یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پارادوکس رژیم شیعه با جامعه ی رنگین - بهنام چنگائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٨ مهر ۱٣۹۲ -  ۱۰ اکتبر ۲۰۱٣


چراغ سبز و قرمز، پذیرش و رد ضمنی خامنه ای به آغاز رابطه و البته تحدید پوشیده بر گستردگی دامنه ی گِل و گشاد دیپلماسی شادمانه ی روحانی ـ ظریف با آمریکا و دول غرب این روزها قابل توجه و تعمق بیشتر است. به نظر می آید که یکبار دیگر دامنه ی بحران بی برنامگی برای رفع و دفع تهدید جنگ و تورم ها پا گرفته و تعارضات درونی قدرت میان سران مرتجع، محافظه کار و باند های وابسته به سیاست و اقتصاد نئولیبرال جهانی را فعال نموده و دوباره جان تازه بخشیده است. به دید من عناصر و عوامل این شرایط استعداد مزاحمت در امر بهبود روابط دیپلماتیک آتی را دارند و یا در صورت عدم پاسخ مطلوب خود از غرب احتمالا می تواند زمینه ی تحریف، ایستائی و یا انفجاری به آن بدهند. اما، در این مقطع(نه به بار است و نه به دار )و ما شاهد داد و فریاد توافق ها و مخالفت ها له و علیه تصمیم به نرمش رهبری می باشیم که ترکیب مفهومی آن بیانگر ابعاد کلاه بی پشم و شکست سرکردگی سیاسی ولایت است که خود را بیش از پیش به بهترین وجوه آشکارا در پیش نگاه داخلی و جهانی به تماشا می نهد.

در این میان و در فاصله یکهفته ای تا برگزاری نشست و مذاکرات ۵+۱ پیرامون چگونگی دیپلماسی غرب با رژیم و یافتن راه حل رفع بهانه ی نگرانی های غرب از اهداف برنامه های هسته ای، پرسش اصلی از رهبر و سران مخالف و موافق او این است که آیا این باند های ائتلافی با پرچم روحانی ـ ظریف از یکسو، بیت خامنه ای و وابستگانش از سوی دیگر می خواهند به خطر احتمالی حمله ی نظامی، شکنجه ی توده های مزدبگیر و فرودست توسط تحریم، تورم گرانی ها و ویرانی های اقتصاد فلج کشور و به بیکاری و بیکار سازی ها پایان دهند؟ یا همه ی این حضرات از ایجاد فضای باز آتی که روحانی وعده آنرا داده از شکنندگی نظام چپاولگر و تمامیتگرای خود می هراسند و تن به تحول سیاسی و اقتصادی موعود کشور نخواهند داد؟ و آیا واکنش ناگزیر آنها در این اوضاع وخیم به مذاکرات، تنها به تقیه روی آورده و به مردم به جان آمده و دول غرب وعده ی دروغ می دهند؟!

روند گذار رو به پیش و پیگیر دیالکتیک ستیز بین بالندگی و تغییرِ آینده و ایستائی و تثبیتِ گذشته ی شکننده همچنان بر فضای سیاسی و اجتماعی و انفجاری و پارادوکسی رژیم شیعه ولایتی برای تغییر جبری حکم می راند و به تبع این دینامیسم پویا و تزاع درونی خواه نا خواه مدام تشدید شده، مقاومت کرده و حفظ بقای دراز مدت دستگاه در این نبرد سخت بعید می آید. به همین خاطر است که همه ی قوا دور و نزدیک دستگاه خلافت ناچار است در برابر جامعه ی رنگبن و ملتهب با سماجت تاکنونی بایستاد و منسجم و متحدد در برابر مردم، با ترفند گشایش و رفرم با تمام قد و توان قرار بگیرد. مردمی به جان آمده و خسته از وعده ها با نیازهائی طبیعی و حیاتی که خواست شان چندان با مضمون دعاوی درست و یا غلط خامنه ای و روحانی در این مقطع حساس سازگاری و خوانائی ندارد؛ و پیداست که روش اقتدارگرایانه ی گذشته ی خامنه ای و نظام اش برای آنان نان و آب و آزادی نداشته و در صورت دوام این مشی و رهبری خودرای باز هم بی ثمر می ماند. اما، آیا خامنه ای استعداد کناره گیری از رأس قدرت سیاسی را دارد؟ یا روحانی ضرورت حتمی و قطعی گذر از ولایت را در برنامه تدریجی و آرام خود با رفسنجانی ها گنجانده است؟ یا دست هر دو و همگی در یک کاسه است و آنها فعلا دنبال فرصت تنفس و ترمیم خود در پی چاره مهار فرسودگی و ریزش پیگیر بوده و چاره ای جز دل به دریای متلاطم زدن دیپلماسی با غرب و آمریکا را نداشته و ندارد. که به نظر من هر دو مورد صادق اند.

نقطه حرکت، تصادم و توقف احتمالی مذاکرات ایران با غرب و همچنین برای همه طرف های در گیر در منطقه و در درجه یکم آمپریالیست ها منافع ملی خود و کشورها نیست بلکه در مسیر ایجاد آرامش در جهت تصرف و تخلیه هر چه بیشتر منافع اقتصادی و انباشت راحت تر سرمایه های ناشی از صدور طلای سیاه در خاورمیانه به سود فرقه های ارتجاعی، حاکمان مستبد و وابسته و رانتخواران لابی داخلی و کارتل های بزرگ جهانی آنهاست. این منافع کلان، در انحصار گروها ست و در عینحال دو قطبی بودن و ماندن آنها نیز برجسته و قطعا ضروری می باشد. از یکطرف فرقه ای و ایدئولوژیک است تا به نام مردم و مذهب ثروت ملی شان بالا کشیده شود و از سوی دیگر وابسنه در زنجیره ی ساختار به هم تنیده با سرمایه داری گلوبال و لیبرال می باشند تا حیات آنان از طریق این زورمداران تضمین شود. این اصل و شیوه بیشترین تسلط را بر اوضاع آشفته سیاسی و اقتصادی منطقه ی نفت خیز خاورمیانه داشته است که بدون استثنا قوانین و استراتژی اش شامل همگی دولت های فرقه ای و وابسته به سرمایه داری مال و نظامی جهانی می باشد.

هم ایران و هم آمریکا و دول غرب و هم همه ی کشورهای مسلمان شیعه و سنی مذهب وهابی و سلفی و علوی و ۱۲ امامی و... در منطقه دچار ناآرامی، شورش، ترس از خیزش انقلاب توده ای گرسنگان و در هم ریختگی اوضاع آشفته خود می باشند و بنابرین همگی مصمم هستند به خیزش ها و بحران های عمیق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در همبستگی خود جهت مهار مردم به پا خواسته همکاری نزدیک و مشترک کنند و به خیال خویش به این مبارزات پایان دهند و همزمان هیچکدام تردید ندارد که موفقیت آنها در صورتی میسر است که همگی در تلاش باشند که سیاست های خرد، کلان و استرادژیک جهانی خود را عمدتا با سرکردگی آمریکا و حمایت دول غرب به هم گره بزنند. امری که مورد تحمل توده ها در اغلب این کشورها استبدادزده و ضدآمپریالیست نمی باشد. در عینحالی که چنین همبستگی گسترده ای با حفظ منافع فرقه ها و ثبات حکومت های شان مایه ی مسرت و پشتگرمی آمریکای و سرخوردگی او در این کشورهای عربی و به ویژه ایران تأمین شدنی نیست و تابع پیش فرض هائی می باشد که نشست ژنو ۲ چگونگی امکان پاسخ و یا رد آنرا روشن خواهد کرد. به همین دلیل داد و ستدهای پشت پرده چگونگی سیاست ائتلافی همگی طرف های ذینفع را به شکل پوشیده بررسی کرده و می کند که نتایج اش بعدها آشکار خواهد شد. با صراحت باید پذیرفت که ما دارای کمترین آگاهی از برنامه ها، همکاری ها، هدف ها و مراوده های پنهانی آمریکا، دول غرب با ایران و دیگر کشورهای سهیم در منطقه ی نا آرام خاورمیانه هستیم و خواهیم بود.

اما همزمان ما شاهد دو پدیده ی موازی در اغلب کشورهای مسلمان و غربی می باشیم. یک: شکست دیوارهای ضخیم سنتی ـ مذهبی و امکان یابی گذار از آن به سوی مدرنیته! دو: عدم انسجام، تعادل و گسیختگی در ساختار سیاسی و اقتصادی آمریکا و اغلب دیگر دول غربی! اثرات کنونی و آتی این دو ویژگی سنگین وزن در اغلب مناطق مسلمان نشین روز بروز رشد کرده و بی پاسخی به آنها به ویرانی واقعی اقتصاد این کشورها دامن خواهد زد. کشور خودمان، لیبی، عراق، مصر و دیگر کشورها نمونه های بارز این تضاد و تناقض ساختاری می باشند که حکایت از دست به عصا شدن همه ی طرف های درگیر در فضای ملتهب جهان و منطقه دارند.

تمامی توطئه ها، تلاش ها، پیشگیری ها و این پیش فرض های دیپلماتیک تنها به سود سرمایه های مالی منطقه ای و جهانی ست و بیرون از اراده ی ملت ها و آمال سیاسی آنها بوده و مستقیما ناشی از خواست و صیانت نفس بالا نشین هاست. اما، آیا توده های گرسنه، بیکار و عاصی به سادگی آرامش پذیر هستند؟ آیا به خواست نان و آزادی و حقوق ملی و تشکل های صنفی آنها هر چه زودتر پاسخ داده خواهد شد؟ ضرورت عاجل و پاسخ به امری که در استعداد اغلب این کشورهای مرتجع و مستبد از رژیم ایران گرفته تا عربستان سعودی هرگز نیست و تازه نزاع بین سنی و شیعه چاشنی انفجار تاریخی این نگاه های افراطی و فرقه ای هنوز پا بر جا بوده و مانده است. اما، برای کشور، مردم و ملت های ستمکش ما شک ندارد که تا بقای رژیم ارتجاعی ولائی و تعلقات مذهبی و تمامیتگرائی او باقی ست، روند گذار به جامعه رنگینی، مسالمت جوئی، برابرخواهی نیز همچنان دارای موانع جدی به سوی تکثرگرائی، عدالت اجتماعی، تمرکززدائی و ایجاد کشوری متحد و دواطلبانه با فضای باز سیاسی میسر نمی باشد. پارادوکس رژیم شیعه با جامعه ی رنگین ما در تضاد کامل بنیادی ست و به همین خاطر رفرماسیون دینی هم حتی نمی تواند هویت حکومت افراطی آنانرا دچار اصلاحات لازم و تدریجی کند؛ مگر ابتدائا با زدودن ولایت فقیه آن و سپس تغییر قانون اساسی و جدائی دین از دولت و.... چشم اندازهائی که می توانند امکان تغییر مسالمت آمیز حکومت دینی را با اراده ی کارگری ـ توده ای و در قوالب حکومت های محلی قدری تسطیح کرده و تقسیم قدرت سیاسی و اقتصادی را به سود پائینی ها و مزدبگیران ممکن و مهیا سازد.

بهنام چنگائی ـ ۱٨ مهر ۱٣۹۲


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست