یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تغییر رژیم در ایران آرزویی ممکن - عادل محمدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۴ آبان ۱٣۹۲ -  ۵ نوامبر ۲۰۱٣


در انقلاب سال ۵۷ مردم ایران پایه ریزی اصلی و مسیر جنبش از ابتدا به هیچ عنوان بر مبنای ایدئولوژی دینی نبود و به نوعی در تضاد با حکومت فعلی و ساختار قدرت انحصاری بود اما همانند دوران شاهنشاهی و سلطنت زمامداران قبلی اسلامیون و در راس آنها خمینی، سلطنتی اینبار مشروعتر و در زیر لوای مذهب پایه ریزی کردند که از آغازین روزهای عمر، با حذف مخالفان و حتی هم پیمانان خود در روزهای دشوار، قدرت را قبضه کرده و برای تثبیت خود جنگی خونین و فلاکت بار را همراه رژیم مذهبی دیگری ۱۰ سال بر مردم تزریق کردند و پس پایان جنگ نیز ورژن بسیار انحصار طلبتر، ظالمتر و به شدت ضد بشریتری از خمینی زمدار قدرت در ایران شد که از آن روزها تا کنون با انواع تاکتیک و بازیهای سیاسی و در رنگهای گوناگون توانسته مردم ایران را فریب دهد و در مواردی هم که "جرقه ای" سبب شده باشد اعتراضی شکل گیرد آنرا در نطفه کشته و برای مدتی طولانی جرات اعتراض را از مردم گرفته و کار بجایی کشیده شده است که «با وجود کمترین آزادیهای فردی و جمعی، بزرگترین مجازاتها برای هر نوع ایده ای در صورت عدم تطابق با ولایت مطلقه فقیه، نبود ابتدایی ترین حقوق شهروندی، درصد بالای بیکاری و نرخ تورم، اعدامهای بیشمار جوانان و فعالان داخلی و...» دیگر حتی آن اعتراضات مقتعی نیز وجود ندارد و با وجود احزاب و سازمانهای اپوزیسیون البته بیشتر در خارج از کشور هیچ یک درمانی برای این معضل ندارند و در عمل روز به روز شرایط بدتر و بدتر میشود از آن سو جنبشهای اعتراضی کمتر و کمتر و عملاً هیچ نشانه ای از احتمال تغییر یا حرکتی انقلابی در این کشور نمایان نمیشود.

انقلاب
از نگاه جامعه شناسان هر گونه "جنبش اجتماعی توده‌ای" که به فرایندهای عمده اصلاح یا دگرگونی اجتماعی بینجامد، "انقلاب" نامیده می‌شود و میتواند دارای ابعاد مختلفی باشد که به میزان تاثیر این فرایند بر جنبه های مختلف زندگی افراد در جامعه به دو دسته کلی"بزرگ" و "کوچک" تقسیم بندی میشوند که به زبانی ساده و توضیحی کلی میتوان انقلاب‌های بزرگ را به آن دسته از انقلاب‌هایی‌ که با تغییرات اساسی در حکومت و ساختار اجتماعی یک کشور یا جامعه همراه باشند و دیگر انقلابها را از نوع دیگر معنی نمود.از بُعدی دیگر انقلاب جریان ذاتاً سیاسی پیکار و دگرگونی است که سلاحهای ویژه پیکار انقلابی سلاحهایی سیاسی است؛ ابزارهای ویژه دگرگون سازی انقلابی نیز ابزارهایی سیاسی است اما نه هدفهای انقلابگران منحصراً یا عمدتاً سیاسی است و نه نتایج بالفعل جریان انقلاب. انقلاب ماهیتاً به معنای کوشش برای تغییر شرایط هستی اجتماعی و بنیاد کردن نظامی بدیل یا جانشین در جامعه است. بنابراین، انقلاب هرگز صرفاً مساوی با قرار گرفتن یک گروه حاکم به جای دیگری یا تغییر نظام حکومتی به تنهایی نیست و دگرگونیهای ساختاری و وسیعتری را دنبال میکند. انقلاب عموماً به معنای دگرگون سازی همه جانبه و بنیادی سازمان سیاسی حاکم و ساخت اجتماعی و مالکیت اقتصادی میباشد. با بررسی عوامل شکل دهنده تغییراتی از این دست و وضعیت فعلی جامعه ایران «نوع اداره و میزان رضایت مردم» دلیل عدم شکل گرفتن جنبشی بزرگ و ماندگار برای رسیدن به تغییرات یا دگرگونی در ساختار حکومتی را جویا میشویم. برای شکل گرفتن هر تغییر در هر جامعه ای عواملی باید وجود داشته باشد که این عوامل محرک و موجب رسیدن به نتیجه ای ملموس در ساختار سیاسی اجتماعی و اقتصادی جامعه شوند که بعضی از آنها عبارتند از:

نارضایتی عمیق مردم از وضع جاری
"نارضایتی" عنصر به وجود آورنده "تغییر" است ولی هر نارضایتی نمی‌تواند به انقلاب تبدیل گردد، بلکه این نارضایتی باید به حد "ناامیدی" از "اصلاح" در پیکرهٔ سیاسی موجود در آمده باشد تا کم کم به عنصر خشم منجر شود. یکی دیگر از شاخصه‌های این نارضایتی، ظهور طبقه‌ها و قشرها است که البته در ایران بدلیل ایجاد فاصله میان اقشار مختلف نارضایتی در اکثریت نمایان شده اما ناامیدی در اقلیت اقشار مانند نخبگان و نویسندگان و فعالان حقوق بشری دیده میشود از طرفی سیاستهای همیشه فریبنده نظام حاکم سبب شده "عوام" هیچگاه بطور کامل از امکان اصلاح در ساختار ناامید نشده و با تغییر "مهره" در ظاهر حاکمیت به راحتی به تغییر در "پیکره سیاسی" دلخوش مانده اند که بیشتر ریشه در عدم روشنگری و نبود ابزار مناسب برای نزدیک کردن قشر آگاه و قشر فریب خورده که اکثریت جامعه را شامل میشود دارد. عدم رضایت اکثریت مردم میتواند اولین گام برای شکل گیری حرکتی بزرگ و تغییر بنیادین در حاکمیت هر کشوری باشد اما باید به درجه ای برسد که برای بروز حرکتی نیز انجام دهند که در کشور ما بجز مواردی مقطعی شاهد ابراز نارضایتی «نه همراه با خشونت و نه از نوع خشونت پرهیز» عملی از مردم نبوده ایم.

گفتمان و تبادل نظر در میان طیف های جامعه
اشتراکات فرهنگی و عقیدتی و تبادل نظر دیدگاه ها و گفتگو در میان اقشار جامعه میتواند بنوعی "انقلاب گفتاری" محسوب ‌شود که اهداف جدیدی را پیش روی افراد ناراضی از وضع موجود قرار دهد تا در حول آنها به ارائهٔ نظریات و ایده‌های جدید اقدام شود و ایده ای نو برحسب نیاز و عوامل مکانی و امکانی جامعه را به حرکت درآورد «برینتون بر این باور است که هیچ انقلابی بدون ظهور ایدئولوژی جدید شکل نمی‌گیرد». این ایدئولوژی بدلیل اینکه از میان مردم و در شرایط موجود متولد میشود اهداف دور از دسترسی را که کمبود حکومت موجود است و حکومت نمی‌تواند آنها را تحقق بخشد، نشانه می رود و هم در ایجاد جنبش اعتراضی گروه های بیشتری را دربر میگیرد و هم در آینده فاصله بین اقشار و طبقات موجود را برای میزان مشارکت در اداره و ساختار حاکمیت کمتر میکند.ایدئولوژی هر انقلاب در چگونگی روندها و چهاچوب‌ها در حال و آینده، پیروزی و یا شکست آن انقلاب نقش بسیار اساسی دارد به عبارتی چگونگی پیروزی، حکومت جایگزین، نقش‌های رهبری و دیگر عوامل که با پیروزی یک انقلاب به دنبال آن می آیند از ایدئولوژی آن انقلاب بر می خیزند «ایدئولوژی مردمی هیچگاه نتیجه ای همانند انقلاب ایران را نخواهند داشت و بنوعی از آغاز تا تثبیت بعد از پیروزی رنگ عوض نمیکند» و هر چه این ایدئولوژی به آرمان‌های آن جامعه نزدیکتر باشد پیروزی نزدیکتر و موفق تر است که در ایران رژیم آخوندی راه را برای بوجود آمدن این گفتمان ها و تبادل نظرها بسته و ازسوئی با استخدام مزدور و جذب قسمت بزرگی از جامعه بدلیل پرورش ذهنیتی بیمار با اتکا به شرایط روزهای ابتدایی بعد از انقلاب سال ۵۷ و جو اسلامیِ ناآگاهانه حاکم، تحت عنوان "بسیج"؛ باعث شده که همه در بحث و گفتگو با نزدیکترین اشخاص خودشان هم محدودیت هایی را برای خود داشته باشند. از دیگر سو دست نشاندگی وسلیقه ای بودن دستگاه قضایی و سابقه ننگین در صدور احکام فله ای برای مخالفان نیز از دیگر موانع ایجاد ایدئولوژی جایگزین در ایران شده است.

گسترش روحیهٔ آنارشیستی
آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی مردمی ونه دولتی، یا به طور کلی جامعه‌ای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است. آنارشیسم برخلاف باور عمومی، خواهان «هرج و مرج» و جامعهٔ «بدون نظم» نیست، بلکه همکاری داوطلبانه را درست می‌داند که بهترین شکل آن ایجاد گروه‌های مستقل اعتراضی است. گسترش روحیهٔ انقلابی آغاز دوران آنارشیستی در یک جامعه است. در این زمان جامعه دیگر به آن قدرت رسیده است که برای رسیدن به خواسته هایش در پی عمل کردن به آنها باشد. شورش ها، انتقادهای مستقیم، بدون واهمه و خالی از کنایه، تظاهرات‌های آرام غیر آرام و... همه و همه از نشانه‌های رسیدن جامعه به این سطح از نارضایتی است. در گام قبلی، یعنی ایجاد دیالوگ برای بروز ایدئولوژی، هنوز مردم عامی نوعی پشیمانی، برای مقابله با تغییرات در آینده و حفظ وضع موجود را با خود همراه دارند ولی در مرحلهٔ گسترش روحیه آنارشیستی و تغییر دیگر این محافظه کاری به تدریج از بین می رود و به نوعی تنفر تبدیل می شود. هر چه این تنفر ریشه دارتر و بزرگتر باشد امکان بازگشت مردم از خواستهایشان و خاموشی آتش اعتراضات مردمی ضعیفتر خواهد بود و به طور کلی به وجود آمدن این دوره شاخصهٔ "عدم مشروعیت مردمی حکومت" است، هیچ کدام از مراحل قبل این حس را بر کل جامعه القاء نمی‌کنند که می توانند به تحولی بزرگ منجر شوند ولی ورود به دورهٔ آنارشیستی بازگشت به عقب را ناممکن می‌کند و از طرفی میل به قدرت در سران حکومت که تنها به ادامهٔ سرکوب ادامه می دهند، این روحیه را هر روز بیشتر از پیش می‌کند «امروزه در سوریه شاهد آن هستیم» و تا آن حد پیش می رود که به پدیده ای بنام "انقلاب" منجر گردد.

وجود رهبر
وجود رهبر به نوعی مکمل گام های قبلی است و رهبر در جنبش هایی که برای تحولی بزرگ صورت میگیرد باید از میان گفتگو ها و با "انتخاب مردم" باشد تا تاثیر محسوس بر روند و نتیجه و بعد از آن را هم بگذارد «نبود رهبر در اعتراضات سوریه شاید بزرگترین عامل نتیجه نگرفتن این حرکت باشد». رهبر علاوه برداشتن ویژگی‌ها سیاسی و اجتماعی و قشری باید شجاعت ایستادن در مقابل حکومت را هم داشته باشد تا همانند حرکت مردم ایران در بعد از انتخابات سال ٨٨ به بن بست نرسد همچنین در تعادل و تعامل با دیگر گروه‌ها و دسته‌ها نیز در روند پیروزی نقش بسیار مهمی دارد. خمینی زمانی که در پاریس اقامت داشت در مورد تعامل با این گروه‌ها که حتی ایدئولوژی‌های مخالف داشتند کوشید و توانست در غیاب رهبری، اعتماد گروه های عمده را جلب کند و در شرایطی که جنبش اعتراضی ایران همه مشخصه های یک انقلاب را دارا بود توانست نقش برقرار کننده تعادل و هدایت مردم را ایفا کند هرچند که بعد از پیروزی همکاری و همپیمانی به پایان رسید و مسیر انقلاب مردم هم به بدترین مسیر ممکن رفت اما هیچ انقلابی بدون رهبر نمیتواند موفق باشد. انقلاب‌هایی که با رهبری یک نفر به عنوان شاخصهٔ بروز آنها به موفقیت می رسند را انقلاب‌های تک نفری می نامند ولی امروزه این گونه نیست که یک نفر بتواند بسیج نیروها و نارضایتی‌ها را مهیا کند. اما برای ایران نه تنها رهبری مورد قبول ۱۵% از جمعیت ایران وجود ندارد بلکه با مبارزه برعلیه یگدیگر میان گروه ها و طیف های مختلف مخالف نظام فعلی میتوان گفت جبهه ای قبل از جبهه اصلی باز شده است که بیشترین سود را آخوندهای حاکم از این ستیز بی نتیجه میبرند وپس از سالها نا رضایتی مردم و فعالیتهای مقطعی تاثیرگذار گروه ها و احزاب سیاسی بدلیل نبود رهبری مردمی «منظور از رهبر تنها شخص نیست و میتواند تیم، گروه و یا سازمانی باشد» هنوزهم کمترین نتیجه را شاهد نیستیم.

اپوزیسیون منسجم
اپوزیسیون در اصطلاح سیاست به مجموعه افراد و نهادهای مخالف اصل نظام سیاسی گفته می‌شود که در صدد بر اندازی نظام حاکم میباشند و در مورد حکومت ایران تعداد این گروهها و احزاب بسیار زیاد میباشد اما میزان تاثیر آنها بسیار کمتر از چیزی که انتظار میرود. ایران کشوری پهناور است که دارای اقلیت های ملی و مذهبی زیاد میباشد و این از طرفی بدلیل وجود اختلاف عقیده در میان این اقلیتها و عدم پذیرش نظر طرف مقابل باعث عدم هماهنگی و اتحاد در حالت کلی جامعه شده و طرف دیگر باعث ایجاد توهم تجزیه کشور در صورت تحولی در ساختار حاکمیت برای اکثریت ملی شده است تا جایی که همواره جدال بر سر انکار هویتی این اقلیتها و محکوم کردن با برچسپ های مختلف وقتی برای مبارزه جدی در جبهه مخالفان باقی نگذاشته است و در میان اپوزیسیون ایرانی که دارای تنوعی بسیار زیاد میباشند بیشترین جدال بر سر این مسائل نه با رژیم حاکم بلکه ما بین احزاب و گروههای مختلف در این اپوزیسیون به چشم می آید و هیچگاه اپوزیسیونی منسجم و یکپارچه برای رژیم آخوندی وجود نداشته که از این رو رژیم همواره با برنامه هایی نامحسوس بر آتش این تفرقه ها می افزاید و این رویکرد بسیار نتیجه مطلوبی برای آخوندهای حاکم بهمراه داشته است و در عمل میتوان گفت تعدد احزاب و سازمانهای مخالف رژیم، اپوزیسیون یا آلترناتیوی را در مقابلشان قرار نداده است.

وضعیت فعلی ایران
رژیم حاکم بر ایران با ساختار ولایی و انحصاری و قبضه کردن قدرت در تمامی عرصه ها سهمی برای مشارکت مردمی در هیچ زمینه ای باقی نگذاشته و بدلیل برچسپ مذهبی اش عملاً مردم ایران را در دید خود به دو دسته خودی «کسانی که همراه ودرخدمت سیاست های ولایت مدار حاکمیت هستند» و غیر خودی «تقریباً اکثریت مردم» تقسیم بندی نموده است. انتخاب شخص اول مملکت هیچ ربطی به مردم ندارد و مشروعیتش را از مردم نمیگیرد اما در عین حال برای همه و بجای همه تصمیم گیری میکند. رئیس جمهور باید مسلمان شیعه مذهب باشد و از طرف شورای منتصب رهبری تاید صلاحیت شود. نمایندگان مجلس میتوانند شیعه نباشند اما تاید صلاحیت خواهند شد و تقریباً رهبر و نمایندگانش زحمت همه امور را میکشند.
انتقاد از ساختار و یا هر شخصی در دستگاه حکومتی مبارزه علیه نظام و رهبری نیز همانند خدا در ادیان بر ایران، آزادی بیان، مطبوعات، پوشش و آزادیهای اولیه شهروندی جرم محسوب شده و دستگاه قضائی بدون هیچ ابائی همانطور که بارها شاهد بوده ایم روزنامه نگاران و جوانان این مملکت به جرم درخواست حقوقشان بر سر چوبه دار رفته و هیچ جایی برای اعتراض نداشته اند. از منظر بین المللی نیز با پرونده هسته ای، حمایت از تروریسم وناسازگاری با کشورهای دیگر و بسیاری موارد دیگر خود را در انزوا برده و زندگی مردم را به وضعیت دشوار کنونی کشانده است، کمترین درصد از سرمایه های مملکت برای مردم هزینه میشود در عین حال سوریه، لبنان، فلسطین و کشورهای دیگری از این قبیل مبالغ آنچنانی از جمهوری اسلامی دریافت میکنند و از آن سو به روسیه، چین و کره شمالی در قبال حمایت از اهداف سیاسی و یا پشتیبانی پروژه های "مُلاها" باج های سنگین پرداخت میشود. میزان رفاه اجتماعی در پائین ترین حد ممکن، آمار بیکاری و نرخ تورم به بالاترین حد رسیده است و در کل همه میدانیم که قسمت عمده جامعه ایران سالهاست که از وضعیت موجود رضایتی ندارند اما بازهم اعتراضی که نشانگر خواست مردم برای تغییر حاکمیت باشد بجز در مواردی آنهم بدلیل و یا مناسبتی خاص دیده نمیشود. اپوزیسیون ایرانی نیز با تعدد احزاب و سازمانهای مختلف، در عمل حرکتی برای سازماندهی جنبشی بزرگ و فعالیت مداوم سراسری از خود نشان نداده اند و بیشتر در مبارزه برای بدست آوردن سهم بیشتر در صورت سرنگونی رژیم فعلی هستند و میتوان گفت رژیم "ولائی" با کمترین محبوبیت و بدون مشروعیت با این شرایط مانعی را از جانب مردم ایران مقابل خود نمیبیند.

نتیجه گیری
در شرایط فعلی مردم ایران تنها دارای بخش نخست از این مشخصه ها میباشند اما زمینه برای تمامی مراحل یک جنبش انقلابی را دارند و در صورت وجود اپوزیسیونی یکدست و متحد همراه با برنامه ریزی صحیح و خردمندانه و فعالیت دلسوزانه این اپوزیسیون در کمترین زمان ممکن شاهد اعتراضات عظیم مدنی و خیابانی و جنبش های سراسری خواهیم بود و اگر در میان احزاب و سازمانهای مخالف رژیم تعامل و قبول دیگری همراه با واقع بینی وجود پیدا کند میتوان به آینده دلخوش بود.
احزاب و گروههای سیاسی بجای قدرت طلبی و خود بزرگ بینی، لابیگری و قانون نگاری و در کل روند فعلی فعالیتهایشان آینده و فردا روز ایران را به صندوقهای رای بسپارند و بجای زندگی در رویا امروز و دنیای واقع را ببینیم و به وظیفه خود عمل کنیم. راهی نداریم بجز اینکه با اتحاد برای رهبری حرکتی بزرگ و راه اندازی گفتمانی سراسری در داخل حس عدم رضایتی را که در بسیاری از ایرانیان موجود میباشد به روحیه انقلابی تبدیل کنیم و در این صورت در این صورت میتوانیم تمامی مشخصه های جنبشی انقلابی را که شعارش "یا پیروزی یا پیروزی" باشد را داشته باشیم و جایگاه اصلی خود را چه از لحاظ وضعیت داخلی و چه از دید بین المللی بدست بیاوریم

منابع:
دانشنامه آزاد ویکیپدیا


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست