بنیاد گرائی و مبارزه ضدامپریالیستی
خرمک بهاری
•
آیا ما هنوز در ۱۶۰ یا ۱۰۰ سال قبل با ویژگیهای عوامل تولیدی آن زمان زندگی میکنیم؟ اگر نه که قطعاً چنین است، آیا این از نقص تئوریک ما نشات نمی گیرد که همچنان با کدهای آیه وار از آن بزرگان هر نظر همخوان با زمان را نه تنها نفی که خفه میکنیم تا کمبود اندیشه را در نزد خویش سرپوش نهیم؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۲ شهريور ۱٣٨۵ -
۱٣ سپتامبر ۲۰۰۶
با مطالعه بیانیه ۷۰حزب کمونیست و نیز برخورد آقای میلز از حزب کمونیست آمریکا با مقاله آقای سام وب دبیر کل آن حزب در سایت عدالت، دچار بهت شدم. راستی مارکس بیچاره چه کند با این پیروان متعصب و متصلب خویش!
مارکس تا وقتی که زنده بود بیش از ۱۰۰ صفحه نقد بر مانیفست کمونیست نگاشت و اشتباهات را بر حسب دستاوردهای تجربی و عینی خود تصحیح کرد. اما پیروانی از نوع آقای میلز به رهنمودهای ۱۶۰ سال پیش وی و ۱۰۰ سال پیش لنین استناد میورزند. آیا خود لنین آموزه های مارکس را آنچنان که دگماتیست های کنونی جنبش کمونیستی به آن چسبیده اند، در آثار خود بکار برده است؟ امپریالیسم به مثابه آخرین مرحله سرمایه داری ایده مارکس بود یا لنین؟ نپ نظر مارکس بود یا لنین؟ مارکس فلسفه خویش را علمی میدانست و آن را نه به مثابه آیات الهی تغییرناپذیر که همچون هر علمی روبه جلو و مترقی می پنداشت. تعصب جنبش کمونیستی مانع بزرگی بر سر راه همراهی این فلسفه مترقی با پیشرفت علم و تکنولوژی شده و میشود.
آیا جهان تغییر کرده است یا نه؟ آیا ما هنوز در ۱۶۰ یا ۱۰۰ سال قبل با ویژگیهای عوامل تولیدی آن زمان زندگی میکنیم؟ اگر نه که قطعاً چنین است، آیا این از نقص تئوریک ما نشات نمی گیرد که همچنان با کدهای آیه وار از آن بزرگان هر نظر همخوان با زمان را نه تنها نفی که خفه میکنیم تا کمبود اندیشه را در نزد خویش سرپوش نهیم؟
مارکس همواره با مترقی ترین نیروهای زمان خویش همراه بود. او حتی از یورش ناپلئون به اروپای پیر فئودال حمایت می کرد اما ما پیروان ورشکسته او از واپس گراترین و متحجرترین نیروها بگمان ضدامپریالیست بودنشان حمایت میکنیم؟ آیا این نشان بیچارگی و ندانم کاری ما در برابر جهان متحول کنونی نیست؟
ما که در متن حکومت فناتیک جمهوری اسلامی زندگی میکنیم و حدود سه دهه پررنج و درد را با آن سپری کرده ایم، حق داریم امروز به قضاوت بنشینیم و دستاوردهای آنرا برشماریم و ببینیم که آیا این سیستم ضدامپریالست بوده و میباشد یا نه؟ دستاورد این رژیم فقر، فحشا، سرمایه داری بشدت جانی تجاری حجره ای، تروریسم، سرکوب وحشیانه نیروهای مترقی و هر آنکه غیر خودش میاندیشد، چپاول درآمد نفتی و تمرکز آن در دستان مشتی اوباش، به عقب کشاندن فرهنگی مردم و... میباشد. سیستم حکومت اسلامی در فکر ایجاد امپراطوری سراسری اسلامی است (به روزنامه کیهان در زمانهای بسیار و منجمله مرداد ٨۵ در رابطه با پیروزی حزب لله بر اسرائیل رجوع شود). آنان اگر ضدامریکا هستند نه بدلیل ضدامپریالیست بودنشان که بدلیل عدم تحمل هر غیرخود و بیگانه ای که سد راهشان در این مسیر باشد میباشند، همانطور که در حکومت خود شهروندان ایران را به خودی و غیرخودی تقسیم نموده و هر اجحاف و ستمی را بر آنان مباح میشمرند. آنان اولین کشوری بودند که به آموزش باصطلاح مجاهدین افغان برای مبارزه بر علیه دولت مترقی دکتر نجیب پرداختند و جنگ و خونریزی را در افغانستان دموکرات دامن زدند (به روزنامه های حزب توده ایران و سایر نیروهای مترقی در سال ۵٨ مراجعه شود). زنده یاد یاسر عرفات هنگامی از طرف آقای خمینی بعد از ملاقاتش به سازشکاری و خیانت متهم شد که شرایط ایشان را مبنی بر موارد زیر نپذیرفت: اخراج نیروهای غیرمسلمان از سازمان آزادیبخش فلسطین، انتخاب مبارزه مسلحانه علیه اسرائیل بعنوان استراتژی، خواندن پنج وعده نماز توسط همه نیروهای ساف، قطع رابطه با کشورهای عربی. درازای قبول این شرایط آقای خمینی وعده همه گونه حمایت از جمله حمایتهای مالی و تسلیحاتی را داده بود (فارین افیرز ۱۹٨۰). و از آن پس بود که فکر بوجود آوردن نیروئی برای تضعیف عرفات که بالطبع به مذاق اسرائیل نیز خوشایند بود، افتادند. و این پروژه را علیرغم منافع مردم فلسطین پیش بردند. جمهوری اسلامی بیشترین ضربه را به شوروی از طریق ضربه به حزب توده ایران و برگزاری مصاحبه ها و میزگردهای مفتضح سالهای ۶۲-۶۶ زده است. و البته چپهای خام حتی با این وجود بدلیل ضدامپریالیست دانستنش تا به آخر از آن حمایت کرده و همچنان میکنند. آقای خمینی در تمامی صحبت هایش از شوروی بعنوان بدتر از انگلیس و آمریکا نام میبرد و ما وجه ضد امریکائی آنرا با تصور اینکه باید سیستم جمهوری اسلامی را هرچه بیشتر به ضد امپریالیست شدن سوق دهیم، برجسته میکردیم و آنان به ریش ما میخندیدند.
برخی حزب الله لبنان را تافته جدا بافته ای از سیستم اسلامی ایران دانسته و معتقدند که اعمال و موضع گیریهای این حزب با مواضع و اعمال جمهوری اسلامی متفاوت است. اولاً اینان را به مواضع و صحبتهای آقای خمینی قبل از تصاحب قدرت مراجعه میدهم. ما هم بدون مطالعه حتی کتاب ولایت فقیه وی با خواندن مصاحبه های مصلحت گرایانه او دلخوش میشدیم و سراز پا نمیشناختیم. حزب الله بدون در نظر گرفتن منافع مردم لبنان به جنگی دامن زد که ابعاد وحشتناکی از ویرانی منابع زیر بنائی لبنان و فجایع غیر انسانی بوجود آمده توسط اسرائیل را برای مردم مظلوم لبنان به ارمغان آورد. و اینک با پول باد آورده نفت ما و به قیمت فلاکت مردم ایران درصدد باز سازی ویرانه ها میباشد تا درد و خشم را از سینه های مردم لبنان بزداید. تنها دستاورد این جنگ در خدمت منافع جمهوری اسلامی قرار گرفت که وارد معامله با سرمایه داری جهانی شود و تضمین بقای خود را طلب کند. بعلاوه شرایط قومی لبنان این اجازه را به حزب الله نخواهد داد که بر فرض در دست گرفتن قدرت همچون جمهوری اسلامی عمل کند.
سرمایه چند ملیتی و جهانی شده البته قوانین خود را دارد که با مطالعه آثار اندیشمندانی قلیل که جرئت کرده اند و تزهائی متفاوت با تزهای ۱۰۰ساله گذشته داده اند، تا حدودی میتوان ابعاد ویرانگری و جنایتهای آنرا برای حل بحران اقتصادی و برقراری سیادت جهانی خویش را تصویر کرد و یا در عمل در سومالی، افغانستان، عراق و تصاحب بی چون و چرای ثروت قاره های آسیا و افریقا و به افلاس کشاندن صاحبان این منابع دید. سرمایه بدنبال برقراری امپراطوری بی چون چرای خود در تمامی بازارهای جهان و لو با جنگ ویرانگر می باشد. اما باید توجه داشت که فقط با تکیه بر نیروهای مترقی و وسایل جدید باید به مبارزه با آن پرداخت. هر امپراطوری ولو آنکه در زمان خود از نظر ثروت وتکنولوژی در سطحی بالاتر قرار داشت اما با لشگر کشی های پر خرج و با مقاومت نیروهای مقاومت سرانجام آنچنان توان اقتصادی و انسانیش تحلیل خواهد رفت که مضمحل خواهد شد. نباید از فرط ناامیدی بهر خسی برای نجات پناه برد. باید قانونمندیهای این نوع سرمایه را که هم ازنظر عوامل تولید و هم از نظر خصلت سرمایه با انواع رقابتی دوران مارکس و انحصاری دوران لنین متفاوت است، بازشناخت و راهی مطابق با خصلت های آن برای مبارزه فراگیر جهانی بر علیه اش یافت.
|