مفهومی از انسانیت - رضا اسدی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۹ آذر ۱٣۹۲ -
٣۰ نوامبر ۲۰۱٣
فرض کنیم که با فردی در یک خودرو نشسته اید و با ضربه ای ناگهانی از جاده منحرف و به رودخانه ی عمیقی سقوط میکنید. هم سفرتان در صندلی جانبی بیهوش افتاده و نیاز به کمک دارد. در آن لحظه چکار میکنید؟
احتمالن اولین عکس العملتان بطور غریضی و یا طبیعی این است که از خودرو خارج و جان خود را نجات دهید. اما بعد از یکی دو لحظه تفکر و گوش دادن به ندای وجدانتان و توجه به احساس، عاطفه و یاد آوردن ارزش های انسانی، خود را از قید آن عکس العمل غریضی آزاد نموده و حفظ جان آن فرد برایتان ارزش پیدا میکند و نجات جانش را در الویت قرار خواهید داد، اما در ابتدا قصدتان فقط این بوده تا خود را از مهلکه به ساحل نجات برسانید و دیگری را به شانس و اقبال خودش واگذارنمایید، و آن هم به این دلیل که اقدام به نجاتش احتمال پذیرفتن ریسک و خطرات جانی برای خودتان را در بر داشته است.
میشود این قضیه را به صورت دیگری هم بیان نمود:
دستمزد پایینی که به بچه ها در آفریقا برای انجام کارهای دشوار در معادن طلا داده میشود، سرنوشت کودکان خیابانی در ایران،جنگ ها و خشونت های دیگر جهانی و ده ها و بلکه صدها نمونه دیگر مثالهایی هستند که نشان میدهند غرب ثروتمند بمانند گرگی گرسنه فقط به فکر سیر نمودن شکم خویش است و در کشورهای غربی کمتر انسان هایی هستند که نسبت به این بهره کشی ها هوشیارند و آگاهی دارند. و یا اینکه دیکتاتورها و خود شیفتگان در جهان سوم چطور برای حفظ جاه و مقامشان حاضر به بکشتن دادن هزاران و بعضن میلیون ها انسان هستند.
فرضیه " انسان گرگ انسان است" اولین بار تو سط مارکوس پلاتوس نویسنده و طنز پرداز دو قرن قبل از میلاد مسیح بیان و سپس باری دیگر بوسیله فیلسوف قرن هفدهم توماس هوبز تکرار گردید. بدون شک هر دو نفرشان به درستی گفته اند که: "انسان هایی هستند که خود را خدای دیگران میدانند".
با توجه به حوادث ناگواری که در حال حاضر در جهان اتفاق میافتد و جنگ و خشونت های عقیدتی و فرقه ای که بطور روزانه افزونی میابند و هزاران انسان را به کام مرگ میکشند، این گفته های مارکوس پلاتوس و توماس هوبز ما را به واقعیت نزدیک میکنند که میگویند. " هر انسان یک گرگ وحشی برای دیگر انسان ها است".
اما چنانچه ما به روش بکار گرفتن درک، فهم، وجدان و آگاهی خود آشنا باشیم و آنها را بدرستی بکار بگیریم خلاف آن اثبات خواهد گردید.
میخواهم یک نمایی از انسانیت و بشریتی را که در ذهنم دارم بیان کنم: خودخواهی، خود شیفتگی و خود پسندی در انسان، ذاتی و طبیعی است، برای اینکه ما به این نوع خودخواهی برای ادامه حیات طبیعی خودمان نیاز داریم. اما حال که در دنیای کنونی تهدیدی از طرف طبیعت نداریم، قادر به ترک خودخواهی های حیوانی خود هستیم.
بشریتی که دوست دارم تا آن را آنطور که اصولی هست، با چشمان خودم ببینم، نما و مفهومی از یک انسانی است که هرگز خود خواهانه از خود عکس العمل نشان ندهد. چنانچه مردم ساکن بر روی کره زمین در حالت عادی و بدور از خودخواهی، خودشیفتگی و خود پسندی عمل کنند، جهان بسیار بهتر از این دیده خواهد شد که اکنون آن را می بینیم. بدین ترتیب دیگر جنگی بوقوع نخواهد پیوست، فقر و بدبختی از جهان رخت بر خواهد بست، هیچکس در پی کشتن و نابودی دیگری نخواهد بود، زنده باد این و مرگ بر آن برچیده خواهد شد، پرچم ملی و سمبل این و یا آن کشور در آتش سوخته و یا در زیر پاهای یک مشت آدم نا آگاه لگد مال نخواهد گردید. هیچکس برای ابراز برتری عقیده و باورش به عقیده و باور دیگران توهین نخواهد نمود، با آنها به نزاع نخواهد پرداخت و آنها را شکنجه نخواهد داد و مرگ و نابود یشان را آرزو نمی کند.
بدین ترتیب زندگی بجای گسترش غم و اندوه با شور و شادی ادامه خواهد یافت.
|