بمناسبت ۹۶ سالگی انقلاب سوسیالیستی اکتبر بزرگ-اردشیرقلندری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۴ آبان ۱٣۹۲ -
۵ نوامبر ۲۰۱٣
اکتبر، انقلابی که هنوز مشعل فروزان پیکار است.
بمناسبت ۹۶ سالگی انقلاب سوسیالیستی اکتبر بزرگ
هفتم نوامبر ۲۰۱٣ انقلاب سوسیالیستی اکتبر بزرگ ۹۶ ساله میشود. این در شرایطی است که در سال ۱۹۹۲ همه دستاوردهای این انقلاب چه در عرصه داخلی (اتحاد شوروی) و چه در عرصه خارجی فروپاشید. عظمت اکتبر ایجاد دورانی نوین در تاریخ جهان است که با نخستین انقلاب زحمتکشان روسیه به رهبری طبقه کارگر این کشور تحقق یافت. پیروزی این انقلاب دریک رویاروی قطعی به سرانجام رسید، که در مراحل بعدی تاثیر شگرفی بر فرآیندهای جهانی گذاشت. انقلابی که بحثهای زیادی در بین هوادران و دشمنان سوگند خورده خود بر انگیخت. انقلابی که تاثیرات مثبتی (بخشیدن غرامتهای جنگی ایران توسط لنین و گسترش احزاب با اندیشه های چپ) بر جامعه ایرانی گذاشت. انقلابی که امروزه توسط برخی کنشگران سیاسی ایران با چماق تکفیر سرزنش میگردد. انقلابی که توسط منتقدان خود بمثابه یک شورش کورکورانه یک "قیام بیهوده و بی رحمانه روسی" وانمود میگردد تا بدینترتیب، مفهوم و ماهیت سوسیالیستی آن نفی شود.
تلاش در دگرگون جلوه دادن ماهیت اصلی اکتبر، در جامعه ایران تنها از سوی رژیم دیکتاتوری ولایی انجام نمیگیرد، بلکه برخی روشنفکران بغایت انقلابی "چپ" نیز امروزه این خصلت سوسیالیستی را به زیر بارشی از پرسشهای هدفمند قرار داده اند. هدف اصلی این یورش هماهنگ از دید نگارنده، در راستای پرورش اندیشه های ضد سوسیالیستی در کشور ما است. هرچقدر اندیشه های "چپ گریز" در جامعه بیشتر گردد، بهمان نسبت، برمطالبات عدالت طلبانه در کشورلگام خواهد خورد. تبلیغات دینی در راستای فرمانبردار کردن عقل و آنابیوز جامعه، جهت عدم برخورد به وضع موجود در کشور، همراه با تبلیغات اتوپیایی بودن سوسیالیسم از سویی رژیم و برخی به ظاهر "چپها" و عاملان نئولیبرالیسم و گلوبالیسم، در راستای افشاندن بذر ناامیدی در بین جانهای پر شور دگرگون خواه، همگی در راستای افزایش بقای نظام ولایت فقیه میباشد. این روند چنان مشهود بود که طی هشت سال اصلاحات نیز که سخن بر "گفتمان تمدنها" به عرش آسمان رسیده بود، بقوت خود باقی ماند.
اکتبر و روسیه
زمانی که اکتبر پایان سخن بر نظم آن زمانی روسیه گشت، کشور در شرایط بسیار وخیم اقتصادی قرار داشت، که خود باعث بروز شرایط انقلابی و پیروزی اکتبر گردید. روسیه در شرایط ورشکستگی نظامی، سیاسی و اقتصادی قرار داشت و رژیم مالکان و بورژوازی در حل مساله اجتماعی ناکام مانده بود. بدهی خارجی به پنچ میلیارد روبل (برابر با ۲۵۰ میلیارد مطابق سال ۱۹۹۰ میباشد.) میرسید. و از سویی، اکثریت مردم حاضر به زندگی درچنین شرایطی نبودند. لازم به تذگر است که، شرایط امروزی در روسیه بهتر از روزهای آغازین اکتبر نیست، کشور درآستانه ورشکستگی کامل اقتصادی قرار گرقته است. هر ساله حدود ۷۰ میلیارد دلار توسط الیگارشی از کشور خارج میگردد، که در همین راستا مبالغی که بطور غیر رسمی خارج میگردد را نیز باید افزود. این در شرایطی انجام میگیرد که سالانه ساختمان دهها مدرسه و بیمارستان بابت نبود نقدینگی در کشور بازسازی نمی شوند و گاه و بی گاه بر روی سر دانش آموزان و بیماران فرو میریزند. کارخانجات تولیدات داخلی یا فرسوده، یا رها شده، نوسازی دستگاه های کارخانه ها انجام نمی شود، اقتصادی که روزگاری وزنه ای در دنیا بود، اینک درمانده گشته است. همزمان، در جمهوری های خود گردان نفاق های ملی توسط دست اندرکاران حکومتی گسترش مییابد و از این زاویه تمامیت کشور درآستانه فروپاشی قرار گرفته است. فساد (رشوه خواری) کل زندگی روزمره جامعه را فرا گرفته، که تا حد زیادی به امری عادی در روابط حکومتیان تبدیل گشته است. حاکمان الیگارشی توانایی حل هیچیک از موارد بالا را نداشته، بلکه دامنه آنرا نیز گسترده تر مینمایند. جالبتر از همه، موارد فوق وبسیاری از دیگر مساله که ذکر نشده اند، گریبانگیر جامعه ایران نیز هست، دولت کودتا در طی هشت سال جامعه را بجایی رساند که رژیم جهت حفظ نظام دیکتاتوری خود سیاست "نرمش قهرمانانه" را در برابر آمریکا و کشورهای غربی درپیش گرفته است، این سیاست هیچ معنا و مفهومی بغیر از تلاش جهت خرید زمان بیشتر برای بقا نداشته وهرچقدر این نرمش در برابر غربیها بیشتر میشود، به همان اندازه، سرکوب اندیشه ها در کشور افزایش مییابد. اقتصاد ورشکسته، تورم بالای ۴۰%، بیکاری، شرایط وخیم زندگی کارگران،همراه با اعدامهای بی رویه، سرکوب آزادیها ... و عدم توانایی ساختار موجود در حل مساله، باعث رویارویی آشتی ناپذیر مردم در برابر ساختارهای ولایی گشته، که خود مولد شرایط عینی جهت دگرگونی عمیق اجتماعی و عبور از رژیم ولایی در آینده نزدیک میباشد.
انقلاب اکتبررا مردم روس به سرانجام رساندند. توضیح اینکه شکست تزاریسم به علت وجود شرایط عینی نبوده، بلکه تبلیغات موثر گردیده است، آنهم در کشوری که دهقانان بی سواد که کلیسا آنها را با روح ایمان به خدا و تزار تربیت کرده است، احمقانه میباشد. قحطی پی درپی، تشدید روابط اجتماعی، شکست در جنگ با ژاپن، رویدادهای ۱۹۰۵، ویرانیهای حاصله از جنگ اول جهانی، آیا همه اینها برای انقلاب ناچیز است؟". فیلسوف نیکولای بردییایوف دشمن آشتی ناپذیر بلشویک ها مینویسد: انقلاب اجتناب ناپذیر و عادلانه، دردناک و ضروری بوده ، بمثابه عمل جراحی برای کشوری که درآستانه مرگ باشد، است. این سخن بردییایوف در شرایط موجود ایران نیز صدق میکند. کشور درشرایط دردناکی قرار گرفته، سطح زندگی مردم هر روز بدتر گشته، رژیم با اعمال سیاستهای اقتصادی ضد مردمی خود و اجرای نسخه های سازمانهای بین المللی در سی اندی سال عملا کشور را به لبه پرتگاه کشانده است، جامعه با موج گسترده نارضایتیهای آشکار و پنهان رو در رو گشته، حقوق اولیه همه شهروندان ایرانی زیرپای مشتی چپاولگر قرار گرفته، شرایط زندگی برای دیگر ملتهای ساکن در کشور غیر قابل تحمل گشته ، که این بنوبه خود تهدیدی بر تمامیت ارضی ایران میباشد.
آنچه که اکتبر می آموزد
اکتبر ۱۹۱۷ تجسم شگفت انگیز ائتلاف ارگانیک اعتراضات توده های مردمی علیه نظام سرمایه داران و مالکان بود. که علیه فقر و بی عدالتی، علیه شرکت بیهوده روسیه در جنگ امپریالیستی، با تئوری انقلابی و کار سازمانی فعال حزب بلشویک به رهبری لنین تحقق یافت. سیاست راهبردی حزب در امر انقلاب، در شعارهای سیاسی و مفهوم برای همه لایه های توده زحمتکش، کارگران و دهقانان تجسم یافت. شعار، کار به کارگران، زمین به دهقانان، حکومت از آن شوراها، صلح برای مردم به مرکز ثقل مطالبات توده ها تبدیل گردید. از این روی مردم با حزب بلشویک ها همراه شده، و همراه با او کمر نظام پوسیده را شکستند.
انقلاب بورژوا – دموکراتیک ۱۹۱۷ مهمترین مرحله درگذار به سوسیالسیم بود، که سرنگونی تزاریسم را درپی داشت. بعد از آن در کشور یک دولت دوگانه بر روی کار آمد. دیکتاتوری بورژوازی در سیمای دولت موقت و دیکتاتوری انقلابی – دموکراتیک کارگران و دهقانان در سیمای شوراهای کارگری و نمایندگان سربازان، که بمثابه توده های خلاق انقلابی تبیین شده بود.
تضادهای عمیق اقتصادی و سیاسی در کشور، انقلاب سوسیالیستی را در صف مقدم قراردادند. برنامه مشخص گذارازانقلاب بورژوا–دموکراتیک به انقلاب سوسیالیستی توسط لنین درتزهای اپریل مطرح شد. زمانی که دولت موقت در جولای ۱۹۱۷ تظاهرات مردمی رابه گلوله بست،همکاری دولت دوگانه پایان یافت وقدرت کاملادردست بورژوازی متمرکز شد. بدین ترتیب، مرحله صلح آمیز انقلاب به پایان رسید.
در ۱۰ اکتبر به رهبری لنین نشست مخفی کمیته مرکزی حزب سوسیال دموکرات- کارگری روسیه برگزار گردید که قطعنامه قیام مسلحانه را تصوب کرد. لنین در راستای استراتژی و تاکتیک قیام مسلحانه شعارهای زیر را مطرح میکند: کار مبرم ما در ماه سپتامبر: "بلشویک ها باید حکومت را بدست گیرند"، "مارکسیسم و قیام"، "بحران فرا رسید". در یکم ماه اکتبرنوشت: "آیا بلشویکها حکومت را نگاه خواهند داشت؟". لنین در هشتم اکتبر بنقل از کارل مارکس تصریح کرد که، قیام "مسلحانه هم مانند جنگیدن هنر است". از جمله پیشنهادات جهت قیام مسلحانه لنین:
۱. یورش ناگهانی، سریع به بترزبورگ، هم از دورن و بیرون، از مناطق کارگری، از فنلاند، تالین، از گرانشتات، از همه جبهه ها با تمرکز قوایی بزرگ بر نیروی ۱۵-۲۰ هزار نفری ارتش بورژوازی ما...
۲. ترکیب سه نیروی بزرگ ما: نیروی دریایی، کارگران، واحدهای ارتش باید به هرشکل و به هرقیمت مراکز زیر را بدست گیرند: تلفن، تلگراف، ایستگاههای قطار، پلها.
٣. قاطع ترین نیروها را.... در دسته های کوچک جهت تصرف مراکز مهم و جهت شرکت آنها در همه عملیاتها ... مشخص کنید.
فرمان لنین اساس برنامه قیام قرار گرفت و به بهترین شکل اجرا شد.
با تائید تجارب تاریخی پیکار طبقاتی، لنین به اهمیت تاریخی: "نگاهداشتن قدرت سختر از بدست آوردن آن است ..." رسید. به شهادت تاریخ، سخت ترین فاز انقلاب، بلافاصله پس از پیروزی آغاز میشود و ادامه مییابد، که به شرایط مشخص، زمان مناسب در رابطه با برخی دلایل بستگی دارد که عبارتند از:
- تلاشهای جنون آمیز بورژوازی در پس گرفتن قدرت و امتیازات از دست رفته
- کمکهای سرمایه جهانی به طبقه استثمارگر، از طریق صدور ضد انقلاب، سختی های مربوط به استقرار نظم نوین.
به همین مناسبت است که لنین میگوید: "تنها انقلابی ارزشمند است که بتواند از خود حفاظت کند". بر مبنای این سخن لنین باید از آن دسته که خود را "چپ" وفادار به لنین میدانند، پرسید ایا انقلاب ۱٣۵۷ از خودش حفاظت نمود؟، آیا هنوز هم حکومت بین دو جناح انقلاب و ضد انقلاب تقلا میکند؟. ارزشمندی این انقلاب در همان ابتدای سالهای شصت به پایان رسید و آنچه که بر جا مانده بقول سایه "شکیب خاکستر" است. بدین ترتیب، سرمایه داری درآغاز دهه شصت کل حاکمیت را بدست گرفت، قتل عام زندانیان دگراندیش بها و غرامتی بود که انقلاب در برابر شکست خود به سرمایه داری ایران پرداخت.
پس از این تراژدی بزرگ، بر جامعه ما نظامی با کهنه اندیشانی تحمیل شدند که بجای ارائه راه حلهایی در رفع نابرابری های اقتصادی، بردیدن دست دزد که خود اسیر سیلیهای طبقاتی است را نمونه بهترین راه حلهای اقتصادی دوران امپریالیسم و رویکردهای نوین آن نئولیبرالیسم و گلوبالیسم میداند. بجای تلرانس و چاره جویی در رفع مساله نا مفید درجامعه به اعدام متهمین درملاء عام، یابستن شلاق مردان وسنگسارزنان بجهت همخوابی که در تمدن بشریت امرییست شخصی، میپردازد.
بدین ترتیب، انقلاب سوسیالیستی اکتبر بزرگ، به همت سازماندهی مناسب و جانفشانی های قهرمانانه مدافعین با موفقیت مراحل اولیه انقلاب را پس از بدست گرفتن حکومت بپایان رساند. در جنگهای سنگین داخلی با ضد انقلاب روس، که از حمایت بی دریغ دول امپریالیستی – آمریکا، انگلیس، فرانسه، ژاپن، آلمان برخوردار بودند، کارگران و دهقانان روس در واقع به تنهایی در برابر جهان سرمایه به پیکار برخواستند و پیروز شدند.
اصلی ترین و عمده ترین درس در جنگ داخلی در روسیه عبارت بود از اینکه، نمی توان بر خلقی که اکثریت زحمتکشان به درک منافع طبقاتی خود رسیده اند، وهمه با تمام نیرو در دفاع از حکومت مردمی خود برخواسته اند، پیروز گردید. در راستای منافع گلوبالیسم معاصر دشمنان اکتبر به اشکالی تلاش دارند درسهای آموزنده این انقلاب، ماهیت ژرفن دموکراتیک، تلاشهای صلح دوستانه، منابع قدرت آنرا، که دلیل اصلی حمایت مردم از امر اکتبر گردید، تحریف کنند. بدین منظور، آنها رابطه حقیقی میان انقلاب اکتبر و جنگ داخلی پس از انقلاب را بشدت تحریف نموده، جنگهای داخلی را بمثابه امری "قانونمند" و "اجتناب ناپذیر" که برآیند انقلاب اکتبر است، به عنوان پدیده به اصطلاح "برنامه ریزی شده" فرضیه لنینی انقلاب سوسیالیستی جلوه میدهند. معنای این تقلب چنین استکه، گناه ومسئولیت جنگ داخلی برحزب بلشویکهاباشد، تا بدین طریق دخالت امپریالیسم جهانی در صدور ضد انقلاب، دخالت نظامی، تحریمات، سازماندهی قیامها، توطئه ها، خرابکاریها، که به مرگ میلیونها کارگر و دهقان شوروی ختم گردید، نادیده گرفته شود.
کمکهای سخاوتمندانه انحصارات سرمایه داری به ضد کمونیستهای گوناگون، باعث تبلیغات شدید این دروغ بزرگ گشته که "بهای بی حد و حساب انقلاب " برای زحمتکشان در جنگهای داخلی "اجتناب ناپذیر" است.
تاریخ اکتبر بزرگ، همچون برخی انقلابات دیگر این اندیشه را رد کرده است. انقلاب پرولتاریا – دموکرات ترین عملی است، که بتوسط اکثریت مردم بخاطر منافع همه زحمتکشان محقق میگردد. با حمایت اکثریت مردم پیروزی پرولتاریا در روسیه در اکتبر ۱۹۱۷ طبق گفته لنین تقریبن بدون خونریزی تحقق یافت. یاد آوری میشودکه هنگام یورش به کاخ زمستانی ٨ تن جان باختند. اتفاق مشابهی در زمان پیروزی دولت شوروی رخ داد.
این سناریو در زمان جنگهای داخلی و مداخلات نظامی بیگانه دگرگونه شد. مبتکر جنگهای داخلی قبل از هرچیز، امپریالیستهای جهانی بودند. سفارش دهنده گان این جنگها آمریکا، انگلیس، فرانسه و ژاپن بودند- دولت شوروی خواهان عادی سازی روابط متقابل بر پایه سیاست همزیستی مسالمت آمیز بود. این پیشنهاد بی پاسخ ماند. در جنگ خونین با مداخله گران و ارتش سفید، کارگران و دهقانان روسیه از حق خود در ساختمان سوسیالیسم دفاع کردند. این پیروزی به بهای بزرگی برای آنان تمام شد. در سالهای جنگ تولیدات صنعتی به چهار پنجم رسید. خسارات انسانی از معلولین، کشته شده گان از بابت قحطی، امراض، اردوگاهها و زندانهای مداخله گران و ارتش سفید از هشت میلیون گذشت. این یکی از وحشیانه ترین جنایات امپریالیسم جهانی میباشد. سیاستمداران لیبرال با ارائه اسناد دورغین هرگز نخواهند توانست این جنایت را به پای انقلاب بنویسند.
ماشین جعل سازی
به حاکمیت رسیدگان دراتحاد شوروی در اگوست ۱۹۹۱ در پی کودتایی ضد انقلابی و به کمک رسانه های نیروهای ضد سوسیالیستی با اهرمهای قانونی - اداری وبا تغییر دروس مدارس و برخی دیگر از برنامه و شیوه های مجاز تلاش دارند نگرش مثبت مردم به اکتبر بزرگ را از حافظه ها پاک نموده، دانسته های نسل معاصر را مسموم نمایند. تقریبا در همه جمهوریهای شوروی سابق سالگرد جشن اکتبر فراموش گشته است. در روسیه جشن ۷ نوامبر بنام دیگری برگزار میگردد، تنها در بلاروس سالگرد اکتبر جشن گرفته میشود. لوکاشنکو رئیس جمهور بلاروس در این مورد گفت: "این روز، همچون سنبل تلاش میلیونها انسان در راستای تجلی آرزوی جهانی نوین، برپایه پرنسپهای احترام به انسان کار، برابری و عدالت، برای دلهای ما گرامی ترین جشن باقی می ماند. مردم ما هرگز فراموش نخواهند کرد که اکتبر بزرگ به او امکان حق خود گردانی و کسب حاکمیت داد، که زیربنای استقلال بلاروس گردید".
بلاروسها به انتخاب درست خود در مدل توسعه کشور، که بر پایه سیستم ارزشهای معنوی-اجتماعی که اکتبر استوار کرده است، ایمان دارند. با حفظ مالکیت دولتی منابع طبیعی، زمین، صنایع مهم استراتژیکی و کشاورزی، ساختار دولت را در راستای منافع مردم بلاروس هدایت میکند.
بر پایه سفارشات جهان سرمایه داری بسیاری از خرابکاران ایدئولوژیکی افسانه و دروغ های گوناگونی در مورد اکتبر رواج میدهند. بطور مثال گویا انقلاب اکتبر بر پایه کمکهای نقدی آلمان تحقق یافته و لنین مامور آلمانها بوده است. این دروغ بارها افشاء شده، اما بازهم در رسانه ها و تلویزیون ها تکرار میشود. در رد منابع این جعلیات، تحقیقات مستند لنین شناس مشهور روسیه تاریخ دان ولادین لوگینوف است که بتازگی در کتاب "لنین کُم نام" منتشر گردیده است.
ارائه مغرضانه حقایق در مورد به اصطلاح واگن مهرو موم شده نیز افشاء شده است. بعد از انقلاب بورژوا - دموکراتیک فوریه پناهندگان انقلابی روسیه که لنین نیز در شمار آنان قرارداشت و در سوئیس بسر میبردند، جهت برگشت به روسیه به دولت فرانسه و انگلیس مراجعه نمودند که به تقاضای آنان پاسخ منفی داده شد. با کمک سوسیالیست سوئیسی ف. پلاتین از طریق سفیر آلمان در برن مجوز عبور از آلمان به گروه پناهندگان داده شد. دولت آلمان شرایطی را مطرح نمود: که این واگن دارای مصونیت منطقه ای از سویی مقامات آلمانی بوده و پناهندگان بهمراه ف. پلاتین تحت هیچ شرایطی حق ترک واگن را ندارند. در ۲۵ مارچ ۱۹۱۷ ف. پلاتین وگروهی از سوسیالیستهای برخی از کشورها "بیانیه ای" برای رسانه ها انتشار دادند: "ما امضا کننده گان زیر، انترناسیونالیستهای فرانسه، سوئیس، لهستان، آلمان بر این باوریم که روسهای همفکر ما نه تنها محقند، بلکه ملزمند از امکان سفر به روسیه بهره برداری نمایند". پس از عبور آلمان از راه سوئد و فنلاند مسافرین به پتروگراد رسیدند که در سوم اپریل لنین در ترمینال فنلاند از درون قطار سخنرانی کرد. کمی دیرتر ژنرال آلمانی لودیندورف انگیزه این عمل را که بعد ها به سیاست دولت آلمان تبدیل شد چنین بیان کرد: "... از نقطه نظر نظامی اجازه رفتن لنین به روسیه توجیه شد: روسیه را باید به هروسیله ای شکست میدادیم".
یکی دیگر از افسانه ها در مورد اکتبر این است که، انقلاب و بلشویکها با تلاشی امپراتوری توسعه کشور را چندین دهه به عقب بردند. در این مورد باید گفت: بلشویکها نه تنها کشور را متلاشی نکردند، بلکه برعکس، آنرا از ورشکستگی نجات داده، تکانه های تازه ای در توسعه آن بوجود آورده، با ایدئولوژی تازه دهها سال بر عمر روسیه افزودند. بعد از اکتبر صنایع ویران شده توسط جنگ در سالهای ۱۹۲۵- ۱۹۲۶ احیا گردید. در همین سالها مساحت زیر کشت به میزان سالهای قبل از جنگ رسید و فراورده های کشاورزی و پرورش دام بیش از سالهای قبل از جنگ شد. تولید ناخالص داخلی اتحاد شوروی در سال ۱۹۲۷ به میزان سال ۱۹۱٣ رسید.
انقلاب اکتبر امکانات بی سابقه ای جهت رشد نیروهای مولد کشور فراهم نمود. طرح برق رسانی در سالهای ۲۰ کشور را زیر پوشش قرار داد، صنعتی کردن کشور به بهترین شکل انجام شد، کشاورزی در نتیجه اشتراکی کردن آن به یکی از بزرگترین سیستم میکانیزه تولیدی تبدیل شد، علوم آموزش و پرورش، فرهنگ و هنر شوروی شکوفا گردید، بی سوادی ریشه کن شد....
تاثیر اکتبر
انقلاب بزرگ سوسیالیستی اکتبر بواسطه ریشه عمیق تاثیرات خود بر فرآیندهای تاریخی جهان دارای اهمیت جهانی گردید، چراکه اکتبر راه حل عاجل بر معضلات و نیازهای پروسه های اجتماعی بشریت در شرایط آغاز سده بیستم بود.
انقلاب اکتبر بمثابه نخستین انقلاب پیروزمند سوسیالیستی در جهان، گشاینده راهی در راستای لغو حکومت مطلقه مالکیت خصوصی و انحلال استثمار انسان از انسان، باعث بیداری مردم جهان جهت آزادی اجتماعی از ستم طبقاتی و برون رفتی از بحران عمومی سرمایه داری گردید. اکتبر آغاز دوران تاریخی وانقلابی گذار بشریت از سرمایه داری به سوسیالیسم، و بدین وسیله، شتاب دهنده آهنگ رشد اجتماعی خلقها در سرتاسر جهان گردید. تحت تاثیر اکتبر بزرگ و در پی آن انقلاباتی در بسیاری از کشورهای اروپایی، منجمله در آلمان، مجارستان رخداد که متاسفانه به شکست منجر شد. در پی آن پیروزی انقلابات سوسیالیستی در بسیاری از کشورهای شرقی و جنوب شرقی اروپا، در چین، ویتنام، کره شمالی، کوبا بوقوع پیوست.
به همت انقلاب اکتبر سیستم مستعمره جهانی فرو ریخته، سرمایه داری تسلط حاکمیت بی قید و شرط خود را درجهان از دست داده، جهت ممانعت از انفجارات انقلابی به اجبار به مطالبات توده های زحمتکش تن داده، وادار به عقب نشینی گشت. به همت اکتبر در بیشتر مناطق جهان اندیشه های کمونیستی رواج یافته، وبسیاری از کشورهای درحال توسعه جهت رشد آتی خود گرایش سوسیالیستی را برگزیدند. مثل، ونزئلا، نیگاراگوئه، بولیوی و برخی کشورهای آمریکای لاتین.
امروزه امپریالیسم به اندازه کافی توانمند است و با هر وسیله ممکن تلاش دارد با حفظ مواضع خود مانع انقلابات سوسیالیستی گردد. م. تتچر در کتاب خود "هنر رهبری دولت" آشکارا مینویسد، که چگونه غرب شوروی را متلاشی کرد، وبه چه خاطر گورباچف و یلتسین را به سوی خود جلب نمود تا به کمک آنان به هدف خود برسد.
هماکنون آمریکا و متحدان آن تلاش دارند جمهوری مردمی چین را که برتری سوسیالیسم بر سرمایه داری را بنمایش گذاشته است را نیز شکست دهند. مطابق کنگره هجدهم حزب کمونیست چین، این کشور درسهای لازم از شکست حزب کمونیست شوروی را آموخته و قصد ندارد در این زور آزمایی در برابر کسانی که میخواهند حاکمان جهان گردند ضعف نشان دهد.
روزنامه نگاران و سیاستمداران لیبرال اثبات میکنند که علت شکست سوسیالیسم شوروی معلول دلایل عینی بود. پژوهشگران و دانشمندانی که دارای حسن نیت سالم هستند هیچ دلیل عینی در این امر نمی بینند. برخی کاستیها در مدیریت اقتصادی و زندگی اجتماعی – سیاسی وجود داشت که به همت خلق شوروی همانطور که بارها در تاریخ کشور شوراها مشاهده شده بود، بدون شکست و تلاشی، که "دگرگونسازان" (پریستروی شیکی) بوجود آوردند، میتوانست رفع گردد. قابل تذگر استکه، نرخ رشد اقتصادی شوروی در سالهای آخر موجودیت آن به حدی بالا بود که اینک ۲۰ سال هیچ کدام از جمهوری های سابق، به استثنای بلاروس، نمی توانند به آن سطح برسند. عوامل ذهنی و خارجی در فروپاشی اتحاد شوروی دارای نقش عمده بودند. اگر گورباچف و یلسین حزب کمونیست شوروی را منحل نمی کردند، اگر تلاشهای ستون پنجم غرب نمیبود، اگرخیانت بالاییها در مدیریت کشور و حزب نمیبود، تلفیق عظیم ایدئولوژی، که باعث کمراهی میلیونها شهروند شوروی شد تحقق نمی یافت، اتحاد شوروی به مدرنیزاسیون اقتصادی بر پایه تکنولوژی معاصر روی میآورد، با دستاوردهای انقلاب فنی – علمی میتوانست به وزنه تعادل جدی در برابر گلوبالیزاسیون امپریالیستی، تجاوزات آمریکا و ناتو تبدیل گردد و شکوفا شود.
برآیند آنچه که گفته شد، شکست سوسیالیسم در اتحاد شوروی و اروپای شرقی موقت بوده، و بمعنای شکست آرمانهای اکتبر نمیباشد. توسعه تمدن بشریت برپایه عینیت برگشت ناپذیر: جابجایی فرماسیونهای اجتماعی – اقتصادی بر مبنای تحول نیروهای مولده و مناسبات تولیدی میباشد. همانطور که فئودالیسم جای نظام برده داری نشست و همانطور که نظام سرمایه داری جای نظام فئودالیسم را گرفت، سوسیالیسم جای نظام سرمایه داری را خواهد گرفت. این فرایند نیازمند زمان است، ولی آینده بشریت از آنِ سوسیالیسم میباشد که نخستین بار در عمل اکتبر آنرا بنا نهاد.
آنچه که ما باید بیاموزیم
جامعه ایران یک جامعه سرمایه داریست و متعاقبا دولت جمهوری اسلامی نیز دولتی سرمایه دارییست که توسط مشتی الیگارشی و رانتخوار اداره میشود. با درک ماهیت و پایگاه طبقاتی دولت حاکم، شکل نظام اقتصادی بمثابه زیر بنا و نظام سیاسی روبنا جامعه مشخص میگردد. بدین ترتیب، همه روندهای اقتصادی – اجتماعی جامعه در راستای منافع محافل حاکم رقم میخورد و همه مساله را نیز باید از همین زاویه نگریست. منجمله جنجالهای اخیر در مورد رابطه با آمریکا و غرب. تنها زمانی همه موزاییک سیاست رژیم ولایی قابل رویت میگردد که چیزی جا نمانده باشد. بطور نمونه؛ گامهای نخست جهت برقراری رابطه با آمریکا و کشورهای متحد آمریکا از انتخابات مجلس آغاز گردیده است، تنها در یک مجلس گوش بفرمان ولی فقیه میتوان اهداف سیاسی آتی را جامه قانونی پوشاند و وارد بازار بازی سیاسی نمود. پس از بدست گرفتن اراده مجلس، باید رئیس جمهور مهندسی شده نیز داشت. بدین ترتیب، مهندسی انتخابات ریاست جمهوری و مشروعیت بخشیدن به نظام با کشیدن مردم به پای صندوقهای رای و تلاش در راستای زیر سئوال بردن تقلب سال ٨٨ پایان یافت. و اینک ولی فقیه تا چهار سال آینده با خیالی آسوده به بازی موش و گربه (تقسیم اصلاح طلبان و جامعه در دسته های گوناگون و...) ادامه خواهد داد. رژیم به هدف خود رسید. اینک حدود چهارماه از انتخابات ریاست جمهوری گذشته است، نه از آزادی زندانیان سیاسی و لغو حصر خبری هست و نه از بهبودی های اقتصادی و ارائه برنامه های مشخص و نه از فضای باز سیاسی در جامعه. آنچه که بیش از همه در مورد آن سخن گفته اند، زشتیها و تبعات سیاستهای اقتصادی ... دولت پیشین است، که بمثابه سنت در دستگاه ولی فقیه عمل مینماید، سی و چهار سال است که دولت جدید علیه دولت پیشین و سیاستهای ناکارآمد آن سخن میگوید بدون اینکه خود تاثیر مثبتی بر این روند گذاشته باشد. آنچه که در این میان ناگفته مانده اجرای نسخه های اقتصادی سازمانهای جهانی استکه در راستای تامین منافع مشتی غارتگر انجام میگیرد است. با این همه، رسالت این دولت نجات اقتصاد ورشکسته نیست، بلکه تلاش جهت مذاکره با آمریکا و کشورهای غربی است. برکسی پوشیده نیست که این کارزار رابطه سازی جهت جلوگیری از ادامه تحریمات که خود باعث ترمز چرخهای اقتصاد کشور که بدون آنها نیر در سایه اجرای نسخه های اقتصادی سازمانهای جهانی بی رمق شده اند میباشد که باعث عدم آرامش رژیم از اعتراضات آتی شهروندان شده است. رژیم با مهندسی انتخابات مجلس وریاست جمهوری تا به امروز به چند موضوع اصلی دست یافته است: با روی کار آوردن "دولت اعتدال گرا" نوعی توازن در درون خود برقرار ساخت؛ ولی فقیه با موفقیت کامل بر بحران که روند و پیچیدگی آن می توانست رژیم را دستخوش چالشهای جدی نماید فایق آمد؛ اصلاح طلبان حقیقی را مهار کرده وخانه نشین کند؛ محافل مربوط به رفسنجانی را بخود نزدیک ساخت.
هدف اصلی "نرمش قهرمانانه" در سیاست خارجی جهت رفع تحریم ها صورت میگیرد. این "نرمش" در داخل بمعنای عقب نشینی رژیم به مطالبات مردم نبوده بلکه با مهندسی در راستای کنترل هر چیزغیر مطلوب برای جمهوری اسلامی لحاظ شده، (همه این بندو بستها، اعدامها جهت ایجاد رعب و وحشت درممانعت از به خیابان آمدن مردم است) تا به یورشی پیروزمند در مهار نافرمانیها ولو در مقطع کنونی تبدیل گردد. همه این مساله لاینحل باعث ایجاد و افزایش جو تنفردرمیان شهروندان کشته، که در نهایت موجودیت و کلیت نظام را تهدید مینماید. پس از گذشت ۱۶ سال از دوران روی کار آمدن دولت اصلاحات امید داشتن به دگرگونی رژیم، رویکرد آن بسویی مردم و اجرایی خواسته های طبقاتی آنان سخنی ایست بیهوده. بنابراین، هرگونه خوشبینی به آرایش درونی رژیم که دارای دگرشهای روبنایی است نه ماهیتی، جهت ایجاد و تبیین جو تغییر و پیشبرد خواسته های مردمی، از سوی موثران (روحانی و رفسنجانی...) بمثابه سرابی و کمکی پنهان در مسیر تداوم زندگی این ساختار حاکم میباشد، این رژیم ضد مردمی و استبدای بوده و منافع آن با منافع اکثریت جامعه ایران منافات دارد.
در باره اصلاح طلبی باید گفت که رژیم با یک برنامه حساب شده و با تقویت راست افراطی بخش عمده آنها را اسیر یک پارادوکس و طرح مساله بسیاری دیگر کرده است.از این روی بیهوده نیست که اصلاح طلبی و اصلاح طلبان به بازی کنان اصلی نظام در کشیدن مردم پای صندوقهای رای و مشروعیت خریدن برای ولی فقیه و دستگاه او تبدیل شده اند. از طرفی آقای خاتمی (که از سال ۷۶ تا به امروز از چند واژه منحصر بفرد در فرهنگ خود بهره مند است) نماینده اصلی اصلاح طلبان و جریانات اصلاح طلبی شده است. ایشان در توجیه عملکردهای مستبدانه رژیم با سخنرانیهای مختلف در مراکز گوناگون نقش قرص مسکن را برعهده گرفته وبا ترغیب و تشویق مردم در کاستن میزان توقعات از دولت "اعتدال و تدبیر"و با جمله "ما اصلاح طلبان نمی خواهیم نظام بر بیفتد"عملا در مسیر سیاست های مهندسی شده گامبرداشته اند، که خود باعث ایجاد این فکرمیگردد که آیا این "اصلاح طلب" در دوره بعدی زمانی که دیگر دستگاه ولایی نیازی به "اعتدال گرایی" ندارد، بهترین گزینه خامنه ای نیست؟ بهر روی فریب مردم در انتخابات بعدی با القاب "اعتدال گرایی" با اثبات ناکارآمدی این شکل جامعه گردانی اعتدال گرایانه در آینده ناممکن میگردد، شاید ایشان همان مهره درآب و نمک باشند؟. بهر روی ، سی و چهار سال دیالکتیک زندگی جناحهای تصمیم گیرنده نظام، با حفظ عقاید و رقابتهای سیاسی و اقتصادی خود، نشان از این واقعیت میدهد که درسربزنگاه همه متحد و یکدست جهت تداوم بقای رژیم در کنارهم قرار میگیرند.
پرواضع استکه رژیم در جهت تداوم حکومت خود از شکردها و القاب گوناگونی بدون ایجاد کوچکترین روزنه تغییر و اصلاح ماهیت ساختاری خود بهره برداری نموده و این روند درآینده نیر ادامه خواهد داشت. در چنین شرایطی وظیفه احزاب چپ و مترقی ایجاد شرایط اتحاد (شرایط ذهنی) جهت هژمونی و بسیج اعتراضات کارگران و دیگر توده های زحمتکش در راستای گذار از نظام موجود و تامین شرایط گذار به یک دولت ملی – دموکراتیک است.
اکتبر به ما می آموزد که در صورت اتحاد و یکپارچگی کارگران و دهقانان و دیگر اقشار زحمتکش جامعه زیر پرچم حزب کمونیست پیروزی بر سرمایه داری امکان پذیر میباشد، اکتبر می آموزد که ارزش انقلاب در حفظ انقلاب و دستاوردهای آتی آن است، اکتبر می آموزد که سرمایه داری برای شکست انقلاب از همه امکانات ممکن و حتی غیر ممکن بهره خواهد برد. اکتبر می آموزد که اصلاح طلبی از بالا تنها سرابی دلخوش کننده است. اکتبر می آموزد که رژیمهای استبدای را باید سرنگون کرد. اکتبر مهندس پیروزی انقلابی گشت که تغییرات گسترده ای در جهان ایجاد نمود. همانطور که تضاد منبع حرکت است، و حرکت جابجایی نو برکهنه است سوسیالیسم نیز بدیل بلاشرط سرمایه میباشد.
از مقاله "بمناسبت ۹۶ سالگی انقلاب سوسیالیستی اکتبر بزرگ" از سایت حزب کمونیست بلاروس بهره برداری فراوان گشته است.
اردشیر قلندری.
|