یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بن بست - حمیدرضا (ماهان) محمدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۱ آبان ۱٣۹۲ -  ۲ نوامبر ۲۰۱٣


ظاهرا امید برای داشتن آرامشی پایداردر ایران آرزویست دست نیافتی یا حداقل به این زودی ها نسیت ، به صورتی از زندگی جمعی که دور از خشونت های سازمان یافته و تبهکارانه باشد. به حس امنیت در روابط اجتماعی ، حس رضایت از آزادی و سلامت اجتماعی که عاری از هرگونه بنیاد گرائی ضد امنیت بشر است.
اگر بدنبال بهانه برای تصویه حساب های شخصی با جمهوری اسلامی نباشیم و تا حد ممکن عصبیت را کنترل کنیم و درگیر هیاهو ی فضاهای جمعی ناشکیبا و نگران و دل آزرده و کم اطلاع نشویم و احیانا موضوعات یا مصائب را بعنوان ناظر خوش شانسی که قربانی دست اول و یا دست دوم نیست ببینیم، شاید بتوانیم نحوه عملکرد جمهوری اسلامی را که در جایگاه همیشگی متهم قرار دارد و معمولا هم محکوم و مجرم شناخته میشود کمی منصفانه تر و فارغ از موازی بینی خشونت گری بررسی کنیم.
۱- بی تردید روزگار بر جمهوری اسلامی سخت میگذ رد. جمهوری اسلامی سی وپنج سال است در بحران های مختلف و کلکسیونی از تنگناها قرار داشته و دست به گریبان است که بعضی از آنها به شدت موجودیت این نظام را تهدید کرده و میکند. جمهوری اسلامی هنوز از لرزش های جنبش سبز خلاص نشده، هرچند تا سر حد توان و با تدبیر و مدیریت عقلانی بسمت پاکسازی تمام شواهد این جنبش رفته و سعی کرده فضای عمومی جامعه را به فراموشی زودرس برساند و فضای سیاسی را هم با کم کردن تنش های درون نظام کنترل کند، اما هنوز گرفتار وجود آثار مهم و انکار ناپذیر این جنبش است. آثاری بنام زندانیان سیاسی. جمهوری اسلامی با اینکه با برنامه ای هوشمندانه و امنیتی منسجم به آرامی از انتخابات دوره یازدهم گذر کرده، اما هنوز زمان را برای آزادی بی قید وشرط و زود هنگام ما بقی زندانیان این جنبش مناسب ندیده، دلیل روشنی که نشان می دهد جمهوری اسلامی چه صدمه جدی ازاین جنبش تحمل کرده و هنوز در کابوس عواقب اعتراضات هشتاد وهشت است. کابوسی که با به حصر کشیده شدن ، موسوی، رهنورد، و کروبی مدام اشتباه جبران ناپزیر جمهوری اسلامی را برایش یاد آوری میکند، اشتباهی که جمهوری اسلامی در محاسباتش در مورد شناخت این افراد و نقش استثنائی که مردم برای آنها تعیین کرده اند انجام داده عاملی که مقاومت و سر سختی این افراد و برخی از زندانیان سیاسی را معنا میدهد، و جمهوری اسلامی را در بن بستی قرار داده که در هرصورت موقعیت یک بازنده را دارد و هرقدر این بازی زندان و حصر ادامه پیدا کند میزان هزینه این باخت برای جمهوری اسلامی بالاتر میرود. هرچند با سهیم کردن جریان های تا حدی معتدل در قدرت و ایجاد حدی از رضایت در میان برخی از اصلاح طلبان و لایه هایی از جنبش سبز بدنبال کم کردن هزینه بیرون آمدن از این بن بست بوده اما حتی با کلید روحانی هم نمی تواند به راحتی از این در بسته عبور کند.
۲- جمهوری اسلامی با استراتژی گسترش سطح سلطه بر کشورهای مسلمان منطقه و رسیدن به اهدافی همچون ترویج مهدویت در کشورهای عراق ، امارات ، افغانستان ، وکشورهای اورآسیا، بالکان، و نفوذ در شرق اروپا از این مسیر و مطرح بودن بعنوان الگوئی برای رهبری جهان اسلام در مکتب شیعه وهمینطوراصل ایدئولوژک مقابله با اسرائیل ، نیاز داشت تا بعنوان قدرتی منطقه ای شناخت شود و برای رسیدن به این جایگاه بهترین وسیله مجهز شدن به قدرت اتمی بود.استراتژی که با ورود به آن خود را در بن بست شورای امنیت قرار داد و درگیر بحرانی شد که این نظام را بیش از ده سال است بطور مدام در مسیر چانه زنی بر سر مسئله هسته ایش با جهان غرب قرار داده و با تغییر سیاست هایش در این موضوع در مردادماه سال هزارو سیصدو هشتادو جهار و خروج از تعلیق داوطلبانه و سپس پافشاری بر سر ادامه فعالیت های غنی سازی و رادیکال شدن این سیاست ها در گفتمان تهاجمی دولت احمدی نژاد، بجایی رسیده که با چرخشی اجباری بدنبال راه خروجی آبرومند از این بن بست باشد. راه حلی که درعین دور کردن مرکزیت نظام از هرگونه مسئولیت در قبال سازش و عقب نشینی از برنامه هسته ای پر جنجال و حیثیتی وهمینطور کنار گذاشتن یکی دیگر از اصول اید ئولوژیکش یعنی عدم رابطه با آمریکا- مدامی که این کشور از اسرائیل حمایت میکند- و ورود به فاز جدید سیاست تعامل با این کشور، که آن را تنها راه چاره برای خروج خود از این بحران میبیند و درهمان حالی که نشان میدهد تمام مسئولیت این سازش خفت بار برعهده روحانی است درعین حال بدنبال خروج از این بن بست و باز کردن این دربسته و روابط آشکار با آمریکا بوسیله کلیدی باشد که اثر انگشت رهبر جمهوری اسلامی بر روی آن است.
٣- جمهوری اسلامی در حالی که بشدت از تضعیف مدام محیط های نفوذش در بیرون از مرزهای کشور در حراس است، با جدیت هرچه بیشتر بدنبال استفاده از خستگی اجتماعی ناشی از فشارهای اقتصادی رو به افزایش، برای کنترل شکنند گی امنیتی خود در داخل کشور است، تا روند اضمحلال تدریجیش را کمی کندتر کند، و آن را در زیر روزمرگی های زندگی آشفته جامعه پنهان نماید، اما در عین حال از این موضوع هم غافل نیست که همین شکنند گی و عامل اصلی آن روز به روز در حال نحیف کردن بخش هایی از جامعه است که پایگاه های اصلی مردمی او برای نشان دادن مشروعیتش هستند و همین هایند که از نظر جمهوری اسلامی مردم تعریف میشوند، قشری که درسیری نزولی در حال فاصله گرفتن از مدار ولایت و رهبری و مرکزیت نظام هستند و همزمان در حال جذب شدن به لایه های ناراضی جامعه ، و این در حالی اتفاق می افتد که جمهوری اسلامی مرحله به مرحله در حال مایوس کردن نیرو های مخلص خود در بن بست عدم توانائی برای حفظ اصول حامیانش است، چرا که در مقابل ضرورت زمان که بر خواست قدرت های اقتصادی و نظامی جهان برای تغییر چیدمان خاورمیانه سوار است قادر به مقاومت نیست. ریزش و کنده شدن اجزاء سازنده نظام خطر عبور از رهبری خامنه ای را بیشتر میکند و چشم انداز آینده اساسی ترین رکن جمهوری اسلامی را نامشخص و نگران کننده، و بن بستی را بر سر راه گذر از رهبری فعلی قرار می دهد که خروج از آن نمی تواند به مانند سال شصت و هشت باشد. و این همان مورد و نکته مهمیست که عده زیادی از مخالفین آشکارو پنهان نهاد ولایت فقیه منتظر رسیدن نتیجه آن هستند.
۴- جمهوری اسلامی سالهاست با رویکرد گسترش مهدویت گری سیاست های مداخله جویانه خود را در فلسطین و لبنان پیش برده و خط مقدم جنگ غیر مستقیم با آمریکا و اسراییل را در فلسطین و خاکریزهای بعدی را در لبنان و سوریه ایجاد کرده و هنوز هم درگیر تغذیه عوامل خود در این مناطق است تا شاید بتواند خطوط تضعیف شده را تقویت کند و موقعیت سوق الجیشی قبلی را دوباره بدست آورد، اما ازاین حقیقت هم غافل نشده که دیگر قادر به باز پس گیری و مقاوم سازی موقعیت های قبلی نیست و لاجرم باید عقب نشینی را بپذیرد و با تمام قوا بر حمایت و پشتیبانی خود از بشار اسد متمرکز شود تا حداقل این آخرین خط دفاعی بیرون از خاک های ایران و در قلب خاور میانه و چسبیده به اسرائیل را از دست ندهد، اما از این امر هم غافل نیست که هرچه زمان میگذر حلقه محاصره تنگ تر میشود و مهره های جمهوری اسلامی یکی پس از دیگری در حال حذف شدن ازصحنه بازی قدرت در خاورمیانه هستند و تلاش برای حفظ آنها دیگر در گروی حمایت نظامی از این مهرها نیست بلکه در تدبیر سازی نزدیکی به آمریکا و دیپلماسی فعال برای برقراری رابطه و گفتگو و چانه زنی دوستانه با این کشور امکان پذیر است. آمریکائی که از نظر جمهوری اسلامی جهانخور است آمریکائی که فرزند نا خلفش اسرائیل است، اسرائیلی که اشغال گر و غاصب است. آمریکائی که تنها بدنبال تامین و حفظ منافع خود و اسرائیل در منطقه است آمریکائی که به هرقیمتی خود را والی جهان میداند .
۵- جمهوری اسلامی در حالی طی پانزده سال گذشته بطور مخفی و علنی برنامه های توسعه انرژی اتمی خود را ادامه داده که هزینه های زیادی در این راه صرف کرده هزینه های که هنوز هم محرمانه اند، و یکی از عوامل مهم ایجاد اختلال در مسیر توسعه و اتمام برنامه و پروژه های زیر بنائی اقتصادی بوده اند ، که این روند با سر پیچی کامل جمهوری اسلامی از ام،پی،تی، شدت بیشتری پیدا کرد، چرا که برای تامین تجهیزات مورد نیاز میبایست تحریم ها دور زده میشد و به همین خاطرتوسعه تاسیسات مورد نظر بسیار پرهزینه شده و ادامه این سیاست ها با شیوه های خاص دولت احمدی نژاد جمهوری اسلامی را در باتلاقی گرفتار کرد که برای بیرون آمدن ازآن به شکل سالم نیاز به یک معجزه دارد و برای انجام آن آقای روحانی و کلید جادوئیش در نظر گرفته شده تا شاید در عین حالی که هنوز سعی در نشان دادن ایستاد گی برآرمان های انقلاب میکند از این باتلاق و تحریم ها خلاص شود، جمهوری اسلامی در حالی که در تلاش برای بیرون آمدن از این بحران است، از این حقیقت هم غافل نبوده که کشورهای منطقه خصوصا ترکیه و عربستان، هر چند خود را از ادامه ی پافشاری جمهوری اسلامی در برنامه هسته ایش نگران نشان میدهند، اما در واقع خواستار ادامه ی این لجاجت هستند تا ازاین طریق و درنتیجه اعمال تحریم های بیشتر نظام اقتصادی و اجتماعی ایران روز به روز به سمت نا بسامانی و فرو پاشی برود.
۶- هر چند جمهوری اسلامی طی سی و پنج سال گذشته سعی زیادی کرده تا مناطق محروم و دور افتاده بویژه قشر روستائی را تحت حمایت های مالی و خدمات اجتماعی قرار دهد، اما با توجه به سیر صعودی افزایش جمعیت به خصوص در مناطق محروم که یکی از نتا یج سیاست های سال های گذ شته در امتیاز دهی بیشتر به خانوارهای پرجمعیت است، و همینطور عدم هم خوانی رشد بی رویه جمعیت با زیر بناهای اقتصادی و خدمات اجتماعی، باعث شده تا هنوزهم توزیع منابع دراین مناطق به صورت عادلانه انجام نشود، و به همین دلیل و عدم وجود فرصت شغلی مناسب و نداشتن درآمد کافی برای ادامه زندگی تا حدی مطلوب آمار جرم و نارضایتی ها دراین مناطق بالا برود، و همین امر بستر مناسبی برای ظهور جریان های شبه نظامی و تروریستی و بنیاد گرای اسلامی فراهم کرده و مناطق حاشیه ای و استان های مرزی کشور را درمعرض این معضل وخطر جدی قرارداده و جمهوری اسلامی را مدت هاست درگیر شرایطی بحرانی دراین مناطق کرده. گروه های تندرو تجزیه طلب در جنوب کشور که مولود عوامل یاد شده و قیاس شرایط نابسامان زندگی خود با هم زبانانشان درکشورهای حاشیه خلیج فارس هستند در حال نا امن کردن استان خوزستان از طریق بمب گذاری و کشتار شهروندان بی دفاع اند. اما در شرق کشور خطرناک ترین نوع تروریسم سالهاست که فعال است بنیادگرایان اسلامی که در قتل و جنایت وتمدن ستیزی رویه ای غیر از القائده و طالبان نیستند جانیانی افسار گسیخته که از قتل عام دست جمعی انسان ها گرفته تا تیر خلاص زدن به سربازان دست بسته ابائی ندارند، تفکری که با تمام مظاهر تمدن سر جنگ دارد پدیده ای که تنها بهانه ی وجودش فقرنیست، که گاهی اوقات دست آویزی میشود برای توجیه اعمال ضد بشری این گروه ها از جانب فعالین حقوق بشر، وگاهی هم بعنوان دلیل اصلی و بهانه ای برای مچ گیری و تسویه حساب های سیاسی با جمهوری اسلامی از جانب مخالفان این نظام مطرح میشود، غافل از اینکه این پدیده عامل اصلی و حتمی ایدئولوژیک تاریخی دارد و به دنبال چاره ای سیاسی برای حل مشکلاتش نیست. اینان معلول عدم مدیریت صحیح و عقلانی در فراهم کردن بسترهای اطلاع رسانی و آگاهی دهی هستند معلول اسلام گرائی جمهوری اسلامی، که سیاست را دست آویز به قدرت نشاندن باورهای دینی خود کرده. هر چند جمهوری اسلامی خود قربانی بطن و متن بنیاد گری اسلامیست اما دلیل حتمی ظهور این پدیده ی هولناک در ایران است.
۷- جمهوری اسلامی مدت هاست در غرب کشور با گرو های مسلح درگیر است. پژاک شاخه ای از حزب کارگران کردستان ترکیه با مشی مسلحانه که هدفش جدائی برخی از مناطق کردنشین کشور است، و طی سال های گذ شته بارها با نیروهای انتظامی کشور درگیر شده و نتیجه ای جز به کام مرگ فرستادن عده ای از هر دو سمت نگرفته، نفوذ این جریان درمناطق کردنشین دلیلی بجز سیاست های غلط جمهوری اسلامی دربحث مدیریتی وتوزیع منابع در بخش های مختلف ندارد که باعث عدم دسترسی آسان مردمان این مناطق به امکانات رفاهی و اقتصادی مناسب شده ، عاملی که بین جریان های سلاح بدست ناراضی از شرایط مشترک است، اما نکته و تفاوت مهم اینجاست که اگر پژاک درغرب کشور نبود اسلام گرای طرح القائده و تروریسم ماهیتی آن مانند ویروسی تمام کردستان را آلوده میکرد و اینک آنچه دراین منطه اتفاق می افتاد همان بود که در شرق کشور انجام می شود چرا که القائده در مناطق کردنشین اهل سنت بسیار فعال است اما خوشبختانه هنوز به موقعیت قتل عام انسان ها نرسیده، شاید به نوعی تفکر چپگرای پژاک عامل اصلی و بازدارنده در مقابل بلای بنیاد گرائی اسلامی در کردستان باشد، نکته مهم دیگردراینباره اینست که، هر دو جریان که در حال فعالیت در کردستان هستند، تعداد زیادی زندانی در زندان های کشور دارند و موضوع قابل توجه در این بین اشتراک زبان و فرهنگ آنها است و در عین حال تعارض شدید ی که بین آنها دیده میشود، و دراین بین بازهم موقعیت بحرانی جمهوری اسلامی که به سختی بدنبال کنترل وضع است، اما مشکل و بحران جمهوری اسلامی در غرب کشور به پژاک و القائده محدود نمی شود بلکه سالهاست با جریان های پانترکیسم در شمال غرب کشورهم روبروست، هرچند خوشبختانه در این مورد و بدلیل حد بالایی از عقلانیت درمیان جریان های پان ترک، که محصول تجربه سالها مبارزه سیاسی و وجود متفکرینی است که درعقلانی سازی طرح مطالبات از سوی این جریان ها نقش مهمی دارند و عواملی هستند که از نفوذ و رشد تروریسم در میان فعالین و جریان های حتی جدایی طلب پان ترک جلو گیری میکنند. آنچه علت اصلی وجود تفکر پان ترکیسم در مناطق شمال غربی کشور است تنها فقر و محدودیت منابع اقتصادی نیست ، بلکه رفتار و سیاست های جمهوری اسلامیست که طی سال های گذشته با ضعف یا تعمد حس دلگرمی و رضایت ازهم زیستی با دیگر اقوام را دراین مناطق ایجاد نکرده، و ماهیت ملی گرائی به معنای زیست مشترک بر پایه ی احترام متقابل و بدور از برتری جویی قومیتی ملیتی را از بین برده، و همینطور وجود حد زیادی از رعایت حقوق شهروندی درکشورهای همجوار و هم زبان دلیل های اصلی تقویت جریان های جدائی طلب در این مناطق هستند. کشورهایی که هرچند فرهنگی متآثر از باورهای دینی دارند ، اما از ملی گرایی بعنوان اصلی برای ایجاد انصاف اجتماعی استفاده میکنند. هرچند جمهوری اسلامی به ظاهر در این مورد دربن بست قرار ندارد اما بی شک با خطر شکنند گی برای جدایی و تجزیه دراین مناطق روبرست و در عین حالی که سخت در تلاش برای کنترل تمام این جریان ها در استانهای سیستان ، کردستان ، خوزستان ، وآذربایجان است از این حقیقت غافل نبوده که هر اندازه از قدرت نفوذ ش در این بخش ها کم شود امکان دخالت کشورهای ترکیه ، عربستان، پاکستان، و اقلیم مستقل کردستان عراق، برای حساس و شکننده کردن اوضاع در این استان ها بیشتر میشود. چرا که اقتدار ملی و یکپارچگی توام با توسعه و توزیع عادلانه منابع و وجود اراده برای احترام به حقوق انسان ها از سوی قدرت مرکزی در این مناطق چیزی نیست که این کشورها خواهان آن باشند.
٨- جمهور اسلامی سالهاست که سر گرم نقض حقوق بشر و سلب حق شهروندی در ایران است ، سالهاست که به نحوه های مختلف - از تعیین نوع پوشش و خوراک و گفتار و نوشتن و شنیدن و دیدن، گرفته تا بازداشت و سرکوب منتقد ان و اعدام و ترور مخالفان، چیزی بنام حق بشر را به رسمیت نمی شناسد. سالهاست که اهمیتی به محکومیت های هر ساله اش در جامعه بین الملل نمی دهد. سالهاست که ازاین حقیقت غافل نیست که هیچ کدام از این محکومیت ها ضمانتی اجرائی برای مجبور کردنش به تمکین از قوانین بین المللی در مورد رعایت حقوق بشر ندارد، و سالهاست که غافل ازاین نیست که نیازی به احترام گذاشتن به حقوق انسانها نیست تا مشروعیتش از جانب قدرت های اقتصادی نظامی جهان به رسمیت شناخته شود.
۹- جمهوری اسلامی با توجه به تمام این بحران هایی که پیش رو داشته و دارد، غافل از این نیست، که مهم ترین بحران برایش اختلاف و ایجاد شکافیست که از سال هشتاد و هشت بین نیروهای اصلی و درونیش ایجاد شده، و همینطوروغافل از این حقیقت نیست که بالقوه گی بسترهای اجتماعی برای آفریدن خیزشی دیگرمهیاست، تا برای همیشه جمهوری اسلامی را در بن بستی حبس کند که دیوارهای آن تماما درهاییست که این نظام طی سالیان حکومتش بر روی خود بسته، بن بستی که تاریخ امتداد به یغما رفتن مال و جان و آب و خاک این سرزمین را با جمهوری اسلامی نشان میدهد.

حمیدرضا (ماهان) محمدی - ترکیه


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست