ما هم دموکرات میشویم
اجلال اقوامی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲ مهر ۱٣٨۵ -
۲۴ سپتامبر ۲۰۰۶
-۱ مشکل رسیدن به دموکراسی در کشورهای جهان سوم آن چنان پیچیده و مشکل شده است که برای رسیدن به آن ضروری است با موانع آن آشنا شویم. جهان غرب پس از دوران رنسانس فرصت آن را یافت تا به تدریج برای پشت سر گذاشتن موانع دموکراسی و نیل به آزادی، اغتشاش اجباری دوران شروع دموکراسی را پیش سرگذارند و به حکومت دموکراسی تداوم بخشند .
اگر ارتباط بین مردم، جامعه مدنی و ساختار حکومت مبتنی بر صراحت و شفافیت باشد آن چه که فراهم میشود تقویت رضامندی مردم و کارآمدی حکومت است. منبع عمده قدرت در عهد قدیم و دوران معاصر، دولت ملی محسوب میشده، ولی در روزگار جدید به دلایل عدم تناسبی که در بعد دولت پدید آمده است، این منبع در بسیاری از زمینهها به نفع سرچشمه بالاتری کنار رفته و از اینجاست که به سوی توافقهای بین المللی، نهادهای بزرگ جهانی گام برداشتهایم و اندازه دولت ملی کاهش یافته است. مشروعیت یک نظام سیاسی همان ارزشمندی آن است، به این معنی که آن نظام مبین اراده عمومی است. چنین نظام سیاسی واجد حق حکمرانی است و توقع دارد که مردم از قوانین و مقرراتش اطاعت کنند. مشروعیت، متضمن توانایی نظام سیاسی در ایجاد و حفظ این اعتقاد است که نهادهای سیاسی موجود مناسبترین نهادها برای جامعه هستند. همه دولتها، صرف نظر از ایدئولوژی، خواهان آنند که قدرتشان را مشروع تلقی کنند. بنابراین مشروعیت سیاسی یک امر مشکک بوده و دارای مراتب عدیدهای است .
۲- از نظر نگارنده بزرگترین مشکل دموکراسی در ایران مردم هستند، بهتر بگویم دموکراسی در این مملکت توی یک چرخه یا به قول فلاسفه دور تسلسل افتاده است. برای استقرار دموکراسی مردم باید آگاهی پیدا کنند و برای آگاه شدن نیاز به رسانههای آزاد هست و برای دانستن رسانههای آزاد باید دموکراسی برقرار شود. این گره، در جوامع دموکراتیک به هر حال از جایی باز شده است، اما به نظر میرسد در برخی کشورها این گره از چند ین گره کور ساخته شده است. دموکراسی یک فرآیند یا یک طیف است. ما بسیاری از کشورهای را داریم که در میانههای این طیف قرار دارند. آنها یک فرآیند دموکراتیک را آغاز میکنند و بسته به شرایط سیاسی، اجتماعی و... با سرعتهای متفاوت بیش میروند. اینها هم در شرایطی است که در این میان حوادث ملی و جهانی، این فرآیند را مختل نکند. این اتفاقی است که بارها برای ایران افتاده است .
٣- نخستین گامهای دموکراسی را صد سال بیش از این و زمانی برداشتیم که فرهنگ رفتهها لفظ مشروطه را وارد فرهنگ سیاسی ایران کردند. درد عمده دموکراسی در این مملکت این است که همیشه دورههای آزادی با دورههای ناامنی و فقر عجین بودهاند .
پس از مشروطه، اوضاع آنچنان شد که مردم بارها آرزوی پیش از آن را کردند .
زمانی که شکمشان سیر بود و نگران جانشان نبودند. از آن بدتر آن که دورههای نا امنی، همیشه با آمدن چکمه پوش دیکتاتوری به امنیت و آرامش ختم میشد .
به این ترتیب، مردمی که از آغاز هم به درستی نمیدانستند مشروطه چیست و اصلاً با مفهومی تحت عنوان دموکراسی آشنا نبودند، بر اثر تجربه این نتیجه رسیدند که دموکراسی مساوی است با ناامنی و گرسنگی و آن چیزی که روشنفکران از آن تحت عنوان جهنم دیکتاتوری نام میبرند حداقل یک نان راحت است که از گلوی خلق خدا پایین میرود. به این ترتیب است که برای اکثریت این ملت دموکراسی، آزادی و شعارهایی از این قسم آهنگی گوش نواز ندارند. شاید به نوعی بتوان گفت تجربه ایران در زمینه دموکراسی خواهی در جهان منحصر به فرد است به همین دلیل است که امروز با وجود این که صد سال از آغاز این روند در ایران میگذرد ما همچنان در میانههای طیف دموکراسی هستیم .
خود آگاهی به شهروند جامعه مدنی امکان میدهد میان شکل و معنای دموکراسی، میان شعار و شعور و میان هدف و وسیله تمیز بدهد و مجذوبصورتهای مسخ شده نگردد. درک جریانات و فرآیندهای دموکراتیک در زندگی اجتماعی و ساختارهای متنوع سیاسی، حکومتی، اقتصادی، و... مستلزم آگاهی نوع، انسان به سرنوشت و غایات خویش است بدون آن، میان او و نهادهای رنگارنگ شکاف میافتد و نوعی بی تفاوتی، بی میلی و سرخوردگی به مشارکت و مداخله در سرنوشت خویش به وجود میآید بدیهی است که در چنین فضایی دموکراسی هیچ معنا و مفهومی نخواهد داشت عنصر آگاهی و خود آگاهی از مسیر مبادله اندیشه و تعاطی افکار در محیطی امن، انسانی و اخلاقی بروز و تجلی پیدا میکند. راهی را آغاز کردهایم که هر از گاهی پس رفتهایم و باز به سمت جلو حرکت کردهایم. ما مردمی داریم که هنوز نسبت به دموکراسی، مواد لازم آن و دیگر مواد مربوطش در فقر آگاهی به سر میبرند. لذا نباید انتظار داشت یک شبه دموکراسی در این مملکت سایه گستراند. به بیان بهتر، ما هنوز در حال دموکرات شدن هستیم. بالاخره روزی هم میرسد که ما هم دموکرات شویم .
به هر حال قصه ما و دموکراسی، آزادی، نان، مسکن و... هنوز هم ادامه دارد. مهم این است که در دورههای گوناگون تاریخ سیاسی ایران فرهنگ دموکرات بودن در تودههای مردم شکل نگرفته است و این خود یکی از عوامل اصلی ناکامی استقرار دموکراسی در این مملکت بوده است. دل خوش کردن به این که در محفلهای روشنفکری بحثهایی از قبیل دموکراسی و جامعه مدنی در جریان است و مردم نیز نخبگان دل مشغول به این مفاهیم هستند، سرابی بیش نیست، پس باید چارهای اندیشید، و آن هم پیوند روشنگر جهالت با مردم است، تا این دور تسلسل ما را به هان نقطه آغازین نکشاند .
|