تکیده حال تر، از برگِ زردِ پائیزم
کریم سهرابی
•
تکیده حال تر، از برگِ زردِ پائیزم
غریبِ شهرِ درختم ، ولی نمی ریزم
در آن دو، راهه، که روزی جدا شدی از من
نشسته، چشم به راهِ عبورِ شبدیزم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲٨ دی ۱٣۹۲ -
۱٨ ژانويه ۲۰۱۴
استاد گفت: گلاب ! " تو باید برَوی"
نقطه ی ملاقاتِ ما " سیب " است
تو با تجربه ی آن به زمین
و من با پرهیز از آن
به آسمان می روَم
بعد، با تأسف
از شیخ های صنعان گفت
که وقتی با دخترِ ترسا ، رو به رو می شوَند
می فهمند لایقِ خوک بانی اند
---------------------------
تکیده حال تر، از برگِ زردِ پائیزم
غریبِ شهرِ درختم ، ولی نمی ریزم
در آن دو، راهه، که روزی جدا شدی از من
نشسته، چشم به راهِ عبورِ شبدیزم
تو، سیب خورده، چه دانی ؟ چه می روَد بر من
منی ، که سعیِ قبولِ نمازِ پرهیزم
فقیه بودم و عشقِ تو خوکبانم کرد
از این معامله ، هم شاد ، هم غم انگیزم
اگر دو باره ببازم، سه باره خواهم باخت
من آن نِی ام که ز پای قمار بر خیزم
شبی به خلوتِ یاغی " گلابِ " ناب آمد
هنوز غرقِ " گلاب " ام ، عبیر آمیزم
کریم سهرابی-کالیفرنیا، برای والنتاین ات.
|