سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

موقعیت سپاه پاسداران و روحانیت در ساخت قدرت
تغییرات در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی
گذر از الیگارشی روحانیت به الیگارشی روحانیت و سپاه

بخش دهم و پایانی: مباحث نظری


بهروز خلیق


• عملکرد سپاه در کشور ما از یک ویژگی مهم برخوردار است و آنهم حضور وسیع سپاه در دیگر حوزه های اجتماعی است. حوزه هائی که ربطی بکار سپاه بعنوان نهاد نظامی ندارد. این امر نشانه بارز و برجسته خصلت توتالیتری سپاه است که هم قدرت و هم جامعه را میخواهد به سیطره خود در آورد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۲ شهريور ۱٣٨۵ -  ۱٣ سپتامبر ۲۰۰۶


در تبیین جایگاه سپاه در ساختار قدرت، سه نگاه مطرح است:
۱. سپاه بعنوان تامین کننده کادر برای جمهوری اسلامی
نظری بر آن است که:
ـ سپاه تامین کننده بخشی از کادرهای مورد نیاز جمهوری اسلامی در ارگانهای مختلف است
ـ سپاه به تکیه گاه اصلی ولایت فقیه تبدیل شده است. با این وجود نقشی بیش از ارگان قهر در ساختار حکومت ندارد
برپایه این نگاه گرچه کادرهای سپاه در کابینه و مجلس حضور دارند ولی آنها مستقل از سپاه عمل میکنند و سپاه دخالتی در امر سیاست ندارد. به بیان دیگر اقدامات سپاه صرفا کادرسازی است نه حضور در ساختار حکومت. این نگاه تغییرات در ساختار قدرت را تنها در این می بیند که سپاه به تکیه گاه اصلی ولایت فقیه تبدیل شده و تکیه حکومت بر روحانیت در حال تضعیف است. از آنجائیکه این نگاه دخالت سپاه در سیاست را تنها در شکل حکومت نظامی میداند و در ایران هم حکومت نظامی حاکم نیست، به این نتیجه میرسد که عملکرد سپاه بیش از عملکرد ارگان قهر نیست.  
در رد این نگرش، کافی است به انبوه فاکتهائی که در بخشهای قبلی این نوشته آمده است و به اظهار نظر کسانی که اطلاعات نزدیک از عملکرد سپاه دارند، مراجعه شود( اظهار نظر محسن سازگارا، علیرضا علوی تبار، سعید حجاریان....)تا مشخص گردد که این نگاه چقدر از واقعیت عقب است.
  بالطبع این نگرش قادر نخواهد بود که دخالت گسترده سپاه در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و حضور گسترده آن   در حوزه های مختلف اجتماعی را توضیح دهد. چرا که برای تغذیه کادر جمهوری اسلامی نیازی بدخالت در سیاست آنهم در چنین ابعادی وجود ندارد.
 
۲. حکومت نظامی
دیدگاه دیگری مطرح است که حضور سپاه در قدرت سیاسی را تا حد حکومت نظامیان امتداد میدهد. این نظر جلوتر از واقعیت است. جمهوری اسلامی حکومت نظامی نیست و تمام قدرت در دست نظامیان قرار ندارد. سپاه ترجیح میدهد که ولی فقیه در راس قدرت باقی بماند و در سایه حضور او برنامه هایش را پیش ببرد.
 
٣.    پراتوریانیسم
آنتونی گیدنز بنقل از اموس پرلموتر سه نوع حکومت را در ارتباط با نظامیان برمیشمارد:
ـ حکومت نظامی خودکامه
استبداد ساده نظامی یا حکومت نظامی یک فرد وجود دارد. در این وضعیت یک رهبر نظامی از تسلط بر نیروهای مسلح برای دستیابی به قدرت و حفظ آن استفاده میکند. حکومت عیدی امین در اوگاندا یک نمونه از این حکومتها بود. این نوع حکومتها بی ثبات است، زیرا قدرت بسیار زیادی در دست یک فرد قرار گرفته است و حمایت در میان عامه مردم یا عمدتا وجود ندارد یا ناپایدار است.
ـ حکومت نظامی گروهی (خونتا)
در این نظام یک کابال یا خونتا (شورا) متشکل از رهبران نظامی بر کشور حکومت میکند. بسیاری از حکومتهای نظامی در کشورهای امریکای جنوبی در دهه های قبل در این دسته قرار میگیرفتند. برای مثال رژیم نظامی که تا سال ۱۹٨۵ در آرژانتین قدرت را در دست داشت.
ـ پراتوریانیسم اقتدارگرا*
در این جا سازشی میان حکومت نظامی و غیرنظامی بر کشور حکومت میکند. ائتلافی از رهبران نظامی و غیرنظامی بر کشور حکومت میکنند. انتخابات انجام میشود، اما دامنه انتخابات به حزب   یا احزابی که مورد تائید گروه حاکم باشد، محدود است. یک نمونه این نوع حکومت، حکومتی است که به رهبری ژنرال ضیا الحق در سال ۱۹٨۷ در پاکستان قدرت را در دست داشت(جامعه شناسی ـ نوشته آنتونی گیدنز).
در جمهوری اسلامی حکومت نظامی فردی و گروهی(خونتا) حاکم نیست بلکه بلوکی از نظامیان و غیرنظامیان بر کشور مسلط هستند. به بیان دیگر میتوان از پراتوریانیسم اقتدارگرا در کشور ما نام برد.  
ساموئل هانتیگتن از سه نوع جامعه پراتوری صحبت میکند: جامعه الیگارشی پراتوری، جامعه پراتوری رادیکال و جامعه پراتوری توده ای. او در توضیح جامعه الیگارشی پراتوری به وضعیت امریکای لاتین در قرن نوزده اشاره میکند و میگوید که بعلت اینکه اسپانیا و پرتغال نتوانستند نهادهای سیاسی محلی و مستقلی را بپرورانند؛ نتیجه آن ایجاد جامعه ای بود که نیروهای اجتماعی مسلط در آن عبارت بودند از: زمین داران بزرگ، علمای دینی بلندپایه و فرماندهان نظامی( بنقل از مقاله ارتش و سیاست نوشته سید ابراهیم ربانی).
مسئله تسلط ارتش بتنهائی و یا در شراکت با برخی گروه های اجتماعی بعنوان طبقه حاکم سابقه تاریخی دارد. بنظر مارکس و انگلس در پروس ارتش طبقه حاکمه را تشکیل میداد. بگفته انگلس در آلمان قدرت واقعی در دست "کاست اشرافی افسران و کارگزاران دولتی" بود نه در دست بورژوازی.
در جمهوری اسلامی با توجه به تغییراتی که صورت گرفته، قدرت از انحصار روحانیت بیرون آمده و   دست بلوک روحانیت و سپاه   قرار گرفته است. بهمین خاطر میتوان از آن بعنوان جامعه الیگارشی پراتوری نام برد.
 
دولت پادگانی ( garrison state )
برخی صاحب نظران در تبیین نقش سپاه در قدرت، الگوی بناپارتیسم را پیش کشیده اند(سعید حجاریان). حکومت استثنائی که مارکس در کتاب هیجدهم برومر در قرن نوزدهم مطرح کرده بود. اما مارکس و انگلس مفهوم بناپارتیسم را برای توصیف شرایط تعادل طبقاتی بین بورژوازی و پرولتاریا بکار می بردند. در حالیکه در ایران مسئله تعادل طبقاتی و برآمدن دولت بناپارتیستی از درون آن مطرح نیست و نمیتوان شکل گیری بلوک روحانیت و سپاه را از این زاویه تبیین نمود.
وضعیت کنونی در ایران شباهت به وضعیت دولتهای آلمان و ایتالیا در فاصله دو جنگ جهانی دارد. این کشورها جنگ جهانی اول را پشت سر خود داشتند و برای جنگ جهانی دوم آماده میشدند. در چنین فضائی نظامیان در زندگی سیاسی ـ اجتماعی حضور جدی داشته و با دولت درآمیخته بودند.
هارولد لاسول مفهوم دولت پادگانی را برای توصیف دوران بین دو جنگ جهانی بکار می برد(دولت پادگانی ـ هارولد لاسول مندرج در نشریه گفتگو شماره ۴۵). در آن زمان فاشیسم سنت میلیتاریسم را تقویت میکرد و سنت نظامی یکی از زمینه های پیدایش فاشیسم بود. هارولد لاسول دولتی را پادگانی میداند که در آن متخصصین مدیریت بحران و خشونت، پستهای کلیدی را اشغال کرده و با در اختیار داشتن ابزارهای مدرن علمی و تکنولوژیک به راه حلهای خشونت آمیز در چالشهای داخلی تمایل زیادی نشان میدهند. بگفته وی: "در دولت پادگانی تمام فعالیتهای اجتماعی سازماندهی شده، دولتی میشوند؛ در نتیجه نقش سازمانها و انجمنهای مسقل از بین میرود ـ بجز انجمنهای سری ـ بطور خاص هیچ حیات اقتصادی، مذهبی یا فرهنگی سازماندهی شده در خارج از محدوده کنشکری رسمی دولتی وجود نخواهد داشت. دولت بشدت متمرکز خواهد شد"(همان منبع). از نظر ی. اس. فتیج در دولت پادگانی قدرت موثر در دستان شبکه ای نه چندان سازمان یافته از لشکریان به هیات کشوری درآمده ای است که با نخبگان سیاسی غیرنظامی همبسته شده اند( دولت پادگانی ـ نوشته سعید حجاریان).
شکل گیری دولت پادگانی حاصل عوامل چندی است: وقوع انقلاب، جنگ طولانی مدت، تهدید نظامی، ساختار اقتدارگرا و فقدان و یا ضعف جامعه مدنی و سیاسی.
 
انقلاب
انقلاب الزامات خودش را دارد. در بطن انقلاب و یا بعد از آن صفبندی بین مدافعین و مخالفین آن شکل میگیرد که به رودروئی قهر آمیز منجر میگردد. مدافعان انقلاب برای حفظ و تداوم آن به ایجاد و تقویت ارگانهای قهر روی می آورند و لذا ارگانهای قهر بتدریج نقش بالائی پیدا میکند. در حکومتهای ایدئولوژیک برآمده از انقلاب، کادرهای سیاسی در راس ارگانهای قهر قرار میگیرند و تمایل دارند که ارتش را به نهاد ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی تبدیل کنند و در سیاست فعالانه حضور یابند.
در جمهوری اسلامی هم همین موضوع اتفاق افتاد و سپاه از بطن انقلاب بهمن بعنوان ارگان ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی بیرون آمد که تمایل شدید برای دخالت در سیاست داشت.
 
جنگ طولانی مدت
در جنگ طولانی مدت بخش مهمی از امکانات مادی و انسانی در اختیار نظامیان قرار میگیرد و گاه نهادهای شبه نظامی تشکیل میگردد. بعد از پایان جنگ نظامیان تمایل دارند که نهادهای شبه نظامی را حفظ و امکانات   را همچنان در اختیار داشته باشند.
جنگ طولانی مدت به نهاد نظامی بجهت نقشی که در جنگ دارد، موقعیت ویژه داده و گاه به حضور آن در عرصه های مختلف مشروعیت می بخشد.
در ایران جنگ طولانی مدت ایران و عراق چنین تاثیراتی را بر جامعه ما و بر ساختار سیاسی بجا گذاشت و به سپاه جایگاه ویژه ای بخشید. بعد از پایان جنگ مقاومت بسیج بعنوان نهاد شبه نظامی ضمیمه سپاه شد و امکاناتی که در زمان جنگ در اختیار سپاه قرار گرفته، همچنان در دست سپاه باقی ماند و در فعالیتهای اقتصادی سپاه بکار گرفته شد.
 
تهدید نظامی
تهدید نظامی کشور و خطر جنگ همواره به تقویت میلیتاریسم منجر میگردد و زمینه را برای دخالت نظامیان در سیاست فراهم میسازد. چند سالی است که دولت بوش جمهوری اسلامی را بعنوان یکی از سه کشور شرور قلمداد کرده و ایران را از چهار طرف به محاصره خود درآورده است. اصرار سران رژیم برای تداوم پروژه اتمی و چالش با جامعه جهانی، خطر اقدامات نظامی علیه ایران را تشدید کرده است. تدارک مقابله با حمله و اقدامات نظامی دولت بوش به عامل موثری برای حضور سپاه در ساختار قدرت و شرکت در سیاست گذاریهای کلان کشور تبدیل شده است.
 
ساختار اقتدارگرا
حکومتهای اقتدارگرا برای حفظ سلطه خود و برای مقابله با جنبشهای اعتراضی و یا حذف رقبای خود به نیروی نظامی تکیه میکنند و شرایط را برای حضور آنها در قدرت فراهم میآورند. در جمهوری اسلامی چنین روندی پیش رفته و خامنه ای بیش از پیش به سپاه بعنوان نیروی سرکوب تکیه کرده و راه را برای حضور آن در قدرت باز کرده است. مقابله با   اصلاحات و تلاش برای راندن اصلاح طلبان از قدرت، نیز در تقویت موقعیت سپاه در حکومت موثر بوده است.
 
ضعف جامعه مدنی و سیاسی
ضعف جامعه مدنی و سیاسی، ناتوانی گروهها، قشرها و طبقات اجتماعی زمینه ای است برای دخالت نظامیان در سیاست تحت عناوینی چون دفاع از دستآوردهای انقلاب، خطر دشمن، تامین امنیت ...
در کشور ما هم بخاطر ضعف جامعه مدنی و سیاسی، زمینه برای دخالت سپاه در سیاست فراهم است. سپاه تحت عنوان دفاع از انقلاب و اسلام در مقابل دشمنان داخلی و خارجی وارد حوزه سیاسی شده است.
 
  نمونه دولتهای پادگانی
دولتهای پادگانی در فاصله بین دو جنگ جهانی در اروپا و در دهه های اخیر در امریکای لاتین و خاورمیانه نمونه هائی داشته اند."برای مثال در پاکستان منزلت نظامیان فوق العاده بالا است و سابقه تاریخی نظامیگری در این کشور بخشی از فرهنگ عمومی و از جمله زبان "اردو" شده است، احتمال مداخله در امور سیاسی از سوی فرماندهان نظامی بالا است و هنوز هم در بسیاری موارد کلوپ ژنرالهای اسلام آباد و راولپندی حرف آخر را در سیاست می زنند. حتی در گذشته نه چندان دور ژنرال ایوب خان، رئیس جمهور اسبق پاکستان گامهائی در جهت تئوریزه کردن مداخله نظامیان در امور سیاسی و غیرنظامی برداشت و با طرح مدل مشهور به دمکراسی ارشادی یا هدایت شده، میزان رقابت احزاب سیاسی را در حدودی که نظامیان مقرر میداشتند، محدود نمود".
"این الگو کمابیش در ترکیه هم جاری است و حوزه سیاست به دو عرصه "بالادست" و "پائین دست" تقسیم شده است. در عرصه "بالا دست"، امور نظامی، دفاعی و امنیتی و سیاست خارجی قرار دارد و در عرصه "پائین دست" امور اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی. امور بالا دستی در حیطه اختیارات نظامیان است و احزاب سیاسی تنها در امور پائین دست حق مداخله و رقابت دارند آن هم بشرطی که تبعات آن به امور بالا دستی کشیده نشود و الا هر آن احتمال مداخله مستقیم نظامیان در امور پائین دستی میرود و آنان تانکها و سربازان خود را از پادگانها بخیابانها میآورند"(دولت پادگانی   نوشته سعید حجاریان).
 
توتالیتاریسم میلیتاریستی
عواملی که در بالا بعنوان زمینه های شکل گیری دولت پادگانی برشمرده شد، در کشور ما بدرجات مختلف صادق است. دولت پادگانی به مفهومی که لاسول و فتیج بکار برده اند، بیشتر از سایر نظریه ها تبیین کننده حضور سپاه در ساختار قدرت است. گرچه دولت پادگانی در کشور ما با نمونه های پاکستان و ترکیه یکی نیست و در آندو کشور دخالت نظامیان در سیاست سابقه طولانی دارد و به فرهنگ جامعه و ساختار پایدارحکومت تبدیل شده است، ولی این روندی است که در کشور ما آغاز شده است.
عملکرد سپاه در کشور ما از یک ویژگی مهم برخوردار است و آنهم حضور وسیع سپاه در دیگر حوزه های اجتماعی است. حوزه هائی که ربطی بکار سپاه بعنوان نهاد نظامی ندارد. این امر نشانه بارز و برجسته خصلت توتالیتری سپاه است که هم قدرت و هم جامعه را میخواهد به سیطره خود در آورد. اگر خصلت برجسته راست افراطی، توتالیتری بودن آن است. در مورد سپاه خصلت توتالیتری با میلیتاریسم در آمیخته است. مفهوم توتالیتاریسم میلیتاریستی در باره سپاه مصداق دارد. هارولد لاسول هم مفهوم "دولت پادگانی" را برای توصیف    توتالیتاریسم میلیتاریستی دوران دو جنگ جهانی بکار می برد(جامعه شناسی سیاسی ـ دکتر حسین بشیریه).   
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
* پراتوریانیسم ( Praetorianism )بمعنی دخلت ارتش نظامیان در امور اجرائی و قضائی است. پراتوریانیسم از کلمه پراتور در یونان باستان گرفته شده است که در امور اجرائی، قضائی و نظامی دخالت مینمود.
 
[email protected]


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست