عفو مشروط زندانیان سیاسی و شادی و آزادی گلخانهای
سایت میخک
•
حکومت به دلایلی اندکی تیغ سرکوب را غلاف کرده و شاید فضایی گشوده شود. باید فضا را از آن خود کنیم، نه آن که پیشاپیش خود را خلع سلاح کرده و متشکریم متشکریم گویان در ارگانهای حکومت، گیریم ارگان انتخابی ریاستجمهوری، هضم شویم. دگرگونی راستین نه با چرخش رای دیکتاتور، که در توانمندی شهروندان برای اعمال اراده خود رقم میخورد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۷ مهر ۱٣۹۲ -
۲۹ سپتامبر ۲۰۱٣
تعداد اندکی از زندانیان سیاسی مشمول عفو مشروط شدهاند و هنوز خیل انبوهی در زندان به سر میبرند. چهار سال اخیر چنان عرصه را به ما سخت گرفتهاند که آزادی مشروط همین چند نفر هم برایمان غنیمتی است و شادیبخش. اما شادی اگر تسکینی موقت باشد که با پوشاندن درد واقعیت بیمار را هم از چشمها دور کند باید نسبت به آن هوشیار شد. در این شادی همهگیر (اگر به راستی هنوز «همهای» باشیم و شاد) محتوای سیاسی مشخصی بازتولید میشود که نادیده گرفتن امروزش فردا گران تمام خواهد شد.
شادی آزادی زندانیمان نباید ما را از این غافل کند که بسیارانی هنوز در زندانند و همین آزادشدههای کمشمار هم مورد «عفو» قرار گرفتهاند، آن هم به طور «مشروط». ما نبودیم که در زندانها را شکستیم، حاکم است که محکومان را مورد عفو ملوکانه قرار داده، آن هم عفوی که در صورت دست از پا خطا کردن دوباره به معنی زندان دوباره است. و تازه هنوز بسیاری در زندانند و این آزادی گزینشی ای بسا که فراموشی آنان را تسریع کند. همچنان که به ریاست جمهوری رسیدن روحانی در انتخاباتی فوقالعاده کنترلشده و با اراده از بالا، ماهیت غیرآزاد آن انتخابات را از یادها برده و برخی را به شکرگذاری به درگاه دیکتاتور انداخت.
خیزش چهار سال پیش و مقاومتمان در پی آن حتما یکی از عواملی بوده که حکومت را به اعطای آزادیهای سیاسی گلخانهای واداشته است، اما باید از خود بپرسیم آیا ما جنبشی را آغاز کردیم برای آن که شماریمان به زندان بیفتند و بعد با آزادی تعدادی از زندانیها چنان شادمان شویم که گویی به هدف رسیدهایم؟ آیا مطالبه آزادی زندانیان سیاسی تنها بخشی از خواست سیاستی آزاد در ایران نبود؟ سیاستی که در آن دیکتاتور نتواند به اراده خود امروز به زندان بیندازد و فردا عفو کند، امروز در انتخابات تقلب کند و فردا رایها را بشمارد؟ آیا در شادمانی و خوشبینی امروز به تغییر جهت سیاستهای دیکتاتور، هوشیار هستیم که در ضعف و پراکندگی ما ممکن است این سیاستها بار دیگر به روال همان هشت سال پیش بازگردند؟
هسته قدرت در جمهوری اسلامی به دلایل مختلف تصمیم گرفته برخی روندها را تغییر دهد، اما این تغییر نمیتواند دگرگونی بنیادینی باشد و در هر حال سقف آزادیهایی که خامنهای و حکومتش میبخشند بسیار پایینتر از کف آن حداقلهایی است که برای جامعهای دموکراتیک، آزاد و برابر لازم است. این که در لابهلای این تغییر مشیهای کلان زندانیانمان هم آزاد شوند بی گمان شادیبخش است، اما اگر همه زندانیان سبز، از جمله خود موسوی و کروبی و رهنورد هم آزاد شوند و ما تدارکی برای فشار بیشتر به حکومت نبینیم به این معنی است که دست کم از ریاست جمهوری میرحسین موسوی، کسی که از همه چهرههای جمهوری اسلامی و از همه اصلاحطلبان در پیشبرد سیاستی مردمی پیشتازتر بود، به ریاست جمهوری حسن روحانی، کسی که حتی اصلاحطلب هم نیست، عقب نشستهایم. آیا این عقبنشینی به قصد بازیابی توان و پیش رفتنی دوباره است یا پذیرش شکست و قناعت به هرآنچه به تدبیر حکومت سهم ما است از آزادی؟ فراموش نکنیم که خود میرحسین بود که میگفت برخی او را در انتخاب میان بد و بدتر برگزیدهاند، آیا به چنین انتخابی درباره روحانی واقفیم؟
پس از حبس موسوی و کروبی و با خودداری اصلاحطلبان از همراهی با خواستههای رادیکال مردم و همچنین ناتوانی گرایشهای دیگر از ساختن یک نیروی سیاسی قابل اعتنا، جنبش سبز به اغما رفت و با تدبیر خامنهای در انتخابات اخیر اصرار بر مواضع سبز به همان شکل پیشین بلاموضوع شد. جنبش سبز شاید به پایان کار خود رسیده باشد اما تاریخ به پایان نرسیده است و مبارزه برای آزادی و برابری در ایران ادامه خواهد یافت. اما در این میان طیف گستردهای از سبزها بیگدار همه سرمایه آن جنبش را در اختیار جریانی گذاشتهاند که راه«میانهروانهاش» اگر با خواستههای بنیادین جنبش سبز متناقض نباشد، قطعا متفاوت است. و این خطرناک است که بسیاری از ما با رییسجمهوری که کابینهای امنیتی برگزیده و خودش و وزرایش جنبش ما را، به هر ملاحظهای، اردوکشی و فتنه خواندهاند فاصلهای انتقادی نداریم. همان رابطه عاشقانه غیرسیاسی و مخربی که دورانی با خاتمی شکل گرفته بود در حال بدل شدن به رابطه بسیاری از ما و روحانی است و شیفتگی چشمبسته این چنینی به کسی که آشکارا آزادیخواه و حتی اصلاحطلب نیست خطرناک است.
حکومت به دلایلی اندکی تیغ سرکوب را غلاف کرده و شاید فضایی گشوده شود. باید فضا را از آن خود کنیم، نه آن که پیشاپیش خود را خلع سلاح کرده و متشکریم متشکریم گویان در ارگانهای حکومت، گیریم ارگان انتخابی ریاستجمهوری، هضم شویم. دگرگونی راستین نه با چرخش رای دیکتاتور، که در توانمندی شهروندان برای اعمال اراده خود رقم میخورد. شادمانی از آزادی زندانیان نباید سنجش سیاسی ما را مغشوش کند، واقعیت تلخ و غمانگیز این است که در قیاس با چهار سال پیش حکومت شکافها و بحرانهای داخلی خود را حل کرده و در جهت حل بحرانهای خارجیاش تلاش میکند، ما اما زخمی، پاره پاره و سردرگم ماندهایم، و این دردی نیست که آزادی چند زندانی علاج آن باشد. نگاه کنیم؛ با چشمهای بسته به استقبال آزادی مشروط رفتن پذیرش ضمنی شرطهایی هم هست که خود در وضعشان نقشی نداشتهایم.
منبع: سایت میخک
|