سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"برسد به دست آقای فقیه و آقایان مسوول"
"به من بگویید به کی باید سلام کنم؟!!!"


آرزو قنبری


• آقایان، خانمها من هستم. من هستم با همه ی نیازهای خاصم. بگویم در آن سوی مرزها در بسیاری از کشورها، هم بودن مرا قبول دارند، و هم نیازهایم را. در آن به اصطلاح کشورهای دیگر برای نیازهای من، اصولی و بنیادی برنامه ریزی می کنند. آنها مرا جدی نگاه می کنند. جدی باور می کنند. به من سرویس می دهند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٨ شهريور ۱٣٨۵ -  ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۶


مدتها بعد از پاسخ رئیس جمهور به نامه ام و ابلاغیه ی ایشان به چهار وزیر و معاون اولشان مشغولیت ذهنی ام این بود که، خدایا آیا واقعاً این اتفاق میمون در جامعه ی ما خواهد افتاد؟! آیا در کشور اسلامی ما، ایران، واقعاًً آزادی و برابری در زندگی اجتماعی معلولین چیزی جز خواب و رویا هم هست؟ !
به خودم پاسخ می دادم، حرکتی اینچنین از سوی رئیس جمهور کشورمان بدین معناست که آدم ها بیدار شده اند و کابوس بی توجهی مسوولین به معلولین به پایان رسیده است. به خودم گفتم وظیفه ی من همچنان این است که قلم به دست از حرکات مثبت در این زمینه تشکر کنم و نقاط ضعف را بازگو کنم تا اول به عنوان یک شهروند و بعد یک شهروند با نیازهای خاص بگویم: آقایان، خانمها من هستم. من هستم با همه ی نیازهای خاصم. بگویم در آن سوی مرزها در بسیاری از کشورها، هم بودن مرا قبول دارند، و هم نیازهایم را. در آن به اصطلاح کشورهای دیگر برای نیازهای من، اصولی و بنیادی برنامه ریزی می کنند. آنها مرا جدی نگاه می کنند. جدی باور می کنند. به من سرویس می دهند و برای موفقیت من جشن می گیرند و از سالهای سال قبل تر برای زندگی من و امثال من قانون تصویب کرده اند .
 
اما در کشور ما چه می گذرد؟
 
چند سال پیش شرکتی به نام بهزیستکار تأسیس شد و حدود پنج ماشین شروع به سرویس دهی به معلولین تهران کردند. این ماشینها وَن های آبی رنگ مجهز به رمپی (سطح شیب دار) بودند که علی رغم کمی ِ تعدادشان، همه ی معلولین از داشتن آنها بسیار خوشحال بودند. کادر بهزیستکار از مدیرعامل تا رانندگان محترم همگی تمام تلاش خود را برای سرویس دهی می کردند. روال گرفتن این سرویس ها هم به دلیل کمبود امکانات روال خنده داری بود، چرا که مشترکین می بایست از چهل و هشت ساعت قبل، حدود دو الی سه ساعت وقتِ خود را به پشت خط تلفن بودن، اختصاص می دادند تا همای سعادت بر شانه هایشان بنشیند و یک سرویس بگیرند. مدتها آرزوی معلولین و کادر بهزیستکار این بود که چند تا، فقط چند تا ماشین اضافی داشته باشند و روزی برسد که مشترکین نه این قدر پشت خط های اشغال تلفن بمانند، نه اینکه از چهل و هشت ساعت قبل مبدأ و مقصدشان را برای دو روز آینده بدانند .
اما سالی یک بار، همین که معلولین می خواستند در این رویاها بیشتر غوطه ور شوند، بهزیستی به تعهداتش در مورد پرداخت هزینه ی قرارداد با بهزیستکار عمل نمی کرد و بهزیستکار به این دلیل بارها تا مرز تعطیل شدن پیش می رفت و معلولین رویای شیرین ایاب و ذهاب بی دردسر [را] به فراموشی می سپردند .
خلاصه این آرزو امسال بعد از حدود چهار- پنج سال تحقق یافت و این خبر را همه ی خبرگزاری ها و مطبوعات به نقل از مسوولین اعلام کردند که: هفتاد سرویس جدید به ناوگان حمل ونقل بهزیستکار در تهران اضافه می شوند .
و بعد اعلام شد :
 
بهزیستکار کشوری خواهد شد .
 
خلاصه قرار شد سی و پنج ماشین به تهرانی ها بدهند. بعد آن روز فرا رسید. بهزیستکار آمد. بله آمد. یک ماشین سفید. اما در ماشین را که باز کردند، آرزوی همان ماشین های کهنه ی آبی را کردم .
اعلام کردند ماشین های جدید مناسب سازی خواهند شد. به خانواده گفتم: حرکت خوب و قابل تقدیری است، مدتی باید صبر کنیم تا کامل تر شود. اگر صبر کنیم لازم نیست با مشقت سوار این ماشین ها شویم. و نشستیم به انتظار .
خوشحال بودیم. و ممنون از رئیس جمهور، از بهزیستی، از بهزیستکار. حالا یک عالمه سرویس داشتیم. و من دیگر از خودم نمی پرسیدم: خدایا آیا واقعاً این اتفاق میمون در جامعه ی ما خواهد افتاد؟! آیا در کشور اسلامی ما،ایران، واقعاًً آزادی و برابری در زندگی اجتماعی معلولین چیزی جز خواب و رویا هم هست؟! و تردید نداشتم که حرکتی اینچنین از سوی رئیس جمهور کشورمان بدین معناست که آدم ها بیدار شده اند و کابوس بی توجهی مسوولین به معلولین به پایان رسیده است .
گرچه آقای رئیس جمهور حدود ده- یازده ماه قبل در پاسخ به «سلام من و بیان مشکلات معلولین»، دستور دادند مسأله ی مناسب سازی اتوبوس ها و استخدام معلولین در اولویت قرار بگیرد و من و دوستانم هنوز هم نمی توانیم سوار هیچ اتوبوسی شویم و نمی توانیم از مترو استفاده کنیم. گرچه علامت ویلچر در اتوبوس های پله دار ما هنوز هست، گر چه مترو تهران بعد از چهل و چند پله یک آسانسور دارد. بله گرچه زیاد داریم... ولی به خودمان گفتیم و می گوییم این هنوز اولین قدم است و باید صبر کرد. حالا که بهزیستکار را هم داریم. گفتیم غصه نخوریم، ایرادی ندارد که بهزیستی در برگزاری جشن های مهرورزی با تجربه شده، لابد همه اینها مقدمه ایست برای بِه ،زیستن ، لابد مسوولین باور کرده اند که ما هستیم با همه ی نیاز های خاص مان. دیگر چه می خواهیم سی و پنج ماشین داریم. و خط های بهزیستکار هم برای تماس مشترکین به چهار خط تلفن افزایش یافته است . ...
اما افسوس که معلولین همیشه انگار می بایست در حسرت چیزهایی بمانند. چندی نگذشته. چندی از اعلام اخبار تجهیز بهزیستکار نگذشته. که همه ی مشترکین شکایت دارند. می گویند خط های تلفن را زیاد کردند اما تماس گرفتن سخت تر شده. حالا بعد از شنیدن بوق اشغال گوشی را بر نمی دارند وقتی گوشی را بر می دارند هم حدود پنج تا ده دقیقه ما را به اصطلاح هُلد می کنند (پشت خط نگه می دارند). سرویس نمی دهند. می گویند پنج شنبه و جمعه ها تعطیل است. می گویند تا ساعت چهار بعد از ظهر بیشتر سرویس نمی دهیم . .....
گفتیم خب هر مشکلی راه حلی دارد، با غر زدن که کاری درست نمی شود. باید حرف زد. گفتنی ها را باید گفت. با دوستانمان در انجمن باور و انجمن ضایعات نخاعی ایران رفتیم. رفتیم تا بگوییم .
در یک جلسه با آقای معمایی، رئیس هیأت مدیره ی شرکت بهزیستکار و آقای غفوریان، نایب رئیس هیأت مدیره، همه ی مشکلات را بیان کردیم :
خواستیم که آخر هفته سرویس بدهند/ ساعت چهار به بعد هم سرویس بدهند/ پرسیدیم چرا فقط یک نفر پاسخگوی حجم بالای تلفن هاست/ گفتیم وعده ی مناسب سازی ماشین ها چه شد؟/..... مشکلات را بیان کردیم .
آقای معمایی در پاسخ قرارداد بهزیستی را به ما نشان دادند. گفتند که ما بر طبق مفاد قرارداد بهزیستی با بهزیستکار عمل می کنیم. تازه باز هم در حد توانمان بیشتر از آنچه در قرار داد ما با بهزیستی آمده سرویس می دهیم!!! و طبق معمول مشکل ما بودجه است. گفتند که بهزیستکار پول ندارد به رانندگان برای سرویس دهی بعد از ساعت چهار اضافه کاری بدهد. گفتند در بهزیستی به ما قول می دهند که همه ی مشکلات را حل می کنند. و نامه می دهند برای فلان کار، پیش فلان آقا بروید، ولی فلان آقا یا در سفر است یا ارجاع میدهد به آن یکی. و همان سیکل نخ نمای اداری و ....
از آن روز به بعد این سوال در ذهن من بی جواب مانده که چرا سازمان بهزیستی که نخستین متولی امور معلولین است، چنین قرادادی را تنظیم کرده است؟! مسوولین بهزیستی بیشتر از همه می بایست به مشکلات معلولین اشراف داشته باشند. با دوستانم که بحث می کنیم می گویند چرا در جشن های مهرورزی از معلولی در گهواره تقدیر می کنند کسی از ایاب و ذهاب این معلول در روزهای پنج شنبه یا جمعه صحبت نمی کند؟ آیا بعد از ساعت چهار معلولین می بایست خود را در خانه ها حبس کنند؟ البته این حبس نیست. چون ناخواسته است، بیشتر به حکومت نظامی شباهت دارد! دوستانم می گویند اینکه ما باید ساعت ها پشت خط های تلفن بمانیم یعنی معلولین آنقدر بی کارند و وقت شان آنقدر بی ارزش است و آنقدر نیازمندند که ایرادی ندارد، همین سیستم هم برای آنها خوب است .
ما می گوییم ترحم نه! نمی خواهیم! ماشین رایگان نمی خواهیم. می خواهیم از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنیم. این یک حق است. سخن از شخصیت و هویت اجنماعی است. آقایان ما برابری می خواهیم. دست نگه دارید. پیش از انتشار اخبار به اجرای تصمیمات هم فکر کنید و به من بگویید به کی باید سلام کنم؟ !!!
 
آرزو قنبری
عضو هیات مدیره انجمن باور
 
http://www.bavargroup.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست