سخنرانی درنشست چالشها و چشمانداز فعالیت مدنی زنان
چالش های پیش روی حرکت ها و تشکل های زنان
دلارام علی
•
بحث نسبت با حاکمیت یا درمعنای دیگرنسبت با قدرت خود همواره از چالش های مطرح درونی در حرکت های جمعی زنان نیز بوده است. به هر روی به نظر می رسد که این چالش نه تنها در دو دهه ی گذشته که همچنان یکی ازچالش های مهم و تاثیرگذاربرفعالیت های جمعی زنان است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۹ بهمن ۱٣۹۲ -
۲۹ ژانويه ۲۰۱۴
از آغاز فعالیت های جمعی مرتبط با حقوق زنان در ایران چند دهه می گذرد و این فعالیت ها به فراخور فضای موجود در هر دوره شکل و شمایلی متفاوت به خود گرفته است. محافل کوچک و خانگی زنان، نشریات زنان، سازمان های زنان، کارزارها و کمپین ها، شبکه های بزرگ و کوچک فعالان و .. همگی از اشکال مختلف فعالیت جمعی در طول این سال ها بوده که بعضا با چالش هایی نیز مواجه شده است.
اگر نخواهیم خیلی به عقب بر گردیم و به سابقه ی فعالیت های زنان در دو دهه ی اخیر بسنده کنیم عمدتا با دو دسته ی کلی از چالش ها مواجه می شویم که به نظر می رسد تشکل ها و حرکت های زنان همواره با آن مواجه بوده اند. چالش هایی که در درون آنها پدید آمده و چالش هایی که با بیرون از خود داشته اند.
آنچه در این نوشته مورد نظر است نه واکاوی جزییات هر یک از چالش ها، که صورت بندی کلی آنها با نگاهی به آموخته های گذشته به منظور شناخت واقع بینانه تر از موقعیت هایی است که گاه ما را به اشکال جدیدی از فعالیت رهنمون کرده و گاه تا بدان جا پیش رفته که بی عملی جمعی مان را در پی داشته است. تکرار برخی از این چالش ها در دوره های مختلف نشان می دهد که شاید همچنان بسیاری از آنها در آینده نیز پیش رویمان قرار گیرند.
۱- چالش های درونی
زمانی که صحبت از فعالیت جمعی به میان می آید مواجهه با انواع چالش ها جزء اجتناب ناپذیری از ان است. چرا که عموما در حرکت های جمعی افرادی با انگیزه های مختلف، رویکردهایی متفاوت، از سنین گوناگون و با تجربه های زیسته ی متنوع گرد هم می آیند و همین امر گاه تصمیم گیری و اقدام در آن جمع را با چالش مواجه می سازد.
نگاهی به تشکل ها و حرکت های زنان در سال های گذشته نشان می دهد که آنها نیز کم و بیش با چنین چالش هایی رو به رو بوده اند که گاه در مواجهه با آن ساز و کارهای متفاوتی را برگزیده و گاه نیز تنها زمان را برای عبور از برخی آنها به یاری گرفته اند. در ادامه به برخی از این چالش ها اشاره خواهد شد.
۱-۱- جمع های کوچک همفکر یا جمع های بزرگ با تفکرهای متنوع
با نگاهی گذرا به فعالیت های جمعی حوزه ی زنان با دو رویکرد عمده در تشکیل جمع ها و گروه ها مواجه می شویم. یکی رویکرد معطوف به گرد هم آمدن افراد همفکر و همسو در عمل و دیگری تشکیل جمع های بزرگ با تفکرهای متنوع.
رویکرد اول به دلیل ماهیت آن که تمرکز بر همفکری و هم سویی است طبیعتا در ابتدا تعداد کمی از افراد را در بر می گیرد و تا حدودی حالت گزینشی دارد، یعنی امکان ورود برای همه ی افراد متقاضی وجود نداشته و عموما افراد توسط چند نفر اولیه انتخاب شده و به حضور در جمع دعوت می شوند. این شکل از فعالیت گاه به دلیل محدودیت های موجود انتخاب شده است، مانند تجربه های محافل زنان در دهه شصت که هم به دلیل نزدیکی های فکری پیشین شکل گرفته بود و هم محدودیت های زمان در شکل گیری آن نقش موثری داشت. اما این بدان معنا نیست که این شکل از فعالیت لزوما جنبه تحمیلی داشته و در تمامی دوره ها بالاجبار برگزیده شده است. بلکه در مواردی انتخاب این شکل از فعالیت کاملا آگاهانه و به دلیل فرصت هایی بوده که این شیوه ی جمعی به دست می دهد. چرا که همفکری و همسویی در عمل هم می تواند تا میزان زیادی از بروز برخی چالش های احتمالی که به دلیل تعارض آرا روی می دهد پیشگیری کند و هم می تواند انتخاب خوبی برای ترویج یک رویکرد(که میان اعضای آن جمع مشترک است) باشد.
رویکرد دوم که به تشکیل جمع های بزرگ با تفکرهای متنوع باور دارد، تجربه ای است که در سال های اخیر با اقبال بیشتری رو به رو بوده. در این رویکرد افرادی با دیدگاه های مختلف که گاه با یکدیگر همسو و گاهی نیز غیر همسو هستند گرد هم آمده و عموما تلاش می کنند تا برای دستیابی به هدف مشترکی تلاش نمایند. این جمع ها عموما باز هستند و همین امر امکان حضور افراد بیشتری را فراهم کرده و به عمومی تر کردن مطالبات بیشتر کمک می کند. در چنین تجربه هایی عملکرد افراد در دستیابی به اهداف مشترک لزوما یکسان نیست. کمپین یک میلیون امضا یکی از نمونه های این شکل از فعالیت است که امکان حضور گروه گسترده ای از افراد علاقمند را فراهم آورد که همگی برای دستیابی به هدف تغییر قوانین تبعیض آمیز تلاش می کردند، اما عملکرد کنشگران این حرکت لزوما با یکدیگر همسو نبود و همین امر نیز موجب چالش هایی در میان کنشگران این حرکت شد.
در مجموع می توان گفت گروه های کوچک همسو با آنکه ممکن است منسجم تر عمل کنند و بیانگر دیدگاه های مختلف به یک موضوع در حوزه ی زنان باشند اما بیش از گروه های بزرگ در معرض آسیب های بیرونی و فشار هستند و امکان جذب افراد کمتری را هم دارند و فعالیت در چارچوب گروه های بزرگ نیز با آنکه همچنان برای کنشگران حوزه ی زنان وسوسه برنگیز است اما با چالش های متعدد نظری و عملی مواجه است که گاه بروز اختلافات در این فعالیت ها را موجب می شود.
۱-۲- هدف گذاری متمرکز یا تنوع در اهداف
زمانی که در رابطه با مسائل زنان در یک جامعه صحبت می کنیم بدون شک فهرست بلند بالایی از موضوعات در مقابلمان قرار می گیرد که هر یک نیز کم و بیش از اهمیت برخوردار است. اینکه ما کدام یک از موضوعات را هدف فعالیت های خود قرار می دهیم و چرا آن را انتخاب می کنیم از جمله مسائلی است که همواره با چالش مواجه بوده. جمع ها، سازمان ها و حرکت ها گاه چند هدف را در دستور فعالیت های خود قرار داده و گاه تنها دستیابی به یک هدف را دنبال می کرده اند. البته این موضوع با شکل فعالیت آنها(جمع های کوچک یا بزرگ) نیز بی ارتباط نبوده است. بر خلاف آنچه ابتدا به نظر می رسد مبنی بر آنکه هر چه جمع ها بزرگ تر باشند توان پیگیری اهداف بیشتری را دارند و می توانند در چندین حوزه فعالیت کنند، در حوزه ی زنان عموما جمع ها و سازمان های کوچک تر بوده اند که در یک زمان چندین هدف را در دستور کار خود داشته اند. به عنوان نمونه بسیاری از سازمان های غیر دولتی زنان که فعالیت های خود را در اواسط دهه هفتاد آغاز کرده و تا اواسط دهه هشتاد نیز فعال بوده اند و گاه تعداد اعضای انان به ۲۰ نفر هم نمی رسیده، همزمان چندین هدف را در دستور کار داشته و فعالیت هایی را نیز معطوف به آنها انجام می داده اند. اما حرکت های جمعی بزرگ از تجربه هایی نظیر جمع هم اندیشی زنان گرفته تا کمپین یک میلیون امضا یا کارزار مبارزه با سنگسار و .. عموما یا بر یک هدف متمرکز شده و یا اهداف مرحله ای (یا گاه مقطعی ، در دسترس و مرتبط با موضوعات روز)را پی گرفته اند.
در زمانیکه حرکت های جمعی بزرگ، گروه ها و تشکل های زنان را در خود ادغام کرده یا بعضا منجر به از بین رفتن برخی از آنها شدند، این پرسش ها به میان آمده که آیا مهم ترین مسئله ی زنان همان موضوعی است که آنها به عنوان هدف شناسایی کرده و تمام نیرو ها و فعالیت های خود را بر آن متمرکز کرده اند؟ و اگر چنین است آنها چگونه اولویت این موضوع را شناسایی کرده اند؟ آیا موضوعات دیگر در حوزه ی زنان لزوما از اهمیت کمتری نسبت به هدف در نظر گرفته شده برخوردار است و آیا نباید بخشی از توان حرکت های جمعی به پیگیری موضوعات دیگر در حوزه زنان معطوف شود؟
ممکن است به صورت نظری بتوان گفت هر یک از این اشکال هدف گذاری را می توان در بخش هایی از جنبش زنان به کار بست و اتفاقا این موضوع است که می تواند به پویایی آن کمک کند اما در عمل چنین نبوده. یعنی از یک سو هدف گذاری واحد در جمع های بزرگ راحت تر و قابل اجماع تر بوده و همین امر موجب شده که بیشتر این حرکت ها بر یک هدف واحد متمرکز شوند، از طرف دیگر همزمان با تشکیل گروه های بزرگ، عمدتا گروه های کوچک تر در طول زمان حذف شده و یا کمتر دیده شده اند و همین امر آنها را به جذب در گروه های بزرگ تشویق نموده است.
اما این شکل از فعالیت(گروه های بزرگ) نیز همزمان با فرصت هایی که به دست داده با تهدیدهایی مواجه بوده است. به عنوان نمونه کمپین یک میلین امضا به عنوان یک حرکت جمعی بزرگ با تفکرهای متنوع که هدفی واحد را دنبال می کرده همانقدر که در عمومی کردن مطالبه اش موفق بوده بخش عمده ای از پتانسیل کنشگران حوزه ی زنان را به دستور کار خود معطوف داشته و بدین ترتیب سایر مسائل زنان را به حاشیه رانده است.
آنچه گفته شد نشان می دهد که چالش هدف گذاری در رابطه با انتخاب یک هدف یا اهداف متنوع در یک زمان و دلیل و منشا انتخاب آنها که با شکل فعالیت جمعی نیز ارتباط تنگاتنگی دارد همچنان در این حوزه مطرح است و دستیابی به پاسخ روشن و عملی ای در رابطه با آن می تواند موضوع بحث باشد.
۱-٣- نسبت آرمان گرایی با عمل گرایی
بحث آرمان گرایی و نسبت آن با عمل گرایی در حوزه ی فعالیت های جمعی زنان بحث جدیدی نیست اما شاید در چند سال گذشته و همزمان با مطرح شدن موضوع فمینیسم عمل گرا بیشتر به آن پرداخته شده است.
جدا از بحث های نظری مربوط به این حوزه در عمل نیز بارها این انتقادات به برخی حرکت های جمعی بخشی از کنشگران وارد شده که آنها صرفا عمل گرا هستند و گاه نسبتی میان عمل آنان با آرمان های فمینیستی وجود ندارد. از طرف دیگر برخی از آنان نیز این ایده را مطرح نموده اند که آرمان گرایی که معطوف به عمل نباشد کنشگری را در ورطه ی بی عملی قرار داده و در نهایت مفهوم آن را از درون تهی می کند چرا که بحث ها، مسائل و موضوعات مربوط به زنان را تنها در حوزه ی نظری نگه داشته و منجر به تنزه طلبی ای می شوند که مانع کنشگری خواهد بود.
به هر روی به نظر می رسد این چالش همچنان در میان گروه ها و حرکت های زنان وجود دارد و همین موضوع گاه مانع فعالیت های مشترک میان انان شده است. پس این پرسش همچنان پابرجاست که چه نسبتی از آرمان گرایی و عمل گرایی می تواند هم ماهیت کنشگری در این حوزه را حفظ کند و هم تناقضی با آرمان های جمعی نداشته باشد.
۱-۴- چالش داخلی/ خارجی
در طول سال های گذشته به دلیل آنکه بخشی از چهره های شناخته شده (به ویژه برخی چهره های آکادمیک) در حوزه ی زنان در خارج از ایران ساکن بوده اند کم و بیش ارتباطاتی نیز میان فعالین ایرانی ساکن داخل و خارج وجود داشته است.
این ارتباطات در ابتدا بیشتر جنبه ی شخصی داشت و محدود به روابط میان فعالان هم نسل یا هم نظر در حوزه های مختلف بود. اما تقریبا همزمان با شکل گیری تشکل های زنان در اواسط دهه ی هفتاد و بعد از آن با شکل گیری حرکت های بزرگ تر و نیز گسترش امکانات ارتباطی جنبه های دیگری از روابط چون حمایت، پیوستن به حرکت ها و ترویج انها در خارج از مرزهای ایران نیز میان فعالان داخلی و خارجی شکل گرفت.
رشد و گسترش ارتباطات مجازی امکان گفتگو میان فعالین داخلی و خارجی را گسترش داد و همین امر به برقراری روابط منسجم تر میان آنان و گاه همفکری و گرفتن تصمیمات جمعی کمک کرد.
همزمان با وقایع پس از انتخابات ٨٨ و موج گسترده ی مهاجرت بسیاری از فعالین زنان به خارج از کشور بحث ارتباط میان فعالین زنان ساکن داخل و خارج به یکی از چالش های فعالیت جمعی تبدیل شد. چرا که از یک سو جنبش زنان بخش بزرگی از نیرو و پتانسیل خود را به صورت فیزیکی از دست داده بود اما همچنان نیاز به همفکری و تصمیم گیری جمعی را احساس می کرد و از سوی دیگر اجرای تصمیمات جمعی عموما معطوف به داخل بود.
تا مدتی پس از وقایع ٨٨ و به دلیل التهاب شرایط و تا حدودی عدم امکان فعالیت های عملی، اساسا گفتگوها و تصمیمات جمعی نیز مستقیما معطوف به اقدامی نبود که حضور در یک جغرافیای واحد را طلب کند اما اندک اندک و با تغییر شرایط لازم بود تا دوباره فعالیت های عملی از سر گرفته شود و همین امر پرسش های بسیاری را پیش روی کنشگران داخلی و خارجی قرار داد، به طور مثال اینکه که چه تصمیماتی باید به صورت جمعی گرفته شود؟ چه کسانی باید در این تصمیم گیری ها مشارکت کنند؟ مکانیزم گفتگو باید به چه شکل باشد؟ آیا تنها تصمیم گیری های مرتبط با فعالیت های داخل ایران باید به مشورت جمعی گذاشته شود؟ و بسیاری پرسش های دیگر که همچنان باز است و با آنکه برخی از آنها کم و بیش ساز و کارهایی پیدا کرده اما همچنان مکانیزم منسجمی نیافته و به دلیل اختلافاتی که گاه از پیامدهای همین چالش بوده، گفتگو در رابطه با آنها ضروری به نظر می رسد.
۲- چالش های بیرونی
محیط بیرونی یک فعالیت می تواند هم در گستره ی جامعه مدنی مثلا در ارتباط با دیگر جنبش ها یا سازمان ها و هم در جغرافیای ملی در ارتباط با حاکمیت یا بخش خصوصی و به همین قیاس در جغرافیای منطقه ای یا بین المللی ترسیم شود. در ادامه به برخی چالش هایی که حرکت های جمعی زنان در برخی از این محیط ها با آن مواجه بوده یا هستند، اشاره شده است.
۲-۱- نسبت با حاکمیت / قدرت
در سال های گذشته یکی از چالش های عمده ای که فعالیت های جمعی زنان با آن مواجه بوده، نسبت آنها با حاکمیت است. در این تقابل فعالین زنان بیشتر در موضع واکنشی قرار داده شده اند و بازتاب عملکرد حاکمیت در ارتباط با فعالیت های جمعی زنان نشان می دهد که رویکرد غالب عموما قرار دادن فعالین زنان در جایگاه اپوزوسیون(جدا از آنکه آنان خود را چگونه تعریف می کنند) یا رقیب و به تبع آن تحدید و فشار بر آنان بوده است.
این نگرش اگر چه در دوره های مختلف با شدت و ضعف هایی همراه بوده اما تجربه ی فعالین زنان نشان می دهد که تقریبا در هیچ دوره ای بی تنش نبوده است. تجربه هایی نظیر دستگیری فعالین زنان در تهران و دیگر شهرها( به عنوان نمونه ده ها مورد در کمپین یک میلیون امضا)، بر هم زدن جلسات و گردهمایی های کوچک و بزرگ، لغو مجوز فعالیت برخی تشکل های زنان، فیلتر کردن سایت های آنان همگی از مصادیق نوعی نگرش توام با بی اعتمادی به فعالیت های جمعی زنان است.
در دوره ی کوتاهی(دوره ی اصلاحات) نیز تلاش هایی در جهت جلب مشارکت برخی از کنشگران حوزه ی زنان در فعالیت های بخش هایی از بدنه ی حاکمیت شده که این موضوع نیز خود چالش هایی را در پی داشته است. چرا که از یک سو در همان دوران نیز این رویکرد، رویکردی یکسان به همه ی حرکت ها و فعالیت های زنان نبوده و به همین علت بیم جذب یا ادغام بخشی از بدنه جنبش زنان در حاکمیت یا دولتی شدن بخشی از بدنه ی مستقل را تقویت کرده و از سوی دیگر بحث نسبت با حاکمیت یا در معنای دیگر نسبت با قدرت خود همواره از چالش های مطرح درونی در حرکت های جمعی زنان نیز بوده است. به هر روی به نظر می رسد که این چالش نه تنها در دو دهه ی گذشته که همچنان یکی از چالش های مهم و تاثیر گذار بر فعالیت های جمعی زنان است.
۲-۲- ملی، منطقه ای، جهانی
زنان در نقاط مختلف دنیا با مسائلی مواجه هستند که گاه کم و بیش به یکدیگر شبیه است اما این نکته چیزی از اهمیت جغرافیای زندگی زنان ، فرهنگ، قوانین، زمینه ی اجتماعی- تاریخی و موقعیت فعلی سرزمینی که در آن زندگی می کنند نمی کاهد و اتفاقا همین موضوع است که به فعالیت های جمعی زنان در کشورهای مختلف سمت و سوهای متفاوتی داده است.
پیشتر زمانی که امکان برقراری ارتباط میان فعالین در کشورهای مختلف چندان میسر نبود، عمدتا سنت ترجمه به یاری آمده و تا حدودی کمک می کرد که فعالین در جریان اندیشه های نظری گوناگون قرار بگیرند. البته این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت که عموما آنچه ترجمه می شد سنت فکری غرب و مرتبط با مسائل جوامع توسعه یافته بود نه لزوما فعالان و صاحب نظرانی در دیگر نقاط دنیا.
اما امروزه با گسترش امکان برقراری ارتباط در دنیای مجازی این الگو تا حدود زیادی تغییر کرده و فعالین زنان از کشورهای مختلف بیشتر امکان انتقال تجربه با یکدیگر را یافته اند. بدون شک این نکته خود اهمیت فراوانی داشته و می تواند به رشد آگاهی کنشگران این حوزه کمک نموده و بستر برخی همکاری های مشترک میان فعالین زنان در نقاط مختلف دنیا را نیز فراهم آورد. حتی گاه می تواند دست مایه ای برای فعالیت های مشترک در چند کشور با مسائل مشابه شود. به عنوان نمونه کشورهایی که در منطقه ی خاورمیانه واقع شده اند تا حدود زیادی با مسائل مشترک دست و پنجه نرم می کنند و رشد ارتباطات گاه می توان بسترساز فعالیت های جمعی آنان در رابطه با موضوعی مشترک شود.
اما این امکان همزمان با فرصت هایی که فراهم آورده، چالش هایی را نیز پیش روی حرکت های جمعی زنان قرار داده است. به طور مثال یکی از فرصت های نهفته در امکان برقراری ارتباط با سایر فعالین، حضور در کنفرانس ها، نشست ها ، دوره های آموزشی و فرصت های مطالعاتی و ... متعددی است که در نقاط مختلف دنیا برای کنشگران این حوزه ارائه می شود. این موضوع اگر چه به خودی خود امکان انتقال آگاهی و تجربه را برای آن دسته از افرادی که از آن بهره مند می شوند فراهم می آورد اما بحث شخصی شدن برخی از آنها و عملا بازنگشتن ارزش افزوده ی آن به جمع های بزرگتر که اتفاقا نقش تعین کننده ای در هویت بخشی به افراد را داشته اند و گاه حتی ترغیب برخی از کنشگران به ترک محیطی که در آن فعال بوده اند را نیز به عنوان پیامدهای این امکان نباید از نطر دور داشت.
با وجود آنکه انتخاب محل زندگی یا فضایی که کنشگر برای فعالیت خود تعریف می کند، حقی است که نمی توان در رابطه با هر فرد نادیده گرفت اما بحث به هدر رفتن یا شخصی شدن برخی سرمایه های اجتماعی که در یک حرکت جمعی به دست آمده نیز بحثی نیست که بتوان به راحتی از آن در گذشت.
در حل حاضر به ویژه با توجه به آنکه بخشی از بدنه ی جنبش زنان در خارج از مرزهای ایران زندگی می کنند و بدون شک حوزه ی فعالیت انان تا حدودی تغییر کرده است به نظر می رسد که بحث تعریف حوزه ی فعالیت(محلی، ملی، منطقه ای یا جهانی) و نیز چگونگی آن از اهمیت بسیاری برخوردار است و همین امر ضرورت بررسی و پیش بینی چالش ها و مکانیزم های مواجه با فرصت ها و تهدیدات پیرامون آن را می طلبد.
۲-٣- تعامل با سایر جنبش ها
جنبش ها و تشکل های دانشجویی، کارگری، زنان و .. همگی از جمله جنبش های اجتماعی بوده اند که در سالیان گذشته در ایران فعالیت می کرده و هر یک نیز در دوره هایی با فراز و فرودهایی مواجه بوده اند.
نگاهی به جنبش ای اجتماعی در دوهه ی گذشته بیانگر شکلی از ائتلاف های مقطعی میان برخی از آنان است(به عنوان نمونه بحث ائتلاف و همکاری برخی از حرکت های دانشجویی با سندیکای شرکت واحد یا سایر حرکت های کارگری) اما آنچه در روابط بین جنبشی آنان بیشتر برجسته است بحث حمایت هایی است که آنها به فراخور فشارهای بیرونی در دوره های مختلف از یکدیگر نموده اند.
در کنار برخی موارد نظیر آنچه گفته شد که موید هم دستی و هم پیمانی مقطعی برخی از جنبش های اجتماعی با یکدیگر است، همواره نقدهای جدی نیز میان آنان مطرح بوده است. به عنوان نمونه جنبش زنان بارها از طرف حرکت های چپ و کارگری مورد انتقاد قرار گرفته که جنبشی طبقه ی متوسطی است که توجهی به نیازها و مطالبات دیگر زنان به ویژه زنان طبقه ی کارگر ندارد. از طرف دیگر بخشی از جنبش زنان نیز این نقد را در رابطه با جریان ها و حرکت های چپ عنوان نموده که آنان کورجنسانه به موضوع طبقه نگاه می کنند. موارد متعددی از این دست انتقادات را می توان در ارتباط با دیگر حرکت ها و جنبش های اجتماعی نیز جستجو کرد که بدون شک در جایگاه خود موثر، قابل بحث و سازنده است.
اما آنچه این موضوع را در دسته ی چالش های بیرونی که حرکت های جمعی زنان با آن مواجه بوده و هستند قرار داده این است که جنبش های اجتماعی ماهیتا دارای نزدیکی هایی با یکدیگر هستند اما نداشتن ارتباط منسجم با یکدیگر مانع عمومی کردن مطالبات و هم افزایی میان آنان در دوره های مختلف شده و گاه حتی به ضربه پذیری بیشتر آنها در مقابل موانع و فشارهای بیرونی نیز منجر شده است و همین امر گواهی بر اهمیت مورد بحث قرار دادن موضوع تعامل میان جنبش هاست.
جمع بندی
آنچه در این نوشته مورد بررسی قرار گرفت قطعا بخشی از چالش هایی بود که حرکت های جمعی زنان با آن مواجه بوده و هستند اما تکرار شدن برخی از آنها در دوره های مختلف نشان می دهد که شناسایی، ریشه یابی و اقدام در رابطه با هر یک از آنها تا چه اندازه حائز اهمیت است.
نگاهی به آنچه در دو دهه گذشته روی داده نشان می دهد که در رابطه با تاثیر برخی از این چالش ها تا حدودی اغراق شده در حالیکه لزوما اهمیت بیشتری از برخی دیگر نداشته اند. به عنوان نمونه چالش "نسبت با حاکمیت" همواره به صورت اغراق آمیزی مورد بحث قرار گرفته(با انکه اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست) حال آنکه هدف گذاری درونی یا نحوه تشکیل جمع ها نیز گاه به همان اندازه حائز اهمیت بوده و گاه باعث بی عملی در دوره هایی شده است.
همچنین به نظر می رسد که بخشی از چالش های پیش روی زنان در حوزه هایی است که چندان برای تمام آنها شناخته شده نیست و یا ضرورت و اهمیت پرداختن به آن را هنوز چندان جدی نمی پندارند. به عنوان نمونه بحث دنیای مجازی که جغرافیایی جدید را ترسیم نموده و در کنار فرصت هایی که برای گفتگو، انتقال تجربیات و .. فراهم آورده ، تهدیدهایی را نیز به دنبال داشته است، کمتر مورد توجه قرار گرفته یا مکانیزم هایی برای استفاده از فرصت های آن و مواجه با تهدیدهای پیرامونش اندیشیده شده یا کمتر به تاثیرات حوزه ی خصوصی(بازار) بر زندگی زنان پرداخته شده است.
در نهایت آنچه گفته شد نه بیان همه ی چالش های پیش روی حرکت ها و تشکل های زنان و نسخه پیچی برای مواجهه با هر یک از آنها که توصیف کلی برخی از چالش های عمده بود تا شاید دوباره ضرورت بررسی هر یک و شناسایی موارد دیگر یادآوری شده و زمینه ساز تلاش جمعی در خصوص تدوین راهبردهایی برای مواجهه با آنها شود.
|