شعر پارسی از قرن کهنه به نو
در آستانه ی قرن نو
برای شاملو،معمارسکوی جهش
جهانگیر صداقت فر
•
عطّاران!
زگلابدان ِ اشکِ سوری
نمی بر این مرثیه بربیافشانید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۰ آبان ۱٣۹۲ -
۱ نوامبر ۲۰۱٣
۱-
عطّاران!
زگلابدان ِ اشکِ سوری
نمی بر این مرثیه بربیافشانید
تا رنگ شعر بگیرد
شاید
این سطور.
□□□
۲-
خون و خلط
سرفه می کند گلوی شاعر قرن.
عطّاران،
خدای را مرهمی
تا حکایت امروز
شکایت درد نباشد و اندهان جدایی.
□□□
٣-
لبِ نی
هنوز تاول ِ چرک و خون دارد،
عطّاران.
کدام قوطی
دوای درد قرن را
سرودی دیگرگونه در نهان دارد؟
نوید کدام قول و غزل
در نای ِ نی
بذر امید می کارد؟
□□□
۴-
ز زیر ثقل چرخ های زمین
هنوز شیون بیداد می آید و بوی فتنه و کین.
جام شوکرانی قابیلان ِ قرن را،
عطّاران!
و چرخ فرسوده ی خاک را
- محض خدا-
روغن مرمّتی.
□□□
۵-
در قرن شکوفایی دانش
آنقَدَر جنگ و کینه هنوز
- و درد،
در درازنای تکامل-
که شهرهای ستم کشیده پُر از برج و بارو
و بساط عطّاران
تهی از مرهم و دارو.
□□□
۶-
عطّاران!
نمی از گلاب یاسمن بتراوید
بر مزار روزگاران
که از این همه داغ
خاکیان را توان تحمّل بنمانده دگر.
□□□
لوس آنجلس- ۴ دسامبر۱۹۹۹
|