سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در پیچ ِهیچ


ویدا فرهودی


• من را نمی شناسی این است درد از آغاز
از ابتدای ره هم، جا مانده بود ابراز

هر واژه ای که گفتم،نشنیده بود گوش ات
از هر دری سرودم، بیهوده بود آواز! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۴ مهر ۱٣۹۲ -  ۱۶ اکتبر ۲۰۱٣


 
 
من را نمی شناسی این است درد از آغاز
از ابتدای ره هم، جا مانده بود ابراز

هر واژه ای که گفتم،نشنیده بود گوش ات
از هر دری سرودم، بیهوده بود آواز!

در چشم بی نگاهت، گم بود آن چه بودم
در دیده ام تو وَهمی در پیچ و تاب صد راز

می خواستم بیابم در ماورای ماتم
با تو کلام گرمی، شیرین و نغمه پرداز

می خواستم بیابی،در گیر و دار هستی
رقصیدنی به مستی تا چرخ نای اعجاز!

زان معجزه دریغا، شد بی کسی هویدا
بود ار چه آرزویم ،بالیدنی به پرواز

گم راه شد، رسیدن، در پیچ ِهیچ ماندم
بی حرف سبز نابی از عنفوان آغاز

ویدا فرهودی




اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست