زنان عرب در چنبره حاکمیت اسلامی، مناسبات عشیره ای و خانوده سنتی
گفت و گو با یک زن روشنفکر عرب خوزستان
•
نمیدانم واقعا چطور میشود جامعه راکاملا عوض کرد. روابط راکاملا عوض کرد.مردم را کاملا عوض کرد. فقط این را میدانم که نابرابری و تبعیض و بی عدالتی هست. هم ستم طبقاتی داریم، هم جنسیتی، هم ملی. فقط میدانم که این چیزها حق نیست و نباید تحملش کرد. نمیشود تحملش کرد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٣ دی ۱٣۹۲ -
۱٣ ژانويه ۲۰۱۴
به سختی شناختمش، ولی هنوز هم پرشور و سر زنده بود. او به سادگی مرا شناخت. دست در دست دخترکی داشت. گفتم: خیلی وقته همدیگر رو ندیدیم؟ جواب داد: فکر کنم آخرین بار تابستان ٨۱ بود. اهواز. ورودی دانشگاه چمران. به او گفتم:
آفرین! خوب یادت مونده. قبل از اینکه سر صحبت باز شود پرسیدم وقت داری همدیگر را جای دیگری ببینیم؟ جواب مثبت بود. برای چند روزی آمده بود منزل برادرش در شهر ما. همین زمان کافی بود که بتوانیم گپی بزنیم. متوجه شدم که گذرزمان از سرسختی اش کاسته است اما افق دید و تفکر اجتماعی اش همان است که بود. و همچنان امیدوار به تغییر. با کنار گذاردن حاشیه ها، یک راست رفتیم سراغ همان آرزوی قدیمی: رهایی!
سعیده جان واقعا ممنون که قبول کردی با هم گفت و گو کنیم.
ممنون از تو.
کمی در مورد خودت و زندگیت در عشیره بگو.
من متولد سال ۱٣۵٣ هستم؛ در خانواده ای پر جمعیت. تنها دختر خانه همراه با ۵ برادر. درشادگان چشم به روی این دنیای مردسالار باز کردم. فرقم با هزاران دختر عرب دیگر این بود که امکان درس خواندن برایم فراهم شد. علتش هم این بود که به خاطر موقعیت خاص خانواده به اهواز مهاجرت کردیم و در آنجا به مدرسه رفتم. بعدش هم به دانشگاه رفتم؛ یکی از رشته های علوم انسانی. همین جا بگویم که امکان تحصیل برای من مصونیتی در برابررفتارهای مرد سالارانه و عشیره ای ایجاد نکرد. فقط تا زمانی که تحصیل میکردم در فضای بهتری زندگی میکردم. بالاخص دوران دانشگاه در اهواز. هر چند شرایط آنجا هم باعث مصونیت نشد. دو بار ازدواج کردم. اولین تجربهی زندگی مشترک برای من ضربه مهلکی بود. منطق جاهلیت مسلط بر جامعه عشیره ای عرب را در پیوند آسمانی دختر عرب با پسرعمویش میشود دید. مرا هم با همین رسم کهنه و عقب مانده در نو جوانی به پسر عمویم که معلول جنگی بود فروختند! ازدواج دومم با یک مرد عرب دیگر بود. از همان عشیره. از من ۲۵ سال بزرگتر بود. در دانشگاه استاد من بود. تجربهی دوم زناشویی خیلی طول نکشید. و این کوتاه بودن مسیر زندگی ام را تغییر داد.
بیشتر توضیح بده.
منظورت ازدواجم در عشیره است یا ازدواج دوم؟
همین دومی و تغییر مسیر زندگیت.
سال سوم دانشگاه بودم. تقریبا تمام همکلاسی ها می دانستند یکبار ازدواج کرده ام و این استاد هم که با ما فامیل بوده در گرفتن طلاقم نقش داشته است. به خاطر همین کمک بود که با او ازدواج کردم. بعد از ضربه روحی اول، حالا آزادی های نیم بندی به دست آورده بودم. از آن فشارهای خانوادگی کاسته شده بود. هم به خاطر اینکه از خانواده دور شده بودم و هم به خاطر سن بالای استاد که حوصلهی گیر دادن نداشت. او در محدودهی خاصی البته دگراندیش بود. به من اجازهی کار در بیرون از خانه را میداد. از من نمی خواست که به زور بچه دار شوم. من هم از این دو حق به خوبی استفاده کردم. اما در روابط زناشویی، خانه داری، برقراری ارتباط با دوستان و.... تضادهای حل نشده ای داشتیم. در آن دوره توانستم رفت و آمد داشته باشم؛ چون دو برادرم در اصفهان زندگی میکردند. قضیه تنهایی سفر کردن دیگر تقریباً جا افتاده بود. بعد از مرگ استاد بود که با مرد دیگری آشنا شدم و فضای ذهنی و مکانی ام هم تغییر کرد.
اگر میشود برگردیم به وضعیت زنان در عشیره مجرد یا متاهل ، منجمله خودت.
گفتم که من سالهای زیادی در عشیره زندگی نکردم هر چند که زیر سلطهی قوانینش بودم و هنوز هم تا حدودی هستم. بافت جامعهی روستایی و عشایری اعراب خوزستان به گونه ای است که به آسانی تغییر نمی کند. اما وقتی که با چشم بازتر به زندگی زنان در عشیره نگاه کردم خیلی چیزها آموختم. واقعیت اینست که زنان عرب در روستاها و حاشیه شهرهای کوچک و بزرگی مانند اهواز، آبادان، خرمشهر، دزفول، بستان، سوسنگرد و.... بدترین و دشوارترین زندگی ها را می گذرانند. در نوجوانی به خانه شوهر میروند که شامل من هم که در شهرزندگی میکردم شد. زن عرب در روستا و عشیره از همان ابتدا وظیفهی شوهر داری، خانه داری)پخت و پز، نان پختن، پرورش دام، رخت شستن، تهیه سوخت(، بچه داری )به اندازه یک دوجین(، کار کشاورزی سخت، آوردن آب آشامیدنی از چاه یا نهر را به دوش دارد. به صورت کارگر بدون مزد باید در بنای خانه های مسکونی کاه گلی و بلوکی مشارکت کند. پرستاری از بزرگسالان و بیماران هم هست. اینها کارهای سختی است که زن عرب از صبح تا شب انجام میدهد. زن عرب نقش اساسی در امور اقتصادی دارد اما اجازه و مشارکت درتصمیم گیری ها ندارد. و تازه، بستر آخر شب را هم به آن اضافه کنید. میتوان گفت دولتی تک نفره برای خانواده ای چند نفره!
زنان عرب ابزار خانه داری و بچه زائیدن و کار کشاورزی هستند. جمهوری اسلامی که مردسالاری را رسما مسلط کرد. خود این مساله دست مردان عرب را در تبعیض و سلطه بر زن به مراتب باز ترکرد. زن در جامعه مردسالار عشیره ای نه حق ابراز عقیده دارد و نه حق انتخاب. کلا به عنوان زن هیچ حقی ندارند. چیزی به نام عشق را هم تجربه نمی کنند. چیزی به نام احساس انسانی را نمی شناسند. چیزی به مفهوم دوست داشتن وجود ندارد. زنان حتی برای نزدیکی از شوهرانشان کتک میخورند.
شما حتما فیلم «عروس آتش «. را دیده اید و آن صحنه معروف گفتگوی خالهی فرحان در تنهایی اش.
بله دیده ام. خیلی دردناک و موثر است.
واقعیتش هر وقت راجع به درد و رنج زنان عرب حرف میزنم ناخواسته بغض گلویم را میگیرد....
و مناسبات قبل و بعد از ازدواج در عشیره؟
متاسفانه واقعیت بسیار تلخ است و برای خیلی ها قابل درک نیست. در بین بسیاری ازخانواده ها به خصوص در عشیره، ریشهی سنت و ستم بر زن ضخیم است و هم چنان ضربات سختی به نسل جوان زنان عرب میزند. باعث عقب نگهداشتن نسل جدید میشود. بارزترینش مسالهی ازدواج اجباری دختران در نوجوانی است. تحصیلات، سن، زن داشتن پسرعمو، هم کف بودن دختر و پسر هیچ تاثیری در حکم ازدواج ندارد. در خیلی از موارد دخترانی هستند که حاضر به ازدواج با پسر عمو نیستند و آنان اجازهی ازدواج با شخصی که مورد نظرشان هست را ندارند. به همین خاطر تا آخر عمر مجرد می مانند. جامعه عرب خوزستان جامعه سنتی است و مردم مناقشات و اختلافات خود را بیشتر از طریق سازمان های عشیره ای حل و فصل میکنند. در این میان چیزی بنام حقوق زنان و دختران موردی ندارد.
زن به نقش و جایگاه واقعی خود دست نیافته و حقوق او حتی از قبل هم کمتر شده. زنان حتی در خانواده های مرفه از حق انتخاب همسر محرومند و این حق کماکان از آن عمو زادگان است که برای او همسر تعیین کنند و یا او را تا پایان عمر بدون همسر نگه دارند.
البته این مسئله در جامعه عشایری بختیاری خوزستان هم هنوز وجود دارد.
درست است اما بگذارید یک مسئله را روشن کنیم. یک دختر بختیاری آزاد است با پسر غیربختیاری ازدواج کند. حتی با پسر عرب، اما دختر عرب عموماً نمیتواند با پسر غیرعرب ازدواج کند. در درون سیستم عشیره برای انتخاب همسر اعتقاد بر این است که پیوند دخترعرب با پسرعمویش را در آسمانها بسته اند و در این نظام کهنه عشیره ای، یعنی صاحب امتیاز ازدواج دختر به پسر عمو یا پسرِ پسر عمو یا هر کسی که پیوندی با جد پدری دارد تعلق میگیرد. بدون اجازهی عمو یا پسر عمو یا بستگان پدر، دختر حق ندارد با کسی ازدواج کند. و اگر این رسم زیر پا گذاشته شود نتیجه اش خشونت فیزیکی به شکل قتل ناموسی است و درگیری و آتش افروزی. کافی است پسر عمو یا پسر عموها به خواستگار غریبه یا حتی پسر دایی دختر اخطار کنند و او اصرار ورزد. حتی اگر پدر و مادر و خود دختر هم موافق با ازدواج با غیر پسر عمو باشند، خونها ریخته خواهد شد.
بگذارید اینجا تصویری دهم از چیزی که فکر کنم خیلی ها که در خوزستان زندگی کرده باشند تجربه اش را دارند. شب از نیمه گذشته و مردم در خوابند. ناگهان با صدای جیغ و داد از خانهی همسایهی عربشان از خواب می پرند. صدای تیری شنیده میشود. یا گلولهی آتشی درحیاط خانه تا مسیر کوچه زبانه میکشد. عدهای از درون خانه پا به فرار میگذارند. بعد ازمدتی همه چیز آرام میشود. صبح روز بعد می شنوند که باز هم دختر جوانی خودسوزی کرده یا به وسیله نزدیکان مردش به قتل رسیده است. برای فارس ها خیلی راحت است که با گفتن این حرف تحقیرآمیز و زشت که » وای از این عربهای سوسمار خور « پایشان را کنار بکشند و وجدانشان را آسوده کنند.
البته اگر ریش سفیدان و بزرگان عشیره قدم جلو گذارند میتوانند از این جور وقایع جلو گیری کنند.اما نهایتاً حق «وتو» با عمو زادگان است. حرف آخر را آنها میزنند نه ریش سفیدان. بدون رضایت آنها هیچ دختر عمویی نمیتواند ازدواج کند. این را بگویم که سرمایه داری دارد کار خودش را میکند و در این زمینه هم اقتصاد پولی قدرت خودش را دارد اعمال میکند. اخیرا انعطاف پسر عموها قدری بیشتر شده. اگر پدر دختر و یا خواستگار به او پول هنگفتی پیشنهاد کنند این امکان وجود دارد که کنار بکشد و اجازهی ازدواج دختر با دیگری را )که البته باید عرب باشد( بدهد. حق انحصاری پسر عموها آنقدر سفت و سخت است که پسر عمو حتی اگر متاهل هم باشد میتواند دختر عمویش را به عنوان هوو در گروخود نگهدارد.
ازدواج اجباری در بین عشیره های عرب جنبه های دیگری هم دارد؟
حتما میدانی که ازدواج میان اعراب خوزستان معمولا درون طایفه ای است. یعنی دختر را به غیر طایفه یا تیرهی خود نمی دهند. مگردر موارد خاص. مثلا در یک طایفه برای دختری که میخواهد ازدواج کند شوهر پیدا نشود. فقط در این صورت است که با رضایت اهل طایفه، دختر میتواند با مردی غیر از طایفه خودش ازدواج کند. » فصل» زن هم که داستان خودش را دارد. این را بیشتر در روستاها و حاشیه ها که عقب ماندگی و سنت قویتر است میبینیم.
این وقتی است که یکی از افراد عشیره به هر علتی به قتل رسیده باشد. حتی در تصادف ماشین. در این حالت، ریش سفیدان پا در میانی می کنند و به خانواده فرد کشته شده ازطرف خانواده قاتل دیه «فصل» می دهند. بعضی وقتها پیش می آید که خانوادهی مقتول، »یک یا چند عروس را به عنوان دیه مطالبه می کنند.این غروسان به عقد برادران یا پسر عموهای مقتول در می آیند. دخترانی که در این موقعیت قرار میگیرند و این گونه ازدواج می کنند به شدت زیر فشار روحی و تحقیر قرار دارند و مرتبهی اجتماعیشان در عشیره بسیار پایین است. نه جشنی در کار است، نه مراسمی و نه مهریه ای. اگر شوهر اجازه ندهد باید رابطه شان را با خانوادهشان قطع کنند. فقط در صورتی که پسر بزایند ممکنست دوباره حق و حقوقی به آنان برگردانده شود.
یکی از چیزهای که شنیده ام اینست که در حالت «زن به زن کردن» یعنی مثلاً خواهر و برادری از یک خانواده به عقد برادر و خواهری از خانوادهی دیگر در آمدن، اگر یکی از اینها همسرش را طلاق داد آن دیگری هم مقابله به مثل میکند و حتی اگر ناسازگاری یا درگیری حادی هم با همسرش نداشته باشد او را طلاق میدهد!
درست است. این جور چیزها هم رخ میدهد. تا یادم نرفته این را هم بگویم که نه فقط عربها معمولا به غیر عربها دختر نمی دهند بلکه عربهای شیعه با عربهای سنی هم وصلت نمی کنند. میدانی که اعراب سنی ساکن خوزستان در اقلیت هستند نسبت به اعراب شیعه. یک مورد دیگر هم در جامعهی عرب، ازدواج در میان گروههای شغلی است. یعنی صاحبان مشاغل فقط از میان خانواده های هم شغلان خود شریک زندگی انتخاب میکنند.
یک سنت دیگر در میان عرب های خوزستان، نذر کردن دختر است. یعنی نذر می کنند که اگر فلان کار انجام شد دخترمان را به فلان خانواده میدهیم. این هم یکی از شکل های ازدواج اجباری است که در مناطق عقب مانده تر هنوز وجود دارد. به هر حال ازدواج های اجباری در استان خوزستان مخصوصاً در مناطق روستایی و حاشیه شهرها هم چنان رو به افزایش است. بیشتر آمار طلاق در استان هم مربوط به مواردی میشود که ازدواج اجباری صورت گرفته است.
میگفتی که در چند سال اخیر کار پژوهشی میکردی. از این کار هدف یا انگیزهی خاصی داشتی؟
به خاطر فشار و ضربات مداومی که بر پیکر زخمی زنان عرب )و از جمله خودم( وارد شده، به خاطر فشارهای روحی و روانی در دانشگاه که غیر عربها روی آدم وارد میکردند، به خاطر اینکه مردان غیر عرب فقط به این علت طرف آدم می آمدند که بخواهند با زن عرب رابطهی جنسی برقرار کنند، به حد کافی انگیزه در من ایجاد شده بود! در این سالها سعی کردم به هر شکل شده در برابر جامعه مردسالار مقاومت کنم. فکر کردم اگر تصویر دقیق تری از وضعیت زنان جامعهی عرب خوزستان به دست بیاورم به این کار کمک میکند. فکر کردم میشود بهتر نقش روشنگری را در بین زنان جلو برد. بنابراین راه افتادم و به روستاهای خوزستان سر زدم. سعی کردم روابط را بهتر بشناسم و هم زمان هر جا میشود به مقاومت زنان در برابر سنت های خانوادگی و عشیرتی کم کنم. حقوق فردی و جمعی را تا جایی که می شناسم و امکان دارد را معرفی کنم.
این کار پژوهشی چقدر طول کشید؟
در فاصله سال ٨۴ تا سال ٨٨ این موقعیت را پیدا کردم که در چند شهر کوچک و بزرگ خوزستان تحقیق کنم.
ابزار کار تو برای این پژوهش چه بود؟ با چه مشکلاتی روبرو شدی؟
شروع کارم از شهر شادگان بود، به دلیل بومی بودن و شناخت نسبی که از منطقه داشتم. سعی کردیم بیشتر نیروی خود را روی تهیه پرسشنامه بگذارم. با تجربه ای که بدست آوردم، روش پژوهشی ام را گسترش دادم و از پرسشنامه جلوتر رفتم. شروع کردم به مصاحبه های کنترلی. اول به مراکز بهداشت، مدارس دخترانه محلی، بازارهای سنتی و... سر زدم. موردهای خود را انتخاب کردم و بر طبق همان پرسشنامه شروع به مصاحبه کردم. یک روش دیگر، جمع آوری اطلاعات و آمار از مراکز بهداشت بود. سن زنانی که مورد این پژوهش قرار دادم بین ۱٣ تا ۶۰ سال بود.
حوزه سوالات چه بود؟ میدانیم که مسائل مربوط به زنان بسیار گسترده است.
انواع خشونت و قتل های ناموسی.
بر مبنای چه تعریفی از خشونت جلو رفتی؟
انواع خشونت خانگی به شکل خشونت جسمی، جنسی یا روحی )در هر دوره از زندگی مشترک(. به طور کلی هر نوع بدرفتاری از طرف همسر یا شریک جنسی و یا مردان خانواده پدری. به این نتیجه رسیدم که خشونت فیزیکی و جنسی در مورد زنان عرب شایع و گسترده است. فکر نکنم در میان زنان غیر عرب تا این حد شایع باشد. (۱)
در همین زمینه به نتایج دیگری هم رسیدی؟
با قطعیت نتیجه گیری نمی کنم. چون میتواند پژوهشم خیلی دقیق نباشد. یعنی روش پژوهشی ام ممکنست استاندارد و علمی نبوده باشد. زنان عربی که مورد مطالعه قرار دادم ممکنست واقعا نمایندهی زنان جامعهی عرب نباشند. اما به هر حال خشونت علیه زنان عرب یک درد مشترک است. این را مطمئنم. یک نتیجه دیگر که گرفتم این است که هر چه سطح تحصیلات زنان بالاتر بوده کمتر هدف خشونت قرار گرفته اند. خشونت خانگی نسبت به زنان شاغل خارج از خانه کمتر اعمال شده؛ شاید هم به این خاطر که در طول روز ساعات کمتری برای کتک خوردن برایشان باقی میماند!
البته این را هم میدانم که خشونت خانگی در مورد کلیهی زنان جامعه انجام میگیرد و عواملی مثل سطح سواد، وضعیت اقتصادی و اجتماعی، و ملیت جلو وقوع آن را نمیگیرد.
قتلهای ناموسی را نگفتی؟
در بین عشایر خوزستان به خصوص در بین عربها قتل های ناموسی مرسوم است. هنوز هم فرهنگ مسلط بر عشیره است. اگر دختری در محکمهی ریش سفیدان عشیره محکوم شود، اجازه قتلش داده خواهد شد! قاتل یا قاتلین هم به هیچ عنوان محاکمه نخواهند شد، زیرا خانواده دختر پیشاپیش رضایت خود را داده است و شکایت نخواهد کرد.
به ندرت اتفاق میافتد که در این ارتباط، پسر را مجازات کنند. یعنی فقط دختر» لکهی ننگ » است. حتی سوء ظن می تواند به قتل دختر بینجامد. حتی اگر دختر قربانی تجاوز باشد » لکهی ننگ « به حساب آید و کشته شود.
از وضع اجتماعی زنان عرب حرف زدی اما نقش اقتصادیشان چیست؟
کافی است در شهرهای بزرگ و کوچک خوزستان به محله های معروف سری بزنید. در شهراهواز در پیاده روهای خیابان نادری و عامری یا بیست و چهار متری اغلب دست فروشان )سبزی فروشان، ماهی فروشان، خرما فروشان و خرده ریز فروشان و...( زنان زحمتکش عرب هستند. این زنان به تحتانی ترین بخش کارگران و زحمتکشان تعلق دارند. در بقیهی شهرهای خوزستان مثل شادگان، آبادان، خرمشهر، دزفول و شوش و سوسنگرد و... هم همین وضعیت بر قرار است. اغلب این زنان زحمتکش به همراه مردان عرب اجبارا به کارهای نیمه تخصصی و فاقد تخصص اشتغال دارند و در لایه های پائینی جامعه شغلی استان خوزستان قرارمیگیرند. زنان عرب روی زمینهای شادگان و حمیدیه، شوش، دارخویین و.... دوشادوش مردان کار میکنند. به شهرها هم نگاه کنی می بینی که در مدارس و درمانگاهها و بیمارستانها مشغول کارند. البته درصد اشتغال زنان عرب در اینجور جاها کمتر از زنان غیرعرب است. در واقع هر چه شغلی تخصصی تر باشد بیشتر دست اقلیت غیر عرب یا مهاجران است. در این ستم «قومی»آشکارا چهرهاش را نشان میدهد.
وضعیت سواد زنان عرب چگونه است؟
زنان عرب یا بیسواد هستند و یا اصلا فارسی نمیدانند. چون امکان تحصیل به هیچ زبانی را نداشته اند.( این نسبت در روستاها بیداد میکند.) (۲)
آیا در خوزستان زنان عرب سازمان صنفی یا مدنی و کلاً سازمان یا انجمن خاصی دارند؟
من در تجربه چند ساله ام نشانی از هیچ سازمان یا انجمن صنفی یا سازمان خصوصی برای زنان عرب ندیدم. حتی NGO های موجود (شبه دولتی و خصوصی) که وجود دارد توسط مردان و زنان فارس اداره میشود. با زنان عرب هیچ گونه ارتباطی نمیتوانند برقرار کنند. ازطرف دیگر اصولا اجازه فعالیت مدنی به زنان عرب داده نخواهد شد. چون از نظر دولت نباید به زن و مرد آگاه عرب اجازه ارتباط منسجم با مردم عرب داده شود. وقتی انجمن یا سازمان اجتماعی زنان نداشته باشی، چگونه میتوانی در محله ها و روستاها با مردم ارتباط برقرارکنی؟ یا چطور میشود فکرهای خرافی را از مغز مردم پاک کرد؟ یعنی عملا فعالیت زنان عرب درچارچوب تشکل های صنفی یا انجمن ها ممنوع است. اما شما به صورت فردی میتوانید فعالیت داشته باشید. میخواهم بگویم که این ممنوعیت ها یا مانع تراشی ها دلیل نمیشود که زن یا مرد آگاه عرب برای رفع عقب ماندگی جامعهی عرب تلاش نکند.
به راه تغییر هم فکر کرده ای؟
من به شخصه راهش را بلد نیستم. نمیدانم واقعا چطور میشود جامعه را کاملا عوض کرد. روابط را کاملا عوض کرد. مردم را کاملا عوض کرد. فقط این را میدانم که نابرابری و تبعیض و بی عدالتی هست. هم ستم طبقاتی داریم، هم جنسیتی، هم ملی. فقط میدانم که این) چیزها حق نیست و نباید تحملش کرد. نمیشود تحملش کرد.) (٣)
سعیده جان باز هم به خاطر وقتی که گذاشتی تشکر میکنم.
توضیحات "آتش"
(۱) بعضی تحقیقات اجتماعی مربوط به امور زنان نشان میدهد که در ایران حدود ۲۵ درصد خشونت ها بر زنان عرب در رابطهی جنسی صورت میگیرد. حدود ۴۰ درصد شکل خشونت روانی به صورت تحقیر و سرکوفت زدن و فحش دادن و امثالهم است. بقیه، خشونت جسمی است. بالای ۵۰ درصد خشونت ها از طرف مردانی اعمال میشود که بین ۵۰ تا ٨۰ سال سن دارند . ۴۰ درصد از طرف مردانی است که زیر ۲۵ سال دارند. یعنی مردان عرب هر چه سنشان بالاتر میرود با زنان خشن تر رفتار می کنند .
(۲) تحقیقات نشان میدهد که ۹۰ درصد از زنان عرب خوزستانی بالای ٣۵ سال بیسوادند. این نسبت در اهواز به ۹۵ درصد میرسد؛ در شادگان به حدود ۱۰۰ درصد. ۶۵ درصد از زنان عربی که زیر ٣۵ سال دارند بیسوادند. فقط چیزی حدود ٣۵ درصد زنان عرب خوزستان فارسی بلدند.
(٣) آمار نشان میدهد که جمعیت مردم عرب در استان خوزستان بیش از ٣ میلیون نفراست. ٣۵درصد جمعیت اهواز عرب هستنند. از۲۵۰ هزار جمعیت ماهشهر ۱۰۰ هزار نفرشان عربند. حدود یک سوم تهیدستان و حاشیه نشینان شهرهای خوزستان را عربها تشکیل میدهند. در عین حال، نرخ بیکاری بین عربها به ۵۰ درصد میرسد. امکانات بهداشتی درمناطق عرب نشین پائین تر از بقیه نقاط استان است. بیسوادی یا کم سوادی همه گیر است.
بیش از ۹۰ درصد دستفروشان اهواز که حدودا ٣۰ هزار نفرند عرب هستند. بخش بزرگی ازاینان را زنان تشکیل میدهند. زمانی که طرح توسعهی نیشکر را در استان خوزستان به اجراء گذاشتند حدود صد هزار عرب از زمین های اجدادیشان کنده و آواره شدند. حاشیه های عرب نشین به مرکز بیکاری و فقر و اعتیاد تبدیل شد. امروز از ۴۰ هزار معتاد استان ٣۰هزار نفرشان عربند. در حالی که عربها ۶۶ درصد جمعیت خوزستان را تشکیل میدهند، فقط ۶/۶ درصد ظرفیت دانشگاه چمران اهواز در اختیار جوانان عرب است. در برابر ۲۰ نشریهی فارسی زبان که در خوزستان چاپ میشود فقط یک ماهنامهی دو زبانهی عربی فارسی وجود دارد.. در اهواز حتی یک ناشر کتاب به زبان عربی هم وجود ندارد، مجوزش را نمیدهند
منبع:نشر آتش
|