عاشورا و بازسازی نظم اجتماعی
مهران جنگلی مقدم
•
برکشیدن نظم اجتماعی از بطن عاشورا و نظایر آن نیازمند رویکردی استراتژیک از سوی حاکمیت به آن است، رویکردی که گمان می رود به خوبی از سوی جمهوری اسلامی به کار گرفته شده و عاشورا را به بخشی مهم از پروسه بازسازی نظم اجتماعی تبدیل کرده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱٨ آبان ۱٣۹۲ -
۹ نوامبر ۲۰۱٣
عاشورا بخشی مهم از نظام عقاید و ایده های جمهوری اسلامی است. نظام عقاید و ایده هایی که نامی به فراخی ایدئولوژی دارد. عاشورا و مناسبت های مذهبی دیگری از این دست که بخشی مهم از این مجموعه را نمایندگی می کند، در خدمت بازسازی نظم اجتماعی اند. برکشیدن نظم اجتماعی از بطن عاشورا و نظایر آن نیازمند رویکردی استراتژیک از سوی حاکمیت به آن است، رویکردی که گمان می رود به خوبی از سوی جمهوری اسلامی به کار گرفته شده و عاشورا را به بخشی مهم از پروسه بازسازی نظم اجتماعی تبدیل کرده است. نسبت سنجی ایدئولوژی مذهبی عاشورا و استراتژی سیاسی که از بطن آن اخذ شده است را می توان با افقی که به واسطه عاشورا در قالب یک نظام ارزشی پیش رو گذاشته می شود و چگونگی دست یابی به آن افق مطلوب دریافت. در این پروسه تکریم عاشورا نه صرفا ناشی از حب تاریخی اهل تشیع و مردم ایران به حسین بن علی که یک برساخته سیاسی در معنای تقلیل یافته ی دولتی آن است. (در این نوشته به دلایل و علل تاریخی گرایش جامعه به تکریم مراسم عاشورا از منظر کارکردگرایی در جامعه شناسی به دلیل ناتوانی آن در توضیح این پدیده اجتماعی در ایران پرداخته نمی شود، بلکه به توزیع از بالا به پایین هنجارهای مطلوب برای حاکمیت به واسطه برگزاری سالیانه مراسم عاشورا اشاره می شود و به نقش این هنجارها در بازسازی نظم اجتماعی و جلوگیری از تغییرات اجتماعی تاکید می شود.)
نظم اجتماعی از یک سو مبتنی بر ایده های عمومی است (ایده هایی که از هر دو سنخ ایده های توافق شده جمعی و ایده های مسلط از سوی جریان و طبقه حاکم است) و از دیگر سو بر غریزه بقای حیات اجتماعی استوار است. نظم اجتماعی شبکه ای از مناسبات فردی و جمعی است که از یک سو تمایلاتی بنیادین به تغییر و دگرگونی دارد و از سوی دیگر استعداد ثبات و انقیاد. از سویی الگوپذیر و متاثر از رفتار فرادستانه قدرت است و از سوی دیگر کشش به سمت خودبنیادی دارد و فرارفتن از شکل های مرسوم و نافرمانی. این خصلت دوگانه و جمع نقیضین، نظم اجتماعی را به پدیده ای مورد توجه برای جریان مسلط در همه جوامع درآورده است. نظم اجتماعی رفتاری ملتهب دارد و به همین علت قدرت سیاسی در پی آن است که این التهاب را به سود خود کنترل کند. نظم اجتماعی پدیده ای زمان مند و قابل فرسایش است و برای بقا و تداوم خود نیاز به بازسازی دارد. در جوامعی مانند ایران بازسازی نظم اجتماعی نه از درون سازوکارهای آمیخته به آزمون و خطای مردمی بلکه از سوی قدرت مسلط سیاسی با در نظرگرفتن بیش ترین کنترل و بسط اقتدار سیاسی انجام می پذیرد. تاکید بر ایده های شکل دهنده نظم موجود و بازتولید مداوم آن ایده ها راهی است برای بازسازی و تداوم نظم اجتماعی. همچنین جلوگیری از شکل گیری و انتقال ایده های جدید به متن جامعه و کنترل و جهت دهی به غریزه بقای جمعی و نادیده انگاشتن حق برخورداری یکسان برای همه افراد و گروه های اجتماعی، حفظ وضع موجود و جلوگیری از تغییر نظم اجتماعی را رقم می زند.
اما بازسازی نظم اجتماعی به واسطه عاشورا به عنوان بخشی از نظام ایده هایی که حاکمیت مبتنی بر آن نظم اجتماعی مطلوب خود را تقویت می کند از چه مکانیسمی پیروی می کند؟ و مناسبت مذهبی عاشورا چگونه غریزه بقای حیات اجتماعی را به سود جریان حاکم متاثر می سازد؟ در این نوشته تلاش می شود با اشاره به مولفه هایی از این مکانیسم به این پرسش پاسخ داده شود.
۱) تقویت دوگانه کاذب و غیرضروری خیر و شر و جایگزین کردن آن با تضادهای اقتصادی و سیاسی مانند دوآلیته ی فرادست و فرودست:
نظام ارزشی عاشورا امکانی قطعی قلمداد شده است از تقابل موعود خیر و شر (واین تقابل را مسبوق به سابقه ای تاریخی و معرفتی می داند). استراتژی حاکمیت در زنده نگهداشتن عاشورا تببین جایگاه جمهوری اسلامی است در سمت خیر این رویداد که بنا بر پاره های دیگر این نظام ارزشی، تکراری محتوم در آینده خواهد داشت. تاکید بر دوگانه کاذب خیر و شر به حاشیه راندن تضادهای واقعی می انجامد. مهمترین تضاد در ایران از تفاوت های عمیق طبقاتی برمی خیزد و مهمترین تقابل بین سرمایه و کار، گروه های برخوردار و محروم، تجمیع یافتگان در مرکز و رانده شدگان به حاشیه است. برکشیدن دوگانه خیر و شر، انحراف از تضاد اصلی جامعه و استحاله ی تضادی مادی است به تضادی انتزاعی و غیرضروری با مولفه هایی که محاسبه و مشاهده اش به صنفی از متولیان ویژه (روحانیت) نیازمند است. امتزاجی جعلی است بین فقراقتصادی و ثروت معنوی و برنشاندن این ترکیب کاذب است به جای فقرمعنوی و ثروت اقتصادی که در برساخته ای مذهبی درهمآمیزی می شوند. تعویض و تحریف جایگاه کسانی است که خشم ناشی از محرومیت اقتصادی و اجتماعی را با احساس رضایت ناشی از تعلق داشتن به ثروتی معنوی تاخت می زنند.
۲) تمایزگذاری بین درون (حاکمیت) و بیرون (جامعه):
دیگری سازی از جامعه (غیرباورمندان به نظام سیاسی) در مقابل خودی سازی از حاکمیت بخشی از مکانیسم بازسازی نظم اجتماعی توسط عاشوراست. ایجاد مرز هویتی با مخالفان سیاسی توسط این همانی سازی مذهبی جمهوری اسلامی با رویداد عاشورا رقم می خورد. به واسطه عاشورا باورمندی به مذهب به باورمندی به نظام سیاسی استحاله و مخالفت با نظام سیاسی به مخالفت با مذهب تحویل داده می شود، بدون آنکه مخالفان سیاسی لزوما چنین اراده ای را برگزیده باشند. دراین بین بخش هایی از جامعه نیز برای برخورداری از امتیاز نزدیکی به منبع قدرت سیاسی که نقش بازتوزیع ثروت و منزلت اجتماعی و رضایت مذهبی را بر عهده دارد، میتواند به بخشی از فرایند سیستم تمایزگذار تبدیل شود و ابزار دیگری سازی را بازتولید کند. ضایعه اصلی این سیستم متوجه مخالفان سیاسی است، از این رو که به این ترتیب هر ایده و جریان سیاسی که نه لزوما به دلایل مذهبی بلکه در ابتدای امر به دلایل سیاسی و اقتصادی از منتقدان و مخالفان حاکمیت است، مخالف مذهب قلمداد و از سوی بخش های باورمند به مذهب پس زده می شود.
۳) کاهش مقاومت اجتماعی در برابر یک رفتار جمعی هدفمند:
مراسم عاشورا به عنوان رویدادی سالیانه، بخشی از کردوکار اجتماعی در ایران است که گروه هایی از مردم احساس مشارکت بلاواسطه در آن دارند. مابه ازای این کردو کار اجتماعی در فرهنگ های دیگر نیز اما با تفاوت های جدی وجود دارد. کارناوال ها و مراسم دسته جمعی مانند رژه ها، رقص ها ودیگر اکسیون های خیابانی از این نمونه اند که هویتی مقطعی و فانتزیک را به گروهی از مردم می دهد که در روزی مشخص برای یادبودی که لزوما ریشه ها و شأن آن معلوم نیست دور هم گرد می آیند. این مراسم و آیین ها نمونه هایی از مکانیسم بازسازی نظم اجتماعی است که به شکلی ایدئولوژیک در برگزاری مراسم عاشورا دیده می شود، با این تفاوت که جز در جوامعی با حکومت های سرکوب گر در این کارناوال ها کمتر با رویدادی به لحاظ سیاسی استراتژیک و از نظر معرفتی ایدیولوژیک مواجه می شویم. از حیث سویه های ضد مردمی می توان برگزاری مراسم سالیانه عاشورا توسط حکومت را با کارناوال های ضد یهودی در دوران نازی ها که با قصد کاهش مقاومت اجتماعی در برابر یک رفتار جمعی هدفمند برگزار می شد مقایسه کرد.
۴) مشروعیت گرفتن از تاریخ:
حکومت محمدرضا پهلوی مشروعیتش را از تاریخ می گرفت. نقطه اوج برساختن این مشروعیت تاریخی برگزاری جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و سان دیدن از رژه تاریخ بود. بوش پسر در غیاب پشتیبانی افکار عمومی، برای مشروعیت بخشیدن به لشکر کشی های بعد از ۱۱ سپتامبر به خاورمیانه به تاریخ مواجه مسیحیان و مسلمانان (جنگ های صلیبی) استناد کرد. مشروعیت گرفتن از تاریخ (و نظایر دیگر آن مانند نژاد، خون و ...) جایگزین مشروعیتی است که از سازوکاری دموکراتیک پیروی می کند. نظام های سیاسی از این دست با تاریخ به بحران مشروعیت پاسخ می دهند. جمهوری اسلامی هم نه تنها از این قاعده مستثنا نیست بلکه در سطوح مختلف به کارکرد نیرویی مشروعیت بخش فراتر از آنچه در سازوکارهای دموکراتیک وجود دارد، تاکید کرده است. برگزاری سالیانه مراسم عاشورا در ایران جای خالی یک دموکراسی موثر را پر می کند. عاشورا به توده مردم فرصت و امکان حضور در خیابان و احساس تعلق به گروه اجتماعی می بخشد و نیروی جمعی مردم را از مجرایی کنترل شده و انباشته از فلش های ایدئولوژیک در هیچستان تخلیه می کند. در رویکرد حاکمیت، عاشورا نمونه ی استعلایی تاریخ است که توسل جستن و منسوب بودن حاکمیت به آن، فقدان سازوکار دموکراتیک در جامعه را توجیه می کند و فراتر از اعتباری که حاکمیت از آن می گیرد، به فقدان اراده سیاسی مردم مشروعیت می بخشد.
۵) تضعیف نزاع جامعه با حکومت:
بخش های بزرگی از جامعه ایران در نزاع دایمی با جمهوری اسلامی به سر می برند. مشروعیت و مطلوبیت حاکمیت از نظرگاه ها و رویکردهای مختلف با چالش روبروست. نزاع، از تضاد منافع برمی خیزد و این منافع را در حوزه های اقتصادی و اجتماعی می توان مشاهده کرد. گستردگی آن نیز محدود به یک خاستگاه اقتصادی و اجتماعی نیست، بلکه طبقات و خاستگاه های مختلف و متضاد را در بر می گیرد. جمهوری اسلامی، ناراضیانی مشترک در همه طبقات و گروه های اجتماعی دارد(هر چند که ماهیت و عمق نارضایتی و آثار آن در همه این طبقات و گروه ها یکسان نیست). اما در شرایطی که بخش های بزرگی از جامعه ایران در نزاع دایمی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی با جمهوری اسلامی به سر می برند، نتیجه نهایی رویکرد استراتژیک به عاشورا و برکشیدن نظم اجتماعی از آن، تضعیف نزاع جامعه با حاکمیت و به تعویق انداختن تلاش برای کم کردن تضادهای اصلی و به سرانجام رساندن نزاع است. داستان بخش تاثیر گذاری از جامعه ما و عاشورا، داستان مباهله مسیحیان نجران با محمد است*. عاشورا طریق حل و فصل چالش های جمهوری اسلامی با بخشی از جامعه ی ناراضی و متاثر از مذهب در ایران است. بخش هایی از جامعه ایران با تجربه جمعی عاشورا نظم اجتماعی خود را در جهت نادیده انگاشتن نزاع خود با حاکمیت بازسازی می کند.
چندنکته بدیهی:
الف) دراین نوشته ازحیث نقش و تاثیر عاشورا در بازسازی و بازتولید نظم اجتماعی به چند مولفه اشاره شد. بدون شک عوامل و مولفه های دیگری را هم می توان به این فهرست اضافه کرد و بسط یافته تر به نسبت سنجی مذهب دولتی با جامعه ایران پرداخت. اما آنچه بدیهی است و نباید از نظر دور بماند اینست که چگونگی مواجه انتقادی با عاشورا و کاستن از نقش موثر آن در بازسازی نظم اجتماعی، بیش از هر عاملی منوط به طرح افکندن آن در فضای عمومی و گفتگوی جمعی است، امری که خود با بن بست های جدی روبروست.
ب) موثر بودن انگاره های مسلط مذهبی فراتر از آنکه به دلیل انطباق و کارکرد مثبت آن در جامعه باشد ـ همانطور که در ابتدای این نوشته آمد ـ ناشی از توزیع از بالا به پایین توسط نهادهای سیاسی و مذهبی اقتدارگراست. بدیهی است هرگونه دگرگونی در ساختار سیاسی و جدایی دولت و مذهب می تواند می تواند موثر بودن این انگاره ها را تضعیف و به حداقل برساند. این سخن به معنای تقدم دگرگونی سیاسی بر تغییرات اجتماعی نیست، بلکه نشان دهنده عاملیت حاکمیت سیاسی در نمایش کارکرد مثبت برای انگاره های مذهبی است.
ج) در کنار بخش های متاثر از مذهب که در برکشیدن استراتژی سیاسی از مذهب با حاکمیت همسویی نشان می دهند، بخش هایی دیگر از جامعه در سال های اخیر با شتاب مسیر سکولاریزه شدن را طی کرده است. این بخش از جامعه، مانع همدستی و انفعال جامعه در برابر تداوم نظم اجتماعی مطلوب حاکمیت هستند و جامعه را از یک کلیت فراگیر خارج و اجزای متفاوت آن را نشان می دهند. ضمن اینکه باید به عدم ثبات درونی بخش مذهبی جامعه در سال های آینده و جدایی خط سیاسی آن از حاکمیت در پی تغییرات فضای عمومی جامعه امیدوار بود.
د) خصلت دوگانه نظم اجتماعی (الگوپذیری/خودبنیادی) همانگونه که فرصتی را در اختیار حاکمیت قرار می دهد تا این پدیده اجتماعی را به سود خود کنترل کند، زمین بازی مناسبی برای گروه های مقابل حاکمیت فراهم می آورد تا با توجه به ویژگی دیگر نظم اجتماعی که خودبنیادی ست، به التهاب درونی آن دامن بزند. امری که مدتهاست ناظر بر همین ویژگی از سوی بخش هایی از جامعه در حال انجام است و مشکلات فراوانی را در حوزه های اجتماعی و فرهنگی برای حاکمیت بوجود آورده است.
مهران جنگلی مقدم
پانوشت: محمد بعد از هجرت به عنوان نیروی سیاسی و نظامی فرادست دو گزینه در مقابل مسیحیان نجران در صورت نپذیرفتن اسلام از سوی آنها نهاده است. بر طبق این دو گزینه مسیحیان جنوب عربستان یا باید به مسلمانان جزیه بپردازند یا آنکه محمد به آنها اعلام جنگ خواهد کرد. مسیحیان نجران نه اشتیاقی برای تغییر دین خود دارند و نه حاضر به پرداخت جزیه اند، بدیهی است که به دلیل ضعف قوای نظامی به استقبال جنگ نیز نمی روند. برای همین گروهی از علمای دینی خود را برای مباحثه دینی و سنجش مدعیات محمد به مدینه می فرستند تا در استدلال آوری و بحث نظری، راهی برای باقی ماندن بر دین اجدادی خود بیابند و غلبه ی محمد را دفع کنند. اما نتیجه این دیدار نه اقناع مسیحیان را به دنبال دارد و نه سیطره جویی محمد را از بین می برد. بنابراین سنت سامی مباهله پیش رو گذاشته می شود و طرفین می پذیرند که حقانیت شان را با مباهله ثابت کنند. محمد با فاطمه، علی، حسن و حسین و مسیحیان باهمان ترکیب الیت که برای مباحثه آمده بودند وارد مباهله می شوند. بر طبق سنت مباهله قرار بر این است که هر کدام از دو گروه رو به خدای خود نفرین و نابودی گروه مقابل را طلب کند. گروه مسیحی با مشاهده اهل بیت محمد و آمادگی او برای در معرض نفرین قرار دادن فرزندانش و بهت زده از یقین محمد از نجات یافتن، مباهله را پیشاپیش وا می نهد و شکست را می پذیرد و با پذیرفتن برتری سیاسی محمد سرانجام تن به جزیه می دهد. حکومت در ایران با منتسب ساختن خود به عاشورا کارکرد مباهله را در مقابل توده ناراضی بازتولید می کند.
|