آخر پائیز و شمردن جوجه ها
مارال سعید
•
چه اشکالی دارد که ما با همین بضاعتی که داریم در کنشهای سیاسی-اجتماعی وارد اتحادهای دو جانبه و چند جانبه بشویم و در طول ادامه ی مسیر، هرگاه اشتراکات برنامه ای آنگونه پیش رفت که "وحدت" آن هم وحدتی حول یک برنامه ی واحد ضرور و اجتناب ناپذیر گشت، آنرا در دستور کار خود قرار دهیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۷ آذر ۱٣۹۲ -
٨ دسامبر ۲۰۱٣
آخر پائیز است و ما روستائیان را عادت به شمردن جوجه.
مدتهاست چپ میانه ی ایران میکوشد تا ضمن خانه تکانی برای اتوپیاهای خویش مأوایی بیابد تا بتواند برای آنها تعاریفی دست و پا کند و از این طریق در عرصه ی سیاسی ایران با هویتی نوین برآمد داشته باشد لیک هر چه می گردد کمتر می یابد. چرائی آنرا شاید بتوان در تغییر و تحولات جهانی، عدم توانائی تئوریک، سرکوب شدید داخلی و بالاخره در اولی مرتبه جدا ماندن از بستر طبیعی اجتماعی خویش جستجو کرد.
در این راستا چندین سال است که دوستان در شکلهای مختلف در سددا ً تا به یک چپ جامع الشرایط شکلی عینی ببخشند. لیک تاکنون چیزی جز بوی یک علاقه به بیرون درز نکرده و درونیها نیز لازم ندیده و نمی بینند تا برای دیگران بگویند در سر چه هوایی دارند که لزوما ً دستیابی بدان نیازمند "وحدت" کنشگران در چارچوبه ای واحد است؟ و آن چه عمل سیاسیست که برای دست یازیدن بدان نیازمند وحدت نظریست؟ و احتمالا ً شاید شما نیز همچون من این پرسش اولیه را داشته و یا دارید که، آیا این جریانها خود از یک وحدت نظری سود میبرند؟ یا نه، بدنبال چیزی هستند که خود ندارند؟ هر چند که پرسیده و می پرسم لیک اگر شما نیز چون من مشتاق بوده باشید فهمیده اید که آنها همچون "فروغ" میروند!
میروم اما نمی پرسم ز خویش ره کجا منزل کجا مقصود چیست
بوسه می بخشم ولی خود غافلم کین دل دیوانه را معبود کیست
به عینه در سطح جهان شاهدیم که اکثریت احزاب از تعاریف کلاسیک حزبی قرن بیستمی فرسنگها فاصله گرفته اند و از آنجا که نتوانسته اند به پایه ای ترین مفاهیم نظری پاسخی درخور بدهند عمدتا ً سعی در تعریف خود از طریق برنامه داشته و دارند. به همین سیاق، تبلیغ و ترویج را حول برنامه خویش متمرکز ساخته اند نه مبانی نظری. چرا که این برنامه احزاب است که آنها را به هم نزدیک یا دور می نماید نه خواستگاه های طبقاتی و مبانی نظری ناظر بر این برنامه ها.
در مبحث سیستمها میدانیم که هر بخش از یک برنامه میتواند برگرفته از یک سیستم بوده باشد که در نهایت به یک مجموعه می انجامد که پتانسیلهای اجرائی، تکمیلی و اثر بخشی در عرصه ی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... در شرایط مشخص را به منصه ی ظهور میرساند.
سه جریان پیشبرنده ی "وحدت چپ" و منفردین، همگی از خاستگاه های مارکسیستی لنینیستی آمده اند که رسما ً و اسما ً بند ناف خویش را از این نحله ی فکری و حزبی بریده و اعلام داشته اند که هیچکدام یک جریان ایدئولوژیک نیستند. آنها از سوئی جریانهایی آزادیخواه و عدالت جو هستند و از طرف دیگر چارچوبهای "سوسیالیسم واقعا ً موجود" را در دستیابی به آزادی و عدالت مد نظر خویش مناسب ندیده و مردود می شمارند لیک هر یک بگونه ای همچنان با تارهایی تنیده از احساس درگیر همان تفکرات گذشته اند و نتوانسته اند برای مفاهیم بغایت پایه ای نظریات خویش تعاریف و تفاصیلی مدرن، بی نقص ، انسانی و منطبق با شرایط مکانی و زمانی ی ایران بیابند. اما از آنجا که مبارزه برای دستیابی به این مفاهیم سالخورده، سنی هم پای سن آدمی دارد و تعطیل بردار نیست و کار روزمره ی شهروندان تمام جوامع بشریست این دوستان برای عقب نماندن از قافله از دو جنبه ۱- بخاطر علایق نوستالژیک خویش ۲- از ترس متهم شدن به راست روی، با استفاده از اکثریت آرا برای بستن دهان "جناح راست" و سرپوش نهادن بر بی عملی خویش، هر از چند افتان و خیزان شعارگونه ای بر سرلوحه ی نوشتارها و برنامه ی خویش می افزایتد که گویا نشانه چپ بودن است! آن هم چیزی نیست جز "سوسیالیسم". بدون آنکه نیازی ببینند توضیح دهند این مدینه ی فاضله چه شکل و شمایلی دارد؟، لازمه اش چه مقدماتیست؟ از کدام راه یا راهها میتوان بدانجا رفت؟ و احتمالا ً هم در دل می گویند: سازمان متبوع خویش را با این کلمه از درغلطیدن به راست رهانیدیم!؟
دور نشویم از سنت دیر پای ایرانیان که فدائیان را در آن ید طولائیست (شمردن جوجه در آخر پائیز).
دست کم در هر سه جریان، به اصطلاح "جناح راست" گندمی خورده است و از بهشت بیرون شده است، غافل از آنکه تاریخ، این نامه ی اعمال به پای همه خواهد نوشت. اما به هر تقدیر این جناح چپ سازمانهای اتحاد فدائیان، فدائیان اکثریت و شورای موقت سوسیالیستها و منفردینی با تمایلات گوناگون هستند که پرچمدار "وحدت چپ" گشته اند و در هر پیچ و بزنگاهی بر مصوباتی انگشت میگذارند که بیانگر حقانیت و توشه ی حقوقی راهیست که میروند. این دوستان فراموش کرده اند که با پشتوانه ی اکثریت آرا نمیتوان در پیشگاه تاریخ ایستاد و بی عملی های امروز را مدافع بود. آنها نمیتوانند به پشتوانه ی داشتن اکثریت آرا، سازمانها و مجامع متبوع خویش را در حالت آچمز نگه دارند چرا که می خواهند به "وحدت چپ" جامه ی عمل بپوشانند.
کوشنده گان هر پروژه برای اجرای پروژه خویش صاحب دوره ی زمانی محدودی هستند و نمی توانند بنا به هر دلیلی آنرا تا مدتهای مدید ادامه دهند و بخشی از جنبش سیاسی ایران را در حالت فلج نسبی نگاه دارند. امیدوارم که این دوستان هر چه سریعتر جمعبندی خود را از پروژه "وحدت چپ" در مقابل افکار عمومی قرار دهند تا همگان بتوانند به عینه ببینند سود و زیان اجرای این پروژه تا کجاست.
این دوستان تلاش مداوم و طاقت فرسائی در شکل دهی و انجام این پروژه نموده اند و نبایست از نتایج مثبت و منفی این جمعبندی هراسی به دل راه دهند، بهرحال این پروژه را نیز چون هر پروژه ی روزی بایست به بررسی و اعلان بیلان کار نشست.
آری دوستان آخر پائیز است و بایست با صراحت و جسارت یک چپ اعلام نمائید چه کرده اید؟ در چشم انداز چه می بینید؟ و با توجه به جمیع جهات سود و زیان ادامه ی این تلاشها برای جنبش چپ میانه و جنبش عمومی ایران چیست؟
من بعنوان ناظری علاقمند، در حاشیه بحثها و نظرات جلسات اخیر "کنفرانس کلن" به وضوح شاهد بودم که اگر قرار بر اینست کنش سیاسی خویش را به وحدت نظری نحله های فکری مختلفی که حداقل در این کنفرانس عرض اندام میکرد گره بزنیم بی تعارف باید کرکره ها را پائین کشید و از کار سیاسی دست شست. لیک بلافاصله در همین جا باید بگویم با اکثر این نحله ها میتوان وارد همکاری، تعامل و کنش سیاسی شد، همان کاری که کمبود آن جامعه سیاسی ایران را سترون ساخته است.
دوستان گرامی من هم با شما هم رأیم که این گفت و شنود ها مفید فایده برای جنبش سیاسی – اجتماعی ایران است. لیک نمیتوانیم شکم خالی امروز را به نان فردا حوالت دهیم. آنهم فردائی که همگی میدانیم نمیتوان به درستی شکل و شمایلی از آن ترسیم کرد. چه اشکالی دارد که ما با همین بضاعتی که داریم در کنشهای سیاسی-اجتماعی وارد اتحادهای دو جانبه و چند جانبه بشویم و در طول ادامه ی مسیر، هرگاه اشتراکات برنامه ای آنگونه پیش رفت که "وحدت" آن هم وحدتی حول یک برنامه ی واحد ضرور و اجتناب ناپذیر گشت، آنرا در دستور کار خود قرار دهیم.
باشد که شرایط را دریابیم و صرف نیرویمان را که متأسفانه بازتولید آن متوقف گشته در جای خویش صرف نمائیم.
|