ما به هم محتاجیم
نوشته:کتی بیکمور، ترجمه: گلاره خوشگذاران
•
مردسالاری خشونتآمیز است، هم در نمودهای عمومی آن ـ جنگافروزی، امپرالیسم اقتصادی، اعدام و... و هم در نمودهای خصوصی آن ـ خشونت خانگی، تجاوز، تبعیض شغلی و پورنوگرافی. جریان اصلی جنبش صلحطلبانه، به دلیل نامعلومی کل بخش «خصوصی» و خشونت شخصی را نادیده گرفته تا با سورفتارهای «عمومیتر» و دورتر مبارزه کند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۲ آبان ۱٣۹۲ -
۱٣ نوامبر ۲۰۱٣
کتی بیکمور از زمانی که به عنوان دانشجو در کالج اوبرلین (فارغ التحصیل ۱۹۷۹) درس میخواند درگیر مطالعات فمینیستی و همزمان کنشگری صلح و عدالت شد. او هم اکنون استاد دانشگاه تورنتو در حوزه مطالعات برنامههای درسی و توسعه روشهای آموزشی است. به عقیده او شباهتهای زیادی بین جنبش فمینیستی و جنبش صلحطلبانه وجود دارد و هر دوی این جنبشها بهشدت نیازمند یکدیگر هستند. برای همین است که بیکمور از برخی روشهایی که فمینیستها و کنشگران صلح میتوانند از طریق آن شکاف بین جنبشهایشان را پر کنند، حرف میزند.
مردسالاری خشونتآمیز است، هم در نمودهای عمومی آن ـ جنگافروزی، امپرالیسم اقتصادی، اعدام و دیوانسالاری سلسله مراتبی و هم در نمودهای خصوصی آن ـ خشونت خانگی، تجاوز، تبعیض شغلی و پورنوگرافی. جریان اصلی جنبش صلحطلبانه، به دلیل نامعلومی کل بخش «خصوصی» و خشونت شخصی را نادیده گرفته تا با سورفتارهای «عمومیتر» و دورتر مبارزه کند. قطعا میتوان نتایج این تفکیک را حدس زد. گفته میشود که سوزان بی.آنتونی۱ در مقابل پناه دادن به زنی که مورد ضرب و شتم شوهرش واقع میشد، مقاومت بیشتری از سوی کواکرها۲ (انجمن مذهبی دوستان) میدید تا برای خانه دادن به بردگان فراری.
تمرکز صرف بر روی خشونت عمومی که در مکانی دورتر از ما اتفاق میافتد، به اعضای جنبشهای صلحطلبانه اجازه میدهد از پذیرش مسئولیت شخصی برای خشونت سر باز بزنند. بنابراین بهطور مثال ما با این تناقض رفتاری کنشگران به اصطلاح لیبرال و مخالف جنگ مواجه میشویم که مقادیر هنگفتی از محصولات جهان سوم مثل قهوه، آلومینیوم و روغن را مصرف میکنند درحالیکه دسترسی ارزان به این محصولات با دخالت نظامی آمریکا ممکن است: کسانی که برای «حفظ جان مردم» ویتنام یا السالوادور میکوشند در عین حال از صنعت پورنوگرافی حمایت میکنند و همسران یا معشوقهایشان را کتک میزنند؛ یا برای «ممنوعیت بمب اتم» میکوشند در حالی که منشیشان را آزار (جنسی) میدهند.
تجاوز و استعمار اقتصادی زنان، بهویژه زنان رنگینپوست بهطور سنتی از عواقب جنگ به شمار میآیند ولی تجاوز و استعمار اقتصادی زنان (درآمد میانگین یک زن شاغل ۵۹ درصد درآمد میانگین مردان شاغل است) در کشورهایی که این گروهها به آن تعلق دارند روز به روز بیشتر میشود. به نظر میآید که این جنبشهای «صلحطلبانه» مشکلی با خشونت ندارند، مگر این که مردها در معرض آن قرار بگیرند. یک مشکل دیگر هم وجود دارد؛ اگر افرادی که به دنبال صلح هستند برای مبارزه با خشونت نزدیک و بیواسطهای که در اطراف ما وجود دارد مسئولیت نپذیرند، ما درباره خشونت در سطح شخصی چیزی یاد نمیگیریم و بنابراین به ریشه آن پی نمیبریم و درمان آن را نمییابیم.
ما زنهای فمینیست، پیشینهمان از هر طبقه اجتماعی که باشد نمیتوانیم و نباید طرفدار طبقات مسلط باشیم. سرکوب جوانان یا پیرها، رنگینپوستان یا هر کس دیگری بر همه زنان تاثیر میگذارد. درحالیکه ما باید تفاوت بین خشونت فرد سرکوب شده و خشونت سرکوبگر را ببینیم و بشناسیم، نباید خودمان را با استفاده از خشونت راضی کنیم. درک این که خشونت یک عنصر اصلی تشکیلدهنده مردسالاری است به معنای دانستن این است که زنان میتوانند و باید راههای چارهای برای خشونت ایجاد کنند و به پرستار، شفادهنده، شنونده و آموزگار بودن ادامه بدهند.
فمینیستها در موارد زیر در رابطه با صلح باید پاسخگو باشند:
بودجه برای نیازهای انسانی زمانی و در صورتی موجود خواهد بود که اولویتهای ملی تغییر کنند و بودجهای که اکنون برای ارتش به هدر میرود برای کالاها و خدمات حیاتی مصرف شود. اقدامات در راه برگرداندن صلح محلی نیاز به حمایت و رهبری فمینیستی دارد.
فرزندان ما تا زمانی که نیروهای جنگافروز/قلدر جامعه از بین نروند همچنان خشن بار میآیند و خود نیز قربانی خشونت میشوند. این به معنی مبارزه با جنگطلبی در متون درسی و شیوههای تدریس، آموزش نظامی در مدارس و نبود بودجه برای آموزش و پرورش است. و تا زمانی که اشتغال کامل و مفید برای همه در دسترس نباشد «فراخوان» اقتصادی برای خدمت در ارتش در کار خواهد بود.
زنان می توانند هدایت «آموزش صلح» را در دست بگیرند، مهارتهایی را به مردم بیاموزند که به آنان امکان میدهد راهحلهای غیر خشونتآمیز قابل دوامی در زندگی خودشان انتخاب کنند.
زنان باید به مبارزه بیامان خود با ویرانگری و انهدام اتمی که امروزه به عقیده خیلی «محتمل» است، ادامه بدهند.
جنبش صلح در تلاشهایش برای رسیدن به صلح باید به چالشهای زیر باید توجه داشته باشد:
سلسه مراتب، تعیین هویت مردانه، و پز قدرت دادن در میان خود جنبش باید موقف شود. این میتواند بهطور مثال شامل اختصاص دادن بخشی از تلاشهایی که برای تظاهرات و وقایع رسانهای میشود، به آموزش ابتکاری در منطقه، توسعه و پروژههای عملی (کنشی) بشود.
خود افرادی که فعال جنبش صلحطلبانه هستند میتوانند خدمات نگهداری از کودکان را فراهم کنند و موقع تعیین زمان و مکان جلسهها به نیازهای ویژه زنان و مردم فقیر حساسیت نشان بدهند.
جنبش باید بهطور فعالانه از تلاشهای آزادیبخشی در ایالات متحده حمایت کند، از جمله جنبشهای آزادی لزبینها و گیها، زنان و رنگینپوستان. از هیچ گروه یا جامعهای که از آن حمایت نمیکنید انتظار کمک نداشته باشید.
جنبش صلح باید اعتراض کند و در مقابل خشونت علیه زنان وارد عمل شود: تجاوز، زنای با محارم، کتک، آزار جنسی و پورنوگرافی که این خشونت را تشویق میکنند.
کنشگران صلح میتوانند آموزشهای غیرخشونتآمیز فمینیستی فراهم کنند و در اختیار عموم بگذارند.
شباهتهای زیادی بین جنبش فمینیستی و جنبش صلحطلبانه وجود دارد و هر دوی این جنبشها بهشدت نیازمند یکدیگر هستند. هم جنبش فمینیستی هم جنبش صلحطلبانه میتوانند با نگاه نقادانه به مسایلی که ما مطرح میکنیم و شیوههایی که به کار میبریم، تحولات رادیکالی را به وجود بیاورند. رهبری زنان فمینیست برای برقراری صلح ضروری است. و برقراری صلح برای بقای بشر ضروری است.
منبع:زن نگار شماره ۱٨
۱. یکی از فعالان اولیه حقوق زنان در آمریکا که برای به رسمیت شناختن حق رای زنان تلاش زیادی کرد
۲. Quakers
|