یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سازمانیابی جنبش زنان در ایران :
جزیره های جدا از هم


پیمان نعمتی


• در حالی که بحث پیراموان تفاوت های نظری – دیدگاهی می توانست از ابتدای فعالیت های کمپین در شکل سازماندهی آن تاثیر مثبت داشته باشد اما برای حفظ وحدت و شیفتگی به عمل گرایی، تفاوت های دیدگاهی در پناه "جزیره های جدا از هم" و عبارات کلی و مبهم، پنهان شد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٨ دی ۱٣۹۲ -  ٨ ژانويه ۲۰۱۴


بررسی موضوع اشکال سازماندهی جنبش زنان در ایران در طول دهه گذشته نشانگر پذیرش نظری و عملی ساختار افقی – شبکه ای بعنوان شکل اصلی سازماندهی بخش سکولار این جنبش بوده است. پذیرش این شکل سازماندهی بدون توجه به ویژگی های بومی اجتماعی و فرهنگی و واکنشی شتابزده در برابر تجربه های تمرکز گرایی افراطی سازمان های سیاسی در ایران بوده است.
در برابر نیاز توجه به شرایط بومی اجتماعی ایران و رشد تدریجی از درون ساختارهای عینی سیاسی موجود سازماندهی، پذیرش ساختار افقی – شبکه ای نتیجه رونویسی- نسخه برداری و شیفتگی به الگوهای سازمانیابی غربی بوده است.
همجنین در تجربه عملی دهه گذشته مدل ساختار افقی سازماندهی جنبش زنان بویژه انطباق آن در دوره فعالیت های "کمپین یک میلیون امضا" به روشنی ناکارایی این الگو سازماندهی را نشان می دهد که در نتیجه آن ناهماهنگی نظری و عملی در جنبش زنان گسترش یافته است.
در این نوشته وجود ساختار افقی- شبکه ای در سازماندهی جنبش زنان، تجربه و مشکلات انطباق این ساختار در کمپین یک میلیون امضاء و نقد دیدگاه رونویسی ساختار افقی مدل غربی و عدم توجه به شرایط بومی اجتماعی – فرهنگی ایران، مورد بررسی قرار می گیرد.
(عبارت "جزیره های جدا ازهم " در توصیف سازماندهی جنبش زنان در ایران از هما مداح، آبان ۱٣۹۲ ، گرفته شده است).

پذیرش نظری الگوی ساختار افقی – شبکه ای در سازماندهی جنبش زنان در ایران
نظریه پردازان جنبش زنان دلیل اصلی پذیرش ساختار افقی - شبکه ای سازماندهی را ریشه مردسالارانه ساختار سلسله مراتبی می دانند:
پروین اردلان "کاربست روش دموکراتیک افقی و نقد مناسبات سلسله مراتبی" را بعلت "ساختاری عمودی و به شدت مردسالارانه " آن ارزیابی می کند( اردلان –خرداد ۱٣٨۹).
مریم خراسانی همچنین ساختار شبکه ای را که در تقابل با "گونه سلسله مراتبی با نگرشی مردانه، ساختار سازمان واحد و هرمی قدرت " هستند، قابل پذیرش می داند.
(خراسانی – ۱٣٨٣).
در مجموع پذیرش ساختار افقی بر اساس نفی ساختار سلسله مراتبی در میان نظریه پردازان چنان گسترده است که نتیجه گرفته می شود "مخالفت با ساختار مراتبی در جنبش زنان نهادینه شده است" ( زهره اسدی – تیر ۱٣۹۱).
در بخش سکولارهای جنبش زنان مفهوم ساختار افقی با مختصات زیر تعریف می شود:
ایجاد شبکه های کوچک، غیر رسمی و افقی - رهبریت متکثر، چند رهبری - نفی تمرکزگرایی، سانترالیسم سازمانی - نفی سلسله مراتبی، هیرارشی

کاربست ساختار افقی در تجربه کمپین یک میلیون امضاء
کمپین بعنوان یکی از مهمترین فعالیت های دهه گذشته جنبش زنان در دهه گذشته نمونه ای است که می توان نتایج کاربست ساختار افقی را مشاهده کرد:
تاکید بر ساختار رهبری افقی در حرکت اجتماعی چون کمپین از آغاز یک ارزش شمرده می شد. هدف از این شیوه، برقراری روابط دموکراتیک و نوعی رهبری و سلسه مراتب افقی بود.
(نفسیه آزاد – سوسن کشاورز نیا – شهریور ۱٣۹۲).
هدف سازماندهی در کمپین نفی سلسله مراتب و مناسبات قدرت بود(هما مداح – آبان ۱٣۹۲).
هدف، ساختار شبکه ای افقی در کمپین و اتخاذ روش دموکراتیک از پایین به بالا در کمپین بود
( اردلان-۷).
سازماندهی داخلی کمپین چنین بیان شده است :
"نحوه اجرای این پروژه در فرایند حرکت مورد ارزیابی قرار می گرفت و توسعه می یافت. در ابتدا فعالان جنبش زنان و دیگر علاقمندان کمپین، به جمع آوری امضا و انعکاس رسانه‌ای ابتکارات خود در این زمینه می‌پرداختند، با بزرگ شدن دامنه کار، اضافه شدن شهرهای مختلف به تدریج کمیته‌ها و کارگروه هایی برای پیشبرد کار شکل کرفت . از جمله: کمیته رسانه، آموزش، مستندسازی، مالی، شهرستانها، هماهنگی، روابط عمومی، داوطلبان و سپس کمیته مادران و مردان و همین طور کارگروه هایی چون کارگروه جمع اوری امضا".
(نفسیه آزاد – سوسن کشاورز نیا – شهریور ۱٣۹۲).
"گروه‌های کاری کمپین یک میلیون امضا با چنین درکی از فعالیت جمعی شکل گرفتند، روابط عمومی، آموزش، مستندسازی، انتشارات، و سایت و گروه مالی نخستین گروه‌های کاری بودند اما در روند اجرا ضرورت تشکیل گروه‌های دیگر از جمله گروه داوطلبان مطرح شد.
(اردلان – آذر ۱٣٨۵).

مشکلات انطباق ساختار افقی در کمپین
در دوره ابتدایی چندین ماهه اول فعالیت های کمپین امیدواری و خوشبینی فعالین بر این بوده است که " کمپین اختلافات روشی و نگرشی را به حداقل می رساند.
( اردلان-اردیبهشت ۱٣٨۶).
"در همین مدت کوتاه، بسیار آموخته ایم یعنی کسب تجریه های رنگارنگ، غنایی و متراکم از تمام حوزه های نظری و عملی که احتمالا با طی یک دوره ده ساله می توانستم به آن دست یابیم. از این رو تصور می کنم همه ما می توانیم قدر دان این کمپین باشیم که دستاوردهای بسار فراتر از ظرفیت یک کار جمعی برامان به ارمغان آورده است. در واقع این دوره ی کوتاه تجربه هایی برای کسب چنین گرانبها، چنان بوده که بی اغراق می توانم بگویم "معجزه ای" اتفاق افتاده است" ( نوشین احمدی خراسانی - دی ۱٣٨۵).
اما خوشبینی های اولیه با مشکلات فراوان بعلت گسترش فعالیت های کمپین همراه شد. این مشکلات کمپین چنین بیان شده اند :
"برخی از کمیته ها اذعان داشتند که کمیته های کمپین حکم جزیره های جداگانه ای را دارند و امکان نظرخواهی و مشورت در تصمیم گیریها در جمع وسیع و رو به گسترش کمپین امکان پذیر نیست. بعدها با افزایش اختلاف نظرها نقد هایی مبتنی بر این که فعالیت های کمیته هماهنگی صوری است و برخی از تصمیمات و تعیین سیاستهای کمپین عملا در جاهای دیگری صورت می گیرد، مطرح شد. این امر باعث شد به تدریج صداهای اعتراضی مبنی بر اینکه تصمیم گیریها و گردش اطلاعات در کمپین دچار مشکل شده است، شنیده شود..... اختلافات و بی اعتمادی های حاصل در میان فعالان، در کنار مشکلات امنیتی خارجی روز افزون، انرژی بسیاری از فعالان این حرکت را گرفت و کمپین را به تدریج دچار افول کرد".
(نفسیه آزاد – سوسن کشاورز نیا – شهریور ۹۲).
"عواملی که باعث شد کمپین به رکود برسد، به دو دسته تقسیم می شوند: عوامل درونی و عوامل بیرونی..... وجه درونی خیلی پیچیده است، هرکس نظر خودش را می گوید و زیاد هم موردش حرف زده شده است. فکر می کنم این ماجرا تا حدود خیلی زیادی به نحوه سازماندهی کمپین برمی گردد.... بنابراین برخی از مشکلات مربوط به سازماندهی بود و چیزهایی که به آن فکر نکرده بودیم. اما برخی مشکلات هم پیش آمد که مشکل در رویه ها و اخلاق بود که تعداد زیادی از اعضا در یادداشت طولانی تری(نظرشان را در این مورد نوشتند. در نهایت هم فعالیت کمپین در هر سال محدود و محدودتر شد و یک سیر نزولی طی کرد... من هم شک ندارم که این اختلاف ها، یکی از عوامل اصلی بود. اما خیلی از اختلافات کلیدی هم از دل این سازماندهی نادرست درآمد. ما کمیته ای به اسم کمیته هماهنگی نداشتیم و این کمیته بعدها شکل گرفت. اگر چیزی به اسم کمیته هماهنگی بین همه کمیته ها وجود داشت، افراد تبدیل به جزیره های جدا از هم نمی شدند" ( هما مداح- آبان ۹۲).

نتایج انطباق ساختار افقی در کمپین
درباره نتایج و دستاوردهای کمپین نظرات متفاوت و بخشا متضادی ارائه شده است:
"یکی از مهم‌ترین دستاوردهای کمپین یک میلیون امضا ترویج ایده فعالیت جمعی بدون سلسله‌مراتب و نقد روابط قدرت درون‌گروهی بود" (زینب پیغمبرزاده – مهر۱٣۹۲ ).
"ما در سازماندهی کمپین بی تجربه بودیم. همیشه می گفتیم که سلسله مراتب نباید در کمپین وجود داشته باشد، به جای اینکه سعی کنیم این سلسله مراتب بوجود نیاید. کار خیلی سختی است و ما عملا ناموفق بودیم و سلسله مراتبی که قبلا وجود داشت در اینجا به شکل بدتری تکرار شد" ( هما مداح – آبان ۹۲ ).
"هرچند کمپین توانست بحث حقوق زنان را در کلیه سطوح جامعه مطرح کند و تغییر قانون تبعیض آمیز را به یکی از مطالبات اصلی جامعه تبدیل کند، اما خودش با چنان فراز و فرودهایی مواجه شد که هنوز سرنوشت آن در هاله ای از ابهام و سکوت قرار گرفته است"
(محبوبه حسین زاده – آبان ۱٣۹۲).
"کمپینی که یکی از بزرگترین فعالیتهای جنبش زنان ایران در سالهای اخیر بود. اما شرایط اجتماعی و سیاسی از یک سو و مختصات درونی جنبش زنان از سوی دیگر باعث شده که کمپین به سان پروژه‌ای با اینده و سرنوشت مبهم در ساحت جنبش زنان باقی بماند"
(سایت تغییر برای برابری – شهریور ۱٣۹۲ ).
درباره نتایج سیاسی کمپین بعلت ضعف اساسی عدم تدوین استراتژی های جنبش زنان برخی ها بویژه آنانی که محدویت های سیاسی زندگی در ایران را ندارند اهداف کمپین را تا طرح خواسته های انقلابی و تغییر نظام سیاسی تفسیر می کنند :
"اما کمپین با وجود فعالیت چهره های مرتبط با اصلاحات در آن و با وجودی که از فضای توسعه مدنی دوران خاتمی، خوشه چیده و از بستری مردمی و ثبت شده و قانونی سر بر کشید، وابسته به اصلاحات نبود. خواسته ای که در میان می گذاشت، نمی توانست اصلاح طلبانه باشد. پایان بخشیدن به کل نظام تبعیض بر ضد زنان از نظام سیاسی کنونی بر نمی آید. این نظم چارچوب قانونی خاصی دارد که درمقدمه و متن قانون اساسی اش به روشنی تبیین شده است. کمپین نیز رویکرد و هدفی دارد که کاملا صریح تبیین شده است. کمپین نیز رویکرد و هدفی دارد که کاملا صریح تبیین شده است. این هردو روبه روی هم قرار می گیرند و در برابر هم مثل دو لشگر صف آرائی می کنند. یک لشگر متکی به انرژی مردم است که انتظار دارد به سرعت با آن خود را تجهیز کند و یک لشگر به انواع سلاح سرد و گرم مجهز است و با این وصف نمی خواهد با یک ضربت کار را یکسره کند و در بند آن است تا با بالا بردن تدریجی درجه خطرو ایجاد جو ارعاب، کمپین را در عمل به تعطیل و توقف بکشاند" (مهرانگیز کار- مهر ۱٣۹۲).

نتیجه عملی انطباق ساختار افقی در روابط گروهبندهای جنبش زنان
پذیرش و انطباق ساختار افقی و شبکه ای در کمپین و تاثیر بازدارنده آن بر موضوع هماهنگی نظری و عملی گروهبندی های جنبش زنان را می توان در برخوردهایی دید که متناسب با فرهنگ سیاسی سنتی خارج از کشوری نظرات مخالف خود را تا "هم جنسی" با سیاست های مشابه امنیتی،پلیسی ارزیابی می کنند:
"از خود و ما و شما می پرسم : آیا شایسته تر نیست به بازی های زبانی و مظلوم نمایی های پرسرو صدا پایان دهیم ؟ درست تر آن نیست که از آسمان و ریسمان به هم بافتن برای آن که نتیجه خود را بگیریم دست برداریم و شفاف سخن بگوئیم ؟ شاید یکی از پیچیدگی ها و در عین حال حقارت های زندگی ما در این دوران و در این جامعه همین فضای ریاساز و "فرهنگ تقیه" است که می کوشد از ما چهره های چند شخصیتی بسازد هرچند سرسختی و مقاومت ما در برابر آن هم کم زور نبوده است. در زمانه ای که نان به نرخ روز خوردن "عقلانی" محسوب می شود ، مبارزه پی گیر ، مسالمت جویانه و آرمان خواهانه فعالان جنبش های گوناگون و نیز رویکرد مشارکت جویانه و در عین حال انتقادی جنبش های اجتماعی در برابر زیست فرصت طلبانه مقاومت می کند و پاسخ می طلبد. حتی جنگ قدرت در میان جناح های متفاوت حاکمیت نیز اخلاقیات و ادعاهای جامعه ارزشی را به چالش کشانده و شفاف کاری می طلبد. اکنون برای کسانی که خود را عملگرا می دانند اخلاق جمعی و شفافیت عملی ایجاب می کند اگر نه در پیش که همگام جامعه خود باشند. عدم شفافیت برای استفاده از فرصت انتخاباتی، ابهام گویی و چند پهلو سخن گفتن، از جنس سیاست ورزی های قدرت مدارانه و امنیتی است که به نام مطالبات بخشی از جنبش زنان نام گرفته است" (پروین اردلان – خرداد ۱٣٨٨)

نادیدن شرایط اجتماعی فرهنگی و نسخه بردای ازا لگوهای غربی
زینب پیغمبرزاده (مقاله برابری در بین فعالین جنبش های اجتماعی ،مهر ۱٣۹۲) توضیح کاملی از پذیرش نظری ساختار افقی در جنبش زنان و کمپین ارائه می دهد. او درباره دلایل پذیرش ساختار افقی در سازماندهی کمپین معتقد است که این الگو در دهه ۶۰ میلادی با عروج جنبش های اجتماعی جدید با خصلت مخالفت با سلسله مراتبی و رهبری متمرکز بوجود آمد و تحت تاثیر جنبش های چپ جدید و نقد ساختار سلسله مراتبی بعنوان یک الگوی مردانه در میان فمینیست های غربی مورد پذیرش قرار گرفت.
او در "نمونه ایده آل ساختار بدون سلسله مراتبی" به الگو – آلترناتیو "جویس ویت" در برابر مدل بوروکراتیک سازماندهی استناد می کند. در این نمونه بر موانع فرهنگی، خصوصیات شخصی و اصول اخلاقی تاکید شده است. در استفاده از نمونه جویس ویت برای سازماندهی این موارد فرهنگی تنها با شناخت و در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و فرهنگی بومی ایران می توانند معنا پیدا کنند. به عبارت دیگر عدم در نظر گرفتن عوامل ویژه فرهنگی هر کشور و خصوصیات شخصی و اصول اخلاقی هر فرهنگ خاص ، به معنای کپی برداری ساده گرایانه از الگوی جویس ویت خواهد بود. در نوشته ها درباره تجربه سازماندهی کمپین کمترین توجه به شرایط اجتماعی فرهنگی ایران ،و تاکیدات بر الگوهای و نمونه های نظریه پردازان غربی شده است.
همچنین در الگوی جویس ویت از مورد "تصمیم های اقناعی" میان روابط افراد در سازماندهی استفاده شده است. این مورد که در احزاب سوسیال دموکراسی، چپ جدید و در سیستم های پارلمانی لیبرالی در نظر گرفته می شود بر جلوگیری دیکتاتوری اکثریت ها در برابر اقلیت ها ناظر است. تصیم های اقناعی به منظور جلب نظر اقلیت ها و چانه زنی برای حفظ وحدت جمعی بکار می رود و به عبارت ساده رای اکثریت جمع بعنوان رای کل مطرح نمی شود بلکه اکثریت در چانه زنی و بده بستان با اقلیت بخشی از خواست های آنان را بعنوان نظر کل مطرح می کنند.
نمونه - مدل جویس ویت از سازماندهی تناقضی با ایجاد نوعی مرکزیت - هماهنگی مرکزی ندارد و با درک رایج در جنبش زنان در ایران، گروههای کوچک بی سر و شبکه های سیال غیر رسمی و در مجموع "جزیره های جدا از هم" تناقض دارد.
در حالی که در انطباق عملی الگوهای سازماندهی غربی ساختار افقی بی توجهی کاملی به در نظر گرفتن شرایط اجتماعی – فرهنگی بومی شده است اما در مواد نادری این عدم توجه مورد انتقاد قرار گرفته شده است. فیروزه مهاجر در این باره می نویسد که این الگوهای ساختاری غربی نسخه های آماده تجویز نیستند و می باید موقعیت و شرایط اجتماعی ایران مورد توجه قرار گیرند :   
"... که بحث ساختار بدون نگاهی تاریخی به موقعیت ایران و پذیرش عدم ثبات ساختارها در کل نمی تواند معتبر باشد. از مشروطه تا کنون با توجه به مراحل مختلف تغییر و دگرگونی، و چرا راه دوری برویم، همین دو سه ساله تجربه خودمان و تحولاتی که شاهد بودیم، نشان می دهد که چطور ساختارها، خرد و کلان، در جامعه تابع تجربه و شرایط اجتماعی اند. این شرایط اجتماعی را باید در موقعیت های فعلی دید، باید نظام اجتماعی، نظام قضایی و.... را بررسی کرد" (مهاجر، شهریور ۱٣٨۷).
فیروزه مهاجر همچنین در برابر نسخه برداری بر الگو هایی که حاصل جمع بندی یک شرایط معین در کشوری خاص هستند بر ساختاری که اعتبارش را از تکیه بر "تجربیات کل جنبش های اجتماعی در ایران" می گیرد، تاکید دارد :
"لازم نیست به این مسئله بپردازیم که این الگوها حاصل جمع بندی جنبش های اجتماعی آن دوره هستند و جنبه تجویزی ندارند، و قرار نیست جنبشی اجتماعی خودش را با یکی از این سه الگو یا هرسه تطبیق دهد. یعنی، معمولا عکس این امر اتفاق می افتد. جنبش های اجتماعی با اهدافی و بنا به فرضیاتی وارد عمل می شوند که تابع شرایط خودشان و جامعه مدنی ای است که به آن ها حیات می بخشد. در چند دهه اخیر حوزه ی پژوهشی شکل گرفته که از فرضیات اصلی جنبش های اجتماعی الهام می گیرد و جمع بندی هایی از آن ها به عمل می آورد. این می تواند طی فرایندی به نظریه پردازی منجر شود. اما در هر حال موضوع مورد بحث ما فقط یک جمع بندی است و اعتبارش را از آن جنبش های اجتماعی که در باره شان تحقیق کرده کسب می کند. برعکس آن البته غیر ممکن نیست، یعنی از اعتبار یک جمع بندی استفاده بردن در جنبشی اجتماعی. ولی حالا چرا باید چنین کرد؟ هرچند ساختارها کم و بیش نزدیک به یکی از سه الگو یا هر سه باشند، چرا نمی توان به مصالحه ای رسید و احیانا به ساختار چهارمی اندیشید که ممکن است در این گوشه دنیا بر اساس تجربیات کل جنبش های اجتماعی در ایران شکل گیرد؟ ساختاری نیازمند حاشیه های پهن تر و انعطاف پذیرتر، و متشکل از شبکه های رسمی و غیر رسمی در درون و بیرون خود، که پاسخگوی شرایط مدام در نوسان ناشی از روابط ناپایدار بین ساختارهای خرد و کلان مان باشد" (همان).
در این ارزیابی فیروزه امکان ساختاری رسمی و کلان در برابر ساختاری صرفا افقی و شبکه ای، با توجه به در نظر گرفتن شرایط اجتماعی ایران، وجود دارد و صرف تکیه بر الگوی های غربی جهت انتخاب ساختاری مبتنی بر گروههای کوچک، شبکه های غیر رسمی، در عمل یک رونویسی – نسخه برداری ساده گرایانه از الگوهای غربی معنا پیدا می کند .
در جنبش زنان ایران گرایش نسخه برداری و شیفتگی به الگوهای غربی در بخش سکولار مورد توجه قرار گرفته شده است. گلاله کمانگر درباره این نسخه برداری می نویسد:
فمنیسم ایرانی بیش از آنکه نتیجه‏ی آگاهی جمعی جامعه‏ی زنان باشد محصول همان تقلیدها و کپی برداریهای ویژه‏ در خاورمیانه است. البته این به معنای عدم تغییر سطح آگاهی زنان نیست و به این معنا نیست که هیچ تغییر مثبتی در دیدگاههای زنان به وجود نیامده بلکه به آن معناست که این تغییرات محصول و مرهون جریانهای فمنیستی نبوده و نیست.
(کمانگر – اسفند ۱٣۹۰).

ساختاری مبهم، سیستمی نادرست در کمپین
می توان به یقین نتیجه گرفت که ساختار افقی شبکه ای با " هدف شیوه برقراری روابط دموکراتیک " در کمپین ناکارا و ناموفق بوده است و " سیستمی نادرست بوده که باعث بی اعتمادی افراد به هم شده " ( هما مداح - همان ).
این سیستم با نام ساختار افقی برای گروه های کاری خودش مانند کمیته رسانه، آموزش، مستندسازی، مالی، شهرستانها، هماهنگی، روابط عمومی، داوطلبان، نیاز به هماهنگی مرکزی داشت که این نیاز با درک موجود مرکز گریزی – تمرکز هراسی در جنبش زنان تناقض داشته است.
نیاز به گونه ای مرکزیت جهت هماهنگی گروه های کاری کمپین با تعریف ساختاری افقی
"چند رهبری و گروههای کوچک بی سر" نمی توانست عملی شود. این تناقض به روابط ناروشن فعالین در ساختاری مبهم تبدیل شد. هماهنگی مرکزی می تواند با درک تمرکز گرایی افراطی سازمان های سیاسی با نام سانترالیسم – دموکراتیک در محتوی و شکل متفاوت باشد. این هماهنگی مرکزی نیاز به تجدید نظر در تعریف و مختصات ساختار سازماندهی کنونی افقی - شبکه ای جنبش زنان با توجه شرایط بومی اجتماعی و فرهنگی ایران دارد.

بی توجهی به تفاوت های دیدگاهی
در حالی که بحث پیراموان تفاوت های نظری – دیدگاهی می توانست از ابتدای فعالیت های کمپین در شکل سازماندهی آن تاثیر مثبت داشته باشد اما برای حفظ وحدت و شیفتگی به عمل گرایی، تفاوت های دیدگاهی در پناه "جزیره های جدا از هم" و عبارات کلی و مبهم، پنهان شد.
بارها این تفاوت های نظری با عبارات کلی و مبهم مورد اشاره قرار گرفت : وجود "تفاوت های بسیار" ، "تفاوت در سنت های فکری و مبارزاتی" ، (نوشین احمدی خراسانی- دی ۱٣٨۵) و "رویکردهای ایدئولوژیک رادیکال " ، "باورهای اعتقادی و روشی متفاوت" از نمونه های اشارات کلی و مبهم در برابر نیاز به بحث پیرامون تفاوت های دیدگاهی بوده است.
بی توجهی به تفاوت های دیدگاهی در موارد مهمی به کرنش و باج دهی به "رادیکال ها" شد. عقب نشینی از روش های لابیگری و تقدس و پذیرش نقش و جایگاه اپوزیسیونی اعتراضی جنبش زنان، از دو مورد این کرنش ها هستند .
در حالی که امر بسیار واضحی بود که جنبش زنان علاوه بر روش های اعتراضات مدنی- خیابانی همزمان به روش های لابیگری – نفوذگری در نظام قانونگذاری، هم نیاز حیاتی دارد و این دو مکمل یکدیگر هستند، اما جهت باج دهی به بخش "رادیکال" آگاهانه از روش های لابیگری چشم پوشی و به "تاخیر"انداخته شد:
‎ "می توانیم در یک حرکت عمومی مانند کمپین یک میلیون امضاء لااقل بیشترین تمرکز و انرژی ‎ را بر گسترش آگاهی و کنشگری از پایین بگذاریم و وظیفه چانه زنی با بالایی ها ‎ ‎
را هرچه بیشتر به تاخیر بیاندازیم تا به نیروی اجتماعی قابل اتکایی تبدیل شویم تا با تکیه به نیروی اجتماعی قدرتمندی ، لابی های مان نیز به ثمر نشیند و مانند گذشته با بن بست روبرو نشود" (نوشین احمدی خراسانی – دی۱٣٨۵ )
"تا همین جا هم کارنامه ی کمپین ، نمره قبولی گرفته است. می توانست رفوزه هم شود ولی با کمک نسل پنجمی ها در همین مدت کوتاه عمر پر برکت اش موفق به انجام کارهای زیادی شده است. شاید مهمترین دستامد این چند ماه ایجاد "راه سوم" است یعنی توانستیم از میدان هفت تیر به سراسر ایران ، به کوچه ها و در منازل مردم، به متروها و به همه ی فضاهای عمومی گسترش یابیم. این راه سوم به یقین جای خود را در کنار گزینه های کلاسیک و سنتی ( گزینه های چون گرفتار شدن در لابی گری با قدرت مداران ، و یا محدود ماندن در تجمع های صرفا اعتراضی ) خواهد گشود"(همان).
از دیگر موارد کرنش در برابر "رادیکال ها" بی توجهی به عوامل ذهنی تاریخی بازدارنده ناشی از جایگاه جنبش زنان بعنوان زائده اپوزیسیون بوده است. انگاشت – ایماژی تاریخی ذهنی وجود دارد که "حاکمیت که هر گونه فعالیت اعتراضی را هدایت نیروهای بیگانه تفسیر و باور" می کند، انگاشتی که به یک نیروی مادی تبدیل شده است :
"طبیعی است که تجربیات جهانی جنبش های اجتماعی در سایر کشورها تاثیر گذار بر فعالیت های جنبش های اجتماعی در ایران نیز بوده است و حتی جنبش زنان بسیار از این آموخته ها به کار بسته، با وجود این نمی توان این نکته را نادیده گرفت که تجربه ی عملی یا عمل تجربی فعالان جنبش های اجتماعی ایران در ۱۵ سال گذشته تجربه ای بکر و ناب بوده است. هیچ کشوری تجربیات آماده برای کپی کردن در ایران در اختیار فعالین جنبش قرار نداد. بدیع بودن ابتکارات، آن هم در شرایط سرکوب چنان بود که تا مدتها برای نظاره گران اوضاع ایران باورکردنی نبود نه تنها برای آنانکه هر گام فعالان جنبش ها را عصیان توده های مردم برای سرنگونی رژیم ترجمه می کردند و از این طریق واقعیت خود جنبش ها را انکار می کردند و نه برای حاکمیت که هر گونه فعالیت اعتراضی را هدایت نیروهای بیگانه تفسیر و باور می کردند. همین ابتکارات بود که در جنبش اعتراضی عمومی به کار گرفته شد" (اردلان – خرداد ۱٣٨۹).
جدا از این انگاشت تاریخی و نیاز به تلاش در جهت رفع آن می توان به این واقعیت کنونی توجه کرد که تحلیل گران سیاسی توافق دارند که تغییر نظام – رزیم بدون حمایت سنگین "جامعه بین المللی " همانند لیبی یا عراق امکان پذیر نیست. عدم توجه به این واقعیت و مقابله با آن باعث ادامه انگاشتی در ذهنیت حاکمیت می شود که اعتراضات جنبش زنان بخشی از برنامه سیاسی برای تغییر رژیم با "کمک های بین المللی" است :
"در وضع فعلی تغییر رژیم در ایران بدون حمایت فعال از طرف خارج امکان پذیر نیست. کسی که «تغییر رژیم» را امروز در دستور قرار می دهد محال است بتواند جمهوری اسلامی ایران را برچیند بدون آن که بر یک فشار و حمایت سنگین و فعال از طرف «جامعه بین المللی» متکی شود"( فرخ نگهدار- آذر ۱٣۹۱).
حفظ جایگاه جنبش زنان بعنوان بخشی از اپوزیسون اعتراضی و سکوت مسالمت آمیز در برابر نظرانی که فعالیت های و اهداف جنبش زنان و کمپین را با تغییر نظام و انقلاب اجتماعی مشابه می دانند، بخشی از کرنش در برابر "رادیکال ها" می باشد که باعث ادامه بقای انگاشت بی اعتمادی حاکمیت به ماهیت رفرمیستی اصلاح طلبانه جنبش زنان است.
در نتیجه : تعریف و تدوین استراتژی و برنامه سیاسی هر گروهبندی در جنبش زنان بطور جداگانه و روشنی در تفاوت های نظری گروهبندی ها بوسیله ساختاری از سازماندهی با توجه به ساختارهای عمومی موجود و شرایط اجتماعی – فرهنگی ایران و با ایجاد مرکزی جهت هماهنگی بین گروهبندی ها، می تواند در راستای تلاش در جهت پایان دادن به پراکندگی نظری و عملی کنونی در جنبش زنان در ایران بکار رود.

منایع:

هما مداح - آبان ۱٣۹۲- پایان و یا ادامه کمپین، نیاز به خرد جمعی و اعتماد دارد- سایت تغییر برای برابری
نفسیه آزاد – سوسن کشاورز نیا – شهریور۱٣۹۲ - کمپین یک میلیون امضاء- سایت عصر نو
زینب پیغمبرزاده - مهر ۱٣۹۲ - برابری در بین فعالین جنبش های اجتماعی – تغییر برای برابری
محبوبه حسین زاده – ۱٣ آبان۱٣۹۲- گفتگو با هما مداح – سایت تغییر برای برابری
گلاله کمانگر - اسفند۱٣۹۰- فمنیسم ایرانی چه نسبتی با زنان ایران دارد؟ اخبار روز
مهرانگیز کار- مهر ۱٣۹۲– سیاست های مرتبط با بدن زن - سایت تغییر برای برابری
سایت تغییر برای برابری – شهریور ۱٣۹۲ – مقاله کمپین یک میلیون امضا؛ پرونده‌ای که
بسته شد یا پروژه‌ای که ادامه دارد
پروین اردلان – خرداد ۱٣٨٨ - به نام همگرایی بجای کمپین – سایت عصر نو
پروین اردلان – اردیبهشت ۱٣٨۶- سایت اخبار روز -جنبش زنان در خیابان
نوشین احمدی خراسانی- مرداد۱٣٨۷-   قصه ای از جنس کمپین- سایت اخبار روز
نوشین احمدی خراسانی – دی ۱٣٨۵ - دو سال زندگی با کمپین – -سایت اخبار روز
فرخ نگهدار- آذر۱٣۹۱ - پیشنهاد به آقای ف. تابان – سایت اخبار روز
مریم خراسانی – ۱٣٨٣- زن ایرانی و نظریه های فمینیستی – نشریه نامه
فیروزه مهاجر- پاسخی به مقاله حکومت چند مرکزی/کمپین تک مرکزی- شنبه ۲ شهریور ۱۳۸۷ سایت عصر نو
زهره اسدپور – تیر ۱٣۹۱- گفتگو با «تا قانون خانواده برابر» سایت اخبار روز
پروین اردلان – آذر ۱٣٨۵ -گزارش عملکرد سه ماهه‌ی نخست فعالیت کمپین- سایت اخبار روز
پروین اردلان- خرداد ۱٣٨۹-کنکاش در هویت جنبشی ما ورفتار جنبشی جامعه –سایت عصر نو


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست