یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مقایسه دو رهبر انقلابی: ماندلا و خمینی! - اصغر نصرتی (چهره)



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۷ آذر ۱٣۹۲ -  ٨ دسامبر ۲۰۱٣


از روز پنجشنبه که نلسون ماندلا درگذشت، رسانه های جمعی چپ و راست، چه آنها که در قدرت هستند و چه آنها که منتظر رسیدن به آن، همگی از او سخن میگن و از او به نیکی یاد. حتی حکومتهایی که روزگاری، مستقیم یا غیر مستقیم در کنار رژیم آپارتاید/نژادپرستی بودن، اینها همگی امروز در مرگ ماندلا به سوگ نشستن.
شبکه یک و دو آلمان در تمام اخبار خویش مرگ ماندلا رو پوشش داد و آن را با تفسیر بسیار کامل کرد. شبکه مشترک آرته حتی برنامه ی مستند یک ساعته ای را پخش کرد که از ابتدای فعالیت سیاسی ماندلا تا آزادی و رئیس جمهور شدنش را مبسط به بحث کشانده بود. جالبه که بدانیم که آلمان یکی از جمله حکومتهایی بود که در دوران رژیم آپارتاید با شیوه ای به عنوان «دیالوگ و تاثیر» به نفع نژادپرستان سیاست ورزی میکرد.
اما شگفتا که امروز همه و همه نه تنها از ماندلا سخن میگن، بلکه از او به نیکی یاد میکنن. به نظر من ماندلا بعد از گاندی دومین رهبر انقلابی ست که از این همه شهرت نیک برخوردار گشته. راز این شهرت تنها در پیروزی او نیست، بلکه در شیوه پیروزی ست!
میدانم که گاندی و ماندلا دیگر تنها به یک ملت و کشور تعلق ندارن. امروز هرکسی میتونه از این افراد تاثیر بگیره و خوشحال باشه که در عصر این رهبران زیسته یا از تاثیر تحولات آنها برخوردار گشته.
با این همه از خود می پرسم چرا وقتی خمینی به قدرت رسید، نتوانست این شهرت را به دست بیاره؟ یادم میاد وقتی خمینی در گذشت اخبار شبکه یک و دو آلمان از این امر نیز گذارش پخش کردن. اما اولین چیزی که از این مرد در اخبار آمد، خشونت او در قبال دیگران بود. به جبهه فرستادن نوجوانان باور مند، کشتن مخالفین در زندانها. جالبه که بدونیم اون روزها آلمان در دوره گنشر و هلموت کهل بهترین رابطه رو با ایران داشت و در قبال همه جنایت زندان های جمهوری اسلامی نوعی سکوت اختیار کرده بود!
بی شک این پرسش مطرح میشه که چرا رهبران سیاسی ما نمی تونن از قامت بلند خلق پرش گاهی برای فروتنی و برای جهانی گشتن و ایجاد اندیشه بزرگ بهره بگیرن؟ و تنها خلق رو برای تحمیق و کشتار و به جان هم انداختن نیاز دارن؟
ماندلا ۲۷ سال زندان در بدترین شرایط ممکن را تحمل کرد. خمینی حتی یک سال هم زندان نکشید. ماندلا حقوق برابر سیاه و سفید را میخواست که در ان سالها در عرف جهانی مقبول همه بود. خمینی سرنگونی شاه را میخواست و رای زنان و کار آنها را برخلاف شرع میدانست و کاپیتولایسون را هم چاشنی کارش کرد.
ماندلا وقتی رئیس مملکت شد، واقعن تشریفاتی بود و پدر معنوی کشور گشت و سیاست را سپرد به مردان کارآزموده و همه را به دوستی و صلح دعوت کرد. برای تمام جامعه، چه سیاه و چه سفید! این امر باورش غیرممکن بود، اما او فریادش را منوط به جو و خواسته جامعه نکرد. از توازن قوا سخن نگفت! نتیجه کارش هم امروز در مقابل چشمانمان هست. آفریقای جنوبی با مشکلات بسیاری روبروست. اقتصاد کشور هنوز دشواری فروان داره، خشنوت و بزهکاری در جامعه هنوز موجوده، اما ماندلا نخواست بر این خشونت سهمی اضافه کند. از این رو امروز از او مردمان جهان به نیکی یاد میکن.
خمینی نه تنها امثال هویدا را بدون رسیدگی حقوقی به دار آویخت، حتی به فرزندان انقلاب نیز رحم نکرد. چه آنها که روزگاری برانگیختن انقلاب را به عهده داشتن ( مجاهد، فدایی و توده ای، دوستان شریعتی، بازرگان و سحابی …)، و چه آنها که از ابتدا مخالف انقلاب بودم! (امثال شریعتمداری و قمی) خمینی حتی بعدها امثال منتظری و طاهری … را هم از خشونت خویش در امان نگذاشت.
و من هنوز در شگفتم که چگونه از کشور ما چنین رهبرانی بر میخیزه و از آفریقا چنین؟!
راز این امر در کجاست؟ در ما یا آنها؟!

اما جالب تر از همه چی این نکته اساسی ست که فرهنگ غنی کشور ما از سالهای دور میدانست که آنچه در کنش اجتماعی اهمیت داره همانا ماندگاری نام نیک ست که پس از مرگ برای آدمی میمانه. این هم شاهد حرف من از سعدی شیرین سخن:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز،
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

اصغر نصرتی (چهره)
کلن ششم دسامبر ۲۰۱۳


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست