یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تأملاتی درباره‌ی اعتراضات ترکیه
نوشته: انور کاپدان-برگردان:پروانه قاسمیان


• مقاله‌ی حاضر درس‌های تظاهرات پارک گزی را بررسی می‌کند که به عنوان نوع جدیدی از مبارزه اجتماعی با افقی فراتر از سیاست‌های پیشین نیروهای چپ یا ملی ترکیه رخ داد. همچنین سازوکارهای کنترل ایدئولوژیکی سرمایه‌داری ترکیه تحت رهبری حزب عدالت و توسعه (AKP) اردوغان در آن تحلیل می‌شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۲ مهر ۱٣۹۲ -  ۱۴ اکتبر ۲۰۱٣



در دوران مبارزات پارک گزی متأسفانه من در ترکیه نبودم و نتوانستم در تظاهرات با مردم همبستگی داشته باشم. این مطلب جزییاتی است بر مبنای مشاهدات شخصی خودم از رویدادها که از طریق رسانه‌های اجتماعی و سنتی به‌دست آوردم. برای همه ثابت شده است که رسانه‌های متعارف، به مثابه جریان اصلی رسانه‌ای، در انتشار اطلاعات در خلال تظاهرات یا رویدادها را نادیده می‌گیرند یا از نگاه حکومت بازتاب می‌دهند (خوشبختانه تاکنون کسی این اعتراضات را انقلاب توییتری نام ننهاده است). به‌علاوه، من به دوستانم که با کمال مهربانی احساسات و مشاهدات خود را با من شریک شدند، تکیه داشتم، دوستانی که فعلاً نام‌شان مخفی می‌ماند. انتظارات من از جنبشی چنین گسترده‌ای برای تغییر مسیر ترکیه هیجاناتی است که در مقاله می‌بینید که می‌تواند مانعی بر سر راه تحلیل اساسی باشد. این چالش را من می‌پذیرم. چون در این لحظه‌ی تاریخی جهان هیجان زیادی دارم . همچنین تراژدی هم به‌وقوع پیوسته است؛ پنج نفر به دست پلیس و اوباش کشته شدند و هزاران نفر مجروح شدند؛ مجرمان آزادانه پرسه می‌زنند، و حکومت هیچ علامتی از رویه دموکراسی نشان نمی‌دهد.

ظرف دو ماه گذشته ترکیه شاهد طولانی‌ترین و عمومی‌ترین تحول در تاریخ خود از سال‌های دهه‌ی ۱۹۷۰ تاکنون بوده است .تحت حاکمیت ده‌ساله‌ی حزب عدالت و توسعه،ترکیه اغلب به‌مثابه نمونه‌ی موفق اقتصادی و سیاسی معرفی می‌شد. اما رویدادهای اخیر نشان داد که اقتدارگرایی و نولیبرالیسم حاکم فاقد نگرانی برای خدمات عمومی است(۱). رویدادها از یک گروه کوچک تسخیر استانبول که اکنون به نام گروه پارک گزی مشهور است، آغاز شد . تظاهرات‌کنندگان ابتدا با هدف جلوگیری از تخریب پارک وارد عمل شدند پارکی که دولت تصمیم داشت سربازخانه‌ی‌ متروکه و قدیمی دوران عثمانی واقع در آن را تغییر کاربری داده و به مرکز خرید شهری تبدیل کند(۲). ریشه‌های سبز اعتراض و تأکید بر حق بهره‌وری از شهر گسترش یافت و ظرف چند روز عده‌ی زیادی از ناراضیان از حزب عدالت و توسعه وارد عمل شدند. در میان حیرت همه، تظاهرات به ۷۹ تا ۸۱ شهر کشور گسترش یافت و خیابان شمار انبوهی را به خود جلب کرد که دو هدف تضمین‌ناشدنی را دنبال می‌کردند. یورش خشونت‌آمیز پلیس در مقابل اشغال‌کنندگان آغازین پارک گزی افزایش یافت. در آغاز، تظاهرات‌کنندگان شامل گروه‌های مختلفی از کمالیست‌ها تا ملی‌گرایان کرد و طیف‌های مختلف چپ بود که هر یک نارضایتی خود را نسبت به حاکمیت حزب عدالت و توسعه ابراز می‌کردند. مهم‌ترین فعالان و کانون مبارزات، نسل دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بودند، که ۶۳ درصد تظاهرات‌کنندگان را در استانبول تشکیل می‌دادند. جایی که بیشترین اطلاعات از آن در اختیار است.
این نسل عمدتاً به عنوان قربانیان کودتای نظامی ۱۹۸۰، و محصول تلاش‌های سیاست‌زدایی کودتاگران و به عنوان «غیرسیاسی» معروف است. در این تحلیل حقیقتی نهفته است، و نقش آنان در قلب تظاهرات در‌واقع نشان داد که این نسل برای ترکیه اهمیت درجه دو دارد. به نظر من دلیل اصلی و پس‌پشت شرکت جوانان در تظاهرات را می‌توان به خاطر حمله‌ی حزب عدالت و توسعه به «فرهنگ» دانست که حزب متناسب یک دستگاه دولتی ایدئولوژیک عمل می‌کرد. این تلاش‌های حاکمیت به حملات هر روزه‌ی حزب حاکم و تجربیات زندگی این نسل تبدیل شده بود. علاوه بر این، آنان «غیرسیاسی» بودن خود را در خلال تظاهرات به مثابه نفی سیاست مرسوم در ترکیه نشان دادند. پی‌آمد این نفی سرسختانه، شمول دموکراتیک برای تمامی گروه‌های تظاهرات‌کننده بوده است. متعاقب آن فضایی به‌وجود آمد که گروه‌ها می‌توانستند در آن با هم تعامل کنند، و گروه‌های جدید مثل گروه مسلمانان ضدسرمایه‌داری، و سوسیالیست‌هایی که خود را ردهک Redhack می‌نامندفرصت اعلام وجود یافتند. این جنبه‌های تظاهرات، برای حزب عدالت و توسعه و بنیادهای ترکیه چالش واقعی فراهم کرده‌ است. آنان همچنین‌ وابستگی جدی با امواج مبارزات جهانی از سال ۲۰۱۱ نشان می‌دهند، مبارزاتی که سیاست‌های سنتی را به چالش می‌کشد.

قسمت اول – محدودیت‌های مدل حزب عدالت و توسعه: دلایل پس پشت خیزش توده‌ای
طیف وسیعی از دیدگاه‌های سیاسی و شمار شرکت‌کنندگان، عمق و وسعت نارضایتی از حکومت حزب عدالت و توسعه را نشان می‌دهد. بهتر است بگوییم تداوم اعتراضات در کشوری که تظاهرات خیابانی غالباً محدود به نیروهای راست و چپ ( و اغلب چپ) بوده است، نیروهای سیاسی را تحت فشار به حاشیه‌ی قلمرو سیاسی می‌راندند. صادقانه بگوییم،توصیف اردوغان از تظاهرات‌کنندگان به عنوان «غارتگران»، (به ترکی واژه «جاپولجو» است و امروز واژه‌ی جدیدی با بار مثبت است که به تظاهرات کنندگان اطلاق می‌شود) به طور معمول در میان مردم ترکیه طنین‌انداز بود مردمی که تاکنون در خیابان حضور نداشتند. می‌توان گفت که به‌رغم این نارضایتی گسترده، تصویری بی‌اندازه متفاوت از حزب عدالت و توسعه به‌خصوص در محافل سیاسیِ خارج از ترکیه موجود است،. «مدل ترکیه» آن‌طور که در جهان اسلام تبلیغ می‌شود در چشم کادرها و حامیان حزب عدالت و توسعه حقانیت کسب کرد. این تصویر، حزب «اسلامی میانه‌رو»‌ای را توصیف می‌کند که دموکراسی را درونی کرده‌است ـ حتی کشور را به سوی دموکراتیزه کردن به پیش می‌برد ـ و حامی خوانشی جدید و دوباره از لاییسیته در ترکیه است و به جای نفی و از بین بردن غرب، از در صلح و آشتی با غرب در آمده است. (در مقابل اسلام سیاسی سنتی در ترکیه) و با پیاده‌کردن موبه‌مو از روی کتاب نولیبرالیسم کشور را به سمت رشد اقتصادی قابل‌توجهی می‌برد. در حقیقت، حتی تا فوریه‌ی ۲۰۱۳ انستیتو بروکینگز گزارشی منتشر کرد که حزب عدالت و توسعه را به عنوان مدل برای حکومت‌های عرب بعد از انقلاب پیشنهاد می‌دهد.(۳)
آن‌چه در این چشم‌انداز مغفول مانده پراگماتیسم سال‌های اول حزب عدالت و توسعه برای کسب حقانیت در چشم اتحادیه‌ی اروپا و ایالات متحد است. چنین حقانیتی به حزب اجازه داد شانس خود را برای جذب سرمایه‌های خارجی با موفقیت بالا ببرد و مانع ضدحملات نهادهای کمالیست‌ها شود، آنان در سال ۲۰۰۸ سعی کردند حزب را بر اساس فعالیت ضد سکولار خود تعطیل کنند(۴).
پذیرش پراگماتیستیِ دموکراسی از سوی حزب را می‌توان در مسئله‌ی ساده و در عین حال مربوط به سیاست‌های مرتبط با اعتراضات مشاهده کرد. در سال ۲۰۰۴، حزب عدالت و توسعه، اصلاحات جامع دولت‌های محلی را هم‌سو با منشور دولت‌های محلی شورای اروپا که در مسایلی مانند پارک گزی عملاً حاکمیت را نمایندگی می‌کند طرح کرد تا دولت محلی (شهری)را انتخاب کند(۵). وقتی پیشنهاد توسط پرزیدنت وقت «احمد نجدت سزر» وتو شد واکنش حزب عدالت و توسعه به آن بسیار شدید بود.به‌هر‌حال، حزب عدالت و توسعه دیگر هرگز پیشنهاد اصلاحات مشابه نداد و اما امروز به نظر می‌آید تمام تصمیمات محلی به دست دولت مرکزی اتخاذ می‌شود و حتی از آن‌هم بدتر توسط خود نخست‌وزیر، اردوغان تصمیم گیری می‌شود.
بنابراین، چهره‌ی واقعی حاکمیت حزب عدالت و توسعه، با تبلیغاتی که «مدل ترکیه» را از نولیبرالیسم مستثنا می‌کند، مغایر است. حاکمیت ۱۰ ساله‌ی حزب عدالت و توسعه تقریباً شامل پروژه‌ای سه قسمتی است: (۱) نولیبرالیسم، (۲) تصاحب دستگاه دولت سرکوبگر (۳) تصاحب دستگاه دولت ایدئولوژیک. ما باید «کمک»های موثر جهانی فرقه‌ی گولان (Fethullah Gülen) را در این پروژه نیز خاطر نشان سازیم. حزب گاه روابط پرتشنجی را با فرقه تجربه می‌کرد.(۶) فرقه با انتصاب کادرهای خود در نظام قضایی و نیروی پلیس شناخته می‌شود و به همان نسبت هم شبکه‌ای از شرکت‌ها از آن حمایت مالی می‌کنند که شماری از آن‌ها به مثابه بورژوازی حزب عدالت و توسعه ظهور کرده‌اند. این سه جزء پروژه حزب عدالت و توسعه به یکدیگر مربوط‌اند. با این‌حال انتقام‌جویی حزب عدالت و توسعه برضد کمالیست‌ها را نباید به‌راحتی نادیده گرفت و به رابطه‌ی زیرکانه آنان با نولیبرالیسم باید توجه بیش‌تری کرد.
با احترام نسبت به معترضان، نولیبرالیسم و سرکوب سیاسی برای منافع اقتصادی را می‌توان به مثابه علت اصلی پشت آن مطرح شود. به‌هرحال انگیزه‌ی اصلی برای اعتراضات به‌خصوص برای نسل دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ از سه جزء فوق، سومین مرحله مهم‌تر بوده ‌است: حزب عدالت و توسعه تلاش می‌کند فرهنگ را تحت کنترل خود درآورد.
حزب عدالت و توسعه موفقیت بسیاری در دو جزء اول و دوم به‌دست آورده است و در بعضی عناصر قسمت سوم با وجود مخالفت گروه‌های مختلف که به تظاهرات اخیر ملحق شدند. کمالیست‌ها از همان آغاز به حزب عدالت و توسعه باور نداشتند. همچنین یک سلسله از موارد قانونی و متهم کردن کمالیست‌ها به کشیدن نقشه‌ی‌ سرنگونی حزب عدالت و توسعه در بخش عالی‌ترین مقامات ارتش ترکیه، کمالیست‌های برجسته و ملی‌گرایان، تظاهرات‌کنندگان بعدی از این گروه را برانگیخت. با تضعیف نقش ارتش در سیاست ترکیه، حزب عدالت و توسعه طوری برنامه‌ریزی کرد تا آن را با نیروی سرکوبگر، یعنی پلیس، جایگزین کند. در خلال تظاهرات، آنان دژبان به صحنه آوردند که این هم نشان‌دهنده افزایش کنترل نظامیان است.
اما مخالفت از جانب کمالیست‌ها، درباره‌ی کسی جز خودشان تجدید نظر نکردند،همان دادگاه‌ها، بعدها... هر مخالفی را زندانی کردند، از جمله روزنامه‌نگاران ضد نظامیان، حتی آنانی را که از آغاز از دادگاه حمایت کرده بودند. در حقیقت ترکیه اخیراً بدترین کشور از لحاظ روزنامه‌نگاران دربند و در کنار همسایه‌ی شرقی‌اش و چین‌ است.(۷) آنانی که دستگیر نمی‌شوند ولی منتقد باقی مانده‌اند، اغلب شغل خود را از دست می‌دهند. دو دلیل پشت این امر نهفته است. اول، به نظر می‌رسد فشار مستقیمی روی مدیران رسانه‌ها وجود دارد آن‌گونه که روزنامه‌نگاران بیان می‌کنند.(٨) دوم، صاحبان رسانه‌ها در ترکیه محدود به چند شرکت هستند که در زمینه‌های مختلف سرمایه‌گذاری کرده‌اند. آنان آشکارا به ثبات حکومت و اجرای مستمر اصلاحات نولیبرالی وابسته‌اند. این زندانی شدن‌های بی پایان و هزارتوی قضایی کافکایی ممکن است یکی از دست‌اندازها باشد. در مقوله‌ی مخالفان حزب عدالت و توسعه هنوز دشوار بتوان از بسیج توده‌ای در این باب سخن گفت که تظاهرات را به ابعاد تظاهرات اخیر رسانده است.
زمینه‌ی دیگر نارضایتی، سیاست خارجی است که خیلی‌ها به آن «نوعثمانی‌گری» می‌گویند، هرچند حکومت این برچسب را برنتابد. سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه اساساً اتحاد آنان را با ایالات متحده و اتحادیه اروپا، بر خلاف اسلاف خود، نشان می‌دهد. تناقضات حزب در مناقشات لیبی و سوریه این را نشان می‌دهد. موقعیت حزب بین تأکید روی امت برای راضی‌ساختن هوادارانش و حمایت از مداخله‌ی ناتو در لیبی و مخالفان بشار اسد در نوسان است. بسیاری، از جمله حامیان حزب، به طور فزاینده‌ای منتقد چنین سیاستی شده‌اند، همین‌طور که به نظر می‌رسد حزب عدالت و توسعه در سیاست خود در پایین آوردن رژیم اسد در سوریه شکست بخورد، جنگ سوریه هم‌اکنون تا روستاهای مرزی ترکیه کشیده شده‌است. اخیراً در مرگبارترین عمل تروریستی در تاریخ ترکیه، طبق آمار رسمی، ۴۸ نفر زندگی خود را در شهر ریحانلی در مرز سوریه ازدست دادند. این رویداد تراژیک وقتی دولت از رسانه‌ها «خواست» که از این واقعه هیچ خبری منتشر نکنند و تمام خروجی های رسانه‌های مهم آن را پذیرفتند، تشدید شد و بار دیگر تسلیم رسانه‌ها به حزب عدالت و توسعه به اثبات رسید.
اصلاحات نولیبرالی دولت نیز مقاومت‌های گوناگونی را رقم زده است. اتحادیه‌ها، با مقاومت‌های شدید تقریباً هر ساله در روز جهانی کارگر به سرکوب‌های حکومتی تحت سیاست‌های نولیبرالیستی واکنش نشان داده‌اند. در واقع، تنها یک ماه قبل از اشغال پارک گزی، کارگران برای برگزاری مراسم روز کارگردر میدان تقسیم، در همان محلی که پارک گزی واقع شده‌است، با ابزار همیشگی، گاز فلفل و ماشین آب‌پاش پلیس مواجه شدند. تظاهرات‌کنندگان روستایی علیه ده‌ها نیروگاه برق‌آبی که دولت در سراسر کشور ساخته به اعتراض پرداختند. در مناطق شهری، کولی‌های‌ مقیم استانبول مخالفان قدیمی نوسازی محله‌های تاریخی بوده‌اند. علاوه براین رشد اقتصادی ترکیه از خصوصی‌سازی پرشتاب و کالایی شدن هر آنچه عمومی است و به هزینه‌ی توده‌های فقیر، تأمین می‌شود. ترکیه مقام سوم را در میان کشورهای سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه (OECD) از منظر نابرابری در‌آمد با ضریب جینی دو برابر میانگین (OECD) دارد.
پاسخ حزب عدالت و توسعه به تمامی این نارضایتی‌ها، سرکوب وحشیانه پلیس و یا دخمه‌های کافکایی قوه‌ی قضاییه بوده است. دقیقاً این نارضایتی‌ها بود که کمک کرد و در اشغال پارک گزی به اوج خود رسید و به تمام کشور گسترش یافت. به هرحال هیچ‌یک از این شکایت‌ها جمعیت را این‌گونه وسیع به خیابان نریخت. «پلاتفرم همبستگی تقسیم» گروه سازمان‌یافته اولیه‌ی پشت تظاهرات پارک گزی، از برگزاری چنین مقاومتی پیش از ۳۱ مه ناتوان بود، یعنی تا زمانی که جوانانِ تاکنون غیر سیاسی و دیگران با اراده‌ی آزاد خود به جمع پیوستند. اساساً، تمامی تجاوزات حزب عدالت و توسعه بر دستگاه دولتی که ذکر شد در حیطه‌ی تجارب روزمره جوانان محدود می‌ماند و ممکن بود «دیده» نشود مگر برای کسانی که در این امور از حیث سیاسی سرمایه‌گذاری کرده باشند. من فکر می‌کنم نقطه‌ی اوج (عطف) نارضایی‌ها، یک سری عملیات، ناشی از دولت حزب عدالت و توسعه بود که سعی در کنترل «فرهنگ» به مثابه دستگاه سرکوب ایدئولوژیک داشت. آن‌هم در حالی‌که جوانان، «فرهنگ» را در ذهن و روح خود به شکل یک مجموعه، هر روز و به طور معمول « تجربه» و درک کرده‌اند.(۹)
اولین تلاش حزب عدالت و توسعه به افزایش قدرت موسسه‌ی فناوری اطلاعات (BTK)کمک کرد، شاخه‌ی دفتر نخست وزیری، برنامه‌ی فیلتر و نظارت بر اینترنت را عملی کرد. تظاهرات ۱۵ ماه مه ۲۰۱۱ در توقف این برنامه نسبتاً موفق بود. همچنین نسل دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در این‌جا بود که اولین حضور خیابانی خود را نشان داد. در نوشته‌ای درباره‌ی تظاهرات، اکین کاراجا، روزنامه‌نگار، مشخصات شرکت‌کنندگان را این‌گونه توصیف می‌کند: جوانانی غیر سیاسی… اغلب طبقه‌ی متوسط، لایه‌ی بالایی ـ احتمالاً اغلب بی‌تفاوت در مقابل شکنجه، کشتار سیاسیون، سانسور مطبوعات، و همه‌ی انواع شکنجه… برای اولین بار در زندگی برای آزادی خود تظاهرات می‌کنند... آنان نمی‌توانند دلایل عمیق‌تری برای نارضایی خود، واضح و شفاف بیان کنند، اما این‌جا حضور دارند. «پاسخ دولت به معترضان چه بود، این اتهام که در رویدادهای اخیر هم باردیگر به کار گرفت: معترضان، روشنفکران و کمالیست‌ها بودند». اما یکی از شرکت‌کنندگان در تظاهرات اخیر روح مشترک شرکت‌کنندگان را فاش می‌کند: «خیلی ساده، من علیه کنترل آخرین فضای آزاد، یعنی اینترنت هستم. من بر ضد محدود کردن آن هستم حتی اگر آنان بخواهند سایت‌های اسلام‌گرایان افراطی را سانسور کنند. تصمیم‌گیری برای این‌که چه چیزی در اینترنت باشد و چه چیزی نباشد خلاف طبیعت اینترنت است.(۱۰) این شامل درکی از آزادی فردی است که فقط با آزادی یک فضای عمومی جمعی معنا دارد و در مقابل هر نوع کنترل از بالا به پایین مقاومت می‌کند و پیشاپیش از پویایی پارک گزی خبر می‌دهد.
در دو سال گذشته، حملات مشابهی علیه سریال‌های عامه‌پسند تلویزیونی ابراز شده بود؛ با این ادعا که روایتی خلاف واقع از دوران عثمانی به تصویر کشیده شده ـ قهرمانی وجود ندارد فقط توطئه‌های حرم را نشان می‌دهند، و یک سریال دیگر درباره‌ی پلیس اجتماعی عدالت‌گرا برای بی‌اعتبار کردن نیروی پلیس که شخصیت اصلی سریال است و تقریباً همواره فحاشی می‌کند و الکل مصرف می‌کند. همچنین تلاش حکومت برای نفوذ در هیئت مدیره‌ی باشگاه‌های فوتبال و سرکوب تظاهرات عمومی ناراضیان در مسابقات به دست جناح چپ بنگاه‌های فوتبال، یورش دیگری به فرهنگ عامه بود. همه‌ی این‌ها در مدیریتِ یک پروژه‌ی واحد بود، که شامل محکوم کردن سقط جنین، و سخت‌گیری در قانون فروش و ترویج نوشیدنی‌های الکلی بود، آن‌هم در کشوری مانند ترکیه که الکل مشکل اجتماعی به شمار نمی‌آید، تا آن‌جا که محدودکردن الکل منجر به لغو یکی از محبوب‌ترین جشنواره‌های موسیقی استانبول شد؛ جشنواره‌ای که شرکت‌های الکل‌سازی حامی آن بودند. کاری به معضل اجتماعی بودن الکل نداریم، اما باید یاد‌آور شد که در بیشتر اجتماعات و مناسبت‌ها الکل را اغلب با نوشیدنی‌ها دیگر و تقریباً همه، مصرف‌ می‌کنند، این یک فرهنگ جمعی است، به جز خشکه‌مقدسان که لب نمی‌زنند. به هر حال باوجود مانورهای بی‌شمار حزب عدالت و توسعه برای به کنترل دولت در‌آوردن فرهنگ، آنان حداقلِ موفقیت را کسب کردند. شواهد هنوز نشان می‌دهد که جوانان در تظاهرات علیه سانسور اینترنت و استمرار محبوبیت شوهای تلویزیونی پایداری می‌کنند.(۱۱) این‌ تهدیدات علیه تجارب روزمره‌ی اجتماعی جوانان، در سیاسی کردن و پی‌گیری هرچه بیشتر تظاهرات اخیر نقش حیاتی داشته است.
حزب عدالت و توسعه همچنین گفتمان‌های لیبرال عملگرای اولیه خود را پشت گوش انداخته است. و به همین دلیل است که گفته می‌شود؛اردوغان هرگز یک سخنران با نزاکت نبوده است. حزب عدالت و توسعه معمولاً مخالفان سیاست‌های حزب را قبل از آنکه اردوغان علیه آنان اقدامی کند و یا آنان را لفظاً محکوم کند، ارزیابی می‌کند، گروه‌های مخالفی که ممکن است به‌آسانی به حاشیه‌ی حوزه‌ سیاسی رانده شوند. اما اخیراً دیگر به ارزیابی وقعی نمی‌نهند و اظهار نظر مستقیم می‌کنند. مثلاً اردوغان سقط جنین را جنایت می‌داند و کسی که الکل مصرف می‌کند را می‌خواره توصیف می‌کند . حتی در تظاهرات اخیر اردوغان درباره‌ی دخترانی که در استانبول از جلوی دفتر وی می‌گذرند و نحوه لباس پوشیدن انان برای وی غیرقابل فهم است سخن گفت و گفت که این طرز لباس پوشیدن با سلیقه‌ی اخلاقی وی سازگار نیست . آتیAtay، تغییر لحن حزب عدالت و توسعه و موقعیتش را در باره فرهنگ مطلوب و افزایش اعتمادبه‌نفسش را ناشی از زمان طولانی حکومتش می‌داند.(۱۲)
اکنون نقطه عطفی است که حزب عدالت و توسعه احتمالاً اطمینان کافی یافته تا بر پراگماتیسم لیبرالش مهر پایانی بزند. دور از انصاف نیست که دو دلیل دیگر بر تغییر و تحول حزب عدالت و توسعه بیفزاییم. اول؛ برای دولت‌ها به طور روزافزون دشوار است که آزادی‌های فرهنگی را محدود کنند. (۱٣) دوم؛ حزب و محافظه کاران به طور عام فاقد آن سرمایه‌ی اجتماعی هستند که فرهنگ مطلوب را با چیزی منطبق بر درک خود جایگزین کنند.
با عنایت به نکته‌ی اول، در حال حاضر ما نمی‌توانیم صرفاً از یک حوزه‌ی عمومی به لحاظ مکانی قابل‌مشاهده در مورد فرهنگی که به منصه‌ی ظهور می‌رسد سخن بگوییم. بلکه همچنان حوزه‌هایی را که پس پشت این مرزهاست نیز باید در نظر داشت. البته کارگزاران فرهنگی همواره از فضاهای عمومی استفاده می‌کنند، اما با توجه به حضور اینترنت و تلویزیون‌های خصوصی سرگرم‌کننده و این که تلویزیون‌های خصوصی رایج‌ترین شکل سرگرمی خانواده‌ها در ترکیه است این فضاهای عمومی دیگر الزامی نیست. این حوزه‌های فرهنگ ماورای درک دولت از فرهنگ است. این فاصله بین دولت و زندگی فرهنگی مردم ممکن است عامل پنهان افزایش اقتدارگرایی حزب عدالت و توسعه شده باشد، تا حدی که حزب سعی می‌کند دوباره فرهنگ زیسته را تصاحب کند.
با در نظر گرفتن نکته‌ی دوم، توضیح دبیر انجمن فیلمنامه‌نویسان، تونکا ارسلان قابل توجه است او می‌گوید سینمای اسلامی اساساً محدود به اجتماع gemeinschaft آنان است و از ناتوان از پذیرش در جامعه gesellschaft است.(۱۴) من باید به این نکته، نقش مهم روشنفکران لیبرال را اضافه کنم که درحقانیت دادن به حزب عدالت و توسعه، از سال‌های اول به قدرت رسیدن تا چه اندازه موثر بود. آنان در مشروعیت اعمال حزب عدالت و توسعه برای طولانی مدت بسیار سخت‌گیر بودند تا زمانی که حزب تلاش خود را برای فرهنگ مورد نظر خود آغاز کرد. همانطور که حزب با مفاهیم محافظه‌کارانه عمل می‌کرد بیشتر حامیان خود را از دست می‌داد و روشنفکران حزب نیز، حزب را ترک کردند. گروه اخیر به هر حال نمی‌توانستند چیزی معادل آن به جامعه و سرمایه‌ی فرهنگی لیبرال‌، برای مشروعیت بخشیدن به اعمال حزب بدهند.
در نتیجه، اگر نقطه عطفی برای تعریف فرهنگ حکومت قائل باشیم بیشتر تلاش حزب عدالت و توسعه برای آن «فرهنگ» است که باید زیست. البته این تفسیر از فرهنگ با افزایش حضور پلیس در خیابان و تصاویر حمله پلیس به گروه‌های کوچک تسخیر کننده پارک گزی در دو روز اول جاودانه می‌شود. این اشغال‌کنندگان که غالباً جوان بودند به شکلی بسیار مسالمت‌آمیز تظاهرات می‌کردند، مثلاً کتاب می‌خواندند و پلیس به تماشای آنان می‌ایستاد. حمله‌ی پلیس به این جوانان معترض می‌توانست آخرین حد علیه جوانان غیرفعال سیاسی باشد که فریاد می‌کرد: « حکایت، حکایت شماست!»

بخش ۲ – مازاد سیاسی: تأثیر جوانان بر اعتراضات
جوانان غیرسیاسی اعتراضات جدید و جنبه‌های ارزشمندی آفریدند: حضوری قطعی و پویش دموکراتیکی که به شکل رادیکالی همگان را دربرمی‌گیرد. در تحقیقی که دانشگاه بیلگی با شرکت بیش از ۳۰۰۰ نفر شرکت کننده در خلال دومین اشغال پارک گزی انجام داد، نتایج معناداری، بدین شرح به‌دست آمد: ۳۹.۶ درصد شرکت کنندگان بین ۱۹ تا ۲۵ سال داشتند و ۲۴ درصد بین ۲۶تا ۳۰ سال و بیش از نیمی از انان ۵۳.۷ ٪ هرگز در هیچ اعتراضی شرکت نکرده بودند.(۱۵) مهم‌ترین اطلاعات، که به نظر من کاملاً بر پویایی اعتراضات تأثیرگذار بود، مربوط به وابستگی سیاسی شرکت کنندگان بود. تنها ۱۵.۳٪ خود را هوادار یک حزب سیاسی معرفی کردند.
تأثیر این بی‌سازمانی و غیر سیاسی بودن جوانان بر گروه‌های سازمان‌یافته‌ی‌ اعتراضات مایه‌ی شگفتی است . به هر حال، دو چیز می‌تواند به ما در درک این امر کمک کند. از آن‌جا که غالباً جوانان را به عنوان «غیرسیاسی» درنظرگرفته‌اند پس آنان برای سازمان‌های تأسیس‌شده به مثابه «مازاد سیاسی» هستند. این سازمان‌ها گفتار خود را برای این‌گونه گروه‌های ویژه هیچ توسعه نداده‌اند.(۱۶) به این دلیل است که من به آنان به عنوان جوانان غیرفعال سیاسی اشاره می‌کنم، از زمانی‌که انان در صحنه‌ی سیاسی حضور یافتند، ثابت شد که مردم غیرسیاسی می‌توانند سیاسی شوند اگر از مرزهای تعاریف پیشین از سیاست عبور کنیم . دوم، آنان در سطحی از جنبش حمایت کردند که مخالفان در ترکیه، به‌خصوص چپ‌ها، از کودتای نظامی ۱۹۸۰ به بعد بیشتر اوقات مورد غفلت قرار داده و فاقد آن بودند. این اساساً در مورد اعداد است، اما با این حال مهم است.
فاصله‌ی آنان با گفتمان جاافتاده‌ی مرسوم سیاسی و سازمانی در شعارهایی که ساختند به اختصار نشان داده می‌شود، آنان در پاسخ به گروه‌های اپوزیسیون مرسوم و در پاسخ به شعار کمالیست‌ها که می‌گفتند «ما سربازان مصطفی کمال هستیم»، می‌گفتند «ما سربازان مصطفی کیسٍر هستیم»، مصطفی کیسر موسیقدانی است که در دهه ۱۹۹۰ شوی تلویزیونی پرطرفداری داشت با یک بخش مطالباتی که به شکل طنز اجرا می‌شد و میان جوانان بسیار محبوب بود. در پاسخ به شعار کمالیست‌ها که «نه به فاشیسم» بود آنان می گفتند: « نه ]البته[ به بعضی چیزها» خیلی از این کنایه‌ها یاد‌آور وبسایت هایی است که معمولاً به عنوان فرهنگ لغت به آن مراجعه می‌شود. این وب‌سایت بسیار به «فرهنگ واژگان شهری» شبیه است، که در آن از معانی که نویسندگان از واژه‌ها و عبارات می‌آورند، تشکیل می‌شود، که در زبان ترکی معانی وسیع‌تری دارد طوری که کاربران می‌توانند به اوضاع و رویدادها هم به خوبی ها پی‌ببرند. هر چند به ساختار فرهنگ واژگان وفادار مانده است، هر جا که «معنا » مورد نیاز است، تمام معانی با شرح و بسط آمده است. تمامی مدخل ها به روی عموم باز است. مدخل‌هایی با اطلاعات مفید، بخش‌های دیگر را که با طنز همراه است را تعدیل می‌کند. غالب این‌گونه وب‌سایت‌ها و بیشترین بخش‌هایش به روی نویسندگان با دیدگاه‌های مختلف سیاسی باز است. بنابرای آنان فضایی برای فرهنگ مطلوب فراهم می‌آورند، که با حواشی فرهنگ سیاسی دموکراتیک درهم می‌آمیزد. در ترکیه یک فرهنگ خلاق و پویای انتقادی در مقایسه با فرهنگ موجود اپوزیسیون وجود دارد.
در پاسخ به چنین خلاقیتی، حزب عدالت و توسعه سعی کرد اعتراضات را با گفتمان معمول خود و براساس دوگانگی بین حزب کمالیست جمهوریخواه خلق و حزب خود، تعریف کند. در نتیجه، این فاصله میان حزب عدالت و توسعه از یک طرف با دیدگاه جوانان را عمیق‌تر کرده است و مشروعیت حزب عدالت و توسعه را تنزل داده و آن را به زیر سوال برده است. خشونت پلیس آشکارا پاسخ‌های متفاوتی را از جانب جوانان برانگیخت. ما فیلم‌های ویدیویی داریم که پس از چند روز که از اعتراضات می‌گذرد؛ جوانان از مقابل پلیس با «رقص پا» می‌گذرند، گویی خود را برای فرار از حمله آماده می‌کنند، معترض دیگری را می‌بینیم که در جلوی یک ماشین آبپاش در خیابانی پر از گاز اشک‌آور، گیتار می‌نوازد، مردی برهنه... و بعد مردی که ایستاده است. یک صلح‌گرایی غیرخشونت‌آمیز با چنین حسی، قطعاً به شکل گرفتن حقانیت برای معترضان در خارج از ترکیه کمک کرده‌ است و به همان اندازه چهره‌ی خشن پلیس را نشان داد، یک مشکل مزمن دائمی که غالباً وقتی مدل حزب عدالت و توسعه را تبلیغ می‌کنند، مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد.
همیاری جوانان و گروه‌های دیگر به طرز معناداری تأثیر متقابل و پربار داشت. قاعده‌ی جدید بازی سیاسی برای هر کسی در اعتراضات جایی فراهم کرده بود. عکس‌های تظاهرات شاهد این رشد و توسعه است. در هفته‌ی اول تظاهرات ما تصاویری از علامت گرگ خاکستری ناسیونالیست‌های افراطی را می‌بینیم که در کنار پرچم v ایستاده‌اند، این علامت معمولاً به وسیله شورشیان کرد استفاده می‌شود. هواداران باشگاه‌های فوتبال رقیب کنار هم با همبستگی ایستاه‌اند. با وجود آن‌که دو تن از آنان پس از دربی ماه قبل شاهد یک جنایت بوده‌اند، مردی با پرچم آتاتورک در یک دست و در دست دیگر پرچم حزب صلح و دموکراسی (BDP) جنبش کردستان در دست دیگر، که با هر دو پرچم در پی حمله ماشین آبپاش می‌گریخت. در حقیقت،دشمنان قسم‌خورده کنار هم ایستادند، و شاید برای اولین بار عملاً با یکدیگر مشغول یک گفتگو شدند. در آن‌جا همچنین گروه‌های دیگری مانند مسلمانان ضد سرمایه‌داری پدیدار شدند که نوعی عدالت اجتماعی با گرایش به اسلام سیاسی می‌خواهند و سکولارهای رادیکال نمی‌توانند مخالف آن باشند؛ و گروه هکرهای سوسیالیست به نام Redhack، همان کسانی که هک کردن وب‌سایت‌های حکومتی در حمایت از اعتراضات خیابانی برای آنان شهرت آورد. گفتگوها ثابت می‌کند که جوانان هم تغییر کرده‌اند، جوانانی که فقط شگردهای ساختن بریگاد را نیاموختند بلکه به قلب آموزه‌هایی برای هرگونه مبارزه رفته‌اند. بیش‌تر به نظر می‌رسد برای نشان دادن همدردی با مبارزات کردها، و بعد از لو رفتن سانسور و دستکاری رسانه‌ها در مورد اعتراضات آنان، معترضان بار دیگر ارزشمندی رسانه‌ها را زیر سوال می‌برند.
اکنون می‌توان از سه دستاورد تجربی مبتنی بر دو ماه و نیم اعتراض صحبت کرد. جوانان که پیش از این از نظر سیاسی منفعل قلمداد می‌شدند، در اساس و پایه خود را به چالش کشیدند، در این زمینه، شاید بتوان از جنبش دیرهنگام ترکیه ۶۸ سخن گفت. (۱۷) دورانی واقعی که چپ‌های ترکیه با همسویی با غالب مارکسیست‌های ارتدکس در واکنش به بهار پراگ از دست دادند. اما هنوز این دیدگاه همچنان نیاز به دانسته‌هایی سیاسی سوسیالیستی روشن‌تری از جنبش ۶۸ دارد، اختلاف نظر مهمی که ساختار سیاسی جوانان ترکیه را شکل داده است. بنابراین چنین نگاهی به چالش‌های فرهنگی تشکیلات که جوانان در هر دو دوره دارند مربوط می شود. در این مورد، اگرچه گروه‌های سوسیالیست بخشی از معترضان بوده‌اند، دشوار بتوان از ائتلاف یکپارچه، مثلاً میان اتحادیه‌ها و جوانان سخن گفت.
دومین دستاورد افزایش گفتگو میان گروه‌های به‌لحاظ تاریخی مبارز بوده است. این به‌تنهایی در کشوری مانند ترکیه معنای مهمی دارد به‌خصوص در جامعه‌ای که جدایی‌های سیاسی با بخش بخش شدن‌های انعطاف‌ناپذیرِ سخت مشخص می‌شد. آخرین دستاورد معترضان در ترکیه را به مثابه غده‌ی دیگری در روح زمانه‌ی zeitgeist سیاست رادیکال جای می‌دهد . عدم رضایت جوانان از سیاست‌های بالا به پایین و فاصله‌ای که جوانان از سازمان‌های سیاسی موجود حس می‌کردند، سازمان‌های به ظاهر افقی را پدید آورد. این گرایش‌های افقی درابتدا در «کمون تقسیم» نشان داده شد، آنچه که ۱۲ روز بعد با حمله‌ی پلیس و باز پس گرفتن پارک گزی خاتمه یافت.(۱٨) با این‌حال، کوشش‌های مشابهی در ایجاد «تجمع‌های محلی» در سراسر کشور ادامه یافت. اگر چه میزان نفوذ این تجمعات به بررسی‌های بیش‌تر احتیاج دارد، بر اساس بررسی‌های موجود از شرکت‌کنندگان، می‌توانیم نتیجه بگیریم که آنان میل خود به اشکال معاصر تغییر اجتماعی رادیکال را نشان می‌دهند، که شامل دموکراسی مستقیم، دربرگیری رادیکال و ارتباط افقی است.(۱۹) تأثیر فرهنگ اپوزیسیون در شرکت‌کنندگان قابل توجه است. « روح گزی» چنان تأثیری گذاشت که حالا دیگر در رسانه‌های اجتماعی و سنتی از آن با محبوبیت یاد می‌شود. دست‌کم برمبنای بررسی‌های من از رسانه‌های اجتماعی، شماری از شرکت‌کنندگان از اتکابه‌خود و سرشت به طور ریشه‌ای دموکراتیک تجمعات و کمون تقسیم ستایش می‌کردند که یادآور احساساتی است که در دیگر اعتراضات بعد از ۲۰۱۱ بیان شده بود.(۲۰)
این سه نتیجه‌ی تجربی می‌تواند به ما کمک کند تا خطوطی مقدماتی اما آموزنده برای مسیر آینده‌ی اعتراضات در ترکیه را ترسیم کند.

بخش۳- چه باید کرد؟ امکانات و مخاطرات پیش رو
من به‌عمد به اعتراضات به عنوان جنبش اجتماعی اشاره نکردم . احتمالاً می‌توان آن را به مثابه ظهور «شبکه‌ی جنبش‌ها» عنوان کرد، این که آیا شبکه‌ی همچنان قادر خواهد بود هدف مشترکی را بیان بکند، که پشت اعتراضات علیه دولت عدالت و توسعه خوابیده و به عوامل متعددی وابسته است. امکانات امید بخشی پیش رو داریم همان‌طور که خطراتی داریم.
توضیح بیش‌تر آن‌که میان معترضان نگاه مشترکی در زمینه‌ی شکل دموکراسی و حقانیت پروژه‌های سیاسی پیدا شده است. چنین پیشرفتی، چالشی واقعی برای دولت عدالت و توسعه، کمالیست‌ها و ناسیونالیست‌های افراطی و از قرار برای جمهوری ترکیه است. رد منسجم از سیاست بالا به پایین با تقاضاهای پی‌در‌پی برای دموکراسی واقعی‌تر، ممکن است ادامه‌ی اعتراضات را تضمین کند. این به‌تنهایی می‌تواند در ترکیه تغییر قابل‌توجهی به‌وجود آورد، جایی که «دولت» با تمامی دم و دستگاه خود و تمامی پروژه‌های سیاسی که دولت از آن‌ها تشکیل می‌شود، در بیش‌تر تاریخ کشور غیرقابل نفوذ بوده است. به رغم همه‌ی این‌ها، بخشی از نارضایتی‌ها هم به دلیل واکنش به وعده‌های بر‌آورده نشده‌ی حزب عدالت و توسعه برای گشایش ماشین دولتی فراگیر است (هرچند وعده‌ها فریب‌کارانه بوده‌اند).
دوم، این عدم پذیرش را با افقی بودن جنبش و رادیکالیسم آن می‌توان توضیح داد، تأکید هر این دو اصل بر گفت‌وگو است، آنان تا این لحظه و از خلال مبارزات مختلف، متقابلاً به این نتیجه رسیده‌اند. تأکید جوانان بر فردیت به‌مثابه منشاء آزادی در این زمینه محوری و اساسی است. این پویایی به مجامع محلی نیز کشیده شده است. از این رو ما می‌توانیم درباره‌ی «فضای تجربه» سخن بگوییم، که صدای آزادی فردی و جمعی در کانون آن قرار دارد.(۲۱) چنین گفتمان و احترام متقابلی می‌تواند سبب رشد و توسعه‌های بعدی برای آینده‌ی اپوزیسیون ترکیه شود. این ممکن است مولفه‌های ضدسرمایه‌داری معترضان را تقویت کند، آنچه که از آغاز اعتراضات تا کنون،فقط محدود به اوایل اشغال پارک گزی بوده است. اگر این اتفاق بیفتد ریشه آن در ناسازگاری دموکراسی واقعی و نولیبرالیسم است . همان‌طور که دومی (نولیبرالیسم) امر سیاسی را قربانی اهداف اقتصادی بی‌رحمانه می‌کند.(۲۲) این حقیقت که استبداد دولت اردوغان در خلال اعتراضات نولیبرالیسم خود را به دست فراموشی سپرد و این‌که پاسخ آنان به معترضان همچنان به خشونت در خیابان‌ها و در لفاظی‌های پوچ ادامه یافت،(۲٣) ممکن است به این آگاهی شتاب بخشد. علاوه بر این، چنین فضای تجربه می‌تواند برای دموکراسی در ترکیه، جایی که گفتگو میان مبارزات مختلف محدود بوده، بسیار ثمربخش باشد.
و سرانجام، ما باید از توانی که مجامع محلی برای ترکیه دارند آگاه باشیم. مجامع اهمیت زیادی در تصویر اجتماعی ترکیه دارند. این اهمیت دو رو دارد. یک ستمگر و محافظه‌کار طرفدار او، همین‌طور که اراذل حزب عدالت و توسعه در حملات خود علیه معترضان در خیابان نشان داد‌ه‌اند. شاید به همین دلیل است که جامعه شناس ترک،سریف ماردین با این بیان توضیح می‌دهد «فشار محله/ جامعه» به سال ۲۰۰۷ باز‌می‌گردد. ماردین این سویه‌ی محافظه‌کار را به مثابه نیروی فاقد گفتگو در اخلاق اجتماعی در خلال دوران جمهوریت ترکیه نام می برد. او می‌گوید ‌فاصله‌ی تصویر اجتماعی با ریشه‌های تاریخی محلی پر شده است، که خود ریشه در خوانش محلی اخلاق اسلامی دارد.(۲۴) مجمع‌های محلی می‌تواننداین فاصله را با یک تصویر خیالی بدیل بر اساس ارزش‌های دموکراتیک و به نفع شهر پر کنند . این ممکن است ما را به «فضای تجربه»ی صمیمی‌تری برساند، جایی که شرکت‌کنندگان می‌توانند درباره‌ی دیگران و فرهنگ سیاسی دموکراتیک در حال زایش آموزش ببینند. همچنین امکانات محلی‌سازی مبارزات در نهایت می‌تواند حمایت عمومی را که حزب عدالت و توسعه از آن بهره می‌برد، تحت تأثیر قرار دهد. حزب عدالت و توسعه به خاطر پوپولیسم خود آرای محلات فقیرنشین و تجربیاتی در سطح شهری و در سیاست‌های محلی دارد. آخرین اما نه کم‌اهمیت‌ترین، احیای همبستگی محلی می‌تواند مجدانه در اثبات حق مردم بر شهر باشد، که یکی از تهدیدهای اصلی نولیبرالیسم به طور عام و منشاء و ریشه اعتراضات از آن است.
مختصر آن‌که، مجامع محلی می‌توانند اساس سازمانیِ فرهنگ سیاسی نوین در ترکیه را شکل دهند، در حالی که شمول تشکل افقی و رادیکال می‌تواند محتوای آن را شکل دهد.
هنوز، عوامل بسیاری که فرهنگ سیاسی جدید مخالفان احتمالی ترکیه را می‌سازد، خطرات جدی را با خود حمل می‌کند. خطرات، شامل ذات افقی بودن جنبش، رادیکالیسم و ویژگی‌های جوانان است. افقی بودن جنبش تأکید بر تقدم شیوع فرم بر بهره‌وری است. بدین معنا که اصل «هر کس صدایی دارد» مهم‌تر از «چه باید کرد؟» است. برای تأکید بر کسب این چرخش افقی، ما نیاز داریم خطرات را مشخص کنیم و به دنبال امکانات به دنبال آن حرکت کنیم، تا بتوانیم از شکست جنبش «تسخیر» و گروه‌های مشابه مصر دوری گزینیم . و این را هم مد نظر قرار دهیم که موفقیت پیشین جنبش رادیکال ضد سرمایه‌داری آمریکا بود که بعد ازچندین دهه به ایالات متحده بازمی‌گشت، و اکنون آن جنبش جایی بین خاطرات خوش و حاشیه‌های واقعیت سیاسی قرار دارد. این آخری (مصر) انقلاب باید دوبرابر حضور و نیرو تخصیص دهد. اول برای اخوان‌المسلمین سازمان‌یافته‌تر، و دومی برای نیروهای نظامی مصر . هر دو برای فرهنگ تازه در حال ظهور اپوزیسیون در ترکیه خطر به حساب می‌آید. به دور از محدودیت‌های، ناراضیان کمالیست سازمان یافته‌تر هستند و با سیراب کردن لائیسیته، می‌توانند روح اپوزیسیون را سرقت کنند. مجامع محلی،نیز با بت ساختن از روند یک صدا به هرکس، پویایی جنبش را از بین ببرند.
خطر دیگر در نیاز به تعامل ثابت و فداکاری از طرف شرکت کنندگان در سازمان‌های افقی است. اگر چه این فرم از سیاست می‌تواند انعطاف زیادی بوجود آورد. آنچه که مارینا سیترین در کتاب خود و در باره‌ی مبارزاتی‌ای چنین در آرژانتین، بر آن تأکید می‌کند، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین موانع به‌دست آوردن تشکل افقی ـ رهبری فردی و جمعی ـ مربوط است، و دایماً از شرکت‌کنندگان می‌خواهد که به طور مداوم حس خودفعالی را تولید و حفظ کنند و ظرفیت تصمیم‌گیری برای خود را افزایش دهند.(۲۵) این البته یک« فضای تجربه» است، جایی که سیاست‌های مطلوب نهایی مورد نظر است. که آن‌هم به آگاهی سیاسی خاص نیاز دارد، آنچه که هسته‌های معترضان ترکیه احتمالاً فاقد آن هستند. من همواره به آنان با واژه‌ی سیاسی مبهم «جوانان» اشاره کرده‌ام. این باعث شده‌است از قضاوت عجولانه از ترکیب طبقاتی خودداری کنیم بلکه بر خلاقیت نظم شکنانه و چالش با «کهنه» که آنان به صحنه‌ی ساست ترکیه می‌آورند تأکید کنیم. به هرحال، توصیف توگال از این هسته همچون پولانزاس که آنان را «خرده‌بورژوازی جدید» می‌نامد، قابل توجه است و طرح می‌کند که هرگاه آنان وارد سیاست شوند به کمبود احتمالی فداکاری سیاسی منجر می‌شود.(۲۶) با این‌حال این موردی است که به بررسی‌های آتی نیاز دارد و بر عکس آن تشابهی که توگال با کارگران متزلزل پشت جنبش تسخیر ترسیم می‌کند، مشاهدات شخصی من حاکی از این است که ترکیب اجتماعی معترضان بیشتر تلفیقی از طبقه‌ی متوسط است تا متزلزل. از این رو، خطر فوری ممکن است وارونه شده و دقیقاً مطالبات لیبرال دموکراتیک از آب درآید، در مقایسه با آن‌چه که جریان پویا دارد تا به ظرفیت و مطالبات خود برسد.
استحاله‌ی مبارزه‌ی جمعی به مجامع محلی با تشدید کثرت صداها در صداهای معترضانی که پیش‌تر هم ناهمگن بودند، این ریسک را تشدید می‌کند. این می‌تواند روند تصمیم گیری در مرحله‌ی تبدیل شدن به مطالبه عمومی را پراکنده‌تر سازد. عامل مهم دیگر، نابرابری اقتصادی اجتماعی بین محلات است، هم در شهرهای بزرگ و هم در حاشیه‌ی شهرها. دسترسی محله‌های ثروتمندتر به منابع،(۲۷) می‌تواند ویژگی‌های اعتراضات طبقه‌ی متوسط شهری را ارتقا دهد و فاصله‌اش را با روستا و حاشیه‌ی شهرها که از پایه‌های مهم حمایت از حزب عدالت و توسعه‌اند زیاد کند. در مورد این خطر در جنبش‌های دیگر درس‌هایی هست که می‌توان آموخت.
نشست‌های محلی از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷ در آرژانتین، با تأکید بر ارزش‌های دموکراتیک مشابه به شبکه‌ی‌ مهمی تبدیل شد. آنان در آن زمان به اتحادیه نوین کیچنرزها پیوستند، و در آن حل شدند. به همین دلیل است که با وجود این واقعیت که شورش آرژانتین که مبارزه‌ی ضد سرمایه‌داری است پیکه‌ترز (پیکه‌ترز ؛ واژه جدیدی است در زبان اسپانیولی است که از سال‌های ۹۰ باب شده است و به افرادی گفته می‌شود که در نقاط مهمی می‌ایستند و یا حرکت می‌کنند و مطالبات خود را مطرح می‌کنند. م) آن‌ها را نمایندگی می‌کند که کارگران تازه بی‌کار شده‌ از محلات فقیر شهری‌اند و یا نیروهای توماس هستند که کارخانه‌ها را به اشغال خود در می‌آورند..
بنابراین چه باید کرد؟ به طور تجربی، لازم است قاعده‌ی درس‌های به‌دست آمده از شکل افقی مبارزات، تدوین شود و چارچوب مشترک آنان مشخص گردد تا شاید بدنه‌ی ضدهژمونیک را حول مواضع ساده‌ی ضد حزب عدالت و توسعه، تحت فشار قرار دهد و به پیش برد. همچنان در برهه کنونی درسی واقعی مورد نیاز است تا همه را زیر یک چتر سازماندهی کند تا بتواند علیه سرکوب دولتی قد علم کند.
اخیراً در موج تازه‌ی دستگیری‌های پلیس، تقریباً ۳۰۰۰ نفر بعد از اعتراضات دستگیر شدند. پنج نفر به قتل رسیدند، قاتلان یا دستگیر نشدند و یا اگر شدند، اکنون آزاداند، هزاران نفر مجروح شدند، برخی معلولیت دائم پیدا کردند، و به نظر نمی‌رسد دولت حزب عدالت و توسعه اندکی عقب‌نشینی به معنای واقعی کرده باشد . سوال این است که چه‌طور به این خشونت و تنفرهای همگانی پایان دهیم . انتخابات همچنان می‌تواند راه مناسبی باشد. برای کاستن از بار این تنفر از سیاست‌های کهنه چند نکته را می‌توان مطرح کرد.
مسلماً میان معترضان ترک و معترضان سراسر جهان، که مشروعیت نمایندگان دموکراسی و نولیبرالیسم را به مثابه یک ساختار زیر سوال می‌برند، شباهت‌های معناداری وجود دارد. به‌هرحال تفاوت‌ها نیز همچنان مهم است که ممکن است حزبی با ائتلاف گسترده و موقتاً تاثیرگذار در ترکیه به‌وجود آید. ترکیه هنوز از انتخاب چپ خود زده نشده‌است. این راه همچنان باز است، همانطور که قبل از کودتای ۱۹۸۰، چپ، از پافشاری بر آزادی در سوسیالیسم ناتوان بود و اکنون طیف چپ توسط کهنه‌ترین کمالیست اشغال شده است که به ورطه‌ی خوانش مجدد خود به نام حزب سوسیال دموکراسی افتاده است ( این بدان معنا نیست که آنان سوسیال دموکرات یا سوسیالیست در حزب خود ندارند، بلکه سازمان حزب چنان در گذشته‌ی کمالیست جاافتاده که دیگر جایی برای مانور ندارند). برعکس مصر، ترکیه تجاربی در زمینه دموکراسی دارد اگرچه چندین بار در آن وقفه‌هایی افتاده است. اگر اسلام سیاسی، کودک ناخواسته‌ی رژیم‌ می‌تواند آن را بسازد، انتخاب چپ واقعی هم خواهد توانست به آن دست یابد. این‌جا امید بیشتری به حزب ائتلاف گسترده است تا غرب. ما در معامله برای سقوط یک نظام نیستیم، نظامی که یک دهه پیش برای بسیاری کامل به نظر می‌رسید. نظام ترکیه، هرگز چیزی عرضه نکرد که بتوان به جرأت آن را کامل خواند. بنابراین در حالی که کل کشور پشت جادوگری «دکتر پارناسوز» با امید کشف تازه، صف کشیده‌است دلیلی ندارد که انتقال قدرت را تصور نکنیم، به‌خصوص جایی که قدرت، چهره‌ی پلید خود را و در سطح دولت نشان می‌دهد. به‌درستی می‌توان گفت که ساختار عمودی دولت علیه روح افقی پارک گزی است. در عین حال این بدان معنا نیست که دولت خود را دور نگاه‌ می‌دارد و یا دولت اساساً فراگیر فرصت می‌دهد تا در حال حاضر تصورات احتمالی ما شکل بگیرد. «آیا این تخیلات و تصورات پایان خوش دارد؟» «متأسفانه نمی‌توانیم تضمین کنیم». (۲٨)

پی‌نوشت‌ها
۱- به فاصله کوتاهی بعد از اعتراضات ترکیه، « اقتصاد نوظهور» برزیل، شاهد تظاهرات توده‌ای بود تا آسیب‌پذیر نولیبرالیسم را آشکار کند. اما در نگاه نخست، فحوای نارضایتی در برزیل بیشتر از برزیل متوجه نولیبرالیسم است.

۲- استانبول از حیث مراکز خرید در میان شهرهای اروپا رتبه اول را دارد. اطلاعات بیشتر را در این آدرس ببینید: goo.gl به‌هر حال، استانبول طبق آمار شهرداری،کم‌ترین سرانه فضای سبز در اروپا با ۶/۴ مترمربع دارد، اتاق برنامه‌ریزان شهری ترکیه مساحت فضای سبز را از این هم کم‌تر و به میزان یک مترمربع اعلام می‌کند.
٣. Kuru, A. (۲۰۱٣) Muslim Politics Without An “Islamic ” State: Can Turkey’s Justice And Development Party Be A Model For Arab Islamists?”, Brookings Institution: Doha.
۴- اردوغان و دیگر کادرهای حزب عدالت و توسعه از تشکل «چشم‌انداز ملی» می‌آیند، که یک سازمان سیاسی اسلامی با گفتمان رادیکال ضد امپریالیستی (علیه امپریالیسم غرب و اسراییل) است. این سازمان به زایش شماری از احزاب در جریان جمهوری ترکیه منجر شده که به رغم دوبار حضورشاشن در میان شرکای ائتلاف، اغلب آن‌ها برمبنای فعالیت‌های ضدلاییسیته به فعالیت‌هایشان خاتمه داده شد. راشن جاکر، روزنامه‌نگار ترک که بر اسلام سیاسی در ترکیه تمرکز دارد می‌گوید دلیل اصلی جدایی اردوغان و کادرهایش برای جدایی از این سازمان‌دهی برمبنای سیاست واقعی بوده است. کادر حزب عدالت و توسعه برای دستیابی به قدرت از ضرورت به رسمیت شناختن قدرت غرب دفاع کردند.
Cakır, R. (۲۰۱۲). “Erbakan ile Erdoğan Arasındaki Temel Fark.” Vatan. (February ۲٨)
باید به این مشاهده سرمایه روبه‌فزونی اسلامی در ترکیه را نیز اضافه کنم (چیزی که در ترکیه سرمایه‌ی سبز نامیده شده)، این سرایه نیز شاخه‌ی سیاسی را واداشته تا قواعد بازی را بپذیرد و رویکرد منعطف‌تری نسبت به سرمایه‌داری و غرب دنبال کند.
۵- البته تمرکززدایی و خودمختاری محلی بی‌درنگ به معنای دموکراسی نیست. در حقیقت، ممکن است نولیبرالیسم به طور بالقوه در این نواحی که «فاقد حفاظ‌های دولتی هستند که قادر به مقابله با جهانی‌سازی اقتصادی هستند» خیلی آسان‌تر نفوذ کند.
Collier, G. and E. L. Quaratiello. (۱۹۹۴). Basta! Land and the Zapatista Rebellion in Chiapas. Oakland, CA: Food First Books. ۱۹۰.
علاوه بر این، با توجه به سیستم حزبی بسیار سلسله‌مراتبی و غیردموکراتیک در ترکیه ممکن است این امر فضای کافی برای بدنه‌های منتخب محلی پدید آورد تا تصمیماتی به نفع خودشان بگیرند. از سوی دیگر، می‌تواند کاکرد مقاومت در برابر اهش فاصله بین واسطه‌های هژمونی و مردم را کاهش دهد و قطعاً از دولت مرکزی انعطاف‌ناپذیر در ترکیه مترقی‌تر است.
(۶) برای تحلیلی بسیار دقیق از رابطه‌ی بین این دو به آخرین یادداشت تاگال در جدلیه نگاه کنید که در این‌جا در دسترس است. نتیجه‌گیری تاگال نشان می‌دهد فرقه‌ی گولان غیر از برخورداری از حمایت رژیم، خط رسمی اس. به رغم پذیرش این که فرقه‌ی گولان خیلی نافذتر از آن‌چه است که اغلب تصویر می‌شود، به نظر من آن‌ها بخشی از کنترل‌شان را بر روی حزب عدالت و توسعه از دست داده‌اند و اقتدار کاریزماتیک اردوغان پرنفوذتر از آن است که به‌سادگی بشود نادیده‌اش گرفت. نیروی پلیس اغلب به عنوان یکی از نهادهای اصلی در نظر گرفته شده که این فرقه نیروهایش را در آن جا داده است. اما رهبر فرقه در جریان اعتراضات ضمن انتقاد از معترضان خشونت پلیس را محکوم کرده است. بی‌رحمی پلیس نشان می‌دهد که ظاهراً در واکنش به نارضایتی‌های سیاسی، در آن‌ها به حزب عدالت و توسعه وفادارند.
(۷)Committee to Protect Journalists, goo.gl and goo.gl
(٨) Güven, B. (۲۰۱۱). “Banu Güven’den Başbakana Mektup” Milliyet. (July ۱۴). Available at goo.gl
(۹) وجود نفوذ هژمونی از طریق فرهنگ عامه را می‌پذیرم اما علاوه بر ان مدعی‌ام که این فرهنگ همواره ظرفیت تولید و بازتولید زندگی روزمره مستقل از نیروهای هژمونیک را دارد. با ظهور اینترنت این امر تشدید شده است. این به معنای نادیده گرفتن منابع تاریخی نیست. در ترکیه «فرهنگ نوش‌خواری» در ترکیه به لحاظ تاریخی و فرهنگی ستوده شده که این امر نارضایتی از قانون‌گذاری حزب عدالت و توسعه در مورد الکل را افزایش می‌دهد.
(۱۰) Karaca, E. (۲۰۱۱). “‘Ailece Internet Keyfi’ Yaşamak İstemeyenlerin Taksim Yolculuğu.” Bianet. May ۱٨. Available at goo.gl .
(۱۱) Atay, T. (۲۰۱۲). “AKP’nin Fethedemediği Kale: Popüler Kültür.” Radikal. (May ٣۰). Available at goo.gl
(۱۲) Ibid.
(۱٣) شاید تلاش ایالات متخد برای پیش بردن قانون حفاظت و به اشتراک گذاشتن جاسوسی سایبری را نیز بتوان از این منظر درک کرد. این نیز البته بعد از مقررات امنیتی پس از یازده سپتامبر بوده است.
(۱۴) Aydemir Ş. (۲۰۱٣). “Islami Sinema Çıkmazda.” Radikal (May ۱٣). Available at goo.gl
(۱۵) “Gezi Parkı Direnişçileriyle Yapılan Anketten Çıkan Sonuçlar.” (June ۶, ۲۰۱٣). Available at goo.gl .
(۱۶) بخشی از این مسئله را می‌توان به درک ناکافی نسل ۱۹۶٨ ترکیه از جنبش بین‌المللی آن سال بود. حزب کارگران ترکیه که مهم‌ترین حزب سوسیالیستی ترکیه در آن زمان بود از اشغال نظامی چکسلواکی بعد از بهار پراگ دفاع کرد.
(۱۷) Saymaz, I. (۲۰۱٣). “Gezi Parkı Eylemı: ۹۰ Doğumlularin ۶٨’i.” Radikal (June ۰٣). Available at goo.gl .
(۱٨) دولت حزب عدالت و توسعه در یک بیانیه‌ی پوچ اعلام کرد که این بازگشت به وضعیت قبلی کوششی برای بازگرداندن پارک به مردم است. اما همچنان‌که مردم واقعی به گشایش پارک آمدند، فرماندار استانبول دو ساعت بعد از «بازگشایی» پارک تصمیم به بستن آن گرفت.
(۱۹) Köroğlu, U. (۲۰۱٣). “Mahalle Forumlari, Mahalle Meclisleri.” Sendika.org. (June ۲۵). Available at
goo.gl .
(۲۰) چنین ارتباطی در نقل قول زیر از امیر مقدی، یکی از جوانان میدان تحریر روشن است که می‌گفت» ما به رهبر نیاز نداریم. این سیستم زیبا است. ر.ک.
www.internationalmarxisthumanist.org
(۲۱) Pleyers, G. (۲۰۱۲). Alter-Globalization: Becoming Actors in the Global Age. p. ٣۷. Cambridge: Polity Press.
(۲۲) شاید این مهم‌ترین زمینه‌ی اعتراضات ترکیه و موج جهانی اعتراضات بعد از ۲۰۱۱ بود. چالش آشکار در این اعتراضات مشروعیت نظام‌های سیاسی بوده است. این تصور نشان‌دهنده‌ی شکست نولیبرالیسم در خلق نظامی سیاسی است که قادر به خلق «رضایت» برای هژمونی‌اش باشد.
(۲٣) دولت حزب عدالت و توسعه گویا برای آن که نشان دهد چیز حقیقتاً تازه‌ای در این اعتراضات نیست به ادعاهای قدیمی دولت ترکیه برای مشروعیت‌زدایی از اعتراضات بازگشت. «نیروهای خارجی علیه وحدت و پیشرفت ترکیه»، «لابی ذی‌نفع مالی»، توگویی «پیشرفت اقتصادی» حزب عدالت و توسعه پی‌آمد آن نبوده است و در نهایت لابی صهیونیستی به عنوان نیروهای پشت اعتراضات فهرست شده‌اند.
(۲۴) Mardin, Ş. (۲۰۰٨). “Mahalle Baskisi ile Ne Demek İstedim?” Speech at a Conference organized by SORAR on Mahalle Baskisi. (May ۲٣). Available at goo.gl .
(۲۵) Sitrin, M. (۲۰۰۶) Horizontalism: Voices of Popular Power in Argentina, AK Press.
(۲۶) Tuğal, C. (۲۰۱٣). “Gezi Hareketinin Ortak Paydalari ve Yeni Örgütlülük Biçimleri.” (June ٣). Available at goo.gl .
[۲۷] Resources beginning with a public space to do such a forum. Considering that the protests started with the demolition of a public space, their rarity in Turkey should be apparent
(۲۷) منابع با فضای عمومی برای چنین هم‌اندیشی‌ای آغاز می‌شود. با در نظر گرفتن این که اعتراضات با تخریب یک فضای عمومی آغاز شد، کمبود آن‌ها در ترکیه باید آشکار باشد.
(۲٨) در فیلم دکتر پارناسوزِ تری گیلیام، این گفت‌وگو میان پرسی و پسر بچه که آرزو دارد به دستگاه خیالبافی برود ردوبدل می شود.
منبع: نقد اقتصاد سیاسی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست