یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

فرخ نگهدار و حلول روح کنفوسیوسی - پویان دریابان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۲ آذر ۱٣۹۲ -  ٣ دسامبر ۲۰۱٣


فرخ نگهدار اخیرا مقاله ای با عنوان «در ضرورت عبور از ستیز به تفاوت» نوشته که جدای از مفرح بودن نثر و پند و اندرزهایش حاوی نکاتی است که منطق پرتناقض، سطحی و پوچ او را نشان می دهد. برای مثال چند گزیده از نوشته او را می آوریم:
۱. نگهدار نیکفر را شماتت می کند که از عبارت «رژیم کشتار» استفاده می کند، و فراموش می کند که خود چند سطر آن سو تر از «تنور آدم کشی های دهه شصت» حرف می زند. نگهدار اما در توضیح ماهیت، علت، اهداف، و سازمان دهندگان این «تنور» چیزی نمی گوید، شاید چون امروز باید تنور دیگری را گرم کند!
۲. نگهدار دو بار به دروغ از «میلیون ها فعال سیاسی که صادقانه و صمیمانه بر باورهای نیک اسلامی جمهوری اسلامی را بنیان نهادند» نام می برد. دقت کنید این میلیون ها فعال حکومت را بنیان نهادند! آیا میلیون ها انسانی که در ۱٣۵۷ برای آزادی و رفاه به میدان آمدند «میلیون ها فعال اسلامی» بودند؟! یا این فعالان دستجات سیاسی محدودی بودند که حول محور روحانیت و با پنهان کردن هدف نهایی خود موفق به فریب توده هایی شدند که در مخیله شان هم ظهور یک حکومت مذهبی نمی گنجید؟
٣. نگهدار به قصه بافی به سبک خود ادامه می دهد « از قضا همین قضاوت بود که چشم دگراندیش را بر ظرفیت های انقلاب بست. همین چشم بستن بود که ظرفیت های تغییر را برای ۱۶ سال به تاخیر انداخت.» به عبارت دیگر این که به جای آن که مثلا در ۱٣۶۰ جنبش اصلاح طلبی حکومتی در ۱٣۷۶ ظهور کرد نه ناشی از الزامات حکومت و تشدید بحرانهای داخلی و خارجی در آن پس از پایان جنگ و دیگر عوامل تاریخی واقعی نبود بلکه این کودنی و کورچشمی اپوزیسیون بود که نتوانست «این ظرفیت های انقلاب» را به واقعیت تبدیل کند!
۴. در جای دیگر می گوید « هر چه تو طرف مقابل را مهیب‌تر تصویر کنی، به خود اجازه داده‌ای که مهیب‌تر عمل کنی». طبق برهان خلف هر چه طرف مقابل را کمتر مهیب تصور کنی کمتر مهیت عمل می کنی، و نهایتا هر چه طرف مقابل را زیباتر و دلپذیرتر تصور کنی رفتار و عملت زیباتر و پسندیده تر می شود! پس وظیفه انقلابیون و آزادیخواهان تاریخ آن است که هر چه می توانند چهره تزار، و هیتلر و فرانکو و ... را زیبا تصویر کنند، هر چه زیباتر بهتر!
۵. نگهدار در شور پیغمبرگونه و سودای کنفوسیوسی اش ندا در می دهد «قضاوت از دشوارترین کارهاست. نه به این دلیل که وجدان آدمی توان تشخیص نیک و بد را ندارد. بلکه به این دلیل که از همان لحظه که تو تن می‌دهی که «من» و «دیگری» وجود دارند و متفاوت‌اند، از همان لحظه «خود» و «دیگری» را از دست‌یابی به حقیقت مشترک، از دست‌یابی به تعبیر واحدی از تاریخ، از آن چه رخ داده است، و از قضاوتی همه‌پذیر محروم می‌کنی و این ناگزیر است». اما شوربختانه مثل بسیاری از مصلحین قلابی تاریخ از پند و اندرز خود عدول می کند و قضاوت می کند میوه «حقیقت مشترک» از دستش در می رود!
۶. فرض بگیریم همزیستی مسالمت آمیز خوب و اعمال خشونت مذموم است و مثل نگهدار بگوییم « حزب سیاسی که برای کسب قدرت مبارزه نکند حزب نیست. اما یک جامعه استبداد زده به سوی مردم سالاری نخواهد رفت هرگاه میل به همزیست پذیر کردنِ احزاب سیاسی میل به کسب قدرت را تحت الشعاع قرار ندهد. هرگاه تمایل دوم تمایل اول را تحت الشعاع بگیرد «تفاوت» به «تضاد» بدل می شود و به ستیز می انجامد و کسب قدرت از نو وسیله اعمال سطله می شود». اما نگهدار دو خبط را مرتکب می شود: اول آن که حوزه سیاست را اجتماع منفک می کند، گویی تضادهای اجتماعی و تهاجم پیوسته طبقات حاکم به معیشت طبقات فرودست بر کنش احزاب سیاسی که نمایندگان طبقات و اقشار اجتماعی هستند اثری ندارد! دوم آن که ظرف نگهدار برای حفظ و تقویت همزیستی مسالمت آمیز سیاسی چیزی جز مناسبات بورژوایی قدرت نیست، و فراموش می کند که ظرف مناسبات بورژوایی و چهارچوبه حقوقی آن تنها زمانی مفید است که به منافع بورژوازی خدمت کند و به عبارت دیگر و به کلام مارکس «بورژوازی بر بنیادی انقلابی و نه بنیادی قانونی اتکا دارد».
۷. نوشته نگهدار همچنین پر است از قلب تاریخ و افسانه گویی و حکم های کلی بی مبنا از بغل بیرون کشیدن. مثلا می گوید « محال است آنان که اختلاف وجودی دارند به پای صندوق رای بروند و یا به قضاوت آن تن در دهند». آیا فاشیست ها که دشمن سوسیالیسم و دمکراسی بودند در انتخابات شرکت نکردند و نبردند؟ از آن طرف، آلنده و چپهای شیلی که دشمن نیروهای وابسته به امپریالیسم امریکا بودند در یک رقابت انتخاباتی با دشمنان وارد نشدند؟ و دهها نمونه دیگر.
٨. برای نگهدار حقیقت مهم نیست فایده مندی مهم است آن هم در مبتذل ترین شکلش. « هرگاه مفهوم حکومت در ذهن ما مفاهیمی چون «رژیم کشتار» و «الهیات شکنجه» تداعی کند، هر صندوق رایی که توسط این حکومت برنهاده شود جز جعبه فریب دیده نخواهد شد. کمترین عیب این تلقی این است که امید به انتخابات را در میان «ما» می کشد. بیشترین عیب این تلقی آنست که «دیگری» را در فهم نیات «ما» گمراه می کند». او به زبان بی زبانی به نیکفر می گوید تو راست می گویی، ماشین کشتار و الهیات شکنجه و همه این ها درست، اما اگر من این ها را بگویم کجا می توانم کنار برادران اصلاح طلب بنشینم؟ از نظر نگهدار بیان «حقیقت» مانع فهم حکومت و دنباله هایش را از نیت «او» می شود! نیتی که با حقیقت در یک جو نمی رود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست