سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دو نوشته از میان ده ها نوشته خوب اما...


کوروش گلنام


• در میان همه نوشته های خوب، ۲ نوشته و هر دو در اخبار روز، نگاه و اندیشه مرا بیشتر به سوی خود کشید. یکی از آن مردو آناهید "در جستجوی پایگاه ایران ستیزان" (۱) و دیگری از اکبر گنجی "نامه به آمریکا". (۲) ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱ مهر ۱٣٨۵ -  ۲٣ سپتامبر ۲۰۰۶


 
در میان همه نوشته های خوب، ۲ نوشته و هر دو در اخبار روز، نگاه و اندیشه مرا بیشتر به سوی خود کشید. یکی از آن مردو آناهید"در جستجوی پایگاه ایران ستیزان"(۱) و دیگری از اکبر گنجی "نامه به آمریکا".(۲)
هر دوی این نوشته ها از درون مایه خوب و سود مندی برخوردار بوده و بر مورد های مهمی انگشت گذارده، خواننده را به اندیشه بیشتر در آن چه که به میان آمده بود وا می دارد. مردو آناهید به درستی به کالبد شکافی زمینه پس ماندگی تاریخی مردم ایران، نقش مذهب، ملایان و خرافه های دینی، سستی های خود ما ایرانیان و توجیه تراشی های ما برای پنهان کردن چهره راستین شکست ها و کمبودهای تاریخی خود با سرهم بندی انبوهی از سند سازی، افسانه سازی و تاریخ نگاری دروغین، پرداخته و با قلمی زیبا و شیوا به میان آورده بود. این نوشته ریشه ها ی نابسامانی ها، آشفتگی ها، پریشانی و سردرگمی ها و ناکامی های بزرگ تاریخی مردم و جامعه ایران را هدف خود نهاده است که در چهارچوب این نوشته، آنرا به خوبی نیز انجام داده، و چون سخن از دلی حقیقت جو برآمده است پس بر دل حقیقت خواه نیز نشیند.
نوشته گنجی ولی بر بستر چالش های کنونی جهانی و به ویژه آمریکا با رژیم خود سر و زورگوی اسلامی بر سر مسئله انرژی اتمی پرداخته، با یاد آوری کوتاهی از دوره های گوناگون اندکی پیش و ۲۷ سال پس از انقلاب، کوشش نموده است بنمایاندکه:
۱ ـ جنگ و یورش نظامی به رژیم اسلامی به سود مردم ایران، منطقه و جهان نیست و به سود خشک سران حاکم بر ایران تمام می شود؛
۲ ـ در برابری و رودررویی با این حکومت خودسر، راهزن و گردنکش که تکیه اش بر دلارهای نفتی، رشوه دهی و ترور پروری است، همیشه باید مردم ایران را که نه در بیشترینه خود با این رژیم همگونی و همراهی دارند و نه جنگ خواه و آشوب خواه هستند، در دید داشته و حساب مردم را از این حکومت ننگ و نفرت جدا نموده و در همه برآوردهای خود چشم و نگاه و اندیشه اشان به این مورد مهم باشد.
در نوشته اکبر گنجی که بر نکته های بسیار درستی انگشت نهاده و خطر نطامی گری، یورش نطامی و جنگ بر علیه حکومت ایران و نتیجه منفی تحریم اقتصادی بر مردم ایران را به خوبی بر شمرده است ولی مورد دیگری به میان آمده است که همه این بررسی و برداشت درست و بخردانه را به زیر نشان پرسش کشانده است. با هم به بخشی از نوشته گنجی نگاه می کنیم:
"ممکن و مطلوب آن است که مسائلی که بین دو کشور [آمریکا و ایران] وجود دارد، از راه مذاکره‌ی مستقیم حل شود."
همین جمله کوتاه سایه سنگینی بر همه نوشته اکبر گنجی انداخته و گره بزرگی در همه برداشت های درست او پدید آورده است. اکنون پرسش اصلی این می شود که:
۱ ـ نخست چگونه می شود با رژیمی که تمام ساخت و بنیادش بر دروغ گویی، آدمکشی، زورگویی، سرکوب، آتش افروزی و آشوب گری و پنهان کاری استوار بوده و همچنان هست، کمترین اعتمادی داشت؟
۲ ـ  مگر ۴ سال با این رژیم مذاکره نشده است و سران رژیم اسلامی جز نیرنگ، دروغ پردازی و خرید زمان بیشتر، چیزی به دست داده اند؟
٣ ـ گنجی در پی آمد همآن جمله که در پیش آمد، علنی بودن کامل در مذاکره را خواهان می شود که اگر چنین مذاکره ای با طرف هایی که کمترین اعتماد، اعتبار و مشروعیتی از سوی مردم داشتند و به راستی نمایندگان مردم ایران بودندو زمینه اجرا چنین چیزی وجود داشت، کاملن درست و بجا بود. ولی این حکومت که در همه نزدیک به ۲٨ سال حکومت خود جز کشتار، جنایت، خیانت و بر باد دادن سرمایه های مادی و معنوی مردم ارمغانی دیگر نداشته است (نه که کاری هم نکرده است که هر حکومت دیگری نیز که بود جاده و ساختمان و ..آنچه کمی در چشم بیننده نیشیند، ساخته و کرده بود. حال به چه شیوه و با چه هزینه ها وبه هدر دادن ها که گاه دهها و شاید صد هابرابر آنچه که می بایست هزینه شود بوده است. ولی اگرنگاهی به آمارهای جهانی و ورشکستگی و یا افت شدید تولیدی کارخانه ها، درهم ریختگی واز هم پاشیدگی اقتصاد ایران و پس افتادگی میزان رشد و پیشرفت ایران با برابری حتا با کشورهای تهیدست آسیایی که دلارهای نفتی ندارند بنماییم، آن گاه روشن می شود که این حکومت چه بلایی بر سر میهن ما آورده است.)، به چه اعتبار باید بر سر میز مذاکره با آمریکا نشسته و بخواهد به سود مردم ایران و نه قدرت و حکومت خود گامی بردارد؟ اکنون به همه این بند از نوشته گنجی نگاهی بیاندازیم تا موضوع برای ما روشن تر شده و آنگاه آنرا پی گیری کنیم:
"ممکن و مطلوب آن است که مسائلی که بین دو کشور وجود دارد، از راه مذاکره‌ی مستقیم حل شود. هم به نفع ایالات متحده، هم به نفع ایران و هم به نفع صلح در منطقه‌ی خاورمیانه است که صلح‌طلبان جهان اسلام وجهان غرب  به استفاده از این امکانها رو آورند و این کار را آن چنان علنی و در برابر چشم همگان صورت دهند که کارشکنی جنگ طلبان در این زمینه نه به تشنجهای بیشتر، بلکه به انزوای بیشتر آنها منجر شود. آزادیخواهان ایران مخالف دیپلماسی پنهان هستند. دیپلماسی پنهان به ضرر مردم و مبارزات ما برای آزادی و حقوق بشر تمام می‌شود. ما در این مورد که به هر نوع دیپلماسی پنهان با شک بنگریم، کاملا برحقیم. اگر دولت ایالات متحده‌ی آمریکا در منطقه‌ی خاورمیانه از هر گونه سیاست پنهان اجتناب می‌کرد، به طور اکید از تماس‌گیری با نیروهای مخالف حقوق بشر و پشتیبانی موضعی از آنها (مثلا در افغانستان در دهه ۱۹۸۰) خودداری می ورزید و به منافع جوامع مدنی اولویت می‌داد، اکنون می‌توانست ببالد که سیاست خارجی موفقی داشته است. ما نیز در خاورمیانه راضی‌تر و خوشبخت‌‌تر از اکنون بودیم. جهان نیز کمتر در معرض خطر تروریسم قرار می‌گرفت ." (همه از سایت اخبار روز، آدینه ۲۲ سپتامبر۲۰۰۶)
برداشت از دوری از "دیپلماسی پنهان" و سیاست های نادرست آمریکا در منطقه، کاملن درست است ولی پرسش این است که حکومتی با پیشینه "ج" اسلامی به چه انگیزه و با چه پشتوانه ای برای آینده خود، باید به مذاکره ای روشن و علنی تن دهد؟ اگر رژیم اسلامی می خواست سود مردم ایران را در مذاکره ای آن هم کاملن روشن وعلنی با امریکادر مغز خشک و علیل خود داشته باشد، چه نیازی به این همه بگیر وببند وکشتار و برباد دادن سرمایه های ملی و رشوه دهی به این وآن کشور داشت؟ آیا چنیی کاری از رژیم اسلامی بر می آید؟ آیا اگر رژیم تن به چنین کاری دهد، آن زمان اصولن سخنی برای گفتن در این گفت وگو ها خواهد داشت؟ پنهان کاری، زد وبند پشت پرده، ریشه اصلی حیات این رژیم ننگین است. دست کشیدن از این شیوه، تمام هستی رژیم را به گونه ای جدی در خطر نابودی قرار خواهد داد. دیده اید که ختا نامه هایی که رئیس جمهور فرمایشی به این وآن می نویسد نیز بنا به درخواست او تا مدت ها پنهان مانده منتشر نمی شود چه رسد به زدو بندهای پشت پرده از آن میان همین دیدار تازه فرستادگان مافیای اسلامی با ژاک شیراک که روشن نیست که چه پیشنهاد اسلامی چرب و نرم و داغی به او دادند که او را که چند ماهی پیش حتا گفت که در یورش نظامی به "ج" اسلامی باید بمب اتم بکار برد، یکباره به پشتیبان آنها تبدیل کرد!
اکبر گنجی گرامی می پندارد که از چنین رژیمی با این بی پروایی در واژگونه سازی، پنهان کاری، رشوه دهی، رشوه گیری که همه هم وغمش نیز همه زمان در کوشش برای برنامه ریزی برای نیرنگ و فریب نه تنها بیگانگان که در درجه نخست مردم ایران و حتا همین حزب الله هوادار خود است، این کار بر می آید؟
گفت وگو بر سر اختلاف و تیرگی های میان ایران و آمریکا زمانی باید به شکلی "علنی"و روشن بکار آید که ایران دارای حکومتی مردمی و برگزیده از سوی مردم ایران باشد که سود و بهره ملی مردم ایران، و نه حکومت و قدرت خود، را هدف داشته باشد . آیا برای رژیم اسلامی بسیار ساده تر، پر کشش تر و سودمند تر نبود که نخست در خود ایران چهره انسانی به خود گرفته، دگرگونی های  آغازینی در ایران پدید آورده، حق شهروندی مردم را به رسمیت شناخته، از برج عاج کاغذینی که برای خود ساخته فرود آمده، زندانیان سیاسی و روزنامه های بازداشت شده را آزاد و برای خوداندکی اعتبار پدیدآورده و دست کم این گمان را بیافریند که می خواهد خود را دگرگون نموده وگام در راه وشیوه انسانی نهد، آن گاه به پای میز گفت و گوی روشن وآشکار برود؟ این کار نیز از چنین حکومتی با این پیشینه خونین بر نمی آید چرا که نخستین گشایش اجتماعی، به زودی او را به پرتگاه و سراشیب مرگ می کشاند زیرا تازه آن زمان است که فریاد ها ی دادخواهی ها از زور وستمی که بر مردم ایران روا داشته است اوج بیشتری یافته و بندهای دیگر، یکی پس از دیگری گشوده و شیب و تندی سرنگونی اش را  بیشترخواهد ساخت.
در این زمینه آنچه برای این نگارنده روشن است وبه آن باور دارد، این است که:
الف ـ گفت وگوی آشکار و علنی بر سر مسایل مهمی چون دست یابی به بمب اتم (که با نگرش به داده ها و آنچه آشکار شده است، کمترین دودلی در این باره نمی توان داشت که هدف نخستین و دراز مدت رژیم بوده است و گرنه این همه پنهان کاری و دزدی و پایمال کردن پادمان های جهانی، که خود امضا کنده آن بوده است، چه معنایی داشته و چه نیازی به آن بوده است؟) برای سرمداران این حکومت کمترین سودی در بر نداشته و آنها آگاهانه گام در راه چنین شکست و فروپاشی سیاسی نخواهند گذاشت.
ب ـ  در این باره باید اندیشید که آیا حکومتی که:
ـ چنین جنایت های فراموش نشدنی در حق مردم ایران انجام داده است،
ـ چنین آسیب های جدی به اخلاق جامعه تا مرز نابودی آن وارد نموده است،
ـ چنین با رذیلانه ترین سیاست و روش و با برنامه و دخالت مستقیم برای ماندگاری خود، به پخش مواد مخدر در میان مردم به ویژه جوانان دست زده، اعتیاد و روسپی گری و تباهی گسترده در جامعه را سبب شده است،
ـ  همه پل های پشت سر خود را ویران نموده که خود نیز به خوبی از آن آگاه است،
ـ نیز می داند که سراپایش غرق در خون قربانیان بی گناهانی است که روزی گرفتار دادخواهی بازماندگان آنها خواهد شد و راه بازگشتی وجود نیست؛
می تواند بر سر میز گفت و گو آن هم در راستای سود و بهره مردم ایران بنشیند؟ هر ایرانی که می پندارد چنین چیزی شدنی است، از دید نگارنده در برآوردهای خود گرفتار اشتباه شده است.
این گونه پندارها راهی به حقیقت وآنچه امروز هست و ماهیت حقیقی رژیم را در بر می گیرد، ندارد.  مهر و حس انسان دوستی و بیزاری و گریز از جنگ و خون ریزی از سوی هر کس که باشد، ستودنی است ولی در برابر رژیمی که با هر آن چه رنگ و بوی انسانی دارد در ضدیت ورودررویی قرار گرفته است آیا بهتر نیست که در درجه نخست خواستار بایکوت سیاسی و نفی هر گونه گفت و گو با آن شد؟ از دید نگارنده کوشش می بایست در این راه باشد که این مورد، یعنی رد هر گونه گفت و گو با رژیم، را جهانی کنیم. انگیزه هم بسیار روشن است. امروز دیگر ۴ سال از گفت و گو با این رژیم بر سر برنامه های پنهان اتمی اش گذشته است. پی آمد کار، جز ایجاد مجال های بیشتر برای رژیم اسلامی، گسترش شبکه های آتش افروزی، ترور و ترور پروری آن، پی گیری پنهان وزیر زمینی کوشش ها برای دست یابی به بمب اتم و به مسخره گرفتن همه پادمان هاو قانونهای جهانی وبشری، کمترین سود دیگری نداشته است و هر روز نیز آنها را جری تر و گستاخ تر نموده است. ژست های مسالمت جویانه و یاوه ها ی تازه احمدی نژاد درسفر به آمریکا که حتا یک رگه حقیقی در آن نیست، او که به تازگی" دوست دار همه ملت های جهان" شده است و فکر می کند".. همه ملت ها جق دارند در عزت، دررفاه، در صلح وبرادری زندگی کنند "! تنها همآن مسخره بازی های شناخته شده سبک حکومت اسلامی است. این سخنان از دهان کسی بیرون می آیدکه تا امروز شعار نابودی اسرائیل مهمترین شعارش بوده است! بافته هاو دروغ های احمدی نژاد در سخنرانی ها و گفت وگو هایش در آمریکا ماهیت و درونمایه حقیقی این رژیمی را که باید با آن "مذاکره علنی" کرد، به خوبی نشان می دهد. او در باره مرکز های اتمی ایران چنین گفت(با همآن شیوه و واژه هایی که به کار برده است):
" ما مراکز اتمی امون بازه بازه. اگر به ایران بیایید، شما می تونید برید ببینید. اصلن یک محوطه بازه! دانش آموزا می آن، دانش جوا، استادای دانشگاه می آن، صنعتکارا می آن حتا چوپان هایی که در آن اطراف مشغول چرای گوسفندان هستند از محوطه هسته ای ما عبور می کنند. ما چیز مخفی نداریم (با خنده ولودگی ویژه خودش) . همه چیز ما روشن است. ما نیازی به بمب نداریم..... " او به همین ترتیب همه چیز را وارونه جلوه داد. او با بی شرمی و در حالیکه شدید ترین سرکوب در ایران حاکم است، مردم ایران را تا آن اندازه آزاد دانست که حتا از او شکایت کرده و او را" عدل " کنند! سران حکومت اسلامی می پندارند که در همه جهان چون ایران، از انتشار آزاد آگاهی رسانی درست جلوگیری شده و در همه جای جهان چون در حکومت اسلامی سانسور برپا بوده و مردم جهان از هیچ چیز آگاه نبوده و نمی دانند سران مافیایی "ج" اسلامی به چه کار سر گرم بوده و چه جهنمی در ایران بر پا نموده اند!
 سخن پایانی این است که این رژیم کمترین شایستگی برای مذاکره علنی را نداشته و هرگز نباید کمترین اعتمادی به آن داشت.
 
 
زیر نویس:
www.akhbar-rooz.com ۱ ـ
 
www.akhbar-rooz.com ۲ ـ
 
 
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست