نبرد استراتژیکی اروپا و ایران - مصطفی حته
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۷ مهر ۱٣۹۲ -
۱۹ اکتبر ۲۰۱٣
پس از «سپتامبر ۲۰۰۱ » دگرگونی عمده ای در روابط ایران و اتحادیه اروپا روی داد. از موضوعات چالش برانگیز در روابط ایران و اروپا مسئله جنگ افزارهای نابودی گروهی است که امروزه در قالب فعالیتهای هسته ای ایران توجه هر دو سو را به این موضوع جلب کرده است و مهمترین مسئله ای است که بر روابط ایران و اتحادیه اروپا اثر گذاشت. تا آنجا که جایگاه اتحادیه اروپا در عملیاتی شدن هدفهای سیاست خارجی ایران کم رنگتر شد ؛ و با قرار گرفتن موضع هسته ای در دستور کار تعاملات فرا آتلانتیکی از ۲۰۰٣ ، بار دیگر روابط هر دو سو با گسست ها و محدودیتهاو چالشهای جدی ترروبرو شد . لکن پس از مطرح شدن پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ، ایران به اهمیت و جایگاه اتحادیه اروپا در نظام بینالملل و نیز روند رو به گسترش روابط خود با این اتحادیه کوشید تا از توان طرف اروپایی به منظور پیشبرد هدفها و منافع خود در این معادله بهره برداری کند. و اروپا را بعنوان سپری در برابر فشارهای بین المللی و بخصوص آمریکا قرار دهد.
اروپا به عنوان یک طرف مهم در نظام بینالملل در پیگیری یک راهبرد مشترک در برابر ایران پیشرفت بیشتری نسبت به دیگر همتایان خود داشت . در این باره اروپا استراتژی جدیدی نسبت به ایران اتخاذ کرد و رویکرد گفتگو را جایگزین انزوا و فشار قرار داد . با نگاه به سیاستهای قبلی اروپا شناخت رویکرد آنها قابل فهم است : نخست در اوایل ۱۹۹۰ به گفتگو های انتقادی روی آورد و پس از گزینش سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری در ۱۹۹۷، به همکاری جامع ارتقا یافت. در پایان ۲۰۰۲ گفت و گو برای موافقتنامه تجارت و همکاری ایران و اتحادیه اروپا و گفت و گو درباره حقوق بشر آغاز شد . لکن این امر طولی نکشید وایران تصویری مخدوش در ذهن و افکار عمومی و نظام بینالملل نمایان کرد و نشان داد که علیرغم گفت و گو های سازنده و مناسبات اقتصادی با ایران، این کشور با سرعت به سوی تولید جنگ افزار هسته ای گام برمی دارد. در سایه فضای سیاسی غیرشفاف ، ایران تصویری مخدوش از خود نمایان ساخت واین به منزله بازگشت به نقطه صفر در روابط با اروپا است.
در ۲۰۰٣ اتحادیه اروپا همراه با واشنگتن به فشار علیه تهران متوسل شدند ، و هدف این فشارها ، پیوستن ایران به پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش جنگ افزارهای هسته ای بود. بنابراین ، اروپا پذیرفت که اجبار والزام ایران برای پذیرش معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای مقدم بر منافع خالص اقتصادی با ایران است ؛ و همانگونه که در سند استراتژی امنیتی اروپا در سال ۲۰۰٣ دیده میشود، این سند بیانگر چالشهاو مخاطراتی است که محیط ژئوپولتیک اروپا را تهدیدمیکنند. بر پایه سند استراتژی امنیتی اروپا ، اصلیترین این تهدید ها عبارتند از، تروریسم، گسترش جنگ افزارهای نابودی گروهی، بنیادگرایی، برخورد های منطقه ای، جنایات سازمان یافته دولتهای بی کفایت و از هم پاشیده که بی ثباتی را گسترش میدهند وایران را به عنوان نظامی قلمداد کرد که تمام موارد فوق در آن قابل صدق است . در همین راستا اقدام ایران به گسترش جنگ افزاهای هسته ای، عرصه را برای سیاست خارجی ایران در نظام بینالملل تنگ کرد و از همان هنگام نظرات آمریکا و اتحادیه اروپا (دوهژمون برتر نظام بینالملل) در باره ایران ، به یکدیگر نزدیک تر شد و ایران نتوانست از قدرت اتحادیه اروپایی در جهت کنترل و متوازن ساختن آمریکا و دیگران متحدانش بهره برداری کند.بنابراین تهران با بیان اینکه اروپاییان به تعهد خود عمل نکرده اند، غنی سازی اورانیوم را از سر گرفت و کشورهای اروپایی هم با تعلیق گفتگوها و حمایت از تحریمهای سیاسی و اقتصادی بر ضد ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد واکنش نشان دادند.
از نظر ایران وجود روابط دیپلماتیک و اقتصادی میان ایران و اروپا، گرایش اروپا به جهان چند قطبی و چند جانبه گرایی، بی توجهی آن به پاره ای اختلافات بین آمریکا و ایران و ... از جمله وجود پاره ای نزدیکیها- میان ایران و اروپا – شمرده میشود.لکن واقعیت امر این است که که رقابت میان آمریکا و اروپا رانمی توان دشمنی آنها با یکدیگر دانست گرایشهای رفتار گرایانه در شمال، اختلافهای آنها را تنها در حوزه ارزشهای پسینی و رقابت نگه میدارد. در کشورهای جنوب ،به ویژه در جوامع دارای نظامهای ایدئولوژیک ( مانند ایران )، تعارض منافع به دشمنی شخص میانجامد و دشمنی به جای رقابت مینشیند و ارزشهای پسینی را به پیشینی و اعتقادی ارتقا میدهد. روابط کشورهای شمال و آمریکا، اروپا و ژاپن بیشتر اقتصادی است و به صورت رقابتی در حوزه ارزشهای پسینی جریان دارد. به هر رو ایران بر آن شد که با نزدیک شدن به اروپا سپری حفاظتی برای منافع خود در برابر فشارهای آمریکا پدید آورد؛ ولی شمال همچون یک مجموعه عمل میکند . بنابراین اگر ایران از بعد اقتصادی بتواند به اروپا در برابر آمریکا نزدیک شود این نزدیکی اقتصادی به معنای هم سویی سیاسی و امنیتی اروپا و ایران نخواهد بود. اشتراکاتی در استراتژی اروپا و ایالات متحده موجود است و نشان از این دارد که ایران همچنان نمی تواند اروپا را به عنوان یک شریک استراتژِ قلمداد کند ؛ اولا اینکه اروپا و آمریکا نسبت به نیات و اهداف ایران درک و برداشت مشترکی داشته و در اعلام مواضع رسمی ایران راجع به توانایی غنی سازی تنها برای سوخت نیروگاههای هسته ای و اینکه علاقه ای به جنگ افزارهای هسته ای ندارند، تردید دارند. ثانیا، کشورهای اروپایی و ایالات متحده، گذشته از انگیزه ایران برای دستیابی به توانایی هسته ای، جلوگیری از دستیابی ایران به توانای مواد شکافتنی برای جلوگیری از بی ثباتی در منطقه و تقویت رژیم منع گسترش را ضروری میدانند
چون از دیدگاه سازه انگاران تضاد هویتی، ارزشی و هنجاری عامل اصلی اختلاف میان بازیگران به ویژه دولتها است ومصداق این دیدگاه این است که موضوع فعالیت هسته ای یکی از محورها و متغیرها مهم اثرگذار بر کمیت و کیفیت روابط ایران با اتحادیه اروپایی گردید یعنی در صورتی که ایران شفاف عمل نماید غرب محور تقارب را برای روابط خود با ایران در نظر می گیرد ودر غیر این صورت ، عکس آن صادق است . طرف اروپایی در سالهای گذشته همواره خواهان شفافیت ایران در برنامه هسته ای بوده است. همه چیز و ازجمله اجرای موافقتهای در زمینه همکاری تجاری نیز به دستیابی به نتیجه ای معقول در مذاکرات هسته ای موکول شد تا جایی که اتحادیه اروپایی ، بستن قرار داد اقتصادی و تجاری با ایران را به حل و فصل مسائل هسته ای مشروط کرد ونشان داد که اروپا در صورت نیاز، از اهرمهای اقتصادی برای حل و فصل برنامه هسته ای ایران بهره خواهد گرفت. این وضع همچنان وجود دارد و امروزه تنظیم روابط ایران با اتحادیه اروپایی علیرغم نشست های اخیر در ژنو ، جنبه شرطی به خود گرفته است.
اروپا (به عنوان طرف مذاکره کننده با ایران در نظام بینالملل) یک راه حل میانی متکی بر تحریمهای همه جانبه، گفتگو و فشار در پیش گرفته است. در این رویکرد یک تقسیم کار میان اروپا و آمریکا پدید آمده است که در آن گفتگو و تعامل از یک سو و تحریم و مجازاتهای اقتصادی از سوی دیگر دیده میشود. این سیاست اتحادیه اروپا به ویژه از میانه ۲۰۰٨ در دستور کار قرار گرفت و هدف از آن جلوگیری از درگیری نظامی آمریکا بر ضد تأسیسات نظامی و اقتصادی ایران بود. این سیاست دست کم در دو سطح عمده دیده میشود، یکی در چارچوب شورای امنیت سازمان ملل و دیگری به صورت تحریمهای جدا از شورای امینت و در سطح اتحادیه اروپایی. این راهبرد که مورد حمایت آمریکا و عمدتاً بلوک غرب و کشورهای چون کانادا، استرالیا و ژاپن است (قدرتهای برتر اقتصادی جهان) دیده میشود.
مصطفی حته کارشناس ارشد روابط بین الملل – تحلیل گرمسائل سیاسی ایران
Emaıl : mostafa.hetteh@ gmail.com
|