یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

هرگز، تنیدگی سرمایه و دین از هم بریدنی نیست - بهنام چنگائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲ دی ۱٣۹۲ -  ۲٣ دسامبر ۲۰۱٣


تناقض و کندی کنونی در روند مذاکرات هسته ای برای خاطر چیست و مخصوصا احتمال شکنندگی آتی آن در دراز مدت، حتی در صورت توافق چرا می تواند متصور باشد؟ آیا اصولا دلیل این سستی در اقدامات، ناشی از ترس و عدم تفاهم از یک حکومت دینی تند رو و بی پرنسیپ است که او هنوز قادر نبوده و نیست اعتماد سرمایه لیبرال جهانی را جلب کند؟ چنین استدلالی در اساس غلط و در عمل نیز هیچگاه صادق نبوده است. زیرا آنان پوشیده و آشکار پیوسته همکارهای مشترک سیاسی و اقتصادی کلان و کوچک داشته اند.

پس، تأخیر در امر حل بحران هسته ای که مورد توجه و نیاز مبرم همه طرف هاست، ناشی از چه موانعی ست؟ آیا: امور پیشگیرانه ای جهت تضمین توافقات وجود دارند که باید با این وقفه ها بررسی و تثبیت شوند؟ یا نه، غرب و آمریکا مجبورند به هر رو جهت از دست ندادن دوستان پیشین دمبه کلفت منطقه، به هر شکل ممکن انتظارات دقیق آنان را ناظر بر تراکم قوا و حفظ قطب بندی های اشتراکات در کل خاورمیانه به گرد اتوریته ی حل بحران مالی جهانی محفوظ و بگردانند! کدام زوایه ی دید و برداشت درست تر است؟ آیا امکان تعدیل تندروی اسلام سیاسی و زدودن اختلاف نظر های داخلی کشورها، آرامش منطقه ای و ثبات سیاسی جهانی که همگی تابع یافتن راه حل های فرامذهبی و ملی و دیپلماسی مسالمت جویانه می باشد، میسر است؟ آیا: تلاش این ترفند ها می تواند جز جهت تأمین منافع عموم گردنکشان غرب در وحدت با مرتجعان اسلامی علیه جنبش ها و خیزش های انقلابی نباشد و هدفی جز غلبه بر شورش های نان و آزادی نداشته باشد؟ آیا چنین نگاه و پاسخی می تواند دور از منطق حاکم پس از بهار عرب در جهان اسلامِ متلاطم و دستگاه درهم ریخته ی جهان خواران مضطرب و نگران حاکم بر سرنوشت دنیای اسلام نبوده باشد؟

یا اینکه نه، کُنه خود این کش و قوس های بلند تضاد، راز بقای سیستم سرمایه داری ست و بیانگر پوشش اختلافات ماهوی، تضاد استراتژیک و منشأ حل ناشدنی ذات دین با بحران سرمایه گلوبال جهانی می باشد که آمپریالیست ها آگاهانه برای حفظ حیات ساختار خود، ناگزیر از یکسو بر آتش دشمنی ملت ها و مذهب ها می دمند تا فروش صنایع میلتاریستی آنها فعال شود و از سوی دیگر مشوق به همکاری و دوستی با این سازش ها شده و بیشتر مصمم به یافتن راه چاره برای تطابق سود خود با تندروی های بنیادگرایان پول دار منطقه بوده است؟ واقعیتی که البته انکار ناپذیر است!
با این وجود چرا: طیف های لیبرال داخلی تصور دارند که: دمکراسی غربی و بورژوزائی لیبرال با حیات حکومت های دینی و تمامیتگرا سازگار نیست؟ چرا هست! مگر تاکنون تضاد رهبران ادیان با دمکراسی به اصطلاح غربی منظور نظر روابط دیپلماتیک جهانی آنان نبوده است؟ مگر در کشورهای اسلامی و دیکتاتوری های موجود قدرت افقی و سیاست متکثر قابل تحمل سرمایه داری داخلی و جهانی بوده است؟ هیچگاه و مسلما که نه! همانگونه که تک قطبی خاندان سعودی های و آل هاشمی ها مورد توجه و احترام بوده، و تلاش برای حفظ اخوان المسلمین ها و طالبان ها و القاعده ها و...را هرباره و پس از هر جنگ زرگری، دوباره به خوبی برتابیده اند! قطعا اینگونه بوده و به نظر می آید که چنین هم خواهد ماند. زیرا: همه می دانیم که سیاست اهرم هدایت سرمایه است و خود سرمایه در مفهوم ملی آن بی معناست و ضرورتا این کشمکش های دین و سرمایه در حوزه های روبنائی بوده و در مبانی و مفاهیم عام ساختاری، هیچکدام از نزاع دول غرب با سران کشورهای مسلمان، دچار تعلل در حفظ سرکردگی نظام استثماری نداشته و مباینت پایه ای نیز با منویات بهره کشانه و انباشت خارق العاده ثروت یکدیگر نداشته و ندارند.

بنابرین، پرسش: آیا وعده سازش و نرمش جهانی و حمایتهای گسترده ی ائتلافی از روحانی ـ ظریف، هر دو در راستای تحکیم اتحاد بین جناح های لیبرال داخلی و خارجی برای تدارک قدرت و استقلال بیشتر دولت می باشد و به تبع آن سمتگیری اش در مقابل سرنوشت آتی ولایت و تضعیف استبداد تاکنونی خامنه ای ست؟ آیا خود طیف لیبرال های موتلف و مخالفان تمامیتگرائی رهبر، اگر جدی باشد! تفکری پلورالیستی و دمکرات دارند؟ و یا اگر بتوانند تمایل به حل سریع و جدی بحران هسته ای و رفع تحریم ها به سود بهبود زندگی توده ها و لاجرم تقویت اقتصاد زمینگیر کشور و ایجاد فضای باز سیاسی را برای مردم دارند؟ آیا اصولا دولت ائتلافی روحانی ـ رفسنجانی ـ خاتمی مخالف تمرکزگرائی سیاسی و یکصدائی حاکم بر کشور است؟ آیا توان اجرائی نیروهای متحد با دولت و احتمالا مخالف با ولایت به تنهائی قادر به اعمال اراده ی سیاسی در تقویت مواضع صلح جویانه در منطقه، و مسالمت جوئی با غرب و آمریکا بدون دخالت باند رهبر هستند؟ آیا در پشت پرده ی مذاکرات هسته ای داخلی و خارجی، طرح جدائی دین از دولت، زدودن اراده فوق بشری رهبر مطرح شده که عملا به اختلافات و نگرانی های تندروها دامن می زند؟ دلیل ابهام در تصویب و اجرای قرادداد ژنو ۲ چه بوده است؟ آیا در پی پرنسیپ های شناخته شده ی دیپلماسی غرب، موردی وجود دارد که به خاطر نقض حقوق بشر توسط مستبدانِ ادیان، و قلدران ِسرمایه وفاق و معاهده بین دین و سرمایه به خاطر آسیب به مصالح انسان کنار زده شده و یا به جدائی، تقابل و تضاد آنها با هم به سود مردم و مزدبگیران انجامیده باشد؟ هرگز! پس دعوا و دیرکرد توافق بر سر چیست؟

تردید ندارد که وحدت سرمایه با ادیان امری حیاتی بوده و به ویژه همکاری با همین اسلام سیاسی مرتجع و مخرب در این دوران همچون همیشه به سود همه طرف ها و به عنوان یک اصل مسلم است. همانگونه که در اغلب کشورهای غرب این پیوستگی و همبستگی، خود را در حمایت از دریافت مالیاتی برای کلیسا به یاری دولت های سرمایه و برای حفظ این وحدت به پیش رفته و رسما و آشکارا سرمایه های عظیم واتیکان ناشی از دارائی های گذشته و همچنین به همت همین پشتبانی های بی دریغ است که توانسته است، سازمان های انتفاعی کلیسا را عملا به دومین مراکز کاردهی قدرتمند رسانده و به بهره کشی از کار و تولید انسان در غرب فرارویانده و قدرت اقنصادی اش را گسترش دهد. با این توضیح که اراده ی سیاسی اغلب کشور های غرب نیز، هنوز عملا زیر سلطه احزاب مسیحی راست می باشد.

اما، رابطه پرسش های بالا و پاسخ های احتمالا رنگین شما و من به چگونگی روابط سرمایه و دین به آنها، تغییری در امر حمایت از آزادی ادیان، گرامیداشت ارکان عقیده و آزادی وجدان انسانی ندارد که چهره مخالفی را بنمایاند. من مخالف دخالت دین در عرصه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آن هستم. سرمایه و دین دشمن وحدت انسان با کار و مانع تولید مادی و معنوی مستقل او در زندگی هستند. آنها، هستی مفید انسان را می خورند و بدون تردید مکمل همدیگر برای تباهی و بیگانی او از خویش و همدردان طبقاتی اش را مهیا می سازند. در روابط آنها هیچ رازگونه نبوده است: دین انسان مطیع و بردبار تربیت می کند و سرمایه خون این برده های خویش را که همان تصاحب ارزش افزوده تولید و تلاش باشد را پیوسته با ادیان وارد حساب های خود نموده و انباشت می کنند. این شرح کوتاه و رابطه مستقیم آنها با هستی برباد رفته ی انسان داشته، و واقعیتی هستند غیر قابل انکار که با زمینه ها و ریشه های تاریخی و بنیادی این دو پدیده ی پیر و فرسوده، عملا با ویرانی و استثمار انسان از انسان هماهنگی و همراهی ذاتی داشته و هر یک به سهم خود در این وحدت، منافع حیاتی دارد و به پشتیبانی دیگری نیازمند جدی بوده است.

اوج فساد و تباهی اسلام سیاسی امروز با ناتوانی و اعماق فساد در دستگاه مسیحیت دیروز قابل مقایسه است. باید به اوج قدرت و ثروت و همچنین جاه طلبی های دو جنگ دویست ساله صلیبی در شرق و غرب اروپا، و فرآیند فروریزی قدرت خداگونه ی پاپ توجه داشت که چگونه میسر شد؛ رفرماسیون دینی و پروتستانیسم مارتین لوتر را شکل داد؛ هماهنگ با هم رنسانس و عصر روشنگری را در پهنای تاریخ بشر علیه جدائی دین از حکومت را فراهم ساخت؛ و توانست عملا با نفوذ ویرانگر و جنایات رُم در بیفتاند و او را در عرصه های بزرگ سیاسی تضعیف و به پستوهای محافظه کاری بکشانند و تا حدودی هم توانستند. اما در عرصه اقتصادی آنچه را که مردم به همت مبارزه خود و تلاش روشنگرانه نیروهای انقلابی، مستقل و آگاه از دستگاه پاپِ نانوان پس گرفته بودند، دریغا آن دست آوردها، به مرور توسط رذالت دولت های فاسد و ضعیف و زیر شورش توده ها و ترس از قیام گرسنگان ناراضی، دوباره دسیسه ها و حمایت های واتیکان و حکومت های وقت در هم آمیخت و آغاز و متدوال شدند، حکومت ها مالیات کلیسا را تصویب و کلیسا ها بردباری مردم را از دولت های جابر تثبیت کردند! نتیجه اش: همین موسسات ظاهرا خیریه و خدماتی کلیساست که علنا وارد بازار کار، سود و بهره کشی شدند که امروز ما شاهد تجارت طلای آنها هستیم.

نقش دین در تحریف آسمانی مشکلاتِ انسان و تأیید و تشویق استثمار انسان از همنوع قاعدتا بر کسی پوشیده نیست؟! زیرا: مبانی نگاه ادیان به وجود و ضرورت جامعه طبقاتی عزمی بیرون از اراده ی انسان و حکمی الزاما الهی می دهند و لاجرم "انسان کار" و بهره کشی از او توسط انسان دیگر در این نگرش، همیشه و همیشه مقبول و اجتناب ناپذیر بوده و ریشه در برتری بخشی از انسان ها، تقدس مالکیت آنها و تشویق بندگی و کشاندن کارگران به میدان نابرابری های عملا موجود جهانی، تاکنون رل اصلی و تحریفی را داشته است. و رسما هم تاکنون خود کلیسا دارا مانده و یاور سرمایه داران گشته و عملا هم هر دو مخل تغییر و مانع تحول هستی به سود انسان زحمتکش در سطح جهان بوده و می باشند. بیائید با هم بپذیریم که تاخیر در توافق هسته ای بر سر همین تفاهم بزرگ است!

برای همه ی انسان های مترقی، نوعدوستان و برابری خواهان ضروریست بدون چشم پوشی با تمام توان علیه وحدت مرگبار دین و سرمایه افشاگری و روشنگری کنند. زیرا که تفاهم بهره کشی ادیان از انسان و تشریک کامل مواضع و منافع سرمایه داران و ادیان هرگز از هم جدائی پذیر نیست و در واقعیت های تلخ مزمن و جنایت آمیز و نابرابری های هراسناک دیروزین و امروزین، هر دو آنها در متن و بطن جامعه جهانی فقیر و جنگ زده و نا امن بشری و در این نابسامانی و نا همآهنگی های گسنرده در ساختار متناقض سرمایه داری در سطح جهان، سهم مشترک دارند. بد نیست که در اینجا بگویم: من با احترام به اقدام متهورانه و اعتراض شرافتمندانه ی پاپ فرانسیس* علیه جنایات و کثافات جامعه جهانی سرمایه داری بر آن ارج می گذارم و آن را درخور ستایش دانسته و بانگ همدردی اش با گرسنگان را الگوئی برای بیداری اعماق خود خواهی، خوابرفتگی و سرسپردگی افرادی بدانم که راه حل بازار آزادِ بوژوازی و اقتصاد و سیاست نئولیبرالی را هنوز با این همه فجایع ضدبشری که پاپ اعظم آنرا جار رسما می زند ترجیح می دهند. با این وجود اصرار می کنم که اگر مستکبر ستیزی و مستضعف پناهی خمینی و خامنه ای درست بود! پس همین حد فریاد به حق سرکرده ی دستگاه واتیکان و پاپ هم می تواند علیه آدمخواران آمپریایست مفید و موثر باشد و البته که نیست.
بد نیست بدانیم که (خورخه برگولیو) پاپ فرانسیس امروز پیشترها دربان بود و بعد به شغل مکانیکی روی آورد و در نهایت معلم ادبیات و بعدها پاپ و اینک مرد سال ۲۰۱٣ مجله تایم شد!

بهنام چنگائی ۱ دی ۱٣۹۲


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست