یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نگاهی به کنگره فدراسیون کار آمریکا
در مصاحبه با فعالین جنبش کارگری آمریکا


ناصر اصغری


• جدا از سر و صدائی که حول و حوش کنگره فدراسیون کار آمریکا به راه افتاده است، مسئله وابستگی این فدراسیون به حزب دمکرات آمریکا یک مسئله بسیار مهمی است که بسیاری از دعواهای فعالین کارگری خارج و داخل اتحادیه های کارگری و خود این فدراسیون حول همین نکته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٨ آبان ۱٣۹۲ -  ٣۰ اکتبر ۲۰۱٣


آخرین کنگره هر چهار سال یکبار فدراسیون کار آمریکا (AFL-CIO)، در روزهای ٨ تا ١١ سپتامبر ٢٠١٣ برگزار شد. در این کنگره‌ها رئیس فدراسیون و پستهای مهم رهبری آن برگزیده می شوند. معمولا وقتی که صدائی متفاوت از صدای رهبری کنونی فدراسیون شنیده می شود، سر و صدای زیادتری در بین فعالین چپ تر جنبش کارگری بلند می شود. کنگره امسال این فدراسیون در رسانه های رسمی ایالات متحده و بخصوص در سایتها و مدیای این فدراسیون و نیروهای نزدیک به حزب دمکرات و اوباما، باعث سر و صداهائی شده بود که گویا قطعنامه های متفاوتی به تصویب رسیده اند و نحوه برگزاری خود این کنگره با تاریخ تاکنونی آن کاملا متفاوت بوده است. برای درک بهتر فضای حاکم بر این کنگره، سراغ چند تن از فعالین چپ جنبش کارگری رفتم. سئوالی درباره اهمیت این کنگره و نقطه عطفها و نقطه ضعفهای آن را برای ٥ تن از فعالین کارگری فرستادم که جملگی از تصمیم اشاعه اتفاقات و بحث و نظراتی که در این کنگره مطرح شده بودند، برای خوانندگان فارسی زبان ابراز خوشحالی کرده بودند. در این مطلب خود را مجبور دیده ام که جاهائی جواب دوستان جواب دهنده را ترجمه آزاد کنم و برای خوانندگانی که با جنبش کارگری آمریکا آشنائی زیادی ندارند، توضیحاتی را نیز وارد کنم.

نظر فعالین کارگری درباره کنگره فدراسیون کار آمریکا
یکی از فعالینی که سئوالم را برایش فرستادم، استیو ارلی (Steve Early) بود. استیو که از فعالین شناخته شده و از منتقدین رهبری فدارسیون کار آمریکا در جنبش کارگری است با توضیح کوتاهی، دو تا از مقالاتی که بعد از کنگره فدراسیون کار آمریکا برای نشریات "لیبر نتس" (Labor Notes) و کانترپانچ (CounterPunch) نوشته بود را برایم فرستاد و خواست که نظرش را، تا آنجا که به درد گزارشم بخورد، از این مطالب استخراج کنم.
استیو می گوید سر و صدای زیاد درباره اهمیت این کنگره و فرمت جدید و بهتری که کنگره امسال در آن برگزار شد و همچنین گروه‌های تازه ای که بعنوان "دوستان کارگران" (پایین تر به این "دوستان کارگران" خواهم پرداخت.) در این کنگره شرکت کرده بودند، فقط از این واقعیت خبر می دهد که وضعیت سازماندهی کارگران در آمریکا در موقعیت مناسبی نیست. می گوید که شور و هیجانی که درباره متفاوت بودن این کنگره براه افتاده است جای خوشحالی دارد، اما آنچه که در این کنگره ٥ روزه غایب بود، بحث درباره پیش گرفتن استراتژی ای بود که چگونه می شود از اعضای کنونی این فدراسیون دفاع کرد و چگونه می شود همین اعضای کنونی را به تحرک در آورد و نیروی آنها را زنده و به نحو احسنی از آن استفاده کرد. می گوید "کارگرانی که عضو اتحادیه ها هستند همه جا زیر شدیدترین فشارها هم در محیط کار و هم بر سر میز مذاکره و هم در میدان مبارزه سیاسی هستند." او حرفها و مصوباتی که بعضی ها آنها را نقطه عطف و قوت این کنگره می دانند را جدی نمی گیرد و به حدود یک دهه پیش که سال ١٩٩٥ تیم تازه ای به رهبری جان سوینی (John Sweeney) رهبری فدراسیون کار آمریکا را بدست گرفتند اشاره می کند که همان زمان هم آن تیم با چنین پلاتفرمی رهبری کنگره را به دست گرفت که سر و صدای حول آن بعد از سه چهار سال خوابید. او به "رقیق" کردن نحوه عضویت در اتحادیه ها که ظاهرا تعدادی از اتحادیه ها با دست کشیدن از شیوه های قدیمی مبارزه و اعتراض "رشد" می کنند اعتراض می کند، و مشخصا پافشاری بر وابستگی فدراسیون کار آمریکا به حزب دمکرات که در این کنگره هم بر آن تأکید شده بود را که فقط به کارگران ضربه زده، ناکارآمد می داند و به آن اعتراض دارد. استیو به نکات مهم دیگری اشاره می کند که در این کنگره درباره ناامنی محیط کار، مقاومت بر علیه فشارها برای بازپسگیری دستآوردهای تاکنونی، برخورد به تغییراتی که در تکنولوژی ایجاد شده و مستقیما بر زندگی و مبارزه کارگران تأثیر می گذارد، سازماندهی و پیروزی در اعتصابات، بسیج اعضای اتحادیه ها در محیط کار و غیره، چیزی گفته نشد. می گوید در بین ٤٥ سمینار در حاشیه این کنگره، تنها یک سمینار به یکی از مهمترین مبارزات کارگران آمریکا در سالهای اخیر، که در ایالت ویسکانسن اتفاق افتاد، اختصاص داده شد.
استیو نکته دیگری را هم در جوابش، به نقل از یکی از مورخین جنبش کارگری به نام استانلی آرنویتز (Stanley Aronowitz) می نویسد که وقتی که اتحادیه‌های کارگری آمریکا هنوز بیش از ١٥ میلیون عضو دارند و این کنگره از جنبش "جدید" کارگری حرف می زند، حرف بیجائی است، چرا همین اتحادیه های فعلی را اصلاح نکنیم که قدرت جابجائی خیلی زیاد دارند. او با طنز نتیجه می گیرد: "اما حرف زدن از یک چنین اصلاحی، در هر کنگره فدراسیون کار آمریکا، ممنوع است!" استیو حتی به موفقیت مبارزاتی چون مبارزات معلمان در شیکاگو که فراتر از خود آمریکا هم تأثیر بر جای گذاشت اشاره می کند که چگونه اتحادیه مادر، "فدراسیون معلمان آمریکا"، از نحوه سازماندهی میلیتانت بخش شیکاگو این اتحادیه، "اتحادیه معلمان شیکاگو" هراس دارد که نهایتا رهبری فعلی این فدراسیون را به چالش بکشند!
تحلیل و جواب مایکل یتس (Michael Yates) به سئوال من از چند جنبه جالب است. پائینتر کل جواب مایکل را برای خوانندگان ترجمه خواهم کرد. اما شیوه نوشتن مایکل ساده و روان و بدون شاخ و برگ است. همین شیوه نوشتن است که او را ـ به نظر من ـ به یکی از پر خواننده ترین مورخین و فعالین جنبش کارگری در آمریکا در سالهای معاصر تبدیل کرده است. جواب مایکل را با هم بخوانیم:
"کنگره اخیر فدراسیون کار آمریکا که در لوس آنجلس برگزار شد، توسط بسیاری بعنوان میتینگی با موفقیتهای غیرمنتظره معرفی شده است. مهمترین فدراسیون کارگری در آمریکا (آمریکا یک فدراسیون کارگری دیگر "تغییر برای پیروزی" (Change to Win) و چندین اتحادیه بسیار بزرگ که عضو هیچ فدراسیونی نیستند نیز دارد. مترجم) وعده داده که کارگران غیر متشکل و بخش وسیعی از گروه های مختلف "دوستانه" را نیز به عضویت خود بپذیرد که از مدافعان مهاجران تا سازمانهای محیط زیست را در بر می گیرد. نمایندگانی از این گروه ها به کنگره دعوت شده بودند و بعضی از آنها فرصت کردند که سخنانی را نیز ایراد کنند. نتیجه این کار، متنوع‌ترین میتینگ سالانه در تاریخ فدراسیون کار آمریکا بود. ایده پشت همه اینها ـ وعده دخالت دادن همه این حوزه های بالقوه در فعالیتهای سازماندهی و حتی اجازه دادن به کارگران غیرمتشکل و طرفدارانشان به پیوستن به فدراسیون کار آمریکا ـ این است که قدرت سیاسی کارگران را هر چه بیشتر در همه سطوح دولتی گسترش بدهد.
گرچه تلاش برای گسترش جنبش کارگری قابل تحسین است، اما سئوالات زیادی بدون جواب ماندند. سئوالاتی که کسانی که نسخه این کنگره را با دقت پیچیده بودند، اجازه مطرح کردنشان را ندادند. اولا اگر فدراسیون مزبور طرح کنکرتی برای بسیج اعضای اتحادیه ها و اعضای گروههای مذکور برای پیروزی در مبارزات نداشته باشد، طرح عضویتی که توضیحش بالاتر رفت، تلاشی شل و ول و غیر قابل اعتماد برای متورم کردن صفوف جنبش کارگری خواهد بود. و فدراسیون باید بخش قابل توجهی از منابعش را صرف تأمین بودجه بدون قید و شرط "مراکز کارگران"، سازمانهای کارگران غیر اتحادیه ای در محیط کار، مبارزات محیط زیست، مقاومت پناهندگان در مقابل دیپورت و شرایط اسفناک زندگی کارگران بکند. دوم، تقریبا هیچ چیزی درباره وضعیت اسفبار کارگرانی که هم اکنون عضو اتحادیه ها هستند در این کنگره گفته نشد. آیا اتحادیه ها دیگر امتیازاتی را که قبلا به دست آورده بودند را بازپس نخواهند داد؟ آیا اعتصابات، بایکوت و پیکت سازمان خواهند داد؟ آیا خود را صبورانه درگیر سازماندهی درازمدت و پرهزینه لازم برای به عضویت در آوردن اعضای جدید خواهند کرد؟ آیا برنامه‌های آموزش اعضا (و غیر عضو نیز) را که مدتهاست دیگر از یادها رفته است، از سر خواهند گرفت؟ سوم، جنبش کارگری سازمان یافته هنوز در رابطه تنگاتنگی با حزب دمکرات آمریکا است و در این کنگره چیزی درباره ایجاد تغییر در مورد این رابطه در آینده گفته نشد. مثلا اکنون دیگر روشن شده است که طرح بهداشت و درمان اوباما به شدت به کارگران عضو اتحادیه آسیب خواهد زد. بسیاری از آنها پوشش درمانی ای که اتحادیه ها با کارفرمایان بر سر آن به توافق رسیده بودند را، از دست خواهند داد. با این حال، جدا از چند مورد استثنائی، رهبران فدراسیون کار آمریکا در این مورد چیزی نگفته و کاری نکرده اند. تا زمانی که انفصال محکم و ثابتی با اربابان سیاسی نهادهای رسمی کارگری ایجاد نشود، تغییر رادیکال مهمی در موقعیت جنبش کارگری سازمان یافته به وجود نخواهد آمد. چهار، چیزی درباره امپریالیسم آمریکا و جنگهای بی پایانی که مشخصه این عصر است گفته نشد. بحث و گفتگو درباره وضعیت اسفبار کارگران دیگر کشورها (مثلا در بنگلادش) چه فایده ای دارد، اگر چیزی درباره آنچه که باعث چنین بدبختی ای می شود، مثلا امپریالیسم نظامی و اقتصادی ایالات متحده، گفته نشود.
در آخر، حرف مفت زدن مالیات بردار نیست. آنچه که پراتیک بشود داستان واقعیست. اگر چند دهه گذشته نشانی از آنچه که اتفاق خواهد افتاد باشد، نباید انتظار زیادی هم از این کنگره داشت."
کیم سایپس (Kim Scipes) هم که از رفقای خوب من است و هر بار که درباره هر موضعی از جنبش کارگری آمریکا و بیرون از آن هم سراغش رفته ام، با لطف و کمال محبت جوابم را داده، مطلبی یک صفحه ای در جواب پرسشم نوشت و اجازه داد هر جا که فکر نمی کنم به درد گزارشم می خورد را حذف کنم.
کیم می نویسد: "بعد از ماهها اعلام نظر درباره بحرانی بودن وضعیت جنبش کارگری آمریکا، و داستانهایی که در رسانه ها چاپ و منتشر می شدند که چگونه نهاد رسمی کارگری دارد با نهادهای اجتماعی، گروههای محیط زیست و حتی مورخین رابطه برقرار کرده و به آنها مراجعه می کند تا درباره حل مشکلات "جنبش کارگری" پیشنهادات و راه حلهای خود را ارائه کنند، بالاخره این کنگره در سپتامبر برگزار شد." کیم که این مطلب را در اواخر ماه سپتامبر برایمان نوشت، می نویسد آنچه که برای او بعنوان ناظری که در این کنگره حضور نداشت جای تعجب است، این است که چقدر تابحال کم درباره این کنگره به بیرون گزارش شده است.
در بخش دیگری کیم می نویسد: "فدراسیون کار آمریکا، یک نهاد کارگری است که در ترمینولوژی بین المللی، از ٥٠ اتحادیه کارگری، علی العموم اتحادیه های کارگری آمریکا، بعضا کانادا، پورتوریکو و دیگر "ضمیمه"های آمریکا تشکیل شده است. (اتحادیه های دیگری نیز هستند که به فدراسیون کار آمریکا نپیوسته اند، مثل انجمن سراسری آموزش و پرورش، اتحادیه کارگران برق و اکنون اتحادیه بین المللی کارگران انبار و کارگران بنادر که از این کنگره جدا شد. گرچه بخش زیادی از اتحادیه های کارگری در آمریکا به فدراسیون مزبور پیوسته اند.)"
کیم سایپس می گوید که مشکل اصلی رهبری فدراسیون کار آمریکا این است که خودش را بخشی از هیأت حاکمه آمریکا می داند. کیم به کتاب نسبتا جدیدش که درباره نقش فدراسیون کار آمریکا در جنگ با کارگران کشورهای "در حال رشد" نوشته شده است، اشاره می کند که چگونه رهبری این نهاد در برنامه های دولت آمریکا شرکت می کنند و بر این باورند که آمریکا باید دنیا را رهبری کند. می گوید معنای این "رهبری دنیا" این است که از مطالبه کاهش بودجه نظامی ارتش امریکا که از جمع هزینه ١٤ کشور رقیب نزدیک خودش در این مورد بیشتر است، دفاع نمی کند. می گوید این همدستی همچنین به این معنی است که گرچه سیستم سرمایه داری نه تنها نمی تواند برای کارگران آمریکا ایجاد اشتغال کند، و کارگران دیگر کشورها را هم در موقعیت اسفباری فرو برده است، اما این فدراسیون مخالفتی با این سیستم ندارد. استاندارد زندگی در آمریکا روز بروز پایین تر می آید که با معیار خط فقر ساختگی خودشان، ١٥ درصد جمعیت این کشور زیر خط فقر زندگی میکند. اما اگر خط فقر واقعی اعلام شود که بخش اعظم کارشناسان این عرصه آن را ٤٤ هزار دلار در سال تعیین می کنند، در این صورت بیش از ٣٤ درصد جمعیت این کشور زیر خط فقر زندگی می کنند. فدراسیون کار آمریکا حتی به این هم فکر نکرده که با این مسئله چگونه برخورد کند."
کیم همچنین به نزدیکی فدراسیون کار آمریکا به حزب دمکرات اشاره می کند و می گوید: "فدراسیون کار آمریکا خودش را به تمام معنا به حزب دمکرات آمریکا وابسته کرده است. این حزب، همانند حزب جمهوریخواه در دهه ٨٠ قرن گذشته، با انتخاب رونالد ریگان به ریاست جمهوری، راست ترین مواضع را اتخاذ کرده است." "در واقع حزب دمکرات یک بال یک حزب واحد، حزب ١ درصدی ها است و وابستگی فدراسیون کار آمریکا به این بال این حزب، به این معناست که این فدراسیون حزب یک درصدی ها را به چالش نخواهد کشید."
کیم می گوید که "مشکل جنبش کارگری آمریکا (منظور کیم سایپس نهادهای رسمی کارگری است) این است که فلسفه وجودی اش سیاست بیزینس یونیونیسم (Business Unionism) است که آن را در سالهای خیلی قبل در پیش گرفت. این نهادها، در اواخر دهه ٤٠ قرن پیش همه اتحادیه هایی را که بخش وسیعی از رهبران و فعالینش دیدگاه عدالت اجتماعی داشتند را اخراج کرد. به معنای دیگر، با اتخاذ سیاست بیزینس یونیونیسم، رسالت اتحادیه شد چانه زنی بر سر بیشترین دستمزدی که می شد برای کارگران به دست آورد، بیمه های بیشتر برای اعضا و غیره. چه بر سر دیگران، حتی دیگر کارگران بیاید، مشغله بیزینس یونیونیسم نیست." کیم این را در مقابل اتحادیه گرائی اجتماعی (Social justice unionism) قرار می دهد که "به اتحادیه ها بعنوان بخش سازمان یافته جنبش کارگری می نگرد و برای بهبود وضع اعضا و، (و این "و" مهم است) همه اعضای جامعه می جنگد. با اتخاذ بیزینس یونیونیسم، اتحادیه‌ها سیستم سرمایه داری را قبول کردند و خودشان را از دیگر کارگران و گروه‌های اجتماعی جدا ساختند."
کیم به تاکتیک اخیر فدراسیون کار آمریکا اشاره می کند که دنبال دعوت گروه‌ها و نهادهایی برای مشارکت در رهبری این فدراسیون است. او مشخصا به "سیرا کلاب" (Sierra Club) اشاره می کند و می گوید که این نهاد یک نهاد نسبتا محافظه کار محیط زیست است. او همچنین به اعتراض اتحادیه هایی که به عضویت این نهاد در فدراسیون اعتراض داشتند، اشاره می کند. این اتحادیه ها به این اعتراض داشتند که اعتراض این نهاد به یکسری از طرحهای محیط زیستی منافع این اتحادیه ها را به مخاطره می اندازد؛ مانند اعتراض سیرا کلاب به ساختن خطوط نفتی XL از کانادا به خلیج مکزیک که اتحادیه Building Trades از ساختن آن خطوط حمایت می کند.
کیم اینجا مشخصا به کنگره مزبور اشاره می کند و می گوید: "من چیز مشخصی که به مشکلات اساسی جلوی پای کارگران بپردازد و آنها را آموزش بدهد و در تصمیمات شرکتشان بدهد، و یا کمکی به کارگرانی بکند که می خواهند اتحادیه های مبارز و میلیتانت ایجاد کنند، در گزارشات کمی که تا بحال اینجا و آنجا منتشر شده اند، ندیده ام. و نتیجه می گیرد: "بجای آن غرش شیری که در این کنگره وعده داده شده بود، فقط شاهد سکسکه موشی بودیم."
بیل فلیچر (Bill Fletcher) اما برخلاف سه فعال کارگری بالا، نگاه مثبتی به این کنگره دارد. وقتی که اول بار سئوالم را برایش فرستادم، در ایتالیا بود و کوتاه نظرش را فرستاد. می گوید: "این کنگره توجه خاصی به اتحاد و ایجاد رابطه با نیروهای دوست مبذول داشت." بیل این را پیشرفت بسیار مهمی می داند. دو موضوعی که در کنگره و در حول و حوش آن مطرح شده بودند و بیل فکر می کند می تواند نقاط مثبت این کنگره را تحت تأثیر و تحت شعاع قرار بدهند، طرفداری از طرح بهداشت و درمان اوباما است که هزینه اش نسبت به هزینه بیمه ای که هم اکنون کارگران عضو اتحادیه ها دارند بیشتر می باشد و دیگری انشعاب اتحادیه بسیار مهم کارگران بنادر از فدراسیون کار است. بیل نتیجه می گیرد که کل جنبش کارگری آمریکا و نه فقط یک فدراسیون، لازم است که تغییراتی را در خود ایجاد کند که با متحدینش گام‌های لازم برای قدرت سیاسی بردارد. او تغییراتی را در جنبش کارگری ضروری می داند که آن را قادر کند در برابر واقعیات امروزه سرمایه داری نئولیبرال هم در سطح کشوری و هم بین المللی، بایستد. بیل مبارزه برای مقاومت در برابر فقط گوشه هایی از سیاست جهانی شدن نئولیبرالی را کافی نمی داند و این را مسئله ای می داند که جنبش کارگری علی العموم فقط زمانی می تواند به آن جواب لازم را بدهد که به چپ چرخیده باشد.
بیل چند هفته بعد، به همراه یکی دیگر از رفقایش، جف کراسبی (Jeff Crosby) مطلبی در دفاع از تصمیمات کنگره فدراسیون کار در سایت لیبر نتس (Labor Notes) نوشت و لینک آن را نیز برایم فرستاد که از نظرش در آن نوشته هم برای گزارشم مطلع باشم. بیل و جف در مطلب فوق به این اشاره می کنند که کنگره از تاریخ فدراسیون که تمرکزش روی به اصطلاح منافع اعضایی که حق عضویت می پردازند بود، فاصله گرفته است و اکنون سخنگوی همه کارگران است. این مطلب مشخصا به نظر استیو ارلی اشاره می کند و می گوید: "آنچه که استیو می گوید که این چرخش به معنای فاصله گرفتن از تمرکز روی اعضای کنونی است، از لحاظ فاکتی نادرست و از لحاظ سیاسی غلط است. این مطلب موضع استیو ارلی را "فقط تمرکز بر مذاکرات دسته جمعی و مشغول شدن به منافع به اصطلاح صنفی کارگران" می داند و آن را رد می کند. مطلب قوانینی که فدراسیون کار آمریکا موظف است در چهارچوب آنها کار بکند را یادآوری می کند و می گوید که استیو ارلی انتظارات بیجائی از این فدراسیون و کنگره آن دارد. با اشاره به اعتراض میلیتانت کارگران شرکت ارتباطات T-Mobile و مبارزه معلمان شیکاگو و همچنین کمک به "مراکز کارگران" نتیجه می گیرند که این اتحادیه به فرم دیگری از مبارزه روی آورده و مبلغ آن شده است که هم میلیتانت است و هم بخش بسیار بیشتری از کارگران و جامعه را در بر می گیرد. بیل و جف می گویند که کنگره مزبور بر مبارزات کارگران خانگی، تلاش فعالین کارگری در میان کارگران مهاجر برای سازماندهی در میان ماشین شوئی ها، کارگران فروشگاههای مواد غذائی، هتل ها و ساختمان سازی تأکید می گذارد. مطلب فوق به تعداد زیادی از نقاط مثبت کنگره اشاره می کند و می گوید که تنها کسانی می توانند اینها را نادیده بگیرند که از قبل تصمیم خود را گرفته باشند.
نکته ای که هم استیو ارلی در مقالاتش و هم نویسندگان دیگری به آن اشاره کرده اند، استفاده از ای میل لیست بعضی از NGOهایی (ان جی او) که در این کنگره گامهای بلندی برای به عضویت در آوردن آنها برداشته شد، می باشد. ادعای مزبور این است که نه تنها اعضای این ان جی اوها حق عضویت نمی پردازند، بلکه تعداد بسیار کمی از اعضای "مراکز کارگران" هم حق عضویت می پردازند. مقاله بیل و جف به این موضوع اشاره می کند و می گوید ماهها قبل این مسئله در رسانه ها مطرح شد و همان زمان جواب گرفت. می گوید که اشاره استیو به این موضوع بی ربط است. پائین تر در تحلیل خودم به این موضوع اشاره خواهم کرد.
در واقع کل مطلب فوق واکنشی به مطالب استیو ارلی است و تعداد زیادی از نکات استیو را برشمرده و تلاش کرده برعکسش را ثابت کند.

دیوید مکاری (David Macaray) هم که از فعالین کارگری و نویسنده ثابت چندین نشریه و روزنامه پرخواننده آمریکا، از جمله کانترپانچ و هافینگتون پست در باره مسائل جنبش کارگری است، خبر داد که از آنجا که اتحادیه ای که او عضو آن است سالهاست از فدراسیون کار آمریکا جدا شده و حتی اگر وی می خواست به کنگره فدراسیون کار برود، توسط "هیأت تشخیص صلاحیت" رد صلاحیت می شد، و از آنجا که چیز زیادی درباره نتایج بحث و گفتگوهای این کنگره رو به بیرون منتشر نشده اند، نمی تواند چیز زیادی در این باره به خوانندگان گزارش ما بدهد. مایکل زویگ (Michael Zweig) هم که از فعالین شناخته شده کارگری ضد جنگ است و یکی از مسئولین و سازماندهندگان نهاد "کارگران آمریکا بر علیه جنگ" (US labor against the war) است، با یک چنین عذری نتوانست در پروژه تحلیل و بررسی کنگره فدراسیون کار آمریکا شرکت کند.

غرش شیر یا سکسکه موش!
جدا از سر و صدائی که حول و حوش کنگره فدراسیون کار آمریکا به راه افتاده است، مسئله وابستگی این فدراسیون به حزب دمکرات آمریکا یک مسئله بسیار مهمی است که بسیاری از دعواهای فعالین کارگری خارج و داخل اتحادیه های کارگری و خود این فدراسیون حول همین نکته است. کیم سایپس، مایکل یتس و استیو ارلی به این نکته اشاره می کنند و نتیجه می گیرند که اینکه امروز فدراسیون کار آمریکا دنبال اتحاد و ائتلاف با دیگر محافل ان جی او و محافل کارگری غیر اتحادیه ای است از همین واقعیت سرچشمه می گیرد.
ابتدا باید محافل و نهادهایی چون سازمانهای محیط زیست، دانشجوئی، فمنیستی و مهاجران را که هر کدام برای خود قدرتمند هستند و یک پای اصلی بحث نزدیکی تا سر حد عضویت در فدراسیون کار آمریکا را با نهادهایی که به عنوان Al-Labor از آنها یاد می شود را از هم تفکیک کرد. گروه های نام برده شده در بخش اول این معامله، گروه‌هایی هستند که از نامشان معلوم است دارند چکار می کنند و رسالتشان چیست. اما گروه دوم، شامل مشخصا دو گروه بسیار مهم کارگری هستند که اکنون در آمریکا بخش زیادی از کارگران را بطرق دیگری ـ متفاوت از اتحادیه های کنونی، گرچه تحت رهبری آنها ـ سازماندهی می کنند. این مراکزی که اکنون به نام Alt-Labor شناخته شده اند، در آمریکا به گروه و محافلی گفته می شوند که هفت خوان رستم قانونا متشکل کردن کارگران را دور می زنند و سعی دارند کارگرانی را که بنابر قانون کار آمریکا و سدهایی که این قانون کار بر سر راه کارگران برای متشکل شدن میگذارد، متشکل کنند. این دو گروه "مراکز کارگران" (Workers Centres) و "آمریکای کارکن" (Working America) هستند ("آمریکای کارکن" یقینا ترجمه درستی برای نام انگلیسی آن نیست). اتحادیه های کارگری آمریکا و دو فدراسیون کار آمریکا و فدراسیون "تغییر برای پیروزی" منابع مالی هنگفی خرج سازماندهی و یا بهتر است گفته شود، کمک به کارگرانی می کنند که قانونا و عملا سازمان دادن آنها بسیار مشکل است. بسیاری از محیطهای کارگری در آمریکا از آنجا که تعداد کارگران آنها کم هستند و به دلائل مختلفی مرعوب شرایط می شوند و این مرعوب کردن کارگران در قانون کار این کشور هم رسمیت یافته است، صاحب اتحادیه ای رسمی نمی شوند، توسط فعالینی از همین محیطهای کار به این مراکز متصل می شوند. کارمندان دو مرکز یادشده که حقوق بگیران اتحادیه های کارگری هستند، به کارگران این محیطها کمک می کنند که شکایاتشان را از طریق قانونی دنبال کنند و در جاهایی هم پیکتهای اعتراضی سازمان می دهند. کارگرانی که با این مراکز همکاری می کنند، یا حق عضویت نمی پردازند ـ چون قانونا ملزم به پرداخت هیچ حق عضویتی نیستند ـ و یا مثل اعضای "آمریکای کارکن" سالیانه فقط ٥ دلار حق عضویت می پردازند. اعتصاب کارگران وال مارت در آمریکا و اعتصاب کارگران غذاخوریهایی چون مک دونالد، که در یک سال گذشته بسیار موثر بوده و توجه بخش وسیعی از جامعه را به وضعیت اسفبار این کارگران جلب کردند، توسط همین Alt-Laborها سازماندهی شدند. متأسفانه مطلب حاضر امکان وارد شدن به همه جنبه های این موضوع را ندارد، اما در چهارچوب موضوعی که اینجا مورد بحث است، این سئوال پیش می آید که چرا فدراسیون کار آمریکا و دیگر اتحادیه ها و "تغییر برای پیروزی" توجه شان به این مراکز جلب شده است؟ بیل فلچر و دیگر کسانی که در این سر بحث قرار دارند، بر این عقیده اند که فدراسیون کار آمریکا توجه اش به کارگران بطور کلی جلب شده است و به این شیوه از سازماندهی و مبارزه روی آورده است.
استیو ارلی، مایکل یتس، کیم سایپس و بخش وسیعی از فعالین "لیبر نتس" بر این عقیده اند که فدراسیون کار آمریکا از این افراد و این مراکز بخاطر استفاده سیاسی برای حزب دمکرات، از این مراکز سو استفاده می کند. این مراکز را بعنوان رأی جمع کن و سیاهی لشکر حزب دمکرات می دانند.
یکی از وعده های باراک اوباما به فدراسیون کار آمریکا قبل از انتخابش در دوره اول ریاست جمهوری، اصلاح قانون کار آمریکا بود؛ چنانکه آن هفت خوان رستم برای متشکل شدن و باز نگه داشتن دست مدیریت برای ارعاب کارگران را از آن قانون حذف کرده و غیرقانونی کند. فدراسیون کار آمریکا به همین خاطر از سخاوتمندترین یاری دهندگان به کمپین انتخاباتی اوباما بود. اما اولین قربانی از وعده های انتخاباتی او همین وعده بود! رهبران اتحادیه های کارگری و مشخصا رهبری کنون فدراسیون کار آمریکا، اینجا و آنجا انتقادات "دوستانه ای" به اوباما برای از یاد بردن آن وعده انتخاباتی اش کرده اند، اما رابطه دوستی با وی را هر روز تنگتر می کنند. این فدراسیون و کلا نهادهای رسمی کارگری آمریکا که از اصلاح قانون کار ناامید شده اند، رابطه خود را به مراکز کارگری Alt-Labor وسیعتر کرده اند؛ طوری که بقول Janice Fine، یکی از اساتید مسائل کارگری، ٢٠ سال پیش فقط ٥ مرکز کارگران وجود داشتند؛ اما امروزه حداقل ٢١٤ مرکز کارگران شناخته شده، رسما فعالیت می کنند.
به نظر من این Alt-Laborها کارهای مهمی می کنند و باید کمک کرد تعدادشان وسیعا رشد کند. بحث استیو ارلی و دیگران هم اساسا در تقابل با این محافل نیست. بلکه بحث این است وقتی که جنبش کارگری آمریکا هنوز حداقل ١٥ میلیون عضو دارد، می تواند از نیروی مبارزاتی همین اعضایش و منابع مالی ای که این اعضا در اختیارش می گذارند، استفاده کند و قانونگذاران را چنان تحت فشار بگذارد که لزومی به باج دهی نباشد. اما افق حاکم بر فدراسیون کار آمریکا، هنوز بیزینس یونیونیسم است.

٢٨ اکتبر ٢٠١٣


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست