"لگام"، چرا؟ - علی رضا جباری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۷ آذر ۱٣۹۲ -
۱٨ دسامبر ۲۰۱٣
پس از انتشار فراخوان لغو گام به گام اعدام ( لگام ) شماری از مخاطبان پذیرش آن را نمایانگرپذیرش اصولی لغو شماری از شیوه های توحش آمیز اعدام و ضرورت ادامه ی انواع دیگراین مجازات غیرانسانی دانستند و دیدگاهشان در باره ی این مسئله را به صادرکنندگان فراخوان منتقل کردند. شماری ازدوستان حتی می گفتند که این عنوان سیاست گام به گام زنده یاد مهندس مهدی بازرگان را به یادشان می اندازد. پیشنهاد ایشان این بود که لازم است با حد اکثر توان و با عزم راسخ به سوی لغو بی درنگ هرگونه مجازات اعدام، که فی نفسه توحش آمیز و ضدانسانی است پیش برویم نه این که خواهان " لگام " شویم.
ازاین رو، نگارنده این متن لازم می داند دیدگاه خود را درباره ی چگونگی و چرایی درخواست " لگام " به دوستان یادآورشود:
پیش ازبیان هرسخن لازم می دانم به نوبه ی خود به دوستان یادآور شوم که در اندیشه ی نفس وماهیت غیرانسانی هرگونه گرفتن جان انسان ها با شما مشترکم و این را نیزمی دانم که همه ی امضا کنندگان فراخوان هم موضعی همانند من دارند.
اکنون به شرح گسترده تر ازدلیل این انتخاب می پردازم:
۱. نخستین دلیل توجه ما به اهمیت حذف بی درنگ توحش آمیز ترین شیوه های اجرای اعدام که در پنج بند فراخوان آورده ایم بوده است؛ وبنابراین منادی لغو تدریجی هرگونه مجازات اعدام، با اولویت وحشیانه ترین شیوه های آن شده ایم.
۲. برخورد جدی، پیگیرو هدفمند با مسئله ی آموزش اجتماعی کسانی که به هر دلیل محکوم به اعدام شده اند با بودجه ی کلان دولتی را درخواست کرده ایم. این آموزش لازم است روان شناختی و به همت افراد متخصص و آگاه باشد و باید کادر لازم برای این گونه تخصص فراهم شود. بدین سان می توان ازشماری بسیار ازجرم های منجر به اعدام کاست؛ و زمینه های پرورش روانی کسانی را که به هردلیل از جمله پیشینه ی تربیتی و معضلات روانی و دلایلی ازاین دست به قتل همنوعان خود رو می آورند فراهم کرد.
٣. علاوه براین، کمبودهای اقتصادی ومالی هم به گمان من اگرمهم ترین عامل دست یازیدن به جرم های منجر به اعدام، ازقبیل قتل، قاچاق وفروش مواد مخدر و... نباشد، یکی ازمهم ترین هاست.
بنا براین، من براین باورم که دولتی که نتواند برای شهروندان کشورش تامین مالی، رفاه و بهزیستی فراهم کند و بدین وسیله آنان را ازقتل همنوعان، چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ روانی، بازدارد، شایسته نیست که جان شهروندان کشورش را به جرم هایی که به طورعمده به وضع زندگیشان وابسته است بگیرد.
۴. برای مردم ما از دیرباز قاعده ی "دست در برابر دست، چشم در برابر چشم" قاعده ای پذیرفته و عادی بوده است. آنان بر پایه ی آموزش های موروثی خود و بدون توجه به مسئله ی مبرم قتلِ به حساب خودشان "عادلانه" ی مجرمان، به این دلیل که مرتکب جرم هایی ناپسند، مانند قتل وقاچاق وفروش مواد مخدرو... شده اند، به گونه ای عادی این مجازات را پذیرا شده اند؛ و گاه دیده ایم که برخی ازآنان درصحنه های اعدام درملا عام نیزظاهر شده اند.
اما اگرایشان بپذیرند که، با توجه به ناهمسانی وضع زندگی، شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قاتل ومقتول، صدور حکم اعدام قاتل ویا مرتکب شونده ی جرم های منجر به اعدام دیگرممکن است"عادلانه "نبوده باشد.
مجرمانی یافته می شوند که نه یک بار، بلکه چندباردرزندگی خود مرتکب قتل یا جرم شده، و پس ازآن دستگیر شده اند. شاید چنین کسانی اگرکیفرنبینند، نه تنها درسطح جامعه، بلکه حتی در زندان نیز مرتکب همان جرم ها شوند، و زندگی جسمی و یا روانی دیگر همبندانشان را مختل کنند. ازاین رو، به باورمن، لغومجازات چنین افرادی باید با آموزش، بازگشت به اعتدال روان شناختی، و فراهم کردن امکان کار و زندگی آبرومندانه برای ایشان همراه باشد؛و اگرهم قرارباشد مجازات درباره ی آنان اعمال شود، اعمال این مجازات، همان گونه که گفتم، عادلانه باشد.
با توجه به مجموع این دلایل و نیزبا توجه به ضرورت لغو بی درنگ احکام اعدام درملا عام، اعدام افراد کمتر از هجده ساله، حتی پس ازرسیدن آنها به سن تشخیص، هرگونه زندانیان سیاسی، به عنوان زندانیان راه تفکرو وجدان، و سنگسار، من همراه با دیگران خواهان لغو گام به گام مجازات اعدام ( لکام )، تا پس ازفراهم شدن زمینه های لازم شده ام واین اقدام را برپایه ی باور درونی و شخصی خویش انجام داده ام.
به امید این که روزی جرم های منجر به اعدام و اعمال مجازات مجرمان محکوم به اعدام در کشورمان پایان پذیرد.
علی رضا جباری (آذرنگ)
|