فواد محمدی"/>
  
  یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

قشر "روحانی" در تاریخ سیاسی معاصر ایران - فواد محمدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۷ آبان ۱٣۹۲ -  ۲۹ اکتبر ۲۰۱٣


با نگاهی به تاریخ معاصر ایران بر ما آشکار میشود که یکی از بازیگران عرصه سیاست در آن قشر روحانی بوده اند. و پس از فراز و نشیبی بسیار اکنون بیشتر از سه دهه است که به نام دین قدرت را دردست دارند. علاوه بر تاثیرات منفی نزدیک به سی و پنج سال حاکمیت روحانیون در ایران در حوزه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و همچنین عقب نگه داشتن جامعه ایران از کاروان پیشرفت جهانی در تمامی حوزه ها. این نوشتار بیشتر تلاش مینماید به رابطه میان روحانیت و سیاست در ایران معاصر بپردازد. همچنین نگاهی کوتاه است به عملکرد و مواضع منفی و فاجعه بار قشر روحانی در مقاطع حساس و سرنوشت ساز تاریخ معاصر ایران. که به مثابه یکی از دلایل اصلی بقای سنت و دشمنی با فرهنگ مدرن در جامعه ایران و چندین مانع تراشی بزرگ بر سر راه تلاش آزادیخواهان ایران برای گذار جامعه ایران به دمکراسی ثبت شده است. به این منظور نگاهی کوتاه میاندازیم به سه مقطع سرنوشت ساز تاریخ سیاسی معاصر ایران و عملکرد و موضع قشر روحانی در ان موارد. یک: روحانیون و مخالفتشان با برپایی سیستم جمهوری در ۱٣۰٣ خورشیدی. دوم: عدم پشتیبانی و جلوگیری از جنبش آزادیخواهانه ی ایران در مقطع کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲. سوم: به انحراف کشاندن انقلاب ۵۷ و برپا نمودن حکومت اسلامی.

روحانیون و مخالفتشان با برپایی سیستم جمهوری در ۱٣۰٣ خورشیدی
۱٨ سال پس از پیروزی انقلاب مشروطه در ایران و در سال ۱٣۰٣ خورشیدی زمانیکه نمایندگان چپ و ترقیخواه، اکثریت مجلس چهارم ان دوره ایران را تشکیل دادند. اقدام به ایجاد اصلاحاتی بنیادین در سسیستم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران نمودن. به گونه ای که چندین طرح و پروژه ی مترقی را تایید و اجرای نمودن. اما مهمترین و اصلیترین هدفشان که طرح انحلال سیستم پادشاهی ۲۶۰۰ ساله و تاسیس سیستم جمهوری بود، به دلیل مخالفت و مقاومت قشر روحانی با آن به سرانجام نرسید. به گونه ای که یرواند آبراهامیان در کتاب "ایران بین دو انقلاب" آورده است، مجله "ایرانشهر" دیدگاه اکثریت مجلس را در آن دوره در سرمقاله ای تحت عنوان "جمهوری خواهی و انقلاب اجتماعی" چنین خلاصه مینماید: "امروزه، بیشتر کشورهای اروپایی حتی روسیه بزرگ نیز جمهوری است. بیگمان در عصر حاضر حکومت جمهوری بهترین نظام حکومتی است. هر چند شکی در شایستگی و توانایهای نظام جمهوری نیست، اما باید قبول کرد جمهوری خواهی خود هدف نیست، بلکه ابزاری است برای هدفی بزرگتر_از بین بردن پادشاهی و استبداد روحانی برای راهنمای توده ها به سمت انقلاب اجتماعی. اگر نگاهی به حزب اقلیت مجلس داشته باشیم، لزوم چنین انقلابی را بیشتر درک میکنیم. این نمایندگان روحانی و مذهبی با سواستفاده از جهل، ترس، عقب ماندگی و خرافات عمومی انتخاب شده اند. اکنون درست زمان سرنگونی پادشاهی است. زمانیکه این کار را انجام دادیم، میتوانیم توجه مان را به سوی قدرت کهنه پرست تر روحانیت مزاحم و بی فایده معطوف سازیم". نمایندگان محافظه کار و روحانیون از ترس و اظطراب چنین نتیجه ای، دست به دامان دنباله روان خود شدند. به گونه ای که مدرس آخوند محافظه کار و شناخته شده ی ان دوره اعلام کرد که حمله به پادشاهی حمله به شریعت مقدس اسلام است و تجار بازار تهران را تشویق نمود که علیه آن طرح ترقی خواهانه اعتراض و راهپیمایی کنند. رضا خان میر پنج نیز که در انزمان با تهدید و فریب نخست وزیر شده بود ترسیده و پس از گفتگوی پنهان با بخشی از نمایندگان مجلس خواستار رد طرح لغو سلطنت شد. سپس با تطمیع روحانیون و ادعای توجه به مطالبات انها توانست پشتیبانی روحانیون را به دست آورد. مدتی بعد نیز با دستکاری و تقلب در نتیجه انتخابات مجلس موسسان، پادشاهی قاجار را منحل و پادشاهی پهلوی را اعلام نمود. نکته قابل توجه در آن رویدادها نقش بسیار منفی ملاها و طنز تلخ تاریخ در ممانعت از تاسیس جمهوری در ایران ۹۰ سال قبل و پیشکش کردن پادشاهی به رضا خان از سوی ملاها و هوادارنشان است. بعدها نیز جنبش آزادیخواهانه مردم را به نام حکومت اسلامی در انقلاب ۵۷ به انحراف بردند. به گونه ای که میتوان گفت سیستم پادشاهی تنها نامش تغییر کرد و از پادشاهی پهلوی به پادشاهی به مراتب بدتر روحانیون یعنی ولایت مطلقه فقیه تغییر نام داد.

عدم پشتیبانی و جلوگیری از جنبش آزادیخواهانه ی ایران در مقطع کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲
یکی دیگر از مقاطع حساس و سرنوشت ساز تاریخ معاصر ایران که به دلیل اقدامات و مواضع منفی و فاجعه بار قشر روحانی همه تلاش و کوشش آزادیخواهان ایران بر باد رفت، دوره کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ بود. در حالیکه فعالان سیاسی و جامعه سیاسی ایران پس از ۱۲ سال تلاش، تجربه ای برای گذار جامعه به دمکراسی باثبات و جا افتاده را گرد آورده بودند، قشر ملا و مرتجع از انجمله بهبهانی، بروجردی (مرجع تقلید اصلی آن دوره) و بیشتر از همه کاشانی و حزبش ( مجاهدین اسلام) و هوادارانش، چون شعبان بی مخ و گروه اوباشش با پشتیبانی همه جانبه از فرماندهان نظامی هوادار محمد رضا شاه برای به موفقیت رساندن کودتای ۲٨ مرداد، بار دیگر صفحه ای سیاه از دشمنی با مردم و جلوگیری از پیشرفت جامعه و رسیدن ایرانیان به حقوقشان در تمامی حوزه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را ثبت نمودند.

به انحراف کشاندن انقلاب ۵۷ و برپا نمودن حکومت اسلامی
با اطمینان میتوان گفت فاجعه بارترین رویداد تاریخ معاصر ایران، منحرف نمودن انقلاب خلقهای ایران در سال ۱٣۵۷ خورشیدی و بار دیگر از سوی قشر روحانی بود. بیگمان انقلاب سال ۵۷ به منظور برچیدن سیستم پادشاهی و تلاش برای بنیان نهادن جامعه ای آزاد و عدالت محور و تامین حقوق انسانی ملتهای ساکن ایران و زندگی بهتر برای همه ساکنان سرزمینی به نام ایران بود. اما گویا تاریخ و روند رویدادها میخواستند که بار دیگر نقش عقب نگه دارنده روحانیون را برای پیشروی جامعه ایران به منظور رسیدن به زندگی آزادانه و عادلانه تر را به همگان ثابت نماید. نظرات خمینی و مواضع مرتجعانه اش از هنگام دوره مخالفت کردنش با حق رای زنان و مخالفتش با طرح اصلاحات ارضی در دهه چهل خورشیدی آشکار شد ( دشمنی و مخالفت نامبرده با طرح اصلاحات ارضی به دلیل به خطر افتادن منافع قشرش یعنی روحانیت بود زیرا نزدیک به ۱۲ درصد از زمینهای ایران در انزمان متعلق به اوقاف بود. مشخص است که عایدات ان زمینها مستقیم و غیر مستقیم به جیب روحانیون میرفت. خمینی همچنین با هدف پشتیبانی از زمین و داراییهای مالکان و زمینداران ایران با طرح مذبور مخالفت مینمود. بعدها نیز با پشتیبانی مالکان متضرر و افرادشان و بازاریان تهران توانست خود را بر مردم ایران تحمیل نماید). اینگونه بود که چند سال بعد و در آستانه گسترش نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی که اوایل بیشتر از سوی قشر روشنفکر و دانشجویان ایران آغاز گشت، خمینی با سو استفاده از احساسات مذهبی مردم در آخرین ماههای پیش از پیروزی انقلاب و با پشتیبانی ابرقدرتهای قطب سرمایه داری جهانی توانست قدرت را تسخیر نماید. سپس با توطئه چینی خود و گروه روحانی پیرامونش از آنجمله بهشتی، مطهری، رفسنجانی، خامنه ایی و منتظری تمامی احزاب و سازمانهای چپ و آزادیخواه سراسری و منطقه ای ایران را سرکوب کرد. به این ترتیب همچنان که پیشتر نیز به ان اشاره شد پادشاهی پهلوی به پادشاهی ملاها و به عبارت دیگر به ولایت مطلقه فقیه تغییر یافت. نکته قابل توجه که میتوان در اینجا به ان اشاره نمود فارس بودن همه آن شش ملای نامبرده است که نقش اساسی در به انحراف کشاندن انقلاب ۵۷ داشتند. این در حالیست که درست بر عکس آن دسته ملای فارس دو شخصیت دینی دیگر، شیخ عزالدین حسینی یکی از رهبران کرد در ان دوران و همچنین کاظم شریعتمداری شخصیت آیینی شناخته شده ترکهای ایران دقیقا در همان دوره موضع بسیار مترقی در آن حوزه داشته و خواستار اندیشه ترقی خواهانه ی سکولاریسم و جدای دین از دولت بودند. در پایان و برای تبیین بیشتر واقعیت ادامه سیاست مرتجعانه ی روحانیون و مانع تراشی شان بر سر راه گذار ایران به دمکراسی و بنیان نهادن جامعه ای مدرن میتوان به چند نکته اشاره نمود. از انجمله در حالیکه مهدی بازرگان تنها ۱۱ ماه رئیس دولت موقت ایران بود و همچنین بقیه همفکرانش در نهضت آزادی و کسانی چون فروهر و غیره پس از آن مدت کوتاه و آشکار شدن سیاستهای اسلامی بنیاد گرا و شیعه گرایانه ی ملاها دست از کار کشیدند. اما طالقانی که او نیز از رهبران نهضت آزادی بود، در نظام باقی مانده و با همه نیرو و توانش برای آن کار کرد و از آن پشتیبانی نمود. این خود یکی از نمونه های برجسته این واقعیت است که قشر روحانی هر چند نیز خود را روشنفکر بنمایانند پشت هم قشری های خود را میگیرند تا کراوات زنهای اسلامی. همچنان که در چند سال اخیر نیز اوایل خامنه ای خود احمدی نژاد پالتو پوش را سر کار آورد و نامبرده نیز در اواخر ریاستش به گونه ای میخواست چنان وانمود نماید که با رهبر روحانی خود اختلاف فکری دارد و به همین منظور دم از "مکتب ایرانی_اسلام" میزد. چنین بود که قشر روحانی پشتیبان قدرت مطلقه و بی چون و چرای روحانیون از افراد بیت رهبری گرفته تا مصباح یزدی که او نیز پیشتر از احمدی نژاد پشتیبانی میکرد، نامبرده و گروه اطرافش را "انحرافی" نام نهاد. و بار دیگر حکومت توتالیتر و الیگارشیک روحانیون در ایران فردی ملا و به ظاهر خنده رو را بر سر کار آورد. همچنان که در سالهای گذشته نیز اجازه مدعی اصلاح طلبی بودن در حکومت اسلامی به روحانی از درون نظام داده شد. این در حالیست که آزادیخواهان و حتی اصلاح طلبان راستین در ایران که در ان راه شکنجه، زندان و حتی اعدام شدند اکثریت قریب به اتفاقشان روشنفکران و فعالان سیاسی و مدنی غیر مذهبی و سکولار بوده و هستن. این در حالیست که در مدت بیشتر از ٣۴ سال حکومت اسلامی شماری بسیار کم از قشر روحانی ناراضی یا منتقد نظام بوده و تعداد انگشت شماری زندانی شده اند. که از آنجمله میتوان کاظمی بروجردی را نام برد که او نیز بنیاد نظام یعنی جدای دین از دولت را نشانه گرفته بود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست