القاعده بازوی پنهان امپریالیسم و شاخه نظامی آشکار عربستان-فریبرز ستاری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۹ دی ۱٣۹۲ -
۹ ژانويه ۲۰۱۴
تحرکات خاورمیانه ای امریکا و القاعده عربستان در سالی که گذشت.
پیش سخن :
در این زمانه نئولیبرالیسم دیگر اجرای طرح های عملیات ایجاد آشوب و تغییر حاکمیت های مستقل را به اشکال گذشته اجرائی نمی کند. قبلا اجرای طرح های براندازی بواسطه ماموریت سری نیروهای سیا و در اشکال گوناگون مداخله گرانه جهان سرمایه داری و در راس آن امریکا اجرا می شد. اما امروز اهداف دول سرمایه داری غرب به سبک و روشی دیگر در دستور کار قرار گرفته است. سبک و روشی که دیگر ماموران سیا اجرای اهداف امپریالیستی ماموران اعزامی به کشور موردنظر نبوده، مجریان طرح ها بلوند و چشم آبی نیستند. بلکه جریانات واپسگرای هستند. جریاناتی که برای اهداف شوم غارتگرایانه منابع انرژی کشورهای خاورمیانه توسط کارتل و تراست های نئولیبرالی می کوشند. اینان براحتی قابل شناسائی نبوده چون هم رنگ و هم زبان مردم جامعه مورد نظر آمریکا می باشد. القاعده و سلول های گوناگون نظیر چچنی ، اروپایی، سوری و...از زمره جریاناتی اجیرشدگانی هستند که سیاست جهان سرمایه داری را اجرا می کنند. می کوشند با ایجاد جنگ های قومی، دامن زدن به تفرقه های دینی
اوضاع جامعه را جهت حضور نئولیبرالیسم آماده سازند. تعجب آور نیست که از ۱۹۹۰ تاکنون عربستان وشاخه نظامی اش القاعده می کوشد؛ در کشورهای افریقائی و خاورمیانه از لیبی ، مصر تا سوریه و عراق جای پایی باز کند. شوربختانه خوش خدمتی حکام مرتجع عربستان می رود تا دامنه تروریسم دولتی از طریق بمبگذاری و حمله به مراکز دولتی درمنطقه سیستان و بلوچستان ایران گسترش دهد. حمله به پاسگاه مرزبانی در مرزهای جنوبشرقی ایران اولین عملیات اشکار القاعده بود. زیرا حاکمیت عربستان ایران را عامل شکست استراتژی خود و شاخه نظامی اش القاعده در سوریه میداند.
ورود به اصل سخن :
سال ۲۰۱٣ را شاید بتوان از زمره سالیان پر رویداد دهه اول قرن ۲۱ قلمداد کرد. خاورمیانه در سالی که گذشت شاهد اوجگیری عملیات تروریستی القاعده بود. کمتر هفته و روزی نبود که بمبگذاری و عملیات انتحاری القاعده سبب کشتار مردم بیگناه نگردد. اگر غلو نباشد در آغاز سال نو میلادی نیز روزی نیست که در سوریه ، عراق تعدادی از مردم بیگناه از کودکان ، جوانان ، مردان و زنان در معابر عمومی کشته یا مصدوم نشوند. فراتر از خاورمیانه در تمام رویدادهای خونبار جنگ های قومی، مذهبی در افریقا نیز حضور تروریسم القاعده و سلول هایش غیرقابل کتمان است. نکته مبهمی در حوزه عملکرد جنایت بار جریان مذکور وجود دارد. نگاه به مواضع دول جهانی بیانگر کم رنگ بودن کشتار مردم توسط القاعده بوده تا بیندیشی دول ذینفع به نوعی در برابر فجایع و رویداد مزبور مماشات پیشه کرده اند. وجود مماشات در دستگاه دیپلماسی دول باصطلاح حامی حقوق بشر ترجمان واقعیتی است تا بپنداریم عزم و اراده برای شناساندن عامل ایجاد رویدادها مصمم نبوده و شبهه ناک می نماید. دول طرفدار حقوق بشر و رسانه های باصطلاح مستقل و نهادهای مختلف سکوت را غنیمت دانسته تا از معرفی و مجازات این جریان ضدمردمی خودداری کنند. دول نئولیبرالی بویژه ایالات متحده امریکا نیک می داند که القاعده مامور به اجرای تصمیمات اقطاب سرمایه داری می باشد. تصمیماتی که در چارچوب تامین منافع کارتل و تراست های نفتی و نظامی تدوین گشته و جهت اجرا به القاعده ابلاغ شده است. چشم پوشیدن بر معرفی تروریسم جریان القاعده بیقاعده و سلول های شبیه سازی شده اش را در نمونه خبری می آورم. شوربختانه در روزهای پایانی سال ۲۰۱٣ رویدادهای جهان پر التهابات سیاسی توسط رسانه ای غربی ( رادیو آزاد اروپا ) در ویدئوی دو و نیم دقیقه ای چنین تصویر می شود: « دور دوم ریاست جمهوری باراک اوباما، اصابت سنگ آسمانی به زمین در روسیه، استعفای پاپ بندیکت، مرگ هوگو چاوز، انتخاب پاپ فرانسیس، مرگ مارگرت تاچر، حادثه بمبگذاری در ماراتون شهر بوستون، فروریختن بنای یک کارخانه در بنگلادش، افشاگری های ادوارد اسنودن » بوده و همچنین « درگیری پلیس با معترضان در استانبول ترکیه، کنارگذاشتن محمد مرسی از قدرت توسط ارتش مصر، حمله شیمیایی در سوریه، حمله به یک مرکز خرید در کنیا، تعطیلی دولت در آمریکا، توفان هایان در فیلیپین، توافق همکاری اتمی ایران و مرگ نلسون ماندلا » از جمله خبرهای سال ۲۰۱۳ هستند. در ویدئو دو دقیقه و نیم تمامی رویدادها آمده است. لیکن ازنقش القاعده و سلول های سرطانیش نظیر النصره، ارتش آزادی، جیش العدل و ...هیچ اثری نمی بینیم.
راستی چرا باید نگاه افکارعمومی جهان به سوی القاعده و حامیانش بچرخد. آیا شناساندن دول حامی القاعده در سطح جهان و منطقه برای آمریکا دشوار است؟ ضرورت نگهداری عناصر القاعده در زندان گوانتانامو چیست؟ آیا محاکمه نکردن آنها برای کدام دولت هایی مخاطره برانگیز می باشد؟ پرسش های بالا یک پاسخ بیشتر ندارد و آن برملا شدن نقش موثر آمریکا در تولید ویروس القاعده می باشد. برای آسیب شناسی ویروس القاعده بد نیست کمی به عقبه تاریخ برگردم تا ضرورت شکل گیری و عاملین این تشکل تروریستی را یادآور شوم. بعد از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ در ایران و فروپاشی رژیم شاه ( متحد آمریکا )۱* نظام جمهوری با صبغه دینی تشکیل می شود. در افغانستان که متحد دیگر آمریکا در برابر شوروی بود؛ حاکمیت سلطنتی این کشور نیز دستخوش تحولاتی شد و نظام سیاسی همسو با شوروی شکل گرفت. یادمان هست جابجائی قدرت در کشور افغانستان( انقلاب ثور ) مدلی از کودتا بود که آن را کودتای سرخ نامیدیم. بنابراین تحریکات امپریالیستی بویژه آمریکا در پناه مبارزه ناسیوالیست و دین باوران افغانی در دوران حاکمیت دمکراتیک افغانستان باعث شد تا ضرورت حضور ارتش شوروی در حمایت از انقلاب ثور احساس شود. حضور نظامی ارتش شوروی در افغانستان اشغال نظامی عنوان می شود. اما کودتای علیه حاکمیت مردمی و دمکراتیک نظیر کنگو و شیلی از صفت اشغال نظامی و یا تحریکات امپریالیستی برخوردار نمی شود. دقیقا در مقطع مبارزه جریانات ناسیونالیستی و مذهبی افغان با نیروهای نظامی شوروی است که نطفه القاعده به دستور جهان سرمایه داری، بین آمریکا با دولت عربستان ( تنها متحد آمریکا در خاورمیانه ) پیوند داده می شود. نتیجه پیوند نامیمون رهبر سرمایه داری جهانی با متحد مرتجع آل سعودی را در عملکرد طالبان تاکنون شاهد بوده و هستیم.
در ابتدای مطلب آوردم که در دوران جنگ سرد تحریکات ومداخله در امور حاکمیت ها توسط امپریالیسم به سرکردگی امریکا طراحی شده و سازمان سیا با ناتو شاخه نظامی دنیای سرمایه داری مامور به اجرا بودند. آین نهادهای امنیتی و نظامی بعد از زمینه سازی کودتا و اشکال گوناگون حمله نظامی به کشورهای مستقل؛ را اجرا می کردند. آیا بعد از فروپاشی اردوگاه شرق – سوسیالیسم – باردیگر آمریکا همچنان ناتو( بازوی نظامی ) را برای سرکوب و تهدید کشورها گسیل می داشت؟ عملیات براندازی حاکمیت های مستقل رسوائی های بیشمار برای امریکا به بار آورد. از سوی دیگر آمریکا ناگزیر به پرداخت هزینه های جانی، مالی می شد. بدین ترتیب استراتژیست های جهان سرمایه داری به بدیلی غیر از ناتو و سیا رسیدند. متاسفانه بدیل مورد نظر امریکا ، ویروسی بود که با همکاری و تزریق دلارهای نفتی عربستان گروه القاعده تشکیل شد. هدف سرمایه داری از یک طرف ایجاد مانع در برابر رشد اقتصادی – سیاسی روسیه و چین و از طرف دگر ممانعت با گسترش اندیشه های دموکراتیک بود تا هرگونه حرکت استقلال طلبانه ملت ها را با بدیل بومی مهار و سرکوب نماید. چنانچه در مصر، سوریه و پیشتر در لیبی و هم اکنون عراق و اخیرا روسیه و ایران از عناصر بومی هوادار القاعده بهره می گیرد. آنچه که باعث تدوین استراتژی مزبور شده جز تامین منافع سرمایه داری و آمریکا از رهگذر استفاده از منابع سرشار انرژی فسیلی عربستان نبوده و همچنین حفظ تنها رکن از ارکان متحدین خود می باشد. زیرا تا پیش از انقلاب بهمن ۵۷ و انقلاب ثور ۱۹۷۷ محمدرضاشاه و ظاهرشاه در ایران و افغانستان کمربند سبز سرمایه داری در برابر گسترش خطر سرخ بودند.
بعد از روی کارآمدن دولت حامد کرزای از نظرآمریکا ظاهرا تاریخ مصرف طالبان وابسته القاعده به پایان رسیده بود. بنابراین با انتقال کادرهای رهبری طالبان القاعده ای به عربستان ، قطر و زندان گوانتانامو در صدد برآمد؛ عناصر عمده القاعده در آب نمک خوابانیده وآنان را بعدها برای تحقق اهداف پنهانی گسیل دارد. اهدافی که آمریکا در مقطع اوجگیری جنبش دمکراتیک مردم لیبی، تا حدودی در تونس، مصر سلول های شبیه سازی شده القاعده را وارد صحنه کرده تا در مقابل روند دمکراتیزه شدن جوامع افریقائی قرار داد. آمریکا گمان داشت که القاعده مطیع بلامنازع دستوراتش می باشد و به تعبیر مارکس با تکه استخوان اهدائی بورژوازی قناعت می کند. و لی حمله به سفارت آمریکا در لیبی بعد قذافی دولتمردان کاخ سفید را عصبی کرد. اینکه حمله به سفارت آمریکا در لیبی نظیر حمله به برج های دوقلو در نیویورک بود یا نه؟ ولی خصلت سرمایه و مشرب سرمایه داری حاکی از اصل حفظ سرمایه و گسترش آن بهر شکل غیرانسانی می باشد. هرچند اثبات اینکه گرایش ضدآمریکائی القاعده در رویداد مزبور در لیبی دشوار بوده ولی دشوارتر آن است که احتمال دارد حمله مزبور برمبنای برنامه آمریکا برای تطهیر سیمای غیرانسانی خود بوده باشد. اقدام وحشیانه القاعده در سوریه و اشکال ضدحقوق بشری جبهه النصره و ارتش باصطلاح آزادی اوج وحشیگری را رقم زد. فجایع وحشیانه سلول های القاعده ناشی از مجوز دینی مفتیان عربستان بود که هر مجاهد القاعده زنان و دختران شیعی را غنیمت جنگی محسوب کند. در سوریه بود که آمریکا متوجه شد بومرنگ القاعده به سوی خودش بازمی گردد. شاید بتوان گفت در روند حضور القاعده در سوریه سهم خواهی عربستان برملا شد.
هنگامی که فجایع ضدحقوق بشری و غیر انسانی سلول های القاعده در سوریه به نقطه ای رسید که نسل کشی و جنگ بین مذاهب سنی و شیعی را در راس عملیات اجرائی خود قرار داد و فراتر از آن ثبات اسرائیل متحد استراتژیک آمریکا را تضمین بخشیده بود؛ آمریکا و اسرائیل ترجیح دادند که تداوم حاکمیت بشار اسد سکولار در برابر خطرات القاعده بی قاعده شده به صرفه تر است. از سوی دیگر وقتی افکار عمومی جهان و دول سرمایه داری از طریق رسانه های تصویری مشاهده کردند که نیروی اجیرشده القاعده چگونه قلب هنوز گرم و خون آلود جوان شیعی مذهب سوریه را به دندان می کشد به خود آمدند. ظاهرا امریکا و اسرائیل و تا حدودی قطر دست از حمایت آشکار ودیپلماتیک القاعده کشیدند. ولی عربستان که تا پیش از جنگ درسوریه از القاعده حمایت سیاسی علنی نمی کرد؛ ناگهان به دفاع آشکار و تشویق و تحریک آنها می پردازد. نباید بیندیشیم که پرداخت ٣ میلیارد دلار به دولت بیروت در قبال بازگرداندن جسد ماجد الماجد رهبرسعودی تبار شاخه القاعده در لبنان، نشان از چه دارد؟ آیا آمریکا قادر به مهار و کنترل سلاطین مرتجع سعودی نیست؟ آیا ترس از سقوط حکام سعودی و امکان روی کار آمدن دولت شیعی مذهب در عربستان باعث سکوت آمریک شده است؟ آیا آمریکا نمی تواند نظیر لیبی مدل چلبی سازی و دولت در تبعید را اجرائی کند؟ آیا نئولیبرالیسم جهانی به رهبری آمریکا در برابر حاکمیت کنونی عربستان، آلترناتیو تضمین کننده منافع خود را ندارد؟ احتمال دیگر می تواند این باشد که آمریکا نگران روی کارآمدن حاکمیت دینی مترقی تر و احیانا شیعی مذهب در عربستان روبرو می باشد؛ بنابراین امریکا صلاح خود را چشم بستن بر فجایع القاعده و تحریکات عربستان می داند تا کماکان از منابع منابع نفتی عربستان بطور ارزان استفاده نماید.
نکته ای که کمتر به چشم تحیل گران می آید این است که آمریکا دفع تروریسم القاعده از پیرامون جوامع غربی اقدام موثر و بازدارنده می کوشد. ولی در سرایت ویروس های القاعده به درون کشورهای خاورمیانه و بعضا روسیه و احتمالا ایران و بعدها چین برخورد انفعالی دارد؟ فهم من از انفعال آمریکا آن است که دولتمردان نئولیبرال در پرتو آشوب و کشتار جریان مزبور پیکان چند سویه سیاست تامین منافع خود را در نظر دارند تا کماکان تسلط چپاولگرانه بر منابع انرژی خاورمیانه بخصوص عربستان را حفظ نمایند. پس ما به ازاء حفظ منافع خود به دول مرتجع نظیر عربستان و... تداوم حکومت های ضد مردمی آنها را تضمین کنند. تبعات انفعال آمریکا در برابر گسترش کشتار مردم سوریه و عراق در قالب دامن زدن به اختلافات مذهبی نظیر سنی و شیعی بیشترین امنیت را برای اسرائیل فراهم می سازد. نباید ناهشیاری به خرج دهیم که دامنه تروریسم القاعده تنها محدود به سوریه وعراق خواهد بود. بعد از دفاع دولت روسیه وایران از مردم سوریه که شکست القاعده و استراتژی عربستان در سوریه را رقم زد. حکام عربستان عنان گسیخته و آشکار در صدد بازگشت به موقعیت از دست داده خود می باشند؛ بنابراین آغاز گسترش عملیات بمبگذاری و انتحاری اخیر القاعده در خاک روسیه، حمله به پاسگاه مرزبانی ایران تجلی مادی اهداف عربستان می باشد. عصبیت سیاسی سلاطین عربستان به آستانه ای رسیده تا دولت روسیه را تهدید کرده و صراحتا اعلام کند که تروریست های القاعده چچنی در مراسم برگزاری المپیک مسکو عملیات تروریستی در خاک روسیه را آغاز خواهند کرد. بمبگذاری در مترو وولگاگراد اولین عملیات در راستای آن تهدید بود که با سکوت آمریکا می باید سکوت مزبور را معنای معنادار تعبیر کرد. لیکن همانگونه که دولت روسیه در رویداد سوریه تمام قد در برابر القاعده و عربستان ایستاد. سرانجام در ۶ ژانویه ۲۰۱۴ معاون وزیر امورخارجه روسیه فعالیت دیپلماتیکی را با هدف دفع خطر القاعده در روسیه و خاورمیانه را شروع کرد. در برهه حساس کنونی و اعمال غیرانسانی القاعده بازوی پنهان آمریکا و شاخه نظامی عربستان چه باید کرد؟ آنچه که پیش روی چپ سوسیالیستی قرار می گیرد تبلیغ حول محور مهار، کنترل، طرد و کشیدن نیش سمی افعی القاعده و سلول هایش باید بچرخد و نه حول محور سکوت و بی تفاوتی.
پانویس ها :
۱* - رژیم پهلوی یا محمدرضاشاه بعد از اسرائیل، متحد سرسپرده آمریکا بود که در ایفا نقش تعیین شده توسط آمریکا در مقابله با کمونیسم و شوروی از هرگونه تلاش دریغ نکرد. شاه با تمام نیرو وفاداری به تامین منافع آمریکا را در قالب پیمان سنتو و سیتو نشان داد.
|