یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

حزبی که باید ساخت (قسمت آخر)
نگاهی به مشخصه های اساسی حزبی که
پاسخگویی به الزامات امر " خود رهانی کارگران" را هدف خود دارد


اسماعیل سپهر


• چپ رادیکال نوین و "حزب دفاع از خود رهانی کارگران"، اما مدعی قدرت دولتی نیست و رویای حکومت بر مردم را در سر نمی پرورد. "حزب دفاع از خود رهانی کارگران" نه در هیئت یک حزب سیاسی – قدرتی که بیشتر در قامت یک حزب سیاسی – فرهنگی ظاهر خواهد شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٣ دی ۱٣۹۲ -  ٣ ژانويه ۲۰۱۴


ساختار درونی حزب مطبوع چپ رادیکال نوین
در احزاب کارگری مدعی قدرت سیاسی، ساختار تشکیلاتی حزب، معمولن بر اصل سانترالیسم دمکراتیک مبتنی است. در این احزاب، دستگاه سازمانی حزب در گام اول باید به نیازهای کسب و حفظ قدرت سیاسی پاسخگو باشد و از قابلیت های لازم برای عمل در هیئت یک نهاد اجرایی – مدیریتی برخوردار باشد. در هیئت یک نهاد اجرایی – مدیریتی، وجود سانترالیسم قوی و خوش نظم و انتظام و ایجاد تمرکز جدی قدرت سیاسی – اجرایی در نهادهای مرکزی حزب، امری الزام آور است. حزبی که از تمرکز دستگاه تصمیم گیری و اجرایی برای قرار گرفتن در راس قدرت اجرایی برخوردار نباشد، مدعی جدی برای کسب قدرت دولتی نخواهد بود.

چپ رادیکال نوین و "حزب دفاع از خود رهانی کارگران"، اما مدعی قدرت دولتی نیست و رویای حکومت بر مردم را در سر نمی پرورد. "حزب دفاع از خود رهانی کارگران" نه در هیئت یک حزب سیاسی – قدرتی که بیشتر در قامت یک حزب سیاسی – فرهنگی ظاهر خواهد شد. این حزب اگرچه در یک سوی دعوای قدرت قرار دارد و برای خلع قدرت از بورژوازی، تسخیر قدرت توسط توده ها و سیادت نهادهای خودمدیریتی و خود حکومتی آنها در پهنه قدرت سیاسی می جنگد، اما خود به نیابت از توده ها مدعی قدرت نیست و همچون سایر احزاب و گروه های سیاسی نقش خود را اساسن با هوشمندی و کارآمدی در به چنگ آوردن و حفظ اهرم های قدرت دولتی توضیح نمی دهد. این حزب جنگ طبقاتی را در جنگ قدرتی خویش علیه جریانات بورژوایی کانونی نمی بیند و اراده و عمل خود را جایگزین اراده و کنش آحاد طبقه نمی یابد.

چنین حزبی آشکارا به وجود سانترالیسم قوی و پر صلابت و تمرکز جدی قدرت سیاسی – اجرایی در نهادهای مرکزی حزب نیازی ندارد. این حزب اگرچه بمثابه یک نیروی سیاسی فعال در همه صحنه های نبرد سیاسی و یک نهاد فعال در اجرای پروژه ساخت و ساز نوع ویژه ای از دمکراسی و سوسیالیسم، همچون هر سازمان و نهاد سیاسی مشابه، محتاج حدی از تمرکز اراده، حدی از تمرکزگرایی و حدی از نظم و انتظام تشکیلاتی است، اما به تشکیلاتی آهنین، به سازمانی متکی بر تمرکز بیش از بیش اراده حزبی، به تشکیلاتی مبتنی بر رهبری قدرتمند و چالاک، به سازمانی قائم بر خیل انقلابیون و سیاست پیشگان حرفه ای، به سازمانی مبتنی بر تفوق سانترالیسم بر دمکراسی و در یک کلام به تشکیلاتی توانمند و چالاک برای به دست گرفتن زمام امور جامعه نیاز ندارد.

سانترالیسم دمکراتیک بمثابه ساختار تنظیم روابط سازمانی حزب، تجسم خواست و اراده حزبی برای تسخیر و تسلط بر اهرمهای قدرت دولتی است. در چهارچوب سانترالیسم دمکراتیک ترسیم حد و حدود دمکراسی حزبی به نحو آشکاری معطوف است به پاسخگویی به نیازها و الزامات عروج به عرصه قدرت دولتی و الزامات و نیازهای ماندگاری در صحنه قدرت دولتی. در قاموس سانترالیسم دمکراتیک، گوهر وجودی، جانمایه و محتوی دستگاه تنظیم روابط تشکیلاتی بر سانترالیسم استوار است. در چهارچوب سانترالیسم دمکراتیک، اگر شرایط اقتضاء کند، می توان شعله دمکراسی را تا حد زیادی پائین کشید و بر توانایی حزب برای پاسخگویی به مقدم ترین اولویت حزب، یعنی تلاش هدفمند برای تسخیر و حفظ قدرت دولتی، اطمینان حاصل نمود. پاسخگویی به نیازها و الزامات تسخیر و حفظ قدرت دولتی، اما تضعیف جدی سانترالیسم در سازمان حزبی و کاهش موثر قدرت و اقتدار نهادهای رهبری حزبی ( و بویژه نهادهای مرکزی ) را برنمی تابد. تضعیف جدی سانترالیسم در حزب مدعی قدرت، آشکارا به ناکارآمدی، به پلشتی و به خاموشی شور زندگی و نیروی حیات در همه ارکان حزبی راه خواهد برد و حزب را از درون و بیرون به تحلیل خواهد برد.

سانترالیسم دمکراتیک ناظر است بر تقدم و آمریت نهادهای مرکزی حزب و تبعیت کم و بیش آمرانه پائین از بالا. در سانترالیسم دمکراتیک حدود دمکراسی درون حزبی بیش از آنکه تابعی از خواست و اراده توده حزبی باشد، تابعی است از خواست و اراده عالیترین سطوح دستگاه رهبری حزب.    سانترالیسم دمکراتیک اساسن پلکان ترقی و وسیله عروج نخبگان حزبی ( یا انقلابیون حرفه ای) به عرصه سیاست ورزی و قدرت ورزی است. در چهارچوب سانترالیسم دمکراتیک فضای قدرت ورزی و سیاست ورزی توده حزبی تنگ و دایره انتخاب آنها محدود است. سانترالیسم دمکراتیک درواقع ابزار خلع قدرت توده حزبی توسط نخبگان و فرهیختگان حزبی است. تا آنجا که به تولید و بازتولید سیستم مبتنی بر سیادت و آقایی نخبگان مربوط است، کارکرد سانترالیسم دمکراتیک در درون حزب، به کارکرد لیبرال دمکراسی در مقیاس جامعه شبیه است. در هر دو ظاهرا همه افراد با هم برابرند. در عمل، اما همیشه تعداد معدودی از افراد برابرترند. در حزب و در قاموس سانترالیسم دمکراتیک، نخبگان و فرهیختگان حزبی و در جامعه و در چهارچوب لیبرال – دمکراسی، نخبگان مورد حمایت و پشتیبانی بورژوازی.

آری، سانترالیم دمکراتیک چابکی سیاسی، اراده واحد، سرعت عمل و واکنش سریع، کارایی عملی - اجرایی، سپر دفاعی محکمتر و قدرت تهاجمی کوبنده تری را به حزب ارزانی می دارد. اینهمه، اما تنها به قیمت به حاشیه رفتن قدرت و ابتکار توده حزبی، به قیمت تحمیل نوعی از خود بیگانگی به توده حزبی، به قیمت تثبیت سیادت و آقایی نخبگان بر حیات حزب، به قیمت نهادینه شدن فرهنگ نخبه گرایی و نخبه پروری در حزب، به قیمت دور افتادن حزب از شمار زیادی از ادعاهای اولیه و گرایش آن به تنظیم امور بر مبنای ایده "هدف وسیله را توجیه می کند"، به قیمت گرایش هر چه بیشتر به دفاع از حکومت نخبگان و در نهایت به قیمت هموار کردن راه برای اعمال سلطه حزب و نخبگان حزبی بر آحاد طبقه به کف می آید.

چپ رادیکال نوین و هر مدعی جدی اقتدار سیاسی توده کارگر و زحمتکش و هر سوسیالیست مدعی حکومت شورایی و دمکراسی و سوسیالیسم نوع مشارکتی ( و نه سوسیالیسم نوع روسی، چینی و کوبایی آن ) اما بی تردید به پرداخت چنین قیمتی راضی نخواهد شد. در "حزب دفاع از خود رهانی کارگران"، نه سانترالیسم دمکراتیک، که دمکراسی غیر متمرکز تنظیم کننده حیات درون حزبی خواهد بود. در چهارچوب دمکراسی غیر متمرکز، گوهر و جانمایه ساختار سازمان حزبی با تمرین دمکراسی بیشتر در حیات درونی حزب و با بستر سازی برای قدرت ورزی و اعمال اراده هر چه بیشتر توده اعضاء در همه عرصه های حیات حزبی، تداعی خواهد شد. دمکراسی غیر متمرکز، البته با هر حدی از سانترالیسم و هر شکلی از دستگاه های رهبری مرکزی بیگانه نیست. وجود حدی از سانترالیسم و وجود دستگاه های مرکزی رهبری کننده حزبی، خود جزئی اجتناب ناپذیر از کارکرد دمکراسی در حیات حزبی است. دمکراسی ناظر است بر تنظیم روابط و فعالیت جمعی افراد. دمکراسی ظرف تجسم بخشی به اراده جمعی و شکلی از تمرکز دهی به خواست و اراده جمعی است. در چهارچوب حزب ( و اساسن در چهارچوب هر تشکل معطوف به اقدام عملی – اجرایی ) وجود هیچ شکلی از دمکراسی بدون حدی از تمرکزگرایی و بدون شکلی از دستگاه های رهبری و هدایت مرکزی قابل تصور به نظر نمی رسد. در غیر متمرکزترین اشکال دمکراسی نیز و جود سطحی از دستگاه های مرکزی رهبری الزامی و اجتناب ناپذیر خواهد بود. دمکراسی در واقع تنها با سطحی از خلع قدرت فردی و تفویض سطحی از قدرت افراد به دستگاه های رهبری و یا فرد معین است که به اراده فردی افراد در قالب اراده جمعی توان مضاعف می بخشد.(۱)

در قالب سانترالیسم دمکراتیک در پاسخگویی به نیازها و الزامات استراتژی تسخیر قدرت دولتی و در راستای ایجاد سازمانی برخوردار از دستگاه رهبری چابک، مقتدر، نفوذ ناپذیر و آماده به اقدام برای تسخیر هر چه سریعتر قدرت دولتی، ابعاد خلع ید قدرتی توده حزبی به نحو آشکاری پرعمق و پر دامنه است. در ساختار مبتنی بر سانترالیسم دمکراتیک بهمان اندازه که نقش نخبگان و سیاست ورزان حرفه ای حزبی در همه امور مربوط به حیات حزبی پر رنگ و تعیین کننده می نماید، نقش توده اعضاء در این امور، سخت صوری و محدود و معطوف به اجرای وظایف جاری است. در چهارچوب دمکراسی غیر متمرکز، اما مولفه هایی همچون ایجاد رهبری قدرتمند و چابک، ایجاد سازمانی آهنین و نفوذ ناپذیر، ایجاد سازمانی متکی بر مهارتها و توانمندیهای خود ویژه انقلابیون و سیاست ورزان حرفه ای و مهمتر و مقدم تر از همه، ایجاد تشکیلاتی سفت و سخت و آماده به اقدام برای تسخیر قدرت دولتی، به شاکله و به چهارچوبه های ساختار تشکیلات حزب شکل و صورت نمی دهد. در چارچوب دمکراسی غیر متمرکز آنچه به شاکله و چهارچوبه های ساختار تشکیلات حزبی قوام می بخشد، ایجاد میدانی فراخ برای قدرت ورزی و سیاست ورزی توده حزبی است. ایجاد محیط آزاداندیشی سیاسی و راه دادن به راهگشائیها و خلاقیت های فکری افراد در پیشبرد امر مبارزه و دفاع از امر "خود رهانی کارگران و زحمتکشان" است. ایجاد محیط مناسب برای خو گرفتن و یگانه شدن توده حزبی با فرهنگ خود مدیریتی، فرهنگ شورایی و مهمتر از همه، آموزش و پرورش توده حزبی برای رزم و پیکار بی وقفه در راه ایجاد نظامی متکی بر اقتدار نهادهای شورایی و نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی توده ها ( و نه آقایی و سروری احزب و گروه های سیاسی) و نظامی مبتنی بر دمکراسی فربه و استوار بر گسترده ترین آزادی های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی است. دمکراسی غیر متمرکز، سامانه ای است برای پاسخگویی به نیازها و الزامات ایجاد نظامی مبتنی بر دمکراسی نوع مشارکتی و سوسیالیسم نوع مشارکتی. سامانه ای است برای مقابله با همه اشکال حکومت نخبگان. سامانه ای است برای مقدم شمردن نیازهای توده ای کردن امر سیاست بر الزامات سرنگونی این یا آن دولت بورژوایی. در چهارچوب این ساختار، حزب فرصت می یابد به نحو موثر و جدی با فرهنگ نخبه پروری، با گرایش به اقتدار و سیادت نخبگان بر حیات حزبی و با زمینه های اصلی فرارویی حزب به فرقه ای برای اعمال سیادت و حاکمیت بر طبقه مقابله نماید و توش و توان خود را حقیقتا در راه تحقق امر "خود رهانی کارگران" بکار گیرد. دمکراسی غیر متمرکز، سامانه مناسبی است برای گریز از گرفتار شدن در حریم مغناطیس قدرت و تعهد به مقابله با هر نوع از حکومت نخبگان. سامانه مناسبی است برای تلاش هدفمند جهت ایجاد حکومت نوع شورایی و حکومتی مبتنی بر ساز و کارهای دمکراسی مشارکتی.

دو مولفه مهم و هویتی، ساختار تشکیلاتی متناظر با دمکراسی غیر متمرکز را از ساختار مبتنی بر سانترالیسم دمکراتیک ممتاز می سازد. اول؛ قدرت ورزی گسترده و مدخلیت جدی توده حزبی در سیاست گذاری ها و مدیریت همه عرصه های حیات حزبی، دوم؛ کم فروغی و مهار جدی حدود قدرت ورزی و میدان داری نخبگان حزبی در صحنه های حیات حزبی. برای تضمین مدخلیت وسیع و گسترده توده اعضاء در همه عرصه های حیات حزبی، بکارگیری گسترده دمکراسی مستقیم و اتکاء به تصمیم عمومی در همه حوزه هایی که به اختلال کارکردی و فلج سیاسی حزب راه نمی برد، قطعا ابزاری مطلوب و راه گشا خواهد بود. در کنار بهره بری وسیع از مکانیزم های دمکراسی مستقیم، اما بخدمت گرفتن ساختار تشکیلاتی نوع شورایی، بی تردید با الزامات ایجاد فضا و شرایط مناسب جهت قدرت ورزی گسترده توده اعضاء حزب و با نیازهای بسط و تعمیق هر چه بیشتر مکانیزم های دمکراتیک در حیات درونی آن همخوان تر و سازگارتر است. در سیستم شورایی نمایندگان نه بمثابه نماینده آزاد (Representative)، که بمثابه نماینده مشروط (Delegates) ایفاء نقش می کنند و نمایندگان وظیفه دارند اساسن تابع خواست و آراء موکلین عمل نمایند. بعلاوه در سیستم شورایی بسیاری از مکانیزم های رایج، همچون حق فراخوانی نمایندگان توسط منتخبین و حق انتخاب اعضاء هر نهاد توسط نهاد پائینی، به تضمین حضور فعال توده اعضاء در حیات حزبی و به مهار فعال مایشایی نخبگان حزبی، فراوان مدد می رساند. برای نهادینه کردن فضای مشارکت عمومی و ممانعت از سلطه نخبگان و سیاست ورزان حرفه ای بر ارکان رهبری حزب، در عین حال لازم است با بکارگیری گسترده مکانیزم های دمکراتیک دیگری، همچون محدود کردن دوره حضور هر فرد در هر نهاد انتخابی و انتصابی و اعطاء حقوق و اختیارات بسیار به نهادهای قدرتی پایه و نهادهای قدرتی سطوح پائین و در همان حال محدود کردن حدود اختیار و قدرت نهادهای و ارگانهای مرکزی، امکان چیره گی نخبگان و سیاست ورزان حرفه ای بر حیات حزبی را با موانع غیر قابل عبوری روبرو ساخت.   در این راستا بویژه لازم است که از انتخاب عالیترین نهادهای رهبری حزب توسط کنگره خوداری ورزید و انتخاب اعضاء هر سطح از نهادهای بالایی را به انتخاب اعضاء نهادهای پائینی واگذار کرد و در همه حال امکان کنترل و حسابرسی دائمی و جدی نهادهای پائینی از نهادهای بالایی را ( و از جمله کنترل و حسابرسی جدی نهاد های مرکزی حزب توسط نهادهای زیر مجموعه آنرا ) سهل و امکان پذیر ساخت. حتی اگر بنا به ملاحظاتی مشارکت کنگره در انتخاب اعضاء نهادهای رهبری حزبی را لازم بدانیم ( اگرچه چنین الزامی چندان موجه نمی نماید ) حق کنگره حزبی در انتخاب اعضاء نهادهای رهبری مرکزی نمی باید از در صد کوچکی از نمایندگان نهادهای مرکزی فراتر رود

_ حزب و جنبش
"حزب دفاع از خود رهانی کارگران" با حذف تسخیر قدرت دولتی از اهداف خود، بی تردید در برابر همه احزاب متعارف، حزبی از نوع دیگر است. این حزب در عین حال با فاصله گرفتن از الگوی حزب ایدئولوژیک، با کنار نهادن برنامه ای مطول و معطوف به اصوا آئینی – اعتقادی و جزئیات طرح های اجرایی از جایگاه معمول و متعارف آن در احزاب کارگری دولت گرا و با کنار نهادن اصل سانترالیسم دمکراتیک از کانون و شاکله نظم و آرایش سازمانی خود، بی تردید در حد معینی برخی از خصوصیات و مشخصه های عمومی ساختار نوع "جنبشی" را در خود منعکس خواهد ساخت. بااینهمه، این تشکل کارگری خود را همچنان در قالب "حزب" و نه در قالبی از نوع " جنبش" تعریف می کند.

این تشکل برغم کاربست ساختار سازمانی نسبتن ژلاتینی و معطوف به قدرت ورزی گسترده همه اعضا و فعالین خود، برغم مقابله جدی با نخبه محوری و سیادت نخبگان در حیات سیاسی – تشکیلاتی حزب، برغم تاکید بر تمرکز زدایی از نهادهای مرکزی حزب و برغم کاربست همه مکانیزم های دمکراتیکی که از حق و حقوق اقلیت در برابر دیکتاتوری اکثریت پاسداری می ورزد، همچنان به ضرورت وجود ساختار تشکیلاتی منظم و برخوردار از شکلی از دمکراسی نمایندگی ( دمکراسی نوع شورایی )، به ضرورت اصل قرار دادن آراء و گرایش اکثریت در سیاست گذاری های عمومی حزب، به ضرورت حفظ سطحی از تمرکز گرایی سازمانی، به ضرورت وجود ارگانهای رهبری و به ضرورت برخورداری این ارگانها از سطح معینی قدرت سیاسی- تشکیلاتی پای می فشارد. در واقع، سازمان شورایی برغم انطباق با دمکراتیک ترین ساز و کارهای تشکیلاتی و برخورداری از خصلت ژلاتینی، همچنان شکلی از ساختار تشکیلاتی مبتنی بر اصول دمکراسی ( هر چند شکل فربهی از دمکراسی ) و شکلی از مدیریت مبتنی بر سطحی از سیستم نمایندگی و تفویض قدرت است.

بعلاوه، این تشکل از یک آلترناتیو معین برای فردای سرنگونی دولت بورژوایی و از الگویی معین برای ایجاد سوسیالیسم و ساختار سیاسی متناظر با آن دفاع می کند. این تشکل رسالت اصلی خود را نه در برانگیختن و ایجاد امواج پر قدرت اعتراضی، که در راهگشایی و راهبری و هدایت گری این حرکات و اعتراضات می جوید. دل مشغولی جدی این تشکل سازمانیابی و متشکل شدن هر چه بیشتر آحاد طبقه در نهادها و سازمانهای متعلق به آنهاست. نبض این تشکل نه با آهنگ حرکت بخش های کم آگاه تر صفوف کارگر و نه با همصدایی و همراهی هر چه بیشتر بخش های کم آگاه تر و کم تحرکت تر طبقه با نیروی پیشبرنده آن، که با آهنگ حرکت پیشروترین بخش های آحاد طبقه و با جلب و جذب تعداد هر چه بیشتری از پیشروترین اقشار طبقه به صفوف آن، به تنظیم می آید. شعله زندگی این تشکل در دوره های رکود به سادگی رو به خاموشی نمی گذارد و قطب نمای آن در کوران هیچ تحولی از کار باز نمی ایستد.

این تشکل، البته ایده آل خود را در فرارویی نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی کارگران به نیروی اصلی رهبری و هدایت مبارزه طبقاتی کارگران می جوید و دل در گرو پدیداری موقعیتی دارد که شکوفایی، صلابت و کارآمدی نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی کارگران درعرصه رهبری و هدایت عمومی رزم طبقاتی کارگران، ضرورت ایفاء نقش فعال و تعیین کننده در راهبری و هدایت جنبش مبارزاتی کارگران را، از این تشکل سلب نماید. این تشکل، اما تا سربرآوردن و تثبیت موقعیت راهبری نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی کارگران، از رسالت خود در ایفاء سهم جدی در رهبری جنبش مبارزاتی کارگران بسوی "خود رهانی کارگران"، آنی غافل نمی شود.

اینهمه، این تشکل را از شکل "جنبشی" دور و شکل و شمایل و کارکرد آنرا به مشخصه های عموی "حزب" نزدیک می سازد. جنبش ها وجود نظم و نسق سازمانی معین و مبتنی بر ایجاد نهادها و ارگانهای تشکیلاتی نظام مند را چندان برنمی تابند. جنبش ها غالبن بر متن خواست های سلبی و کمتر اثباتی پا به صحنه وجود می نهند. نبض جنبشها و نیروی ماندگاری آنها بیشتر به سطح آگاهی و برانگیختگی بخش های کمتر آگاه و کمتر برانگیخته آحاد طبقه ( و البته نه ناآگاه ترین و غیر فعال ترین بخش های آن ) متکی است. شعله زندگی و شور حرکت جنبش ها در برابر موانع سخت و در گذر از مقاومت و تعرض خشمگینانه دشمن، گاه کم فروغ می شود و گاه برای دوره ای به تمامی نیرو می بازد. جنبش ها غالبن به سادگی به رهبری کاریزماتیک دل می بازند. جنبش ها گاه به سادگی خود را در جنبش های بزرگ تر مستحیل می سازند و گاه به سادگی هدف گم می کنند.

ضرورت ایفای سهم عمده در آگاهی بخشی، سازمانیابی و هدایت و رهبری نیروی رزم کارگران و زحمتکشان علیه حاکمیت سرمایه داری و علیه سیادت بورژوازی، بی تردید ایجاد نیرویی از جنس یک حزب سیاسی را طلب می کند. "حزب دفاع از خود رهانی کارگران" برغم همه تفاوت هایش با احزاب متعارف و برغم همه مشابهت هایش با برخی از شاخصه های مهم این یا آن نوع از جنبش های کارگری، به نحو قابل توجهی خصو صیات عمومی یک حزب سیاسی را منعکس می سازد. بکارگیری عناوینی همچون "حزب جنبشی" و ترم های مشابه برای چنین تشکلی اگرچه می تواند به درستی به برخی از تمایزات این حزب با احزاب متعارف اشاره داشته باشد اما نباید به ایجاد یک خلط مفهومی خطرناک و انحلال طلبانه راه برد. این تشکل در اساس و تا هنگامی که نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی کارگران به نهادهای اصلی راهبری و هدایت نیروی رزم طبقاتی کارگران فرا نروئیده اند، همچنان خود را در هیئت یک حزب کارگری تعریف خواهد کرد و به وظایف متناظر با حزبیت متعهد خواهد بود.

۱. طرح های تشکیلاتی آنارشیستی که بر انکار هر شکل و هر حد از تمرکز اراده حزبی استوار است، ظاهرن اعتلای آزادی فردی را پی می جویند. این طرح ها، اما با نفی هر شکلی از دمکراسی و هر شکلی از ظهور نقشه مند و سازمان یافته اراده جمعی نه تنها بر ناکارآمدی و بی آیندگی راه می گشایند، که حریم و حدود مطلق آزادی – و بویژه آزادی در مفهوم مثبت آن – را مخدوش و محدود می سازند. اگر همه نتوانند به یک اندازه در دفاع از حریم آزادی خود در برابر دیگران موفق ظاهر گردند – امری که در نبود شکل فربهی از دمکراسی منطقن بعید و عملن غیر ممکن است- ظهور اشکالی از دیکتاتوری و بموازات آن تصلیب و تحدید آزادی اجتناب نایذیر است. آزادی در قالب دمکراسی است که به بیشترین شکوفایی ظرفیتی راه می برد. دمکراسی هر چه فربه تر باشد، دامنه و حدود آزادی فراخ تر خواهد بود. بدون شکلی از دمکراسی، آزادی در بند آنارشی و دیکتاتوری به تور اختناق و اسارت گرفتار خواهد شد.

Ismailsepehr@gmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست