یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲ دی ۱٣۹۲ -  ۲٣ دسامبر ۲۰۱٣


 «جوشش ابدی خون حسین(ع)»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می خوانید؛حدود ۱۴۰۰ سال از ریختن آن خون های پاک بر سرزمین کربلا می گذرد اما گویی هنوز و تا ابد همچنان جوشش و رویش این خون ها استمرار دارد. دو دلیل عمده را می توان برای جوشش آن خون ها و تداوم و مانایی واقعیت ها و حقیقت های عاشورا و قیام حسین بن علی(ع) برشمرد.
اول آن که آن خون ها به پای حقایقی ریخته شد که خدای تعالی آن حقایق را بر انبیاء و خاتم آنان محمد مصطفی(ص) ابلاغ و اعلان فرمود و آنان به عنوان دریافت کنندگان و امنای وحی و ابلاغ کنندگان پیام الهی، آن حقایق و معارف را برای سعادت بندگان خدا تبیین و ترویج کردند. حقایقی که صاحبان زر و زور و تزویر از آن، پوستین وارونه ای برای استثمار و استعمار و استحمار بسیاری از مردمان ساخته بودند اما حسین بن علی(ع) برای دوباره آشکار کردن آن حقایق و احیای دین و اسلام راستین و پیراستن آیین محمدی(ص) از آن همه پیرایه ها و بیراهه ها در اوج ایثار و جوانمردی با همه هستی خود، فرزندان، خانواده، برادران و یاران اندکش پا به عرصه اصلاح امت جدش رسول مکرم اسلام و احیای امر به معروف و نهی از منکر گذاشت. سالار شهیدان در حالی به مهمترین تکلیف الهی خود اقدام فرمود که فتنه امویان با برق سکه های زرشان بسیاری را فریفته و به حیلت تزویرشان، دیدگان بصیرت خیل کثیری را فروبسته و به زور شمشیر به ناحق کشیده شان دهان بسیاری را مُهر کرده بودند اما وظیفه امام در آن شرایط و زمان، چنان ایجاب می کرد که حسین بن علی(ع) برای نجات اسلام و احیای آیین محمدی(ص) دانسته، گام در راهی بگذارد که راه و چاره ای جز پیمودن آن طریق برای نجات دین خدا وجود نداشت و امام حسین(ع) بدون هیچ شک و تردیدی و در اوج ایثار و خداباوری با خانواده و اندک یارانش تمام قد و در عین حق بودن در مقابل تمامی باطل ایستاد، سالار شهیدان آن سید جوانان اهل بهشت با خلق آن حماسه بی بدیل و بی نظیر در تاریخ بشریت و بذل جان خود و یاران باوفایش برای احیاء دین و اصلاح امت جدش چراغ و خورشیدی همیشه پرفروغ و بی غروب فرا راه همه جویندگان طریق حقیقت و هدایت برافروخت و آن رشادت ها و ایثارها و بذل جان کردن ها و خون های حسین (ع) و یارانش بدنه کشتی بس امن و مبارکی را ساخت برای نجات همه کسانی که به دنبال رستگاری و نجاتند و چون خون حسین (ع) و یارانش در راه جاودانگی و مانایی حقیقت و پیراستن آیین ناب محمدی(ص) از همه پیرایه ها و بیراهه ها و برای احیای سنت الهی و برای فروزان ماندن چراغ هدایت بشر و رساندن انسان به ساحل امن نجات ریخته شد، هیچ گاه و در هیچ زمان حقیقت این خون ها از جوشش و رویش باز نخواهد ماند آن چنان که در این ۱۴۰۰ سال با همه ترفندها و دسیسه ها و فتنه ها، حقیقت این خون ها و حقیقت تمام خوبی ها و باورهای ارزشمند خدایی که مایه فلاح و نجات و رستگاری تمامی انسان ها در تمامی زمان ها است از جوشش و رویش بازنمانده و نخواهد ماند.
اما نکته دوم در علت استمرار رویش و جوشش خون ها و حقیقت هایی که در روز عاشورا سالار شهیدان، خود و فرزندان و خانواده و یارانش را فدای آن ها کردند، شخصیت آن حجت خدا و فرزندان و برادران و زینب کبری(س) و یاران باوفایش بود. حسین(ع) را همه می شناختند حتی آنان که با شمشیرهای آخته پس از آن نامه های بنوشته برای امام (ع) در کربلا به رویارویی و قتالش آمده بودند، آن ناجوانمردان و ناپاکان که برخی شان خود از دعوت کنندگان حسین(ع) بودند می دانستند که آن آقایی که به جنگ با او آمده اند آن هم با هزاران تن، کسی نیست جز فرزند دختر رسول خدا(ص)، همو که پیامبر عظیم الشأن اسلام درباره اش می فرمود «حسین منی و انا من حسین» همو که با برادرش حسن بن علی(ع) بر شانه های رسول خدا می نشستند و پیامبر این عزیزانش را بر زانوان مبارکش می نشاند و سر و صورت و گلویشان را بوسه می زد. آنها می دانستند که حسین (ع) همان بزرگوار انسان و امامی است که رسول خدا درباره او و برادرش می فرمود «حسن و حسین سید و سالار جوانان اهل بهشتند» آنها می دانستند که رسول خدا درباره حسین فاطمه فرموده بود «همانا که حسین چراغ هدایت است و کشتی نجات» همه می دانستند که حسین برادر امام حسن و فرزند علی (ع) و فاطمه (س) است و با این که آن ناجوانمردان می دانستند که او فرزند ابوتراب، امام و وصی برحق پیامبر خدا و زاده منصوره دو عالم، آن نامبردار شده به «کوثر» در قرآن و پاره تن رسول خاتم است اما از آن جا که چشم برخی هاشان را برق سکه ها گرفته بود و اندکی به زور آمده بودند و بسیاریشان، نادانی هایشان و بی بصیرتی هایشان چشم جانشان را بسته بود و بسیاریشان نیز خود چشم بر حقیقت ها بسته بودند و به فرمایش حسین بن علی(ع)، دین لقلقه زبانشان شده بود و شکم هایشان از حرام پر شده بود بر حجت خدا آن زاده زهرا و علی مرتضی و آن فرزند دختر رسول خدا تیغ جفا کشیدند.
و در این حقیقت روشن تر از روز شکی نیست که اسلام راستین و سنت نبوی با خون حسین بن علی(ع) و یاران باوفایش پابرجا و جاودان مانده است همان حسین(ع) که فرزند دختر رسول خدا و بزرگوار امامی است که حضرت محمد مصطفی (ص) درباره اش آن سخنان را فرموده است و چون خون حسین (ع)، ثارا... شده و به پای حقایق اصیل دین الهی ریخته ، هیچ گاه آن خون و آن حقایق الهی از رویش و جوشش بازنخواهد ایستاد حتی اگر هزاران تاسوعا و عاشورا و اربعین از آن حماسه تاریخی بی بدیل بگذرد.

کیهان:حسین(ع) زندگی ماست
«حسین(ع) زندگی ماست»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛یادت هست معرکه جمل را آنجا که امیرلشکر به محمدبن حنفیه فرمود «تزول الجبال ولاتزل. کوه ها از جا جنبیدند، تو استوار باش. دندان هایت را به هم بفشار. سرت را به خدا بسپار. گام هایت را بر زمین بکوب. چشم به نهایت سپاه دشمن بدوز و بدان که یاری از جانب خداوند سبحان است»؟... یادت هست در فرجام جنگ، رزمنده ای از میان سپاهیان به امیرلشکر گفت دوست داشتم برادرم فلان با ما در این جنگ بود و در پیروزی و پاداش آن شریک می شد؟ یادت هست امیرمومنان پرسید «اَهَوی اخیک معنا - آیا دل برادرت با ماست -» و چون پاسخ آری شنید، فرمود «پس همراه ما در این جنگ بود و با ما در این جنگ بودند آنها که در صلب پدران و رحم مادران جای دارند، گذشت روزگار آنها را به عرصه می آورد و ایمان و دین به وسیله آنها نیرومند می شود». گویا مولای متقیان در آن روز سخت، داستان رازآلود و پرماجرای دیگری را تدارک می کرد. ماجرایی که به تنهایی برای شهادت دادن به حقانیت آیت تخلف ناپذیر الهی کافی بود. «و قد مکروا مکرهم و عندالله مکرهم و ان کان مکرهم لتزول منه الجبال. دشمنان همانا به قدر استطاعت مکر ورزیدند و مکر آنان نزد خداوند آشکار است حتی اگر کوه ها از آن مکرها از جا بجبنند». ده ها میلیون جان بیقرار که این روزها به سوی حرم سالار شهیدان روانند، شاهدند که اسم و رسم حسین(ع) با وجود همه مکرهای دشمنان مانده و دلبری می کند.
یادت هست سر راه صفین به کربلا رسیدیم؟ یادت هست - و چگونه فراموش کنی - که امیرمومنان خاک کربلا را بویید و گریست و فرمود «واهاً لک ایتها التربهًْ... چه خوشبویی ای خاک! از تو قومی محشور می شوند که بی حساب وارد بهشت می شوند». یادت هست که فرمود «اینجا بارانداز سواران و قربانگاه عاشقان شهیدی است که هیچ کس از گذشتگان بر آنها سبقت نگرفته و هیچ کس از آیندگان به مرتبت آنها نمی رسد»؟ و چگونه از پاکباختگان کربلا حساب کشند که حساب و مطالبه و مواخذه، مخصوص دنیازدگان و اسیران تن است؟! به یاد آر که مولای متقیان در وصف پارسایان فرمود «ارادتهم الدنیا فلم یریدوها و اسرتهم ففدوا النفسهم منها. دنیا اراده آنها را کرد اما آنان هرگز دنیا را نطلبیدند و آنان را به اسارت گرفت پس جان های خویش را فدیه دادند و رها شدند». اگر این عبارات در اوصاف پرهیزگاران چنان آتشی در جان «همام» افکند که به فریادی جان از کالبدش رها شد، پس حق باید داد به این میلیون ها دلداده بیقرار که در اربعین حسین علیه السلام سر به بیابان کربلا گذاشته باشند. نگو ماجرا را شنیده یا دیده اند که چنین آتش به جانشان اوفتاده. اینان به جان چشیده اند سر گذشت غمبار عاشورا را که چنین در تب و تابند. و مگر نه اینکه صادق آل محمد - علیه و علی آله السلام - فرمود «رحمت خدا بر شیعیان ما که از زیادی گل ما آفریده و با آب ولایت ما آمیخته شده اند، در غم ما محزون و در شادمانی ما شادمانند». بی علت نیست جاری شدن این محبت بر زبان ما که پیاپی گفتیم «بابی انت و امی یا حسین»... جان به قربان حسین، به فدای لب عطشان حسین!
به یاد آر جابر بن عبداله انصاری را که چون به مرقد مولای خویش رسید، چگونه «یا حسین» می گفت و از هوش می رفت و باز به هوش می آمد و «یا حسین» می گفت. عرض کرد آیا دوست جواب دوست را نمی دهد؟ و خود پاسخ داد «چگونه جواب بدهی که میان سر و پیکرت فاصله افتاده است». و به خاطر آور آن هنگام را که گفت «ما با کاروان کربلا بودیم». چگونه ممکن است جابر؟ «از رسول خدا(ص) شنیدم هر کس گروهی را دوست داشته باشد، با آنان محشور می شود و هر که عمل مردمی را دوست داشته باشد، در عمل آنان شریک می شود. همانا دوست ایشان به بهشت و دشمن آنان به دوزخ بازمی گردد». ما سرد و گرم روزگار چشیده ایم. ما در بدر و احد و خیبر و خندق، و در صفین و جمل و نهروان بوده ایم. اما حکایت کربلا، حکایت دیگری است... « اگر جدایی اوفتد، میان جسم و جان من - قسم به جان تو دلم از تو جدا نمی شود/ گریه کنم اگر همی، بهر تو گریه می کنم - ورنه ز دیده ام عبث اشک رها نمی شود / صفا و مروه دیده ام، گرد حرم دویده ام - هیچ کجا برای من کرببلا نمی شود / ... عمر گذشت و وا نشد راه زیارتت به من - حاجت این شکسته دل چرا روا نمی شود/ جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله - رأس بریده بر کسی راهنما نمی شود/ ای بدن تو غرق خون، روی و سر تو لاله گون - با چه خضاب کرده ای، خون که حنا نمی شود».
جرم کوچکی نیست بزرگی روح و عظمت شخصیت و منطق حماسه و شجاعت و عزت داشتن. و مولای ما با جان گرامی خویش تاوان همه عافیت گزین های تن آسا و راحت طلب را داد که حاضر نبودند در تنگنای ستم و اجحاف، پای حق بایستند و چون سالار آزادگان بگویند «مثل منی - پرورش یافته در دامان های پاک - با مانند یزید که آوازه بدکاری او عالم را پر کرده، بیعت نمی کند». در چشم جباران و طواغیت، جرم کمی نیست شرافت و عظمت روح. به تعبیر استاد شهید مطهری «حسین بن علی علیه السلام یک روح بزرگ و مقدس است. اساسا روح که بزرگ شد، تن به زحمت می افتد.. وقتی روح بزرگ شد، جسم و تن چاره ای ندارد جز آن که به دنیای روح بیاید و به زحمت بیفتد. اما روح کوچک دنبال خواهش های تن می رود، هر چه را که تن فرمان بدهد اطاعت می کند. روح کوچک به دنبال لقمه برای بدن می رود اگرچه از راه دریوزگی و تملق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال پست و مقام می رود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی می دهد... اما روح بزرگ به تن نان جو می خوراند، بعد هم بلندش می کند و می گوید شب زنده داری کن. روح بزرگ وقتی که کوچکترین کوتاهی در وظیفه خودش می بیند، به تن می گوید این سر را توی این تنور ببر تا حرارت آن را احساس کنی و دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکن! روح بزرگ آرزو می کند که در راه هدفهای الهی و هدفهای بزرگ خودش کشته شود؛ فرقش شکافته می شود، خدا را شکر می کند. روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا ٣۰۰ زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که در زیر سم اسبها لگدمال می شود، جریمه یک روحیه بزرگ را می دهد، جریمه یک حماسه را می دهد، جریمه حق پرستی را می دهد. جریمه روح شهید را می دهد. وقتی که روح بزرگ شد، به تن می گوید من می خواهم به این خون ارزش بدهم.»
رو به قبله کربلا کردن و کربلایی شدن هزینه دارد. خدایا این باور ماست که حسین علیه السلام «بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالهًْ و حیرهًْ الضلاله. خون دل خویش را در راه تو ارزانی کرد تا بندگان تو را از نادانی و سرگردانی گمراهی نجات دهد». باور ماست که سالار شهیدان «صابراً محتسباً» جهاد کرد، استقامت ورزید تا پای جان و اسارت خاندان، و این همه را فقط با تو حساب کرد و پای تو نوشت. ما باور داریم این سبک زندگی و این گونه سعادتمندانه و ستایش برانگیز زیستن را. خداوندا تو را به شهادت می گیریم دوستدار دوستان حسین و دشمن دشمنان حسین علیه السلام باشیم. و برای چنین سبک زندگی است که از همه سرمایه خود مایه می گذاریم و عرض می کنیم «بابی انت و امی یا حسین». فردا که اربعین از راه برسد، داغ چهل روز و چهل منزل تو و خاندانت برای ما تازه می شود. السلام علی الحسین المظلوم الشهید. السلام علی اسیر الکُرُبات و قتیل العَبَرات. سلام بر تو ای مظلوم شهید، ای اسیر محنت ها و کشته اشک ها. و ما چگونه حق این غم بزرگ را به جای آوریم حال آن که مولای ما حضرت ولی عصر (عج) می فرماید «همانا صبح و شام برای تو ندبه می کنم و به جای اشک، برای تو خون می گریم».
فردا که اربعین شود، کربلا مجال دوباره پاک باختگان است که شهادت دهند «ابد والله ما نفسی حسیناً. به خدا سوگند هرگز حسین(ع) را فراموش نمی کنیم». برای چنین مردمانی که حسین(ع) و شهادت حسینی را دارند، اسارت معنا ندارد. فردا اربعین شهادت خون خداست؛ آن سیمای خاک آلود و محاسن به خون خضاب و آن سالار نیزه نشین. فردا اگر قریب ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر خود را به کربلا می رسانند، چندین برابر این جمعیت مشتاق، دل را راهی مرقد حضرت سیدالشهدا می کنند که به تعبیر لسان الغیب:
گرچه دوریم به یاد تو سخن می گوئیم
بُعد منزل نبود در سفر روحانی
سر عاشق که نه خاک درِ معشوق بود
کی خلاصش بود از محنت سرگردانی
ای نسیم سحری خاک در یار بیار
که کند حافظ از او دیده دل نورانی

جمهوری اسلامی:برای پالایش عزاداری ها
«برای پالایش عزاداری ها»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛ارزیابی عزاداری ها از اول محرم امسال تا اربعین، نشان می دهد جریان مهمل گو و ایجاد کننده انحراف در اعمال و رفتار مداحان و منبری های کم سواد، تا حدودی کنترل شده است. این روند اگر ادامه یابد، در آینده ای نزدیک به نقطه ای خواهیم رسید که نگرانی ها در این زمینه رفع خواهد شد.
ایجاد تعادل در عزاداری ها را تا حدود زیادی مرهون تذکرات مفید رهبر معظم انقلاب، مراجع عظام تقلید و رسانه ها هستیم. یک نمونه از بیانات موثر رهبری که در آبان ماه امسال گفته اند اینست:
"واقعاً یکی از گرفتاری های ما اینست که از مداح ها و غیرمداح ها و منبری ها و مانند اینها مواردی دیده شده که حرف های نامناسبی از اینها صادر شده... در جمع مستمع های میلیونی باید محاسبه شود یک حرف غلط و نامناسب بر روی مخاطب چیست. یک عده ای همان حرف را قبول می کنند و یک معرفت غلطی پیدا می کنند، یک عده ای آنرا استنکار می کنند و این استنکار موجب می شود که از اصل دین زده بشوند، بین کسانی و کسانی سر این حرف اختلاف می افتد. ببینید از چند جهت مجاری فساد به وجود می آید برای یک حرف غلطی که یک نفر می زند... منبری یا مداح سر منبر خطاب به امیرالمومنین می کند و می گوید "آقا هرچه داری از امام حسین داری".شما فکرش را بکنید این چه حرفی است و این چه مهمل گوئی است که کسی درباره امیرالمومنین اینجور حرف بزند. امام حسین هرچه دارد از امیرالمومنین دارد، امام حسین هرچه دارد از پیغمبر دارد. چرا نمی فهمند این معانی و این مسائل را؟ آنوقت ادعا هم دارند هرچه هم به دهنشان بیاید می گویند."
در این فراز از بیانات رهبر انقلاب، به یکی ازخطرناک ترین انحرافات معارفی اشاره شده که متأسفانه در قالب روضه خوانی ها و مداحی ها یعنی موثرترین عوامل بر روح مذهبی پیروان اهل البیت علیهم السلام به مستمعین القاء می شود و علاوه بر اینکه به تعبیر رهبر انقلاب "معرفت غلطی" به مردم منتقل می گردد، موجب می شود عده ای از اصل دین زده شوند و اختلافاتی میان مردم پدید بیاید. این قبیل اختلافات از این جهت که میان پیروان اهل البیت و عاشقان نهضت عاشوراو امام حسین است، پدیده خطرناکی است. به عبارت روشن تر، مجالس و محافل مرتبط با کربلا و نهضت عاشورا به جای آنکه موجب همبستگی بیشتر رهروان امام حسین علیه السلام شوند، آنها را از همدیگر جدا می کنند. بطوری که گاهی در مقابل یکدیگر قرار می گیرند.
متأسفانه عوارض منفی انحرافات در عزاداری ها به اینجا ختم نمی شود و این قصه سر دراز دارد.یکی دیگر از انحرافات، دروغ بستن به فقه و اعتقادات اسلامی با هدف گرم کردن بازار روضه خوانی و عزاداری است. مداح یا منبری کم سواد، تصور می کند با بیگانه دانستن اهل سنت از اعتقادات اسلامی و خارج ساختن آنها از اسلام، به فتح نمایانی در عرصه تبلیغ اسلام دست پیدا می کند و از این طریق می تواند مکتب اهل البیت علیهم السلام و امام حسین و شهدای کربلا را ترویج کند. این افراد باید این واقعیت را بفهمند که مهم ترین دستاورد عزاداری شهدای کربلا تقویت دین اسلام می تواند باشد و این دستاورد فقط ازطریق ایجاد الفت میان شیعه و سنی و تحکیم مبانی وحدت امت اسلامی قابل تحقق است. اینکه نظام جمهوری اسلامی و مشخصاً رهبر انقلاب برای وحدت امت اسلامی آنهمه سرمایه گذاری می کنند، به این دلیل است که هدف والائی را در نظر دارند که تمام اقدامات، تبلیغات، برنامه های مذهبی و اجتماعی ما باید با این هدف هم جهت و هماهنگ باشند. آنچه در بعضی محافل عزاداری از بعضی مداحان و منبری های کم مایه و بی اطلاع از مبانی اسلام شنیده می شود، درست در جهت مقابل وحدت امت اسلامی و عامل موثری برای تخریب این بنای عظیم و رفیع است. چرا باید آنهمه سرمایه گذاری مادی و معنوی که برای شکل گرفتن وحدت امت اسلامی به عمل آمده و می آید، با نادانی ها و ندانم کاری های عده ای مداح و منبری بیگانه از معارف دینی بر باد برود و حتی به کینه توزی ها و گسترش اختلافات و عداوت ها منجر شود؟
در بررسی عوامل گسترش دامنه عملیات انتحاری وهابی ها، و سلفی ها و تکفیری ها علیه شیعیان که این روزها در عراق به ویژه در مسیر زائران امام حسین علیه السلام مشاهده می شود و بیش از دو سال است که در سوریه و چندین سال است که در پاکستان نیز جریان دارد، درست است که جهل مفتی ها، دلارهای نفتی سران ارتجاع عرب و طرح های قدرت های استعماری از عوامل مهم هستند، ولی نباید نادانی های مداحان و منبری های کم سواد و سخنان سخیف و نادرست آنها در زمینه تشدید اختلاف میان شیعه و سنی را در این مجموعه عوامل لااقل به عنوان بهانه و دستاویز نادیده گرفت. بسیار دیده ایم که سی دی ها و نوارهای همین محافل عزاداری را در رقم های میلیونی تکثیر کرده و در میان اهل سنت توزیع نموده اند و کینه های زیادی در دل هائی که باید مالامال از دوستی و صمیمیت نسبت به شیعیان باشد پدید آورده اند.
در بسیاری از نقاط دنیای اسلام، فراوان دیده می شوند پیروان اهل سنت که در عزاداری های امام حسین علیه السلام شرکت می کنند و به سر و سینه می زنند و حتی در نذری ها مشارکت می نمایند. مداحان و منبری های مدعی ترویج مکتب امام حسین نباید به جای تلاش برای جذب این دل های آماده، کاری کنند که آنها را از این مکتب و پیروان آن دور نمایند. درست است که بخشی از مخالفت ها، ترورها، انفجارها و عملیات انتحاری تکفیری ها، وهابی ها و سلفی ها از توطئه های برنامه ریزی شده دست های پشت پرده منطقه ای یا فرامنطقه ای ناشی می شود، اما همان دست های پنهان هم از بهانه هائی که به آنها داده می شود برای توجیه توطئه های خود بهره برداری می کنند. طبیعی است که اگر این بهانه ها در اختیار توطئه گران پشت پرده نباشد، کار آنها مشکل تر می شود. بنابر این، مداحان و منبری ها نباید به آنها بهانه بدهند و به جای آن باید از طریق بالا بردن سطح معلومات دینی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی خود، برای پالایش عزاداری ها از انحرافات و تبدیل کردن آن به وسیله ای برای تحکیم وحدت امت اسلامی تلاش کنند.
برای پالایش عزاداری ها از انحرافات و خرافات، اقداماتی باید صورت بگیرد که مهم ترین آنها را می توان اینگونه فهرست کرد:
۱ - تلاش برای بالا بردن سطح معلومات دینی و آگاهی های سیاسی و اجتماعی مداحان و منبری ها.
۲ - پاکسازی جامعه مداحان و اهل منبر از عناصر بی مایه و ناخالص که حاضر نیستند در چارچوب تقوای الهی و بر محورهای مشخص شده توسط رهبری و مراجع تقلید عمل کنند.
٣ - تلاش مسئولان صدا و سیما برای ارتقاء محتوای مباحث دینی و خودداری از ترویج مداحان و منبری های کم سواد و ناخالص.
۴ - پخش آن بخش از جملات امام، رهبر معظم انقلاب و مراجع عظام تقلید که در نکوهش انحرافات موجود در عزاداری ها بیان شده و رهنمودهائی که برای پالایش عزاداری ها مفید و موثر هستند از شبکه های مختلف رادیو و تلویزیون.
۵ - پخش سخنرانی های شهید آیت الله مطهری در مورد انحرافات و تحریفات مربوط به عزاداری ها از شبکه های مختلف رادیو و تلویزیون.
۶ - همکاری مستمر رسانه ها اعم از رسانه ملی، مطبوعات و رسانه های مجازی با دستگاه های فرهنگی برای شناسائی انحرافات و تحریفات عزاداری ها و برنامه ریزی برای مقابله با آنها.
اکنون که راه برای پالایش عزاداری ها از انحراف باز شده است، همه باید برای پیموده شدن همراه با موفقیت این راه با همدیگر همکاری کنند و عزاداری ها و محافل مذهبی را به جایگاهی برسانند که شایسته نظام جمهوری اسلامی است. این، کاری قابل انجام است البته اگر اراده و همت لازم وجود داشته باشد.

رسالت:عاشورای۶۱- عاشورای٨٨- عاشورای۹۲‏
«عاشورای۶۱- عاشورای٨٨- عاشورای۹۲‏»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی حیدری است که در آن می خوانید؛مردان کارزار سیاست، باید بدانند و آگاه باشند که بر روزگار، زمانه هایی می گذرد که فعل قبیح در گروه هایی از مردم، چنان اپیدمی و همه گیر می شود که ذهن نادقیق، ممکن است آن را معمولی و سهل بگیرد، ولی فقط در چرخش روزگار است که معلوم می شود که آن فعل، تا چه اندازه قبیح بوده است.
نمونه تام این دست رویدادها و آن دست چرخش روزگارها، ماجرای عاشورای سال شصت و یک هجری است که در آن هنگام، سی هزار نفر گمان کردند که در دست زدن به سبعانه ترین جنایت ها، مرتکب فعل معمول می شوند، ولی اندکی از چرخش روزگار، بر خود آنها معلوم کرد که مرتکب شنیع ترین افعال تاریخ شده اند.
نمونه دیگر رفتارهای شنیع معمول در جماعت های خودفریفته، عاشورای هشتاد و هشت خورشیدی بود که عده ای چنان دور هم گرم سیاه کاری شدند و کارهای قبیح انجام دادند، که وحشیانه، بر برهنه ساختن یک جوان، صحه گذاشتند. البته پیش از آن، به هتک حرمت مام میهن مشغول بودند، ولی برهنه ساختن آن جوان، سمبلی شد برای آشکار شدن خداجو نبودن و شیطان صفتی فتنه گران، پس از شش ماه سیاه کاری و شیطان صفتی. این روزها، استقبال اصلاح طلبان از رویدادهای اوکراین، نمونه دیگری شده است که نشان می دهد، خط سیاه کاری در این جماعت ناتمام است. اتفاقات جاری در اوکراین، نشان دهنده آن است که اصول مسلم حقوق بین الملل، به طرز قبیحی در حال نقض هستند، بدون آنکه سخنی به اعتراض از سوی نهادهای جمعی دنیا برآید. انگار، دیگر، مداخله بی پرده در امور داخلی یک کشور، و نقض استقلال یک دولت ملت، یک اصل به رسمیت شناخته حقوقی نیست. از آن بدتر، مردمی هستند که خودشان به سیاستمداران خارجی خوشامد می گویند تا کشور خود را به آنها بفروشند.
ماجرای اوکراین که انگار به دهان روشنفکر کارگزار و اصلاح طلب شیرین آمده، استمرار همان خطی است که مجوزهای سازمان ملل به ناتو برای مداخله در کشورها، و بروز جنگ نیابتی در سوریه تبلورهای یک اپیدمی غیرمنطقی و هولناک هستند، که لشکرکشی سبعانه غرب و غرب گرایان را مشروع جلوه می دهد.
آیا با تکرار آغاز قرن بیستم مواجهیم، وقتی که نیهیلیسم پایان قرنی، نخبگان و توده های مردم را کرخت کرد تا رفتارهای شنیع را تحمل کنند؟ آیا دنیا، مجدداً به سوی ناکجاآبادی از شر و شرارت رهسپار است؟
‏‏ حکایت روشنفکر کارگزار و اصلاح طلب حکایت روشنفکر کارگزار و اصلاح طلب هم، حکایت غرقه شدن در چنین پنداری است: رفتارهای شنیع معمول در جماعت های خودفریفته.
از وانفسای هشتاد و هشت که به همین جهت وانفسا بودن، "فتنه" نام گرفت، روشن فکر کارگزار و اصلاح طلب در محافل خود گیر کرد، و کارهای ناگفتنی از او سر زد، شیوه های شرم آوری برای رسیدن به مقاصد نامشروع خود انتخاب نمود، و بی پرده به مردم خویش خیانت ورزید. جالب آن که هنوز بیدار نشده است و ادامه می دهد. او به بی شرمی های خود ادامه می دهد. وقتی روشن فکر کارگزار و اصلاح طلب، که کشور خود را لااقل برای نیم قرن عقب انداخته، بی شرمانه از "بخشش دو جانبه" حرف می زند، این نشان می دهد که این روشن فکر، به مصیبت اشقیای کربلا گرفتار است. در گروهی برای خود می گویند و برای خود هورا می کشند. البته او از بی شرمی های خویش، طرفی نبسته است و نمی بندد، ولی آن چه برای خود می افزاید، سیاه رویی و سیاه روزی در حافظه تاریخی ملت است. آن ها گرم اند و خطاهایشان از شماره برون تاخته.
وقتی روشن فکر کارگزار و اصلاح طلب، طوری به بازتاب ویژه و جانب دارانه وقایع اوکراین در مطبوعات زنجیره ای مشغول است، تو گویی آن ها آرزو می کنند که در سفارت انگلیس باز شود، و آن ها ضمن تناول مجدد پلو در باغ سفارت، سفیر انگلیس را به مداخله در کشور خود فرا بخوانند، معلوم می شود که این روشن فکر به مصیبت اشقیای کربلا گرفتار است؛ در گروه هایی گیر کرده است که پیوسته برای او هورا و هوار می کشند.
وقتی پرده از وقایع تلخ سفارت یونان، روبه روی اسنودن خانه سابق آمریکا، و وطن فروشی بی پرده آن دو نفر، و همچنین، دم و دستگاه مسئولی که پس از آن رویداد سیاه، حتی از احضار سفیر یونان پرهیز کرد؛ این ها وقایع فوق العاده شرم آور، مهیب و شنیعی هستند که تنها از سیاه کاران گرم و داغ برمی آید. آن ها گرم اند و بدجوری از احوال خود غافل.
اکنون، در آستانه اربعین و سالگرد نه دی، روشن فکر کارگزار و اصلاح طلب، می تواند به این خیل عظیم راه پیما به سمت حضرت حسین علیه السلام بنگرد، و لااقل این عبرت را بگیرد که رفتار خود را به ترازوی حسین علیه السلام بسپارد. این قطعاً از ولنگاری پسامدرنیستی او بهتر است. این چه ذلتی است که او برای رسیدن به آرمان بی آرمانی خود به آن تن می دهد؟ به سفارت بیگانه، مقابل اسنودن خانه سابق آمریکا، برود؛ حجاب نداشته را از سر بردارد؛ و به بهای خیانت به ملت خویش، مزد خود را تحویل بگیرد.‏
دکتر حامد حاجی حیدری

سیاست روز:قطعنامه حقوق بشر علیه ایران و فتنه ۸۸
«قطعنامه حقوق بشر علیه ایران و فتنه ۸۸ »عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛حقوق بشر از منظر آمریکا و غرب این است که هر آنچه که در آن کشورها به عنوان ارزش به خورد مردم و جامعه داده شده است، باید در دیگر کشورها هم پیاده شود. حتی برخی موارد وجود دارد که در جوامع آمریکایی و غربی اجرا نمی شود اما به دیگر کشورها دیکته می شود تا اجرا گردد.
حقوق بشر از دیدگاه غرب به ویژه آمریکایی ها در مواردی چون آزادی های جنسی، آزادی های افراطی فردی، هم جنس گرایی، حمل اسلحه، آزادی فرقه های ضاله مذهبی، اهانت به دیگر ادیان و ... بسیاری موارد دیگر وجود دارد که با تلاش گسترده شبکه های ماهواره ای و فیلم های سینمایی که در هالیوود ساخته می شود، سعی دارد این فرهنگ را به دیگر جوامع گسترش دهد.
بسیاری از افراد جوامع گوناگون در دنیا هستند که تصور می کنند آمریکا سرزمین موعود است این رویا پردازی ها زمانی به واقعیت می پیوندد که برای چند صباحی به آن کشور سفر کنید آنگاه متوجه خواهید شد آن چیزی که در رویای خود پرورانده بودید واقعیت و حقیقت ندارد و چیز دیگری است.
ایراداتی که به واسطه مسائل حقوق بشری اکنون به جمهوری اسلامی ایران وارد می شود در زمینه مسائلی است که در ارزش های غربی و آمریکایی جایی ندارد. کرامت و ارزش انسانی یکی از مواردی است که کشورهای غربی به واسطه سیاست های لیبرالی خود هیچ اهمیتی به آن نمی دهند. افکار عمومی و مردم جوامع غربی به واسطه تبلیغات گسترده رسانه ای که در اختیار سازمان ها و ارگان هایی است که از سرچشمه همین تفکر تغذیه می شود، به شدت تحت تاثیر آن تبلیغات قرار دارد. حتی از ایران چهره ای سیاه در اذهان مردم خود ایجاد کرده اند.
حقوق بشر همواره به عنوان یکی از ابزارهای فشار به کشورهای مستقل و پایبند به ارزش های فرهنگی، دینی و انسانی بوده است. به همین خاطر است که علیه جمهوری اسلامی ایران از این ابزار در مقاطع گوناگون استفاده ابزاری شده است تا مردم ونظام اسلامی را تحت فشار قرار دهند.
چند روز پیش قطعنامه ای علیه جمهوری اسلامی ایران به خاطر مسائل حقوق بشری در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد هر چند این قطعنامه با رای ناپلئونی همراه بود، اما از اهمیت آن نمی کاهد.
یکی ازمواردی که در این چهار سال گذشته همواره در گزارش های گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل (احمد شهید) به آن اشاره و تاکید شده است، موضوع فتنه ۸۸ ومسائل پس از آن بوده است.
هنگامی که در داخل کشور افراد، شخصیت ها و گروه های سیاسی که در پی تبرئه و آزادی عوامل فتنه ۸۸ وجود دارند، چه انتظاری می توان از گزارشگری داشت که همه دریافت های او از مجاری همچون سازمان تروریستی منافقین است و یا به مواردی استناد می کند که حتی در برخی رسانه های داخل کشور به آن پرداخته شده است.
در فتنه ۸۸ تعدادی از شخصیت ها و برخی افراد، باعث شدند کشور چند ماه با آشوب و اغتشاش و تنش های سیاسی و اجتماعی وضعیت نامناسبی را سپری کند. ارتکاب جرم از طرف آنها محرز است و طبق قانون باید مجازات شوند، اما همواره مجازات این افراد برای سازمان های حقوق بشری و کشورهای غربی دستاویزی برای فشار بر ایران بوده است.
در بیشتر مواردی که موضوع حقوق بشر ایران در شورای حقوق بشر پیگیری شده است، بحث سران فتنه از محوری ترین مواردی بوده که در شورا دنبال شده وحتی نماینده رژیم صهیونیستی هم به آن اشاره و تاکید داشته است.
مطالبه آزادی سران فتنه و عاملان آن از سوی رژیم صهیونیستی و برخی افراد و گروه های سیاسی در داخل کشور و دلسوزی آنها برای این افراد، جای سوال دارد.
این مطالبه به ناحق در حالی مطرح می شود که موضوع هسته ای از یک سو در حال پیگیری است و از سوی دیگر مسائل اقتصادی که برای مردم از اهمیت فراوانی برخوردار است، موضوعی است که از سوی دولت باید مورد توجه ویژه قرار داشته باشد.
هدف از طرح اینگونه مسائل، برای این است که فضای کشور به سمت مطالبه سیاسی سوق داده شود. گسترش این سناریو، از سوی کشورهای غربی در خلال مذاکرات هسته ای، ابتدا به عنوان یک اهرم فشار برای تحمیل خواسته های غرب پیگیری می شود و سپس راه اندارزی یک فتنه دیگر به واسطه افزایش فشارها و تحریم ها که هم از سوی موضوع هسته ای و هم از سمت مسائل حقوق بشری دو لبه شمشیری است که هدف آن چیزی جز تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران نیست.
دیداری که هیئت پارلمانی اروپا با دو نفر از عوامل فتنه در سفارت یونان داشتند در همین زمینه بوده است. آن دو نفر قطعا در این دیدار مسائلی را مطرح کرده اند که در آینده نزدیک شاهد بروز آن در گزارش های دروغین گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل خواهیم بود.

جمهوری اسلامی ایران از بدو پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون دستخوش توطئه ها و دسیسه های سنگینی بوده است. سران فتنه ۸۸ اکنون در حصر به سر می برند. این حصر جنبه اجرای حکم ندارد و بیشتر به خاطر حفظ امنیت آنهاست هیچ تضمینی وجود ندارد با شکستن حصر این افراد، امنیت جانی آنها برقرار باشد. نخستین دستگاه هایی که اقدام به ترور این افراد خواهند کرد، سازمان های امنیتی و جاسوسی صهیونیستی و آمریکایی خواهند بود تا به این واسطه فتنه ای دیگر را رقم بزنند. اصرار بر آزادی این افراد به خاطر مسائل حقوق بشری، دلسوزی برای آنها نیست که به خاطر فشار بیشتر به جمهوری اسلامی ایران است.

تهران امروز:دو نتیجه سفر وزیر خارجه ایتالیا به ایران
«دو نتیجه سفر وزیر خارجه ایتالیا به ایران»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم مراد عنادی است که در آن می خوانید؛سفر وزیر خارجه ایتالیا به تهران در دو سطح دارای اهمیت است،سطح نخست به تمایل ایتالیا برای بسط روابط دو جانبه با ایران بازمی گردد.این موضوع از این نظر برای ایتالیا مهم است که در مذاکرات ایران و گروه ۵+۱ نمایندگان تروئیکای اروپا یعنی آلمان،فرانسه و انگلیس حضور دارند اما ایتالیایی ها در این مذاکرات عملا حضور ندارند.به همین دلیل ایتالیا مایل است خارج ازاین چارچوب در تعاملات دو جانبه رابطه با ایران را گسترش دهد. پیش از این شرکت های ایتالیایی در حوزه نفت و گاز ایران حضور داشته اند که به علت تحریم ها این حضور کمرنگ شده است که اکنون با فضای جدیدی که در سیاست خارجی به وجود آمده است ایتالیا به دنبال این است که در بازار ایران مجددا حضور داشته باشد.
از طرف دیگر در بعد سیاسی با توجه به جایگاه ایران در خاورمیانه دولت ایتالیا مایل است با ایران رایزنی های نزدیک تری داشته باشد.در پی سفر وزیر خارجه کشورمان به ایتالیا و اکنون نیز سفر وزیرخارجه ایتالیا به تهران به نظر می رسد تهران و رم برای بسط مناسبات دوجانبه مصمم هستند. سطح دوم اهمیت رابطه ایران و ایتالیا به دغدغه هایی که در اتحادیه اروپا نسبت به ایران وجود دارد برمی گردد.
ایتالیا به عنوان یکی از اعضای موثر اتحادیه اروپا می تواند بر تقویت همکاری ایران و اتحادیه اروپا موثر باشد.در گذشته ایران و اتحادیه اروپا تجربه گفت وگوهای انتقادی و سازنده را در کارنامه خود داشته اند.اما در چند سال گذشته گفت وگوهای ایران و اتحادیه اروپا عملا متوقف شده بود.با توجه به قطع روابط ایران و انگلیس و پیشگامی فرانسه و انگلیس در اعمال تحریم های بانکی بر علیه ایران، روابط ایران و اتحادیه اروپا دوران پر تنشی را پشت سرگذاشت.
اما در شرایط جدید و رویکرد دولت یازدهم و دیدارهایی که رئیس جمهور و وزیرخارجه در حاشیه نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل با مقامات کشورهای اروپایی داشتند به نظر می رسد روابط ایران و اتحادیه اروپا وارد فصل جدیدی شده است.شاخص های چنین موضوعی عبارتند از برقراری مجدد روابط دیپلماتیک ایران و انگلیس، فراهم شدن مقدمات حضور شرکت های خودروساز اروپا در بازار ایران،نقش آفرینی مثبت آلمان و تا حدودی انگلیس در جریان مذاکرات ایران و گروه ۵+۱،سفر وزرای خارجه ایران و ایتالیا به پایتخت های یکدیگر شاخص هایی هستند که نشان می دهند اتحادیه اروپا به رغم انتقاد در برخی حوزه ها نظیر حقوق بشر یا نقش ایران در سوریه مایل هستند مشکلات و چالش های موجود بین ایران و اتحادیه اروپا از طریق شروع دور جدید گفت وگوهای سازنده حل و فصل شود.
البته در این رویکرد جدید ممکن است اتحادیه اروپایی با مخالفت هایی نیز روبه رو شود که عمده این مخالفت ها به اعمال فشارهای رژیم اسرائیل و برخی کشورهای عربی باز می گردد. در مورد آمریکایی ها هرچند بین اتحادیه اروپا و کاخ سفید درخصوص گفت وگوهای سازنده با ایران اشتراک نظر وجود دارد اما کنگره آمریکا و لابی ایپک موافق این روند نیستند، ضمن اینکه باید بپذیریم آمریکا و اتحادیه اروپایی برای گسترش روابط با ایران با یک رقابت پنهان و درونی نیز مواجه هستند.

وطن امروز:برند انقلاب را خراب نکنید!
«برند انقلاب را خراب نکنید!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن می خوانید؛ یک: «غربی ها مثل گاو تحلیل می کنند!» این جمله برای هر کس ناآشنا باشد، برای آقای رفسنجانی کاملا آشناست، چه می گویم که جمله از آن ایشان است و متعلق به زمانی که آقای رفسنجانی، آقای هاشمی بود و خطیب نماز آدینه. آن روزها غربی ها، می خواستند هم نمی توانستند این بزرگوار را تحقیر کنند، چرا که حتی دشمن هم لااقل در مقام اعتراف و حداقل در ضمیر خود، برای انقلابی مقاوم احترام بیشتری قائل است تا انقلابی خسته و خدای نکرده بریده و دست و پا بسته. در این ۱۰ سال گذشته بویژه در مقطع فتنه ٨٨ جناب رفسنجانی، به زعم بعضی ها کم قند در دل غربی ها آب نکرد، لیکن چه جوابی دادند غربی ها به ایشان، جز اینکه یک زنیکه عضو پارلمان اروپا رسما ایشان را تحقیر کند؟! پس غربی ها علاوه بر آنکه مثل گاو تحلیل می کنند، لزوما جواب خوبی را با خوبی نمی دهند و آدمی را در روز روشن تحقیر می کنند. در مثل مناقشه نیست؛ شاید هیچ کس در جهان عرب، از میان آنان که توقع مبارزه هست، اندازه یاسر عرفات برای دشمن خود خوش رقصی نکرد اما پاسخ آن همه شاخه زیتون را دست آخر اسرائیلی ها با مسموم کردنش دادند، البته بعد از آن همه که توافق پشت توافق تحقیرش کردند. این وسط، آزاده ای هم به نام نامی سیدحسن نصرالله وجود دارد که حتی نتانیاهو و پرز هم اگر چه با او تا حد جان خصومت دارند اما به ناچار در برابر شکوه این رهبر عربی، سر تعظیم فرود می آورند.
دو: «حقش است!» این جمله را خیلی ها بعد از دیدن فیلم و عکس های تحقیر آقای رفسنجانی توسط زنیکه اروپایی بر دل و زبان خود جاری کردند اما کمی اگر بر افق نگاه خود بیفزاییم، باید متوجه شویم مع الاسف همه این تحقیرها برند ممتاز جمهوری اسلامی را نشانه رفتهو الا آقای رفسنجانی همانطور که خود هم بارها اذعان کرده اند، بدون انقلاب و جمهوری اسلامی، هیچ اهمیت خاص دیگری ندارند. اینجاست که باید دل نگران همه آن رخدادهای ضد غرور ملی ای باشیم که دقیقا از بعد توافق ژنو، یکی پس از دیگری رخ می نماید. در این مقام، اصلا بحث بر سر این نیست که فلانی از گروه ما هست یا نه، بهمانی رای ما هست یا نه، آن دیگری با ما هست یا نه. دشمن صرف نظر از این تقسیم بندی ها، با سوءاستفاده از آنچه در ژنو دادیم، غرور ملی همه ما را از مراجع عظام تقلید گرفته تا رانندگان تاکسی مورد هجوم قرار داده است. روزی برخلاف روح توافق، تحریم جدیدی وضع می کنند، آنگاه مدعی می شوند این تحریم ها جدید نیست و ادامه همان تحریم های قبلی است. دگر روز و این بار شاید برخلاف جسم توافق (!) باز هم تحریم جدید وضع می کنند و تو گویی مسرور از این تحقیر برمی دارند اینگونه به ریش ما می خندند؛ «این دور جدید تحریم ها اصلا ربطی به هسته ای ندارد و مخصوص حقوق بشر است!» در ادامه، یک روز جان کری، یک روز هم اوباما، در روزگار ذلت برند آمریکا در دنیا، مرتب و پشت بند هم علیه ما شاخ و شانه می کشند که گزینه نظامی همچنان روی میز است! در این بین، هر از چندی هم وزیر خارجه آمریکا، سفر به تل آویو را فراموش نمی کند، بلکه گزارش کار خود را به موقع به اسرائیل داده باشد! و همچنان در همین بین، هیاتی از پارلمان اروپا راهی ایران می شود تا نه با آقای رفسنجانی، بلکه با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دیدار و علاوه بر تحقیر استوانه انقلاب، اعلام دارند؛ «هدف ما از سفر به ایران، دیدار با فلان مجرم فتنه ٨٨ و آن دیگری بود!»
سه: خطر بشدت، برند جمهوری اسلامی را تهدید می کند. عاقبت خنده به دشمن هم معلوم شد. گمانم دیگر بس است. هر آن که باید متوجه خوی زشت و کثیف آمریکایی ها شده باشد، شده، آن هم که نشده، دیگر مسوولیتی متوجه جمهوری اسلامی نیست. شرط است که دقت کنیم در ازای تنبه بعضی ها، دقیقا داریم چه امتیازی به دشمن می دهیم و چه لطمه ای به برند ٣۰۰ هزار خون مظلوم وطن وارد می کنیم؟! بیفزاید خداوند بر درجات امام راحل که می گفت؛ «کسانی که خواب آمریکا را می بینند، ان شاءالله خدا بیدارشان کند». آن که خواب آمریکا می بیند و در سر سودای غرب دارد، هزار بار دیگر هم آقای رفسنجانی توسط غربی ها تحقیر شود، باز حرف خود را می زند.
چهار: «حقوق شهروندی» ذیل «حقوق ملی» تعریف می شود. دولت باید جمع کند این بساط را. مجلس باید به میدان بیاید. این اخبار تحقیرآمیز، بیگانه است با روح و جسم نظام مقدس ما. این اخبار را ما عادت نداریم. گویی اخبار نظامی دیگر است، هر نظامی غیر از نظام جمهوری اسلامی. این اخبار، بیگانه است با روح روح الله. بیگانه است با خشم خمینی. بیگانه است با ٣۰ سال انتظار مادر شهید گمنام. بیگانه است با غیرت ایرانی... . تا ما باور کنیم که قطار انقلاب از ریل عزت خارج نشده، باید قطع شود این روند. رانندگان تاکسی از نظر مشاور عالی بعضی ها نمی فهمند، مراجع تقلید چه؟!

جوان:بررسی تاریخ ورود اسیران اهل بیت به کربلا
«بررسی تاریخ ورود اسیران اهل بیت به کربلا»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمد امین پور امینی است که در آن می خوانید؛مسئله ورود اسیران اهل بیت به کربلا، امری است غیر قابل انکار، چراکه افزون بر امکان آن، اصل واقعه در بسیاری از کتاب های تاریخی آمده است. سید بن طاووس می گوید: هنگامی که اهل بیت حسین (ع) به کربلا رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری و گروهی از بنی هاشم را یافتند که برای زیارت آن حضرت آمده و هم زمان به هم رسیده بودند. آنان با حزن و اندوه و ناله بر این مصیبت دلسوز گرد هم آمدند و به سوگواری پرداختند.
مرحوم شیخ صدوق نیز به سند خود، از فاطمه بنت علی (ع) درباره جریان اسیران اهل بیت در شام نقل می فرماید: تا آن گاه که حضرت علی بن حسین علیه السلام همراه زنان از شام خارج شد و سر حسین علیه السلام را به کربلا بازگرداند، در این جا این پرسش به ذهن می رسد که چرا برخی از علما به این مسئله تصریح نکرده اند ؟ در پاسخ می گوییم: اولا، بسیاری از دانشمندان این مطلب را ذکر کرده اند. ثانیا، عدم ذکر برخی از مورخان و بزرگان به معنای عدم حصول این واقعه تاریخی نیست و نمی توان به صرف عدم ذکر، این مسئله را انکار نمود. بزرگانی تنها به حرکت اهل بیت از شام به سمت مدینه اشاره نموده اند و سخنی از کربلا به میان نیاورده اند، مانند شیخ مفید. ایشان می نویسد: بیستم ماه صفر روز بازگشت اهل بیت سید و مولای ما اباعبدالله الحسین علیه السلام از شام به سمت مدینه بود - شیخ طوسی، شیخ رضی الدین علی بن یوسف بن مطهر حلی، شیخ کفعمی. به نظر می رسد این بزرگان تنها در مقام مشخص ساختن روز خروج اهل بیت از شام به قصد مدینه بوده اند و در این جا به مسئله رفتن آنان به کربلا نظر نداشته اند؛ چه آنکه مسئله رفتن به کربلا بعدا مطرح گردید. گرچه باید ریشه آن را درخواست امام زین العابدین علیه السلام از یزید برای بازگرداندن سر مطهر یافت. بنابر مطالب پیش گفته می توان این گونه نتیجه گرفت:
۱- این بزرگان را نمی توان از مخالفان مسئله شمرد . ۲- بر طبق نقل آنان، بیستم صفر، زمان خروج ایشان از شام به قصد مدینه است و این قصد، منافاتی با رفتن به کربلا ندارد؛ چون مرور از کربلا با قصد رفتن به مدینه که وطن اصلی ایشان است، قابل جمع است. ٣- اینکه برخی، چون سید بن طاووس، از ظاهر عبارت شیخ طوسی چنین برداشت کرده اند که مقصود ایشان این است که اهل بیت در بیستم صفر، به مدینه رسیده اند؛ خلاف ظاهر، یا لااقل مجمل است. ظاهر عبارت این است که در این روز از شام خارج شدند، نه آنکه به مدینه رسیدند؛ چون کلمه «رجوع» غیر از کلمه «وصول» است و با این بیان، دیگر مجالی برای استبعاد سید بن طاووس باقی نمی ماند.
کدامین اربعین؟
تعیین روز اربعین و سالی که اسیران اهل بیت در آن روز وارد کربلا شدند، از مباحث مهم تاریخی در نهضت حسینی است که از دیرباز ذهن و اندیشه دانشمندان را مشغول ساخته و موجب طرح نظریات و احتمالات گوناگونی گردیده و عده ای را به نفی و اثبات آن وادار نموده است.
اقوال در زمان بازگشت اهل بیت به کربلا
در رابطه با زمان بازگشت اهل بیت علیهم السلام به کربلا، سه نظر وجود دارد: ۱- آنان در اربعین اول، یعنی در بیستم صفر سال ۶۱ هجری به کربلا آمدند. ۲- ایشان در اربعین دوم، یعنی در بیستم صفر سال ۶۲ هجری آمدند٣- آنان در زمانی غیر از این دوتاریخ، به کربلا مشرف شدند. حق در بحث این است که مسئله دائر مدار قول اول و سوم است. گر چه برخی از تاریخ نویسان قول دوم را ذکر کرده اند، ولی نمی توان به آن اعتماد نمود، چون خالی از استدلال و شواهد تاریخی است و تنها براساس ظن و گمانه زنی است.
موافقان اربعین اول
عده ای از بزرگان، نظر به بازگشت اهل بیت علیهم السلام در اربعین اول داده اند، یا دست کم از ظاهر کلام ایشان این معنا استفاده می شود. ابوریحان بیرونی ، قرطبی، زکریا بن محمد بن محمود قزوینی، شیخ بهایی، مناوی، ، شبراوی، شبلنجی، آیت الله میرزا محمد اشراقی (ارباب) و آیت الله شهید قاضی طباطبایی ( که ایشان رنج فراوانی در اثبات این مسئله تحمل و کتابی بزرگ در این باره گردآوری کرد) از جمله این علما هستند.
مخالفان اربعین اول
عده ای از دانشمندان نتوانسته اند بازگشت اهل بیت علیهم السلام را در اربعین اول بپذیرند و آن را بعید یا محال دانسته اند، مثل سید بن طاووس. ظاهراً ایشان نخستین کسی است که به این مطلب خدشه وارد می سازد و با برداشتی که خود از کلام شیخ طوسی دارد، بازگشت اهل بیت را در این تاریخ بعید دانسته است. او می نویسد: در مصباح دیدم که اهل بیت حسین (ع)همراه علی بن حسین (ع) در روز بیستم صفر، به مدینه رسیدند و در غیر مصباح یافتم که آنان به هنگام بازگشت از شام، در همان روز به کربلا رسیدند و هر دو آن بعید است؛ برای آنکه عبیدالله بن زیاد - لعنه الله - نامه ای برای یزید نوشت که در آن ماجرا را نوشته و برای فرستادن اسیران به شام کسب اجازه نمود و او تا هنگامی که پاسخ را دریافت نکرد، اقدام به ارسال ایشان ننمود و این کار به بیست روز یا بیشتر نیازمند است.
همچنین روایت شده است هنگامی که اهل بیت را به شام بردند، آنان یک ماه در جایی بودند که ایشان را از گرما و سرما بازنمی داشت و صورت قضیه این است که آنان پس از اربعین به عراق یا مدینه رسیدند. اما عبور ایشان از کربلا هنگام بازگشت امکان پذیر است، ولی در روز بیستم صفر نبوده است چراکه آنها - طبق روایت - با جابر بن عبدالله انصاری ملاقات کردند و اگر جابر به عنوان زیارت از حجاز آمده باشد، رسیدن خبر به او و آمدن وی به کربلا، بیش از ۴۰ روز نیازمند است. علامه مجلسی هم پس از ذکر قول مشهور بین اصحاب درباره بازگشت به کربلا در اربعین اول و قول دیگر مبنی بر مراجعت ایشان در این تاریخ به مدینه، هر دو را نمی پذیرد. محدث نوری، محدث قمی، مرحوم شیخ محمد ابراهیم آیتی و آیت الله شهید مطهری از جمله این علما هستند.
متوقفان در مقابل، برخی چون آیت الله شیخ محمد رضا طبسی نجفی، در مسئله توقف نموده و هیچ یک از دو نظر اربعین اول یا دوم را نتوانسته اختیار کند.
ملازمه بین زیارت جابر و ملاقات وی با اهل بیت را با بازگشت ایشان به کربلا در اربعین اول اینگونه می توان منتفی دانست: با توجه به قرائن، به نظر می رسد جابر بن عبدالله انصاری، آن یار وفادار و دانشمند عارف و آگاهی که رنج سفر را به جان خریده و از عواقب کار خود نهراسیده و در بزرگسالی و کهولت سن به سمت کربلا رهسپار شده است، به یک زیارت بسنده نکند و دست کم دو بار به زیارت قبر مولا و محبوب خود سالار شهیدان امام حسین (ع) شتافته باشد: زیارت اول، زیارتی است که طبری در بشاره المصطفی و سید بن طاووس در مصباح الزائر و خوارزمی در مقتل الحسین علیه السلام آورده اند. زیارت دوم، زیارتی است که مقرون به ملاقات با اهل بیت علیهم السلام است.
در زیارت اول، نام و نقش عطیه برجسته است، در صورتی که در زیارت دوم هیچ نام و اثری از عطیه وجود ندارد.
تصریح مورخان و دانشمندان مبنی بر اینکه جابر نخستین زائر امام حسین علیه السلام است، اثبات کننده این مطلب است که زیارت وی پیش از زیارت گروهی از بنی هاشم است و با این بیان، زیارت جابر با عطیه را باید نخستین زیارت او قرار داد. خلاصه، آنچه طبری و سید بن طاووس در (مصباح الزائر) و خوارزمی آورده اند، که در آن نام عطیه وجود دارد و هیچ گونه اشاره ای از حضور بنی هاشم ندارد و سرانجام زیارت، به رهسپاری شان به سمت کوفه ختم می شود، با آنچه که ابن نما و سید بن طاووس در (لهوف) آورده اند، که در آن اثری از نام و نقش عطیه نیست، فرق می کند و هیچ گونه بعدی ندارد که شخصی چون جابر به یک زیارت بسنده نکند. بنابراین، روز اربعین روز زیارت جابر پس از گذشت ۴۰ روز از شهادت سالار شهیدان، حسین بن علی علیه السلام است و زیارت اهل بیت و ملاقات جابر با ایشان پس از اربعین است؛ گرچه دقیقا روز آن را نمی دانیم، ولی مسلماً پیش از اربعین دوم است. با توجه به نقلی که ورود سر مطهر را به شام در اول ماه صفر تعیین کرده است چنانچه ورود اهل بیت را هم در این تاریخ به شام بدانیم و با تکیه به خبری که زمان خروج ایشان، بیستم ماه صفر تعیین شده است ، مدت اقامت ایشان در شام، بیست روز بوده و بنابر آنکه مسیر بازگشت آنان از راه میانبر بادیه الشام بوده باشد، زمان رسیدن اهل بیت به کربلا فاصله چندانی با اربعین اول ندارد و می توان گمان کرد که آنان در حدود پایان صفر یا در اوایل ربیع الاول به کربلا رسیده باشند و چنانچه مدت اقامت ایشان را حدود یک ماه یا یک ماه و نیم ، بدانیم، یا بازگشت را هم از راه سلطانی بدانیم زمان مقداری به تأخیر می افتد و بعید است که در غیر از ماه ربیع الاول بوده باشد. با این بیان بسیاری از مشکلات مسئله حل می شود و بسیاری از منازعات و کشمکش ها پایان می پذیرد.
چنانچه اهل بیت را از طریق بادیه الشام به شام برده و آنان از همان مسیر به کربلا بازگشته باشند و زمان خروج را نیز بیستم صفر ندانیم، امکان رسیدن به کربلا در اربعین اول وجود دارد. ولی قرائنی مسیر رفت را از این مسیر تأیید نمی کند و سید امین که این احتمال را ذکر می کند، هیچ گونه دلیل و شاهدی را نمی آورد و تنها با ذکر کلمه «لعل» و شاید آن را مطرح ساخته است و در هیچ کتاب معتبر و غیر معتبری، اثری از حرکت در این مسیر به چشم نمی خورد. افزون بر آن، حکومت فاسد بنی امیه می خواست نهایت بهره را از جنایت ننگین خود به دست آورد؛ بنابراین، حرکت دادن آنها از راه سلطانی، که گفته می شود ۴۰ منزل را در خود داشت، منطقی جلوه می سازد و حرکت در این مسیر به حدود ۲۰ روز وقت نیاز دارد و باقی ماندن آثاری از شهیدان و اهل بیت در این مسیر به عنوان تأیید می تواند مورد استناد قرار گیرد.

حمایت:تجدید پیمانی از جنس دل
«تجدید پیمانی از جنس دل»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید محمد مهدی موسوی است که در آن می خوانید؛سند اربعین را به نام «حسین (ع)» زده اند و صدالبته به نام «زینب (س)» . زایرین حضرت سلطان عشق، برای تسلی دل خاطر عمه سادات، رنج و محنت پیاده روی از مسیرهای کوتاه و بلند را بر خود هموار می کنند تا در سرزمین پربلای نینوا، ندای «لبیک یا حسین (ع)» سر دهند و بگویند که «یالثارات الحسین (ع)» فقط ورد زبانشان نیست.
این روزها که در تلویزیون خودمان، تصاویر زیبا و معنادار پیاده روی عظیم و میلیونی عاشقان و دلباختگان سیدالشهدا (ع) به سمت کربلای معلا را به نظاره می نشینیم، بی درنگ دل هایمان پر می کشد به آن وادی مقدس؛ همان جایی که اگر زنگار از درون شسته باشیم، صدای زنگ قافله خاندان آل الله را می شنویم که از سفر کوفه و شام به دیار ماتم زده کربلا باز رسیده اند و از پی آن، کودکان و زنان بی اختیار از فراز ناقه ها، خود را بر زمین می اندازند و هر یک قبر مطهر یکی از برترین بندگان خالص خدا را در آغوش گرفته اند، مویه می کنند و اشک می ریزند.
اربعین روزی است که برای اولین بار زائران حسین بن علی (ع) به کربلا آمدند و نقل است که نخستین آن صحابه بزرگ رسول خدا (ص) جابربن عبدالله انصاری بوده است؛ جابر گرچه نابینا بود اما با سوغات ارزشمند دل به زیارت ارباب بی کفن آمده بود و آن سان که سلام داد و به ظاهر جوابی نشنید، با خود گفت : ای جابر! چه انتظاری داری کسی که سر در بدن ندارد، تو را جواب گوید!؟ بنی امیه ها و بنی عباس ها و بنی ظلم ها و بنی جورهای فراوانی در طول تاریخ در این قصد شوم کوشیده اند که نام و یاد اباعبدالله الحسین (ع) را در دل مردمان به فراموشی سپارند، اما مگر می شود یاد آن عزیزی که خدا مهر و محبت بی مثالش را در دل مومنان و حق طلبان انداخته، خاموش کرد. بزرگان به ما آموخته اند که والاترین درس عاشورا، حق طلبی در مدار خیرمطلق یعنی حضرت باریتعالی است و از آن سو البته مبارزه با ظلم و بیداد هر آن چه عنوان طاغوت بر خود بگیرد.
از این منظر بی شک مهم ترین درسی که اربعین به ما می دهد تولی و تبری است و صدالبته اهتمام به فریضه الهی امر به معروف و نهی از منکر تا در پرتو تمسک بدان بتوانیم به حقیقت توحید و عبودیت دست یابیم؛ عبودیتی که بهترین و کامل ترین راه رسیدن به آن از کربلای حسین (ع) می گذرد؛ و اربعین موسم تجدید پیمان است با سید و سرور همه حق طلبان عالم و این که مراقب باشیم جزو جداماندگان از قافله خون خدا نباشیم.

شرق:جاودانه شعله غیرت ولی برپاست...
«جاودانه شعله غیرت ولی برپاست...»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد مسجدجامعی است که ر آن می خوانید؛وقتی خبر آمد رفتگری، دیرهنگام، انبانی از پول و زر را یافته و همان شب در «شرشر» باران، آن را به صاحبش بازگردانده است تصویری از مروت در قاب صفحه نخست «شرق» نقش بست و به دنبال آن، موجی از همدلی و همراهی با درستی و پاکی، همه جا را فراگرفت و به منزلت قشر سختکوشی افزود که هیچ گاه درصدر اخبار رسانه ها قرار نمی گرفتند. اما بیان تلاش «آن مرد» برای غلبه بر خواهش دل در برابر ارزش یک میلیاردتومانی کیف، بر شیرینی این ماجرا افزود.
هنرمند گرامی داریوش مهرجویی و خانواده و همکارانش در فیلم برگزیده «نارنجی پوش»، از این حرفه، شرافتمندانه قدردانی کردند. شورایاران نیز با هزینه خود، او و خانواده اش را بر آستان علی امیرالمومنین و حسین سیدالشهدا(ع) میهمان کردند که او این جایزه را بیش از همه پسندید. «احمد ربانی» به رسم ادب و اخلاق برای اعضای شورای شهر تهران، مهر و تسبیحی به یادگار آورد. در یکی از جلسات شورای شهر نیز از وی دعوت و از اقدام امانتدارانه ایشان تقدیر شد.
در همان جلسه چنین گفتم: «سوار بر موتور، از منزل خود که در بالای گورستان حمیده است به طرف شهر راه افتاد. جاده خاکی را که در روزهای بارانی شدیدا گل آلود می شد پشت سر گذاشت تا به جاده اصلی برسد و از آنجا راهی بجنورد شود. ساعت دو نیمه شب به سر کار رسید. چند کوچه را جارو زده بود که در یکی از کوچه ها چشمش از دور، شی سیاهی را دید. نزدیکتر که شد کیفی را دید که وقتی در آن را گشود با مقدار زیادی پول، طلا و اسناد روبه رو شد. در «صندوقچه طلایی» را که گشود چشمش به انگشتری افتاد که آن را خیلی دوست می داشت. فورا در صندوقچه را بست و به خود تشر زد که مال حرام است، طمع نکن! نخستین چیزی که به ذهنش رسید این بود که کیف را به صاحبش برساند که نکند وقتی متوجه گم شدن کیف خود می شود، دچار سکته شود و خانواده او گرفتار یا بی سرپرست شوند.
این ترس باعث شد سریع تر وارد عمل شود. تلفن همراهی را که در کیف بود، برداشت اما نتوانست آن را روشن کند. با مسوول خودش تماس گرفت و تا صبح منتظر ماند. صبح از طریق تلفن همراه با خانه تماس گرفت؛ اما کسی پاسخگو نبود. آدرس صاحب کیف را به دست آورد و در آن شب بارانی، به در منزل او رفت اما هرچه زنگ زد و بر در کوبید، کسی در را باز نکرد. بعدا فهمید صاحب کیف در حال جست وجوی اموالش بوده است. وقتی به خانه برگشت ساعت ۷:٣۰ صبح بود. برای همسرش ماجرا را گفت و او بسیار خوشحال شد که شوهرش چنین رفتاری داشته است. حالا هم اگر قرار است هزینه سفر کربلا را به او بدهند، آن را به همسرش خواهد داد. او به گفته خودش چیزی در زندگی ندارد اما همسر خوبی دارد.» حالا خبر می رسد که احمد، همچنان امید به «استخدام» دارد اما از آن خبری نیست.
این مرد فداکار را به عنوان نگهبان به پارک جنگلی «دو برار» که زیر نظر سازمان پارک ها و فضای سبز شهرداری بجنورد قرار دارد، منتقل کرده اند اما آرزوی استخدام او، برآورده نشد که نشد. پس از آن همه تحسین و تقدیر، باز هم «موج» وعده های مدیران فرونشست و اتفاق کوچکی که او آرزویش را داشت، هنوز نیفتاده است. اما باید یک سپاسگزاری هم داشت.
از کسانی که این داستان را به کتاب های درسی مدارس کشاندند و یاد «دهقان فداکار» را زنده کردند. همین امروز سراینده شعر «دهقان فداکار»، آقای محمدعلی شیخ الاسلامی کتاب و نواری از این اثر هنری را برایم هدیه آورد. در بخشی از این سروده آمده است: «نیست دیگر گرچه فرهادی/ نیست از مجنون اگر یادی/ یا اگر بر قصه آرش / می خورد داغ فراموشی/ هیچ جای بی قراری نیست/ جاودانه شعله غیرت ولی برپاست...»

قانون:پول ایران در حریم سلطان
«پول ایران در حریم سلطان»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم زهرا علی اکبری است که رد آن می خوانید؛درست زمانی که مردم سرگرم اخبار ساکتین و کاسبین فتنه بودند ، کاسبان و ساکتان تحریم ، در جایی دیگر بدون دغدغه کار خود را پیش می بردند. تا همین چند سال پیش هر دهه یک پرونده بزرگ فساد مالی و اقتصادی خودنمایی می کرد و همگان را مبهوت حجم و ابعاد و اندازه می ساخت اما حالا اگر نه هر هفته که هر ماه یک پرونده فساد اقتصادی ایران در گوشه ای از جهان گشوده می شود.
پرونده ای که هم اینک پیش روست ، فاصله ای عظیم با بزرگ ترین پرونده فساد اقتصادی ایران، یعنی پرونده سوء استفاده سه هزار میلیارد تومانی مه آفرید خسروی دارد. قضیه این بار نه بر سر سه هزار میلیارد تومان که بر سر ٨۷ میلیارد یورو است. یعنی با احتساب قیمت چهار هزار تومان برای هر یورو، این پول معادل ٣۴٨ هزار میلیارد تومان می شود؛ بیش از صد برابر رقم پرونده بزرگ ترین فساد اقتصادی ایران. البته این تمام ماجرا نیست . علاوه بر این رقم ، قاچاق یک و نیم تن طلا ، احتمالا کوه یخی است که از آب بیرون زده است.
رضا ضراب تاجر ۲۹ ساله ایرانی که نامش در میان اوراق این پرونده به چشم می خورد کسی است که برخی از وی به عنوان عامل دور زدن تحریم ها یاد کرده اند . درست مثل بابک زنجانی. همان مرد جوانی که این روزها سر و ته همه اخبار درباره اقتصاد و سیاست و ورزش و سینما به وی گره می خورد اما همچنان تبلیغات شرکت هواپیمایی اش هر شب در ساعات پربیننده پخش می شود و می گویند چک عظیم المبلغ تامین اجتماعی را نیز باز پس نداده است . ایران و ترکیه فراز و نشیب های فراوانی در روابط تاریخی خود داشته اند اما این بار ، در شرایطی که بسیاری از ایرانیان پای شبکه «جم تی وی» مثلث های عشقی پوچ و زندگی تجملاتی قهرمانان ترکیه ای را پیگیری می کنند، معلوم می شود پول ایران حتی در جیب وزرای این کشور نیز قرار گرفته است . داستان این بار فراتر از مثلث های عشقی است . قصه قصه پول است و سوء استفاده. تنها پای سوم مثلث پولی بابک زنجانی و رضا ضراب ، هنوز رخ ننموده است.   در اخباری که در روزنامه های ترکیه درباره این ماجرا منتشر شده است نام های مهمی خودنمایی می کند. در میان اخبار این پرونده نام بانک ملی این بار نیز می درخشد . با رو شدن این ماجرا انگار پازل فرار خاوری از ایران نیز در حال کامل شدن است و می توان حدس زد وی نه برای سه هزار میلیارد تومان که چند سنگ از کوهی بزرگ بود و اتفاقا از ایران هم خارج نشده بود، که برای پول های بزرگ تر از این و ماجراهایی پیچیده تر فراری زودهنگام را طراحی کرد.
بر اساس اطلاعات منتشر شده این پول در فاصله سال های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ از ایران خارج شده است و خاوری در مهرماه سال ۱٣۹۰، برابر با سپتامبر ۲۰۱۱ از ایران خارج شده است . به این ترتیب وی اطلاعات ذی قیمتی در خصوص این پرونده نیز در دل دارد . به نظر می رسد در پس شرایط غیرعادی تحریم برای مردم کشورمان، شرایطی غیرعادی اما شیرین، برای عده ای قلیل نیز رقم خورده است. هر چند ۴ماهی از پایان دولت احمدی نژاد می گذرد اما این طور به نظر می رسد که این دوران ، دوران یک دولت نبود. دولت پیشین در قامت صد دولت با اختیاراتی عجیب و غریب و تصمیماتی عجیب و غریب تر ظاهر شد و حالا رو شدن گوشه گوشه پرونده های ریز و درشت فساد اقتصادی اش در اینجا و آنجای جهان، ابهت اعداد را برای افکار عمومی از میان برده است. اینجاست که معلوم می شود بحران دولت یازدهم نه مسکن مهر است و نه پرداخت نقدی یارانه ها . وقتی در سه سال ٨۷ میلیارد یورو ، یعنی بیش از تمام پول حاصل از فروش نفت در یک سال، آن هم قبل از تحریم ، از ایران خارج می شود ، کسری هزار میلیارد تومانی برای پرداخت یارانه نقدی طبیعتا مشکلی پیش پا افتاده می شود. در میان ۴۹ نفری که در پرونده فساد اقتصادی در ترکیه دستگیر شده اند نام فرزندان چند وزیر این کشور نیز به چشم می خورد . می گویند وزرای مذکور استعفا داده اند و از حضور در افکار عمومی پرهیز دارند.حالا باید دید این پرونده با کدام مقامات و مسئولان ایرانی گره می خورد که اگرچنین شود عزمی برای خجالت از مردمی که فشار سنگین تحریم را با تمام وجود تحمل کردند ، وجود دارد؟

دنیای اقتصاد:تمرکزگرایی بودجه ای کی پایان می یابد؟
«تمرکزگرایی بودجه ای کی پایان می یابد؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم رضا امیدی است که در آن می خوانید؛تا پیش از اجرای برنامه سوم توسعه، فرآیند بودجه ریزی به طور کاملا متمرکز انجام می شد و استان ها نقش تعیین کننده ای در توزیع منابع نداشتند. به موجب ماده ۷۰ قانون برنامه سوم توسعه و در راستای تمرکززدایی از امور سیاستگذاری، تشکیل شورای برنامه ریزی و توسعه استان ها به منظور تصمیم گیری، تصویب، هدایت، هماهنگی و نظارت در امور برنامه ریزی و توسعه و عمران استان ها پیش بینی و وظایف شورا به استناد ما ده۷۱ همان قانون تعیین شد. اهم وظایف این شورا عبارتند از: تنظیم برنامه های بلندمدت و میان مدت توسعه استان، تهیه طرح های توسعه و عمران، اتخاذ تدابیر لازم برای تحقق درآمدهای پیش بینی شده، تنظیم و ارایه بودجه سالانه استان، توزیع اعتبارات عمرانی و ....
از مهم ترین شاخصه های این نوع تمرکززدایی، پیش بینی و تامین منابع مورد نیاز جهت پیگیری و تحقق وظایف مذکور است. در همین راستا از زمان اجرای برنامه سوم، روند واگذاری بخش بیشتری از منابع بودجه عمومی کشور به استان ها مدنظر قرار گرفت و این میزان در سال ۱٣٨۵ به حدود ٨/۲۱ درصد رسید، اما پس از آن با شیب تندی رو به کاهش نهاد، به طوری که در لایحه بودجه سال ۱٣۹۲ حدود ۷/۶ درصد بودجه عمومی دولت به استان ها اختصاص یافت که نشانگر تمرکز هرچه بیشتر در منابع مالی است.
این روند کاهشی در لایحه بودجه ۱٣۹٣ نیز ادامه یافته است و سهم استان ها به حدود ۵/۴ درصد رسیده و این در حالی است که بنابر گزارش های سازمان مدیریت و برنامه ریزی، پروژه های استانی به لحاظ کیفیت و پیشرفت فیزیکی وضعیت مناسب تری نسبت به پروژه های ملی دارند.
طی سال های اخیر، دولت از یک سو در قالب بودجه های سنواتی، بدون توجه به شرایط فعالیتی و مزیت نسبی استان ها ، الزاماتی را تعیین و شورای برنامه ریزی استان ها را مکلف می کرده تا بخش قابل توجهی از منابع سالانه را به اموری خاص اختصاص دهند که چه بسا هیچ گونه انطباقی با اولویت های استان ها ندارد و از سوی دیگر نیز، استان ها در راستای عملیاتی شدن و تحقق مصوبات سفرهای استانی هیات دولت، ناگزیرند بخش دیگری از منابع مالی سالانه را به این امر اختصاص دهند. به بیان دیگر، در عمل بخش زیادی از اعتبار در اختیار استان ها، از سوی دولت و به صورت متمرکز تعیین تکلیف می شود.
تاکید بر انجام تکالیف غیر اولویت دار و الزام به پیگیری مصوبات سفرهای هیات دولت که بار مالی فراوانی را بر استان ها تحمیل کرده است، در عمل حیطه تصمیم گیری شوراهای برنامه ریزی را محدود کرده و موجب شده است تا ضمن ایجاد بی انضباطی مالی در استان ها، اعتبارات عمرانی حتی تکافوی اجرای عملیات مربوط به پروژه های مستمر سالانه را ندهد و اجرای برخی پروژه ها نیز به دلیل تامین نشدن منابع مالی مورد نیاز دچار وقفه شود.
ازاین رو، بسیار خوب بود اگر دولت سعی می کرد در تدوین لایحه بودجه سال ۱٣۹٣ از یک سو بخش بیشتری از منابع را به استان ها واگذار کند و از سوی دیگر، به سمت حذف تدریجی الزامات قانونی اعتبارات تملک دارایی های سرمایه ای استان ها حرکت کند. بدیهی است در نتیجه تمرکزگرایی در بودجه، وزارتخانه ها و سازمان های مرکزی نقش تعیین کننده ای در توزیع منابع به دست می آورند و این موضوع باعث می شود تا ظرفیت لابی گری نمایندگان و مدیران استانی در تعیین میزان بودجه ای که وزارتخانه ها به استان ها اختصاص می دهند تاثیرگذار باشد.
همچنین اولویت بندی پروژه ها براساس پیشرفت فیزیکی، لزوما شیوه کارآمدی در برنامه ریزی برای خاتمه پروژه ها نیست. تعیین برنامه زمانبندی برای خاتمه پروژه ها باید براساس میزان اهمیت و تاثیرگذاری آنها برای مناطق باشد و معیارهای اولویت بندی پروژه ها باید از سوی شورای برنامه ریزی استان ها تعیین شود.

در شرایطی که در قالب سفرهای استانی هیات دولت، پروژه های بسیاری بدون رعایت اولویت استان ها تصویب و عملیاتی شده است، چه بسا متوقف کردن یا به تاخیر انداختن برخی از این پروژه ها با هر میزان پیشرفت فیزیکی اولویت بیشتری داشته باشد. نادیده گرفتن این مسایل باعث می شود تا استان ها در اجرای قوانین بودجه سنواتی و مواد برنامه توسعه، در جست وجوی خلأها و تناقض های قانونی برای اجرا نکردن آن برآیند و این موضوع به تهی شدگی دولت می انجامد، به این معنا که دولت قوانین و احکامی را وضع می کند که مدیران استانی با توجه به اولویت های منطقه ای، در برابر اجرای آنها مقاومت می کنند.

منبع :جام جم آنلاین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست