغاز کرده؛ با نیت "رفتن" به مقصد "در" میرسد. در دید راوی پیشروی خطی در فضا از یک نقطه به نقطه دیگر میرسد. ولب اگر نیت "رفتن" باشد؛ جمله می شود: من میروم از در بیرون.
گاهی هم یک عامل مثلن برای تاکید، بروز عاطفه، اهمیت مقوله راوی را به شکستن چینش دستوری کلمات وا می دارد. تسلسل خطی رویداد/ مقوله در فضا از منطق، اسکن دید راوی، پرسپکتیو، اهمیت اشیاء پیروی می کند. ترتیب/ چینش 4واژه در این جمله کوتاه هر کدام معنای ویژه ای، دید عاطفی روای، اولویت کلمات نسبت بهم را افاده می کند: دم در من میرم. دم در میرم من. من میرم دم در. من دم در میرم. من دم در میرم؟
دم در میرم. تکیه/ اکسان روی کلمه اول یا دوم بر معنی اثر می گذارد. تاکید روی کلمه اول معنی نزدیک در رفتن می دهد. تاکید روی کلمه دوم تا در بیشتر نمیرم، بیرون نمی رم؛ دم پنجره نمی روم. پس در دستور زبان فارسی شفاهی، چینش کلمات جمله بسیار سیال است؛ تابع عاطفه، دید، اهمیت، تاکید، محتوای خبری است.
کازانتزاکیس در داستان زوربای یونانی، در فصلی، زوربا را در قفقاز توصیف می کند. او یونانی زبان شبی با دوست قفقازی/ ترک زبان کنار آتش اند. آنها گذشته خود را با رقص برای هم تجسم می کنند. پس ارتباط انسانها میتواند غیرزبانی هم باشد.
در ایما و اشاره و خط کر و لالها نشانه های سر و صورت نه صوت تارهای گلو برای ارتباط بکار می روند. اصلن در معاملات تجاری قاعده بر حضور بازرگانان است. زیرا زبان 35 % مفاهیم را در بر دارد، 65 % دیگر در تکان سر و دست، لحن، وجنات- مستتر است که اگر بصورت غیابی/ مجازی معامله انجام شود؛ تاجر 65% از اطلاعات برای معامله را از دست میدهد.
گاهی یک فکر ارادی به فکر کتره ای بخاطر فعال شدن دیگر هیجانات، محرکات، احساسات- گیر می دهد. مشعر با این فکر در تله افتاده، تمرکز کرده، آنرا پردازش می دهد. اگر در خواب باشد بصورت تصویر/ رویا و در بیداری بصورت شبح/ حضور حضرت / شیطان بنظر می رسد. این موتور کوچک الهام آغاز تولید یک قطعه شعر، موسیقی، نقاشی، فکر خلاق دیگر است که فرد با فعال کردن عضلات- این فکر فررار را تبدیل به اثری مانا و بیرون از ذهن بر یک ابژه عینی ضبط می کند.
خاطره: روزی با منشی شرکت صحبت می کردم. او مقیم شهر دالاس است. از حال پرزیدنت سابق، جورج بوش، که در آنجا زندگی میکند، بشوخی جویا شدم. شب خواب بوش را دیدم که پهلوی من نشسته با چهره بشاش با من حرف میزند. روز بعد خواب بیادم آمد. تحلیل: حادثه بیرونی یعنی حرف زدن با منشی در باره دالاس و بوش- به یکی از فکرهای کتره ای حسی در خواب گیر می دهد.
این فکر حافظه تصویری را فعال میکند که منجر به صحبت کردن ذهنی ما 2 نفر در خواب می شود. صحبت کردن در خواب می تواند ساکت، قان و قونی، با صدای بلند باشد. نقش تلویزیون و اینترنت در زندگی کنونی نیز تقویت کننده فکر تصویری در ذهن است. این فکر تصویری در حافظه مانا، در مقابل آنی، ضبط می شود. روز بعد بخاطرم می آید که دیشب بوش را دیدم. با شبکه منطق مغز این رویدادها تحلیل می شوند. شبکه زبانی فعال می شود تا به دست فرمان نویسش آنرا دهد.
انتقال اطلاعات زبانی بمغز می تواند با دیدن متن یا شنیدن کلام باشد. حافظه عاطفی می تواند دارای محتوای باه، ترس، خشم، شوق باشد. گاهی زبان روی حافظه عاطفی اثر گذاشته؛ منجر به ترشحات مغزی می شود. این هورمونها روی دستگاههای تعریق، دمای بدن، ضربان قلب، خشگی دهان، دلپیچه، تهوع، تنفس، منی، تراکم خون در سینه و شق، خیسی، انزال اثر گذاشته؛ بجای واکنش زبانی واکنش عاطفی یا غریزی تولید میکنند.
پس زبان تبدیل به فکر نشده؛ بلکه موجب انگیختن عاطفه می شود. در این صورت زبان واکنش عاطفی ایجاد می کند؛ نه واکنش زبانی برای محاوره/ گفتگو. زخم زبان از زخم چاقو ماناتر است. زیرا زخم زبان تبدیل به اطلاعات در حافظه عاطفی مانا می شود. درحالیکه زخم چاقو روی پوست التیام می یابد. پوست حافظه ندارد – اگرچه جای زخم ممکن است بر پوست و بصورت خاطره بماند. زخم زبان در حافظه عاطفی هر از گاهی چه کتره ای چه ارادی فعال می شود. این فعال شدن یا با عاطفه ی ثانوی یا در گفتار خشن دعوا جلوه می کند.
گاهی زخم زبان با ایجاد ترشخات مغزی هورمون به ارگانهای دیگر مانند قلب، جهاز گوارش، تنفس، یا حتی شبکه های دیگر مغز اثر مختل کننده گذاشته؛ حتی باعث جوشهای صورت هم می شود. پس واکنش به زبان واکنش عاطفی شده؛ هورمونهای تولید شده بر سر و پیکر فرد اثرگذار می شوند. دعوا، توهین، هتاکی، عصبانیت، دلخوری، رنجش، کتک کاری، تا شکنجه، قتل، نمودهای دیگر این واکنش شیمیایی جمجمه ای اند.
شبکه های دیگری در کورتکس برای اعتقاد، ناموس، شرافت، میهن، نژادپرستی، اعتقادات، مقدسات، عزیزان مانند پدر، مادر، خواهر، عورت، کودک نیز تحریک و منجر به ترشحات در جمجمه می شوند. این ترشحات واکنشهای رفتاری چون برافروختگی، خون جلوی چشم گرفتن، کلفتی صدا/ رگ گردن، شاخ و شانه کشیدن را پدید می آورند. این واکنشها از غریزه گریز/ گریبان دوران خزندگان در مغز است. در اینجا شبکه منطق، وجدان، انصاف دور زده می شوند. فرد در گفتار/ کردار، دیگر منطقی عمل نمی کند.
شعر موفق این ترابری زبان به عاطفه را انجام می دهد. عاطفه طیف معتنابهی از غریزه، احساس، محرکه، وجدان، اعتقادات را در بر می گیرد. تحریک عاطفی میتواند بصورت غرض/ بایاس bias روی زبان و منطق فرد اثرگذار شود. بویژه در جدل سمعی- گفتاری تعصب فرد با برافروختگی هویدا می شود. بایاس مترادف غرض، تمایل به یک طرف، عقیده، امر است که بر منطق، فاکت، انصاف تحت تاثیر قرار می دهد.
شاکله های 2 نوع شعر حاشیه و تعهد: شعر حاشیه- فکر کتره ای، تحریک غرایز بهیمی، نبود وحدت تمی، آرایه های ادبی دخیلزده به مفصلهای شعر، حمایت دولتی با رانتهای مالی، مقام، عدم سانسور نشر. شعر تعهد – فکر ارادی، تحریک عواطف انسانی، ساختار درونی/ تمی، آرایه های ادبی نو و سنتی برای وحدت در شعر، زیر سانسور دولتی، مبارزه برای تغییر وضع اجتماعی.
حظ/ لذت از شعر بمعنای فعال کردن شبکه های آرامش/ رخوت یا برافروختگی/ تهییج بوسیله شبکه زبانی است. در واقع شعر تعهد یک بخش عاطفی/ برافروختگی/ قیام را در مغز با ترشحات منتجه تولید می کند؛ شعر حاشیه یک بخش دیگر در امیگدلا مربوط به رخوت/ حشر را بر می انگیزد. پس زبان دو نوع شعر متعهد و حاشیه تفاوتی با هم ندارند. تاثیر شعر اول بر جنبه انسانی، عدالت، مبارزه است. مانند سرود ملی. شعر حاشیه تاثیر بر زیر شکم یا مرکز اعتیاد دارد.
گزینش/ چینش کلمات از محدوده چند هزاری لغت بیشتر نیست؛ باعث تمایز شعر تعهد از شعر حاشیه نمی تواند باشد. تاثیر کلمه بر عواطف و ترشحات هورمونی جمجمه است که میان 2نوع شعر توفیر برقرار میکند. شعر متهد بر هنجارهای گروهی، انسانی، ملی، خلقی، آرمانی، ورای فرد تاکید می کند. شعر حاشیه بر معیارهای فردی، جنسی/ جلقی، خودشیفتگی، نوراتیک زوم میکند.
روشن است که ساختارها و کارکردهای مغز در شاعر، خواننده، نقاد، مدرس الزاما مشترک نیستند؛ ولی نقاط مشترک دارند. حافظه کلامی را کلا می توان در 3 دوره کودکی/ یادگیری زیان اول مادری، زبان دوم نوجوانی/ سوادآموزی، زبان بیان دوره تولید شعر تقسیم کرد.
لذا دانش عصب در بوطیقای شناختی بکار می رود. در نقد ادبی بررسی واکنش خواننده در شناخت بوطیقا مکتبی است که اصول زبانشناسی و روانشناسی شناخت را در تاویل متون ادبی بکار می برد. موضوعات این مکتب بقرار زیرند: ذوب در متن، شماتیک/ استخوابندی، سکریپت/ طومار، نقش آنها در خواندن، توجه، بک گراوند/ جلوزمینه، ژانر.
یک رویداد در نمایش، فیلم، نقاشی، گپ متنی- رویدادی تخیلی را بازسازی می کند. برای بیننده این رویداد بازسازیشده همان حظ ذهنی را دارد که آن رویداد مشابه با انجام عملی در ذهن تولید می کند. بلسان عرب: وصف العیش، نصف العیش. لذا ویدیو کلیپ تفریحی، در ناظر حظ یک فاعل عملی محتوای کلیپ را تولید می کند.
رفتار موجود زنده ناشی از صفات ذاتی/ ژنتیک سرشتی از طبیعت و اکتسابی/ آموختنی از تاثیر محیط، تغذیه و تجربه فردی از تربیت است. این صفات از طبیعت اولیا به فرد ارث می رسند؛ مانند رنگ چشم، جعد مو، مصونیت به برخی امراض. تربیت فرد در محیط مانند نوعدوستی و هنروری آن را تکمیل می کند. پس انواع رفتار، صفات شخصیتی، توانهای ذهنی ارثی/ پیشاتولد سوختسوزی/ متابولیک در مغز مداربندی شده اند.
تکامل انواع در نظریه داروین موجب صفات فردی از نوزادی، بلوغ، میانسالی، پیری است. گالتون، از خویشان داروین در سده 19م، هوش را ارثی دانسته که محیط آنرا بارور می کند. نظریه لامارک تاثیر محیط بر فرد را الویت داده؛ بولی 1969 پیوند کودک به مادر و باندورا 1977 خشونت را با مشاهده و تقلید از محیط آموختنی می دانند. فروید در نظریه هجمه/ تهاجم انگیزه ذاتی/ ثانوس یعنی غریزه مشترک جانوران محرک پندار، گفتار، رفتار انگاشت.
چامسکی 1965 زبان را ابزار اکتسابی ذاتی فرد می داند. سکینر 1957 زبان را رفتار آموختنی از دیگران می داند. در سوی مقابل، محیطگرایان تجربی ذهن را در تولد لوح سفید دانسته که تجربه، تغذیه، پرورش فرد آنرا پر کرده؛ رفتار اجتماعی فرد را تنظیم می کنند. پس از کودکی تا بلوغ آموختن از محیط یعنی تربیت فرد را در رفتار اجتماعی شکل می دهد.
در سده 21م در عمل هر 2 طیف بکار می روند؛ پس پرورش کودک ترکیبی از طبیعت و تربیت می شود. رفتار فرد تلفیقی از طبیعت ارثی و تربیت محیطی در یک جامعه با مناسبات اجتماعی زمانی مشخص است. لذا بخاطر فرهنگ منحط عربستان، کودکان یک کشور ذاتا خلاق با تربیت مادران امل و جامعه بنیانگرا استعداد ورزشی، هنری، ادبی، علمی، اجرایی/ تفریحی، اختراعی ضایع می شوند.
رویکردهای روانشناسی در طیفی از نظریات و راهکردها قرار دارند که از طبیعت ژن ذاتی تا تربیت روبنایی محیطی را در بر می گیرد. در زیستشناسی حیات و موجودات زنده شامل ساختار، کارکرد، رشد، منشاء، تکامل، و پخش آنها بررسی می شوند. روانکاوی روی کارکردهای ذهنی، ناهجاریهای روان، شخصیت، رفتار، گفتار، پندار انسان با کاربرد مشاوره و دارو تاکید می کند. البته بین روانکاوی یعنی کمک به شفای اختلالات ذهنی و روانشناسی در بررسی ذهن توفیر است.
انسانگرایی حقوق فردی را در جامعه اولویت داده؛ در آموزش و پرورش، جامعه شناسی، جرمشناسی، قضا و قانون بکار می رود. رفتارشناسی حوزه ای از روانشناسی است که جنبه عادت، شرطی، منافع، غریزه، صیانت نفس را در رفتار فرد بررسی می کند. البته جوامع خاور میانه از عصر پیشامدرن مناسبات فرهنگی قیبلگی را در خود داشته؛ جامعه بشکل گذاری با هر 2 مناسبات اجتماعی قبیلگی و مدرن می باشد.
منابع. 2013/09/28 www.wmich.edu
|