ناگهان تابستان
کیومرث نویدی
•
ناگهان تابستان
از کدام جانبِ آبی فرارسید
تا عشق شولای تن سبز تپهها شود؟!
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۲ شهريور ۱٣٨۵ -
۱٣ سپتامبر ۲۰۰۶
شالیکاران
از پس حریرِ سبزِ بخار و بیدها
به چه می نگرند؟
آبستنزنی
غریقِ برکه عریانیی خویش،
جوبارِ گیسوان سیمینش را
بر شیبِ چای زار روان کردهاست.
ناگهان تابستان
از کدام جانبِ آبی فرارسید
تا عشق شولای تن سبز تپهها شود؟!
و دخترک
دخترشالیزار
دستهایش را به نازهای نهرِ زلالِ پرخزه
وادادهاست.
به چه می نگرند شالیکاران
آنگاه که خوشههای خجول برنج را
در کف دستان پینهبسته خود
ساب می دهند؟
آبستنزنی،
در میان حریرِ سپیدِ بخار و بیدها
برکه شفاف عریانیی خویش را
به آفتاب هبه می کند.
ناگهان تابستان
از کدام جانب آبی فرارسید
تا عشق
در رگان خشکیده مردان رنج و کار
خونی دوباره شود؟
و دخترک
دختر خجول خوشههای برنج
پستانهای کالش را
به نازهای نهر زلال پرخزه
وادادهاست.
ناگهان تابستان
از کدام جانب آبی فرارسید
تا عشق بشکفد
-در هیئت بلوغ-
در پستانهای کال دخترکان و
در خوشههای برنج؟
ناگهان تابستان
از کدام جانب آبی فرارسید؟!
|