گفتگو با عتیق رحیمی کارگردان فیلم
سنگ صبور؛ مردسالاری در درون زن
محمد عبدی
•
داخل اتاق جسد شوهر در یک حالت فلج و نیمه زنده آن جا حضور دارد و بر زن حکومت میکند. اگر زن میخواهد به آزادی برسد، باید بتواند آن مردسالاری را که در درونش هست بکشد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۷ دی ۱٣۹۲ -
۲٨ دسامبر ۲۰۱٣
«سنگ صبور» ساخته «عتیق رحیمی» با بازی «گلشیفته فراهانی» این روزها بر پرده سینماهای لندن است.
این فیلم که بر اساس رمان پرفروش سنگ صبور نوشته رحیمی ساخته شده، زندگی یک زن افغان را در حالی مرور میکند که او در کنار شوهر مجاهد نیمه جانش که در کما به سر میبرد، جرات گفتن همه چیز را پیدا میکند و اسرار خود را بازمیگوید.
فیلم که به زبان فارسی ساخته شده، میتواند با فضاسازی جذاب و داستان درگیر کننده آن، تماشاگر را با خود همراه کند. «ایرانوایر»درباره این فیلم با عتیق رحیمی به گفت وگو نشسته است.
همه چیز درباره سنگ صبور از یک رمان شروع شد. چه شد که شروع به نوشتن این رمان کردی؟
در سال ۲۰۰۵ من میهمان یک گردهمایی ادبی در شهر هرات افغانستان بودم، ولی یک هفته پیش از پرواز، به من زنگ زدند که این گردهمایی به هم خورد چون شاعره جوان افغان، «نادیا انجمن»، توسط شوهرش به قتل رسیده بود. همزمان، مطلبی در مورد این مرگ نوشتم. خانم انجمن را نمیشناختم ولی شعرهایش را خوانده بودم و سخت علاقهمند به کارهایش بودم.
چند هفته بعد رفتم افغانستان. میخواستم به هرات بروم و خانواده نادیا انجمن را ببینم، اما به من گفتند خانواده انجمن نمی خواهد کسی را ببیند. شوهرش در زندان بود و قصد خودکشی کرده بود، اما نتوانسته بود خودش را بکشد و درحالت کما در بیمارستان بود. این حالتی که یک شوهر در بیمارستان است در حالت اغماء، به من الهام بخشید که این داستان را بنویسم. البته روشن است که این داستان رابطهای با زندگی نادیا انجمن ندارد، ولی همین یک موقعیت که یک شوهردر حالت اغماء است من را به نوشتن داستان سنگ صبور هدایت کرد؛ مستقیم به فرانسه و نه به فارسی.
فکر اولیه برای فیلم چگونه پیش آمد؟
بعد که کتاب جایزه گرفت، تولید کنندگان فیلم با من تماس گرفتند که آن را برای فیلم اقتباس کنند، اما در آغاز خودم به این کارخیلی مطمئن نبودم. فکر میکردم که خودم یک داستانی را نوشتهام و حالا دوباره همان را تکرار کنم که چه بشود؟ ولی با اصرار زیاد آنها و پافشاری «ژان کلود کریر» که میگفت میتوانیم با اقتباس سینمایی این داستان، بعد دیگری به آن ببخشیم، راضی شدم. یک دلیل دیگرهم وجود داشت؛ کتاب سنگ صبور را به فرانسه نوشته بودم. چند ترجمهای که از آن شده بود، چندان رضایتبخش نبودند و خودم هم شخصا نتوانسته بودم این کتاب را ترجمه کنم چون هر وقت می خواستم این کار را بکنم، یک داستان دیگری از آن بیرون میآمد.
فکرکردم این یک موقعیت خوب است که بتوانم همین داستان را به فارسی، این بار در سینما کار کنم. میدانید که در افغانستان بیش از ۹۰ درصد مردم بیسواد هستند و نمیتوانند کتاب بخوانند. سینما بهترین راه رابطه با آنها است. فیلم را ساختم که نه تنها به شخصیتها بعد دیگری بدهم، بلکه بتوانم آن را به افغانستان هم بفرستم که افغانها هم از طریق فیلم، داستان را بشنوند.
آنها چگونه میتوانند این فیلم را ببیند؟ مگر در افغانستان امکان اکران وجود دارد؟
نه، اما از راه اینترنت و دی وی دی میتوانند فیلمها را ببینند. هم درافغانستان و هم درایران، فیلمهایی را که دولت ممنوع کرده، مردم به راحتی از راه دی وی دی و اینترنت تماشا میکنند.
خودت سینما خواندهای. زمانی که رمان را مینوشتی، به تصاویر سینمایی آن هم فکر میکردی؟
اگر به فکر اقتباس سینمایی آن بودم اصلا چنین داستانی نمینوشتم. این که دو نفربا هم در یک اتاق هستند، بیشترموقعیت تآتری است تا سینمایی. اما به هرحال، چون سینما خواندهام، سبک نوشتنم بصری است. به نظرم وقتی نوشتههای قرن ۱۹ «موپاسان» را هم میخوانیم، انگارکه یک فیلمنامه است. «همینگوی» را هم که خیلی دوست دارم، به سبک سینمایی مینویسد. شاید از همینها تاثیر پذیرفته باشم.
حالا که فیلم تکمیل شده و روی پرده سینماست، خودت چه تفاوت عمدهای بین رمان و این فیلم می بینی؟
برای من دو فرزند کاملاً جدا هستند. در فیلم، داستان را یک بار دیگر میگویم و حتی در پایان آن، سرنوشت شخصیت را تغییر میدهم. به شخصیتهای رمان، پوست واستخوان دادم و برای من در فیلم بیشترتاکید روی جسم بود تا داستان. در داستان خواستم که چنین کاری بکنم اما نشد. در داستان هرکاری بکنی نمیتوانی آن گونه که سینما جسم را مطرح میکند، بیان کنی.
شخصیت اصلی به هر حال یک زن است که در یک موقعیت خاص قرار دارد و در یک دنیای مردانه خشن زندگی میکند. آیا داستان و فیلم نگاه فمینیستی دارند؟
نه. من چندان فمینیست یا سکسیت نیستم اما فکر می کنم در وجود هر مردی، زنی نهفته است و در وجود هر زنی یک مرد. برای من بیش از همه، سرنوشت یک زن، سرنوشت یک انسان دریک شرایط خاص اهمیت دارد. آیا چنین زنی در افغانستان میتواند وجود داشته باشد؟ من نمیدانم. هیچ ادعایی ندارم که می خواستم شرایط زن افغان را به شکل عینی بیان کنم و سنگ فمینیسم را بر سینه بزنم. شاید چنین شخصیتی درافغانستان تنها یکی باشد یا دو تا؛ این برای من مهم نیست. داستان، داستان است. حتی میبینم که واکنش خانمهای افغان در برابر فیلم بسیار شدید است، بیشترازمردان!
یعنی علیه فیلم هستند؟
بله.
مجاهدی که در کماست، یعنی به شکلی خواب است، معنایی کنایی برای تو داشت؟
این را دیگر میگذارم برای تماشاگران و منتقدان که هر تعبیری میخواهند داشته باشند. برای من بیش ازهمه، آن مردسالاری بود که در درون زن وجود دارد. این به شکل نمادین در فیلم وجود داشت. این اتاق با رنگ آبی برای من مانند چادر زنهای افغان است. داخل اتاق برای من، درون یک زن است و آن جا یک مرد است که وجود دارد. حتی جسد شوهر در یک حالت فلج و نیمه زنده هم آن جا حضور دارد و بر زن حکومت میکند. اگر زن میخواهد به آزادی برسد، باید بتواند آن مردسالاری را که در درونش هست بکشد. حالا این که این را مذهب به وجود آورده، سیستم اجتماعی، سنتها یا سیاستها، مساله دیگری است.
این روزها سنگ صبور در لندن اکران شده و در جاهای دیگر دنیا هم نمایشهای زیادی داشته است. واکنشها را چگونه دیدی و آیا فیلم هم به اندازه کتاب موفق بود؟
بله. در فرانسه تعداد تماشاگران تقریباً به همان تعدادی بود که داستان را خوانده بودند. جالبتر این بود که کسانی که کتاب را خوانده بودند، نمیخواستند فیلم را ببیند. بیشترتماشاگران فیلم کسانی بودند که کتاب را دیرترخواندند. در امریکا تقریباً سه ماه روی اکران بود و از ایالتی به ایالت دیگر سفر کرد. در آلمان و ایتالیا و همین طور. حدود ۲۵ کشور فیلم را اکران خواهند کرد.
|