چپ ایران و رستاخیزی از دل بحران
ریوار آبدانان
•
بحران ساختاری نظام سرمایهداری، بحران دولت ـ ملت و ظهور جنبشهای نوین اجتماعی که میخواهند ساختاری سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی خودگردان و دموکراتیکی را خارج از حوزهی دولت و قدرت برسازند و خود را از شر هیولای سرمایهداری نجات بخشند، همانند سرتاسر جهان نویدگر رشد مبارزات سوسیالیستی و چپ در ایران نیز خواهد بود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۷ دی ۱٣۹۲ -
۲٨ دسامبر ۲۰۱٣
تاریخ مبارزات چپ در ایران پر از فراز و نشیب است. از یک سو فداکاریها، رشادتها و جانبازیهای شخصیتهایی نظیر خسرو روزبه، خسرو گلسرخی، کرامتاله دانشیان و صدها همقطار دیگر قرار دارد و در سوی دیگر نیز تصفیه و عقبنشینی و انفعال بعد از سر کار آمدن نظام جمهوری اسلامی. دستهبندیهای درونی چپ ایران و عدم رشد دموکراسی داخلی، همچنین بیماری دولتگرایی از جمله عواملی است که مانع از آن شد تا چپ ایران بعد از دههی شصت در عرصهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران ماندگار بماند. چپ ایران بهواسطهی اینکه تفاوتمندیهای خلقهای ایران را مد نظر قرار نداد و میخواست با بینش دولتـ ملت، همهی تنوعات هویتی و خلقها را تقلیل به «یک» دهد و از آنها تنها یک طیف کارگر یکدستشده بسازد نتوانست خود را از قالب تکگرایانه و مرکزمداری برهاند. هویت یکدست و مهندسیشده که بر مبنای نفی واقعیات تاریخی بود، با واقعیت جوامع ایران ناسازگار بود و نمیتوانست امری عینی باشد (چنانکه با واقعیت جامعه در معنای عام آن نیز در تضاد است). چپ ایرانی در ذهنگرایی خویش جامعه را به ابزار مبدل کرد و درصدد مهندسی آن برآمد. حال آنکه جامعه واقعیتی پویا، متحولشونده و زنده است که طبق قوانین قاطعانهی ماتریالیستی پیش نمیرود. چپ نو بدون تعریف نوینی از جنبههای متافیزیکی جامعه نخواهد توانست خلأیی که سوسیالیسم واقعا موجود بهجای گذاشت را پر نماید.
این عدم اهتمام چپ به تنوعات هویتی خلقهای ایران در یک سو قرار داشت و در سوی دیگر نیز جریانات آزادیخواه خلقها که قادر نبودند به اندازهی جنبهی بومی به جنبهی جهانشمول (انترناسیونالی) بپردازند بر این بحران دامن زدند. در اصل هم جریان چپ ایران و هم جریانات آزادیخواه خلقها (نظیر کردها، آذریها و...) با ایدئولوژی ملیگرایی و دولتـ ملتگرایی بمباران شده بودند. آنها به جای مشارکتدهی وسیع جامعه در سیاست و پیشبرد یک دموکراسی مستقیم و غیردولتی، میخواستند به جای جامعه فکر کنند و سیاست نمایند (حتی میخواستند خود را به دولت نوینی مبدل سازند). چیزی که گفتمان سوسیالیستی و آزادیخواهی را تضعیف نمود همین امر بود. با این وجود اکنون در مقطع متفاوتی قرار داریم. بحران ساختاری نظام سرمایهداری، بحران دولت ـ ملت و ظهور جنبشهای نوین اجتماعی که میخواهند ساختاری سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی خودگردان و دموکراتیکی را خارج از حوزهی دولت و قدرت برسازند و خود را از شر هیولای سرمایهداری نجات بخشند، همانند سرتاسر جهان نویدگر رشد مبارزات سوسیالیستی و چپ در ایران نیز خواهد بود. اکنون بیش از همیشه لزوم اتحاد و همگرایی میان چپ ایران و جریانات آزادیخواه خلقهای ایران احساس میشود. جریانات مبارز خلقها از ملیگرایی و دولتمحوری دور میشوند چرا که دولتـ ملت و ملیگرایی در چند دههی اخیر چنان در بحران و فروپاشی غرق شد که دیگر نمیتوان آن را راهکار حل مسائل دید؛ بلکه خودش سرمنشأ مشکلات است. از سوی دیگر جریان چپ ایرانی نیز احساس نیاز به یک قرائت نوین از سوسیالیسم مینماید. مادام که جامعهگرایی و ارزشهای اجتماعی مبنای این سوسیالیسم است بایستی خلقها را چنان که هستند (یعنی با هویت فرهنگی، ملیتی، مذهبی و رنگ و تنوعی که دارند) پذیرفت. این رویکرد باعث همگرایی جریانات چپ در کل ایران و خارج از کشور خواهد شد. بیشک در این همگرایی طیف عظیمی از زنـ آزادخواهان (فیمینیستها)، فعالان حوزهی محیطزیست (اکولوژیستها)، آنارشیستها و فرهنگگرایان جای خواهند گرفت.
دیگر همچون گذشته نمیتوان سوسیالیسم را به اقتصاد تقلیل داد. حتی روابط زنـ مرد نیز باید در حیطهی سوسیالیسم بازنگری و اصلاح شود. کما اینکه تا برابری و آزادی در روابط زنـ مرد ایجاد نشود نمیتوان به جامعهای آزاد و برابر اندیشید و دم از سوسیالیسم زد. اینها و مباحث بسیار دیگری را میتوان در حوزهی چپ ایران به بحث و گفتگو گذاشت. از ایرادات گذشتهها درس گرفت و به همان اندازه از ارزشها، فداکاریها و تلاشهای مبارزان و کنشگران چپ در حوزهی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ایران صیانت به عمل آورد و شایستهی یاد و خاطرهی تمام شهدای راه آزادی، سوسیالیسم و دموکراسی شد. در این راستا اگرچه دیگر نمیتوان مبارزات سوسیالیستی را صرفا به احزاب و سازمانهای قدیمی محدود کرد اما پیداست که مبارزهی بدون سازمان نیز نتیجهبخش نیست. میتوان انواعی از اتحادیهها، سازمانهای چترآسا و گسترده را تشکیل داد که طیفهای مختلف چپ ایران را در خود گرد آورد. بهویژه وظیفهی روشنفکران و فعالین مستقل در این زمینه حائز اهمیت است و میتوانند احزاب و سازمانهای چپ را به سمت فعالشدن بکشانند. در این میان جنبش آزادیخواهی آپویی که در کوردستان فعالیت خود را تداوم میبخشد نیز با قرائت تازهای که از سوسیالیسم و دموکراسی مطرح کرده همچنین آزمونهای عملیای که بهویژه در این برهه از تاریخ خاورمیانه بهعمل آورده میتواند با توجه به واقعیات جوامع ایران، جهت این اتحاد و همگرایی سهمی از وظایف را برعهده بگیرد. بهطوری که میتوان گفت جنبش آزادیخواهی نوین کردها در شاکلهبندی جریان چپ و خروج از بحران کنونی نقشی جدی ایفا خواهد کرد و آماده است تا دوشادوش دیگر خلقهای ایران این مهم را به انجام برساند. با وجود تمام مشکلاتی که گریبانگیر چپ ایران است اما شرایط کنونی و امکاناتی که در دسترساند، نویدگر آن است که میتوان به رستاخیز دوبارهی چپ و سوسیالیسم از دل بحران امیدوار بود.
منبع: نشریه ی آلترناتیو
|