حزبی که باید ساخت (۶)
نگاهی به مشخصه های اساسی حزبی که پاسخگویی به الزامات امر " خود رهانی کارگران" را هدف خود دارد
اسماعیل سپهر
•
استراتژی این حزب به ایجاد شرایطی سیاسی نظر دارد که سرنگونی دولت بورژوایی با ایجاد دمکراسی نوع مشارکتی و با عروج نهادهای شورایی و خود حکومتی مردم به صحنه اصلی قدرت سیاسی متناظر گردد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۴ آذر ۱٣۹۲ -
۵ دسامبر ۲۰۱٣
- مبانی تاکتیکی " حزب دفاع از خود رهانی کارگران "
" حزب دفاع از خود رهانی کارگران " در ترسیم اصول و مبانی تاکتیکی خود نیز به نحو آشکاری از سوسیالیست ها و کمونیستهای مدعی تسخیر و فرمان رانی بر اهرمهای قدرت دولتی فاصله می گیرد. استراتژی این حزب به ایجاد شرایطی سیاسی نظر دارد که سرنگونی دولت بورژوایی با ایجاد دمکراسی نوع مشارکتی و با عروج نهادهای شورایی و خود حکومتی مردم به صحنه اصلی قدرت سیاسی متناظر گردد. شرایطی که مفهوم سیاست و سیاست ورزی صرفن با تلاش برای تسخیر و تسلط بر نهادهای پر قدرت دولتی به تعریف نیاید و هر کس بتواند در محل کار و زندگی خود دستی بر سیاست داشته باشد. شرایطی که سیاست ورزی به امری عمومی و همگانی فرا بروید و بر قدرت ورزی گسترده و بخشن انحصاری نخبگان و گروه های نخبه محور ( و در کانون آن فعال مایشایی احزاب و دستجات سیاسی ) در عرصه سیاسی لگام زده شود. شرایطی که نه تنها نهادهای شورایی تا پائین ترین سطوح، که نهادهای متعلق به حوزه جامعه مدنی نیز از نقش قابل توجهی در تصمیم گیریها و سیاست گذاری ها حوزه های مربوط به فعالیت خود، برخوردار باشند.
بر متن اینچنین استراتژی سیاسی خود ویژه ای، عدم تمایل به کسب قدرت دولتی توسط حزب را باید مهمترین اصل ناظر بر خطوط تاکتیکی "حزب دفاع از خود رهانی کارگرگران" برشمرد. با حذف کسب قدرت دولتی توسط حزب از اهداف آن، این حزب در مقابله با نیروهای بورژوایی و در مبارزه با دول بورژوایی به بهره گیری از همه روش های ممکن تمایل نخواهد یافت. تاکتیک های این حزب، عزم آن برای تضعیف و درهم شکستن قدرت بورژوازی به هر طریق، به هر قیمت و به هر هزینه ای را بنمایش نخواهد گذاشت. مغناطیس قدرت و کشش پر تاب چنگ بردن به اهرمهای قدرت دولتی، حزب را به چپ روی، اراده گرایی و فرقه گرایی و یا راست روی، رفرمیسم و پشت کردن به اهداف و اصول انقلابی اغوا نخواهد کرد. در تاکتیک های این حزب نقش توده کار و زحمت در مبارزه علیه سرمایه داری و بورژوازی، به نقشی در حد نیروی پیاده نظام فرو نخواهد کاست و نگاه ابزاری بر رابطه حزب با نهادها و سازمانهای توده ای کارگران و زحمتکشان سایه نخواهد انداخت.
حذف کسب قدرت دولتی توسط حزب از اهداف "حزب دفاع از خود رهانی کارگران" اما ما را تنها به شکل نفی گرایانه ای از تمایزات تاکتیکی این حزب با احزاب و گروه های سیاسی طالب قدرت دولتی ارجاع می دهد. آنچه به نحو اثباتی به شکل و محتوای تاکتیکی این حزب رنگ و روح می بخشد مجموعه اهداف و الویت های تعریف شده در استراتژی این حزب است. این حزب به تغییر بزرگ در جبهه مبارزه و مقابله با سرمایه داری و بورژوازی می اندیشد. به تغییر اساسی در مفهوم سیاست و سیاست ورزی نظر دارد. به دمکراسی فربه و مبتنی بر گسترده ترین و عمیق ترین ساز و کارهای دمکراتیک و به آزادی های بی حد و استثناء باور دارد. دل مشغولی اصلی آن به شکل گیری طیف گسترده و نیرومندی از نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی، به بسط و نهادینه شدن فرهنگ خود مدیریتی و خود حکومتی، به ایجاد نطفه های نظام شورایی و دمکراسی مشارکتی در دل حاکمیت بورژوایی و در یک کلام به فراهم آوردن مصالح و ساز و کارهای اساسی برای صورت عملی پوشیدن به امر "خود رهانی کارگران" معطوف است.
این حزب در عین حال به تحولات ساختاری در بطن طبقه کارگر اشراف دارد. اهمیت نقش جنبش های اجتماعی غیر کارگری ( و در راس این جنبشها، جنبش جوانان، جنبش زنان، جنبش توده های حواشی شهر های بزرگ و غیره ) در مبارزه علیه سرمایه داری و علیه حاکمیت بورژوازی را درک می کند. ضرورت جلب اعتماد بخش مهمی از اقشار میانی را که از سلطه جویی، نا عدالتی، ناکارآمدی و پلشتی سرمایه داری و حکومت بورژوا ها در عذابند و به نحو عمومی از ظرفیت همراهی با خواست های طبقه کارگر برخوردارند، می فهمد.
اینهمه به وجه اثباتی به خطوط تاکتیکی این حزب سیمای ویژه ای می بخشد. این ایده آل ها، ارزشها و اصول کلی به نحوه مقابله حزب با نیروها بورژوایی و دولتهایی که عزم سرنگونی آنها را در سر دارد، به چگونگی نزدیکی آن به الویت ها و اهداف سیاسی در این یا آن عرصه معین، به تعیین عرصه ها و روشهای تبلیغ و ترویج توسط حزب، به بهره گیری آن از اشکال معین سازمانی و سازمانگری، به چگونگی و نوع برخورد و تعامل حزب با نهادهای صنفی و نهادهای سیاسی – قدرتی کارگران و زحمتکشان، به نوع مواجه آن با برانگیخگی ها و اعتراضات خود جوش توده ای و در یک کلام به همه فعالیت ها و تظاهر حیات بیرونی آن، چهره تاکتیکی دگرگونه ای خواهد بخشید.
در استراتژی این حزب قدرت و حاکمیت بورژوازی نه از مسیر اقتدار هر چه بیشتر حزب و نه از راه تسلط و نفوذ حزب در رهبری نهادها و سازمانهای متعلق به کارگران و زحمتکشان، که از مسیر شکوفایی نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی توده کار و زحمت و از طریق اعتلاء جنبش خود ومدیریتی و خود حکومتی توده ای به چالش کشیده می شود. امری که تلاش برای ایجاد و بسط نهادهای خود مدیریتی توده ای در هر کوی و برزن و در پاسخ به هر خواست و نیاز توده کار و زحمت ( و در صورت امکان، بهره گیری از این نهادها برای پی نهادن اشکالی از نهادهای خود حکومتی توده ای ) را، به تاکتیک محوری حزب در دوره های متعارف تبدیل می کند. این تاکتیک حزب نه تنها به ایجاد نهادهای خود مدیریتی در هر عرصه و در پاسخ به هر نیاز معطوف خواهد بود، که در عین حال تبدیل روابط بورکراتیک حاکم بر نهادها و سازمانهای موجود متعلق به کارگران و زحمتکشان( همچون اتحادیه ها و سندیکا های کارگری ) به روابط مبتنی بر ساز و کارهای خود مدیریتی را هدف خود خواهد داشت.
در تاکتیک های "حزب خود رهانی کارگران" تلاش برای عمومی کردن گفتمان های حزب از اهمیت و برجستگی بارزی برخوردار خواهد بود. این حزب اگرچه در آغاز در هیئت یک حزب متعارف نقش بی بدیلی در آگاهی بخشی، سامانیابی و رهبری مبارزات کارگران و زحمتکشان بعهده خواهد داشت، اما آینده خود را در شرایطی سراغ می گیرد که بلوغ خود آگاهی طبقاتی در صفوف کارگران و زحمتکشان و ارتقاء نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی کارگران و زحمتکشان به ارگان های رهبری سیاسی طبقه، نقش این حزب در صحنه سیاسی را، به نقشی کم و بیش گفتمانی فرو بکاهد. در همین راستا این حزب از همان آغازین گامها، تبلیغ و ترویج گفتمان های خود را مهمترین ابزار در پاسخگویی به رسالت خود در امر مربوط به "خود رهانی کارگران" می یابد و بویژه گستراندن نفوذ خود در نهادها و سازمانهای توده ای طبقه را از مسیر عمومی شدن گفتمان های خود در این نهادها و سازمانها – و نه از طریق تسخیر نهادهای رهبری این تشکلها توسط اعضاء و فعالان حزبی - سراغ می گیرد. این حزب در عین حال قدرت گفتمانی خود را مهمترین ابزار برای جلب حمایت اقشار میانی از خواست های دمکراتیک کارگران و تبدیل دمکراسی مشارکتی به خواست عمومی مردمان می یابد.
توجه این حزب به اهمیت جنبش های اجتماعی ضد سرمایه داری نیز نقش بارزی در گزینش و چینش تاکتیکی این حزب بعهده دارد. " حزب دفاع از خود رهانی کارگران" اگرچه در طبقه کارگر بیشترین، پایدارترین و انقلابی ترین نیروی جنگی علیه رنج و نکبت سرمایه داری را می جوید و اقدام به بنای دمکراسی نوع مشارکتی، الغاء روابط سرمایه داری و آغاز به ایجاد سوسیالیسم را در اتکاء به خواست و اراده و عمل این طبقه امکان پذیر می یابد، اما به هیچ وجه از ظرفیت قابل توجه جنبش های ضد سرمایه داری اقشار غیر کارگری غافل نمی شود. هم ازینرو، در گزینش و چینش تاکتیکی این حزب تلاش برای پیوند نیروی عظیم جنبش های ضد سرمایه داری جریانهای اجتماعی غیر کارگری به جنبش مبارزاتی کارگران برای برقرای دمکراسی و سوسیالیسم مشارکتی از اهمیت بسیار برخوردار است. در این گزینش و چینش تاکتیکی، توجه این حزب تنها به قدرت این جنبش ها در به چالش طلبی این یا آن بخش از سلطه سرمایه و حاکمیت بورژوایی معطوف نخواهد بود. شوق و هیجان ناشی از برآمد این جنبش ها " حزب دفاع از خود رهانی کارگران" را به زائده و دنباله رو این جنبش ها تشجیع نمی کند و اهمیت اهداف و آماج های اساسی دمکراتیک و سوسیالیستی را در نزد آن به شک و تردید نمی آلاید. قدرت و نفوذ این جنبش ها، این حزب را به شیفتگی و شیدایی آنارشیستی، به ذوب در پرتو قدرت و مرجعیت این جنبش ها و به انحلال در سازمان و روابط آنها مایل نمی سازد. در نگاه این حزب، ظرفیت های این جنبش ها تنها در مسیر همراهی با جنبش مبارزاتی طبقه کارگر برای دمکراسی و سوسیالیسم به اوج خواهد رسید و منشاء راهگشائی ها و پیروزی های بزرگ خواهد شد.
ریشه های شیفتگی و شیدایی چپ رادیکال سنتی به انقلاب
در ترسیم مبانی تاکتیکی حزب، نگاه حزب به امر انقلاب و رفرم بی تردید از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار است. در واقع بخش مهمی از ایده آل ها، ارزشها و اصول کلی مورد باور حزب از مجرای نگاه آن به موضوع انقلاب و رفرم، به تاکتیک راه می برد. هم از اینرو مداقه در دیدگاه "حزب دفاع از خود رهانی کارگران" در رابطه با انقلاب و رفرم حائز اهمیت بسیار است.
این حزب اگرچه در مسیر پایبندی بر ایده آل های سوسیالیستی جایگاه طبیعی خود را در صف هواداران و مدافعان انقلاب اجتماعی می جوید و از مرزبندی بنیانی و آشکاری با رفرمیسم و سوسیال – رفرمیست ها برخوردار است، اما در برخورد به امر انقلاب و رفرم به نحو آشکاری از موضع چپ رادیکال سنتی ( چپ رادیکالی که قدرت سیاسی را برای خود طلب می کند ) در رابطه با انقلاب و رفرم فاصله می گیرد. این حزب خود را در نگاه قدسی چپ رادیکال سنتی به امر انقلاب شریک نمی یابد و دفاع چشم و گوش بسته از هر انقلابی ( ولو از نوع ارتجاعی و واپس گرای آن، همچون انقلاب اسلامی ایران ) و انکار و تخطئه هر طرح رفرمیستی را وظیفه خود نمی داند.
چپ رادیکالی که قدرت را برای خود طلب می کند، رفرم را معمولاً با کوبیدن بر طبل انقلاب به چالش می گیرد. چنین چپ رادیکالی به همان نسبت که به رفرم و جنبشهای رفرمیستی خصم می ورزد به انقلاب و قیام عمومی شیفته و مجنون است. آنچه بر فراز تمامی علل و عوامل دیگر به تولید و باز تولید شیفتگی و شیدایی چپ رادیکال سنتی نسبت به انقلاب و خصومت و دشمنی خرد گریز آن نسبت به رفرم و جنبش های رفرمیستی نیرو می بخشد، نگاه آن به قدرت سیاسی و تمایل آن برای فراچنگ آوردن اهرم قدرت دولتی است. گرایش به رمانتیسیسم و سایر عوامل دخیل در روایت قدسی و رازگونه چپ رادیکال سنتی از انقلاب نیز، در حقیقت در بستر تمایل پر کشش آن برای فرا چنگ آوردن قدرت دولتی است، که از خود ماندگاری و قدرت نشان می دهد. چپ رادیکال سنتی در تب بازی در فضای انقلاب، بر تن انقلاب ردایی از حریر آسمانی می پوشاند و از انقلاب دارویی معجزه آسا برای رفع همه مظالم و پلشتی های عالم ترسیم می کند. در دستگاه فکری چپ رادیکال سنتی نیازها و الزامات انقلاب ( حتی آنگاه که نشانه ای ملموس و قابل اتکاء بر مسیر احتمالی و سرنوشت انقلاب در دست نیست ) بر نیازها و الزامات هر آماج دیگری ( و از جمله نیازها و الزامات رشد خود آگاهی و خود سامان یابی طبقاتی ) چیره گی می یابد و انقلابیگری به معیار مقدم - و گاه تنها معیار - تشخیص سره از ناسره فرا میروید.
با حذف تسخیر قدرت دولتی از آماج های چپ رادیکال، در واقع هیچ عاملی خصم و دشمنی آن به رفرم و شیفتگی و شیدایی زاید الوصف آن به انقلاب را توجیه نمی کند. چپ رادیکال اگر سودای کسب قدرت دولتی برای حزب و گروه خود را از سر در کند و قدرت را حقیقتاً برای توده ها طلب کند، انگیزه و اجباری برای اشتیاق و تعلق خاطر تام و تمام به هر انقلابی ( حتی از نوع انقلاب اسلامی در ایران ) و خشم وهراس نسبت به هر رفرم و تحول رفرمیستی مورد حمایت و حتی هدایت جریانات بورژوایی، نخواهد داشت. تا آنجا که به منافع کارگران و زحمتکشان و به ایجاد حکومت نوع شورایی و دمکراسی نوع مشارکتی ( و در حقیقت نفی همه اشکال حکومت نخبگان ) مربوط است، نه رفرم به خودی خود بد و ناخواستنی است و نه انقلاب مطلوب و خواستنی.
ایجاد نظام شورایی و بنای دمکراسی و سوسیالیسم مشارکتی، بی تردید نه از مسیر رفرم ها و تحولات تدریجی که از دل تحولات بنیانی وانقلابی ( چه از راه های مسالمت جویانه و چه بالاجبار از طرق قهرآمیز ) گذر خواهد کرد. جایگزینی حاکمیت توده ها بجای حاکمیت نخبگان بی تردید چیزی کمتر از یک انقلاب تمام و کمال را تجسم نمی بخشد. ایجاد نظام شورایی و حاکمیت نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی توده ها بر پهنه عمومی و حوزهای قدرت ورزی سیاسی( و نه صرفن جایگزینی یک حزب بجای حزب دیگر ) در گام نخست به درهم شکستن قدرت بورژوازی و بیش از آن، درهم شکستن ساختار سیاسی مبتنی بر اقتدار و قدرت ورزی نخبگان و گروه های نخبه محور ( از هر نوع و از جمله در قالب احزاب سوسیالیست و کمونیست طالب قدرت ) و در واقع شکل گیری یک انقلاب تمام و کمال سیاسی مشروط است. بعلاوه، آشکار است که ایجاد و شکل گیری شرایط انقلابی و گرایش عمومی به تحولات بنیانی و انقلابی، شرایط بسیار مساعدی را جهت ارتقاء خود آگاهی کارگران و زحمتکشان و فرصت های بی بدیلی را جهت تجربه اشکال بدیع و نوآورانه ای از خود سامان یابی، خود مدیریتی و خود حکومتی توده ای فراهم می آورد.
بااینهمه، نمی توان کتمان کرد که بدون وجود سطح قابل توجهی از خود آگاهی و خود سامان یابی طبقاتی در صفوف کارگران و زحمتکشان و در غیاب سطح بارزی از تجربه خود مدیریتی و خود حکومتی در بین آحاد طبقه، انقلابات سیاسی، غالبن هم زمان قدرت و مشروعیت عمومی بسیاری به متولیان انقلاب - و غالبان گروه کم شماری از نخبگان برخوردار از تشکل و سازمان یابی قرص و محکم – اعطاء می نمایند. امری که راه را بر محو و مسخ بساط قدرت ورزی مستقلانه و مبتنی بر خود مدیریتی و خود حکومتی توده ها می گشاید و توده ها را در برابر ظهور نوعی جدیدی از دیکتاتوری نخبگان ( و چه بسا بمراتب سرکوبگرانه تر و خشونت آمیز تر ) زمین گیر و بی دفاع می سازد. هم ازاینرو ضرورت و اهمیت حیاتی انقلاب برای در هم کوفتن سرمایه داری و ایجاد سوسیالیسم، دفاع چشم و گوش بسته از هر انقلاب و انکار و تخطئه هر رفرم را توجیه نمی کند.
بدیهی است که با وجود افق امید بخشی برای پیروزی انقلاب کارگری و حتی با وجود آمادگی برای تحمیل رفرم های جاندارتر و عمیق تر به بورژوازی، چپ رادیکال نباید از ظرفیت های مبارزاتی کارگران و زحمتکشان برای فراتر رفتن از سطح چنین رفرم هایی غافل شود. با اینهمه، چپ رادیکال نمی باید با دست آویز قرار دادن ضرورت تدارک انقلاب پرولتاریایی، در هر شرایط و موقعیتی – حتی در شرایطی که هیچ نشانی از خیزش انقلابی توده ها قابل مشاهده نیست و یا در شرایطی که چشم انداز انقلاب با غلبه قطعی نیروهای ارتجاعی تری از رژیم حاکم ترسیم می شود - تخطئه و انکار هر شکلی از رفرم های تحت حمایت و هدایت جریانات بورژوایی را به سیاست رسمی و تعطیل ناپذیر خود مبدل نماید.
این حقیقتی است که رفرم های بورژوایی ( حتی اگر این رفرم ها نتیجه یک خیزش انقلابی عظیم هم باشند ) معمولاً موجی از مشروعیت و مقبولیت عمومی را به اردوگاه بورژوازی به ارمغان می برد و بویژه موقعیت سیاسی رفرمیست های بورژوا و چپ های سوسیال – دمکرات را در برابر چپ رادیکال تقویت می کند. سود کوتاه مدت جریانات بورژوایی و رفرمیست، اما ضرورتان نافی تامین سود درازمدت گفتمان کارگری و سوسیالیستی نیست. در یک شرایط معین، چه بسا انجام و موفقیت یک رشته از رفرم های بورژوایی، در یک افق طولانی به قدرت و هژمونی کارگری و به وزن و چگالی گفتمان سوسیالیستی بسیار یاری رساند و برغم تاثیر آشکار آن در افزایش اقتدار سیاسی جریانات بورژوایی و تقویت وزن و نفوذ گفتمان بورژوایی، نهایتن به اقتدار بیشتر موضع جنبش مبارزاتی کارگران راه برد.
تلاش حزب پیشاهنگ برای صعود از پلکان قدرت، مقتضیات و الزامات تثبیت و تقویت موقعیت هژمونیک حزب را به اصلی ترین فاکتور در برخورد به هر رفرم کوچک و بزرگ و در اتخاذ هر تاکتیک در برابر آن تبدیل می کند. با کنار نهادن ایده تسخیر قدرت دولتی توسط حزب پیشاهنگ، اما معیار چپ رادیکال برای قضاوت و داوری پیرامون یک رفرم، همانا موقعیت و ظرفیت عمومی طبقه ( یعنی درجه خود آگاهی، خود باوری و خود سامان یابی در صفوف کارگران و زحمتکشان و میزان تجربه و مهارت آنها در اعمال اشکال مختلفی از خود مدیریتی و خود گردانی در محل زیست و محل کار ) برای فراتر رفتن از سطح هر رفرم و دست یابی به اهداف و آماج های سطوح عالیتر خواهد بود.
با حرکت از موضع قدرت یابی آحاد طبقه، هر رفرم ابتکاری بورژوازی و هر تحرک و جنبش رفرمیستی تحت رهبری و هدایت نیروهای بورژوایی، آنگاه - و فقط آنگاه - در خور و شایسته تخطئه و انکار چپ رادیکال تشخیص داده می شود که کارگران و زحمتکشان حقیقتاً از آگاهی، سامان یابی و توانایی تحمیل رفرم های سطوح عالیتر به بورژوازی و یا انجام تحولات انقلابی و بنیانی در مسیر ایجاد سوسیالیسم، برخوردار باشند. این حقیقتی است که موفقیت هر رفرم ابتکاری نیروهای بورژوایی و پیشروی و موفقیت جنبش های رفرمیستی تحت حمایت و هدایت جریانات بورژوایی منبع ایجاد انبانی از توهم و آگاهی کاذب نسبت به اقتدار و توانایی بورژوازی برای حل معضلات جامعه، و از جهات معین، تحکیم بخش و تقویت کننده گفتمان بورژوایی در سطح عمومی است. این نیز حقیقتی است که موفقیت هر رفرم ابتکاری نیروهای بورژوایی و پیروزی هر جنبش رفرمیستی تحت رهبری جریانات بورژوایی، حداقل در کوتاه مدت، به تقویت پایه های قدرتی و گفتمانی بخشی از نیروهای کمپ بورژوازی و به موازات آن، تضعیف نسبی ( و نه ضرورتاً مطلق ) موقعیت سیاسی – گفتمانی نیروهای سیاسی مدافع منافع کارگران و زحمتکشان راه خواهد برد. اینهمه، اما چیزی از این حقیقت نمی کاهد که هر رفرم و هر جنبش رفرمیستی با بهبود شرایط زیست و قدرت ورزی آحاد کارگران و زحمتکشان، در عین حال ممکن است امکانات و فرصت های نوینی برای رشد و اعتلاء جنبش خود آگاهی، خود سامان یابی و خود مدیریتی کارگران و زحمتکشان فراهم آورد. هر رفرم و اقدام اصلاح گرایانه ممکن است که به بهبود شرایط زندگی و کار کارگران و زحمتکشان و یا به دمکراتیزه شدن بیشتر فضای سیاسی و فضای عمومی و یا هر دو راه برد. امری که در شرایط معین - و در جایی که سطح مبارزاتی کارگران و زحمتکشان ظرفیت قابل توجهی برای طرح و دست یابی به مطالبات انقلابی و حتی رفرم های سطوح عالیتر را از خود نشان نمی دهد - می تواند در خدمت باروری و اعتلاء خود آگاهی، خود سامان یابی، خود رهانی و خود مدیریتی کارگران و زحمتکشان قرار گیرد.
اینکه چرا چپ رادیکال سنتی غالباً - و حتی در شرایطی که سطح مبارزاتی کارگران و زحمتکشان طرح و دست یابی به مطالبات انقلابی و حتی رفرم های سطوح عالیتر را اجازه نمی دهد - از در انکار و تخطئه هر رفرم و هر جنبش رفرمیستی تحت حمایت و هدایت جریانات بورژوایی ظاهر می شود، پاسخ آسان و ساده ای دارد. این امر اساساً به ماهیت و نظام واکنشی تشکل های سیاسی چپ رادیکال سنتی - یعنی احزاب و گروه های سیاسی ای که خود را تجسم تمام و کمال خواست و اراده کارگران و زحمتکشان تصور و کسب قدرت دولتی به نیابت از آحاد طبقه را رسالت اصلی خود قلمداد می کنند - مربوط است. ازنقطه نظر یک حزب و یا گروه سیاسی رادیکال که از یک سو خود را مظهر خواست و اراده تاریخی طبقه می نگرد و صعود خود به قدرت دولتی را مترادف پیروزی قطعی پرولتاریا بر دشمن طبقاتی تلقی می کند و از سوی دیگر ماندگاری اش بر اصول و آرمانهای انقلابی کارگران، فرصت ارضاء تمایلات قدرت طلبانه اش از طریق شریک شدن در بند و بست های سیاسی با احزاب و جریانات بورژوایی را از آن سلب می کند ( کاری که چپ رفرمیست بدان همت می گمارد ) طبیعتاً هر رفرم و هر جنبش رفرمیستی ای که موقعیت سیاسی – گفتمانی احزاب بورژوایی و دشمنان سیاسی آنرا را تحکیم و تقویت نمایند، جز به انکار و تخطئه نمی تواند پاسخ بگیرد. در نگاه چپ رادیکال سنتی، هر رفرم و هر جنبش رفرمیستی که به فرادستی دشمنان طبقاتی و رقبای سیاسی آن راه برد، آشکارا افق دست یابی به هدف مقدم آن، یعنی کسب قدرت سیاسی را به عقب می برد.
چنین حزبی البته ممکن است که در شرایط معین با یک رفرم و یا جنبش رفرمیستی از در توافق و همراهی در آید. چنین توافق و همراهی، اما اگر از یک رویکرد رفرمیستی نشان نداشته باشد، قطعاً باید با سود بیشتر برای حزب کارگری و سود کمتر( اگر نه زیان آشکار ) برای احزاب بورژوایی همراه باشد. به تعبیر بهتر باید بر تامین هژمونی و فرادستی چپ رادیکال معطوف باشد و شانس حزب کارگری و چپ انقلابی برای کسب قدرت دولتی را در برابر رقبا و دشمنان طبقاتی آن تقویت نماید. حال اگر یک رشته رفرم و یا یک جنبش رفرمیستی همراه با ایجاد گشایش های بزرگ و کوچک در زندگی مردم و حتی سهل و آسانتر کردن شرایط برای بسط خود آگاهی و خود سامانیابی در صفوف کارگران و زحمتکشان، به ایجاد مشروعیت و محبوبیت برای این یا آن حزب بورژوایی راه برد و پایه های قدرتی و نفوذ هژمونیک آن را در برابر حزب کارگری و چپ رادیکال تقویت نماید، چپ رادیکال منطقاً انکار و تخطئه چنین رفرم و جنبش رفرمیستی را قابل تامل نخواهد یافت.
با حرکت از منافع قدرتی طبقه ( و نه حزب ) اما نفع و زیان جبهه سیاسی – گفتمانی پرولتاریا، صرفا با سود و زیان قدرتی احزاب و گروه های سیاسی کارگری مدعی قدرت مترادف نیست. در شرایط معین و در موقعیتی که درجه آگاهی، حد سازمان یابی و سطح مبارزاتی جنبش طبقاتی کارگران و زحمتکشان فراتر رفتن از رفرم ها را میسر نمی سازد، موفقیت یک رفرم ابتکاری بورژوازی و پیروزی یک جنبش رفرمیستی تحت رهبری و هدایت جریانات بورژوایی نیز - حتی برغم تقویت موضع سیاسی گفتمانی بخشی از جریانات بورژوایی – چه بسا نفع قابل توجهی برای جبهه سیاسی - گفتمانی پرولتاریا به ارمغان بیاورد. در چنین شرایطی تلاش برای به شکست کشاندن رفرم ها و جنبش های رفرمیستی تحت هدایت و رهبری جریانات بورژوایی، چه بسا تلاش ها و تحرکات برخی از جریانات بورژوایی برای کسب مشروعیت و محبوبیت عمومی و عروج به قدرت دولتی با پشتوانه حمایت عمومی را، به شکست بکشاند. ایجاد مانع در برابرکسب مشروعیت و محبوبیت جریانات بورژوایی، اما در جایی که چشم انداز مبارزاتی کارگران و زحمتکشان ناروشن و افق صعود کارگران و توده لگد مال شده به عرصه قدرت دولتی حقیقتاً دور از دسترس است، چه بسا با تحکیم قدرت ارتجاعی ترین جناح های بورژوازی بر قدرت دولتی ( هر چند بی پشتوانه حمایت مردمی و با توسل به زور و سرکوب عریان ) همراه گردد. در چنین موقعیتی تلاش برای به شکست کشاندن جریان رفرم و تمرکز آتش حمله بر روی نیروهای بورژوایی هواه خواه رفرم، قطعاً چشم انداز اعتلاء خودآگاهی، خود سامان یابی و خود مدیریتی کارگران و زحمتکشان را روشنی نخواهد بخشید.
سود و زیان طبقه و منافع قدرتی آحاد کارگران و زحمتکشان، همیشه در آئینه سود و زیان و ضعف و قدرت احزاب و گروه های سیاسی – قدرتی بورژوایی به دیده نمی آید. نه ضعف و افول قدرت این یا آن جریان بورژوایی ضرورتان حاوی و حامل گسترش میدان قدرت ورزی سیاسی توده کارگر و زحمتکش است و نه فراز اقبال سیاسی این یا آن حزب و جریان بورژوایی ضرورتاً عامل و حامل تنگ شدن میدان قدرت ورزی سیاسی آنها. سود و زیان طبقه و منافع قدرتی آحاد کارگران و زحمتکشان اساسن با سخت و صعب العبور شدن و یا سهل و هموار شدن مسیر انکشاف مبارزه طبقاتی قابل سنجش و اندازه گیری است. در این مسیر موفقیت و پیروزی یک جنبش رفرمیستی – حتی اگر با عروج قدرتی یک یا چند حزب و گروه بورژوایی هواخواه رفرم و تضعیف نسبی هژمونی نیروهای سیاسی متعلق به کمپ چپ و کارگری همراه باشد – چه بسا با کاستن از گستره فضای خفقان و سرکوب سیاسی و با فراهم نمودن برخی تسهیلات لازم برای پاگیری و رشد نهادهای جامعه مدنی و نهادهای مبتنی بر خود مدیریت توده ای، سخت در خدمت اعتلاء جنبش خود آگاهی و خود رهانی طبقه کارگر قرار گیرد.
با چنین نگاهی به خوب و بد انقلاب و رفرم، "حزب دفاع از خود رهانی کارگران" نه یکسره بر طبل انکار همه جا و همه گاه رفرم بورژوایی خواهد کوفت و نه یکسره شیفتگی به انقلاب و خیزش های انقلابی را فریاد خواهد کرد. برای این حزب انقلاب نیز جز یک ابزار و وسیله در خدمت خود رهانی کارگران و زحمتکشان از قید و زنجیر برده گی سرمایه داری و ازخود بیگانگی ناشی از وجود این قل و زنجیرها نیست. در نگاه این حزب نوع مواجه و چگونگی گزینش و چینش تاکتیک ها در هر موقعیت و در هر زمان به سطح خود آگاهی طبقاتی کارگران و زحمتکشان، به درجه شکوفایی و فعلیت یابی توانایی های آنها در ایجاد نهاد های خود مدیریتی و خود حکومتی و به درجه آماده گی ذهنی و عملی توده ها برای بر پا داشتن دمکراسی و سوسیالیسم نوع مشارکتی بستگی خواهد داشت. برای این حزب همانطور که انقلاب به خودی خود هدف نیست، وجود شرایط انقلابی نیز ( فارق از ماهیت و خواستگاه چنین انقلابی ) در نقش تنها عامل تعین بخش به نوع مواجه تاکتیکی آن با حوادث انقلاب ظاهر نخواهد شد.
ismailsepehr@gmail.com
|