گفتگوی "ایران وایر" با مهناز افشار
زندگی کردن سختتراز بازی اغراقآمیز است
•
میخواهم روی فیلمهایی کار کنم که ارزش هنری زیادی داشته باشند اما مخاطب عام هم آن را بفهمد. انتخابم در فیلم «سعادت آباد»، «سالاد فصل» و یا حتی «برف روی کاجها» همه این گونه بودهاند و همینطور دو فیلمی که امسال در جشنواره فجر دارم.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۴ بهمن ۱٣۹۲ -
٣ فوريه ۲۰۱۴
«از تهران تا به بهشت» که در جشنوارههای «مونترال» و «سیدنی» به نمایش درآمده بود، این روزها نخستین نمایش اروپایی خود را در جشنواره «روتردام» تجربه میکند.
فیلم، داستان زنی است به نام «غزال» با بازی «مهناز افشار» که ناگهان در حالی که متوجه شده باردار است، با یک مشکل عمده روبهرو میشود؛ شوهرش به دلیل دزدیدن اسناد یک پروژه برای حفظ محیط زیست، تحت تعقیب است و به جایی گریخته که در یادداشتی آن را «بهشت» خوانده است. این سرآغاز جستوجوی غزال برای پیدا کردن همسرش است.
«ایرانوایر»-محمد عبدی- با مهناز افشار که همراه با «ابوالفضل صفاری»، کارگردان فیلم برای شرکت در جشنواره روتردام، به هلند آمده است، درباره این فیلم و کارنامه کاری او گفتوگو کرده است:
اگر نگاهی به سیر کاری مهناز افشار داشته باشیم، به نظر میرسد که با یک رشته فیلمهای تجاریتر شروع کردید و حالا تمایل دارید در فیلمهای هنریتر کار کنید. درست است؟
خودم به این تفکیک خیلی به این شکل نگاه نمیکنم. فکر میکنم مسیر کار، من را به اینجا آورد. در این مسیر، دلت میخواهد کارهایی انجام دهی که هم صاحب سبک و هم دارای اعتبار باشد. از سوی دیگر، هر بازیگری پس از سالها کار، دلش میخواهد کارهای بهتری در کارنامه خود داشته باشد. دلم نمیخواهد که در کارنامهام مخاطب را به خاص و عام تقسیم کنم. میخواهم روی فیلمهایی کار کنم که ارزش هنری زیادی داشته باشند اما مخاطب عام هم آن را بفهمد. انتخابم در فیلم «سعادت آباد»، «سالاد فصل» و یا حتی «برف روی کاجها» همه این گونه بودهاند و همینطور دو فیلمی که امسال در جشنواره فجر دارم.
فکر میکنید در انتخاب نقش، سختگیرتر شدهاید؟
طبیعتاً این اتفاق میافتد. نه این که خودم حتماً بخواهم، اما به شکل طبیعی در انتخاب فیلمنامه، سختگیرتر شدهام.
در «از تهران تا بهشت» با ابوالفضل صفاری کار کردهاید. این تجربه چگونه بود؟
آقای صفاری را از فیلم قبلی که کار کرده بودم، میشناختم. وقتی دعوت به همکاری کردند و من فیلمنامه را خواندم، به ایشان یک جمله گفتم و آن این بود که این فیلمنامه به نظرم یک طی طریق است؛ یک نوع رسیدن به تکامل. قصه را دوست داشتم. ایشان بعدهای دیگر قصه را میبینند، اما من بعد عرفانی آن را دیدم که شاید ترکیب این دو با هم شد «از تهران تا بهشت». تجربه متفاوتی بود. روزهای سختی داشتیم در بخش کویر که در دمای ۴۰ درجه کار میکردیم. اما گروه خیلی خوبی داشتیم. اگر ما زیرآفتاب گرم میایستادیم، همه با ما بودند و این طور نبود که بقیه زیر سایبان بنشینند. همه لحظهها را با هم تجربه میکردیم. فکر میکنم نتیجه کار، مخاطب خاص خودش را دارد. باید این قصه را فهمید تا با آن ارتباط برقرار کرد.
نیمه اول فیلم، رئالیستی و نیمه دوم، سورئالیستی است. این چه اندازه در بازی شما تاثیر داشت؟
تاثیر زیادی داشت. بخش اول در شهر میگذرد که به قول شما، خیلی رئالیستیتر بود. بخش کویر سورئالیستیتر است. به شکل طبیعی، آن سختگیری که در بخش رئال در شهر داشتم، در کویر وجود نداشت؛ یعنی آنجا سعی میکردم محیط روی من تاثیر بگذارد و مرا جلو ببرد. بازیِ خیلی واقعی و زمینیتری نمیخواست. برای من عین رویا بود.
این شخصیت چه اندازه به خودتان نزدیک بود و در مورد او چه فکر میکنید؟
شخصیت و زندگی آن کاراکتر به من نزدیک نبود، اما این گام برداشتنها و دنبال کردن در جهت یافتن پاسخ برای یک سری پرسشها، شخصیت من هم هست و فقط این بخش آن به من نزدیک بود که دلم میخواست بروم. این که دل را به دریا میزنی و کفش رزم میپوشی و آمادهای، در خود واقعی من هم هست. من گاهی وقتها میروم به دل ماجرا که ببینم چه خبر است. این فیلم برای من مسیری بود که طی میکردم و بعد نفس آخر را کشیدم.
در بازی شما در بعضی صحنهها، اغراقهایی هست. این را کارگردان میخواست؟
کارگردان میخواست. گاهی فکر می کنم که بازی رئال کردن و در واقع، زندگی کردن خیلی سختتر از بازی اغراقآمیز است؛ یعنی تو میتوانی به وسیله زبان بدن، به آن برسی. این برای من سخت نبود، اما آقای صفاری آن بازی را میخواستند برای این که فکر میکردند فضای کویر این را میطلبد که این نوع بازی را داشته باشد.
خودتان این فیلم را در کجای کارنامه کاریتان قرار میدهید؟
نمیتوانم آن را در کناربقیه فیلمهایم بگذارم چون این نوع قصه را تا به حال تجربه نکرده بودم. میدانم که چه قدر برای آن زحمت کشیده شده، اما فکر میکنم باید یک مقدار حساسیت در چیدمان تصاویر آن دوباره انجام شود تا آن چیزهایی را که میخواستیم، درتصویر ببینیم. چنین کاری فعلا در کارنامه من تنهاست و شاید یک رشته دیگر شبیه به این، دیرتر کنار آن بیاید.
در بین فیلمسازانی که با آنها کار کردهاید، چه تفاوتهای عمدهای میبینید؟
خیلی زیاد. خوشحالم که توانستم با کارگردانهای زیادی مانند «ابراهیم حاتمی کیا»، «فریدون جیرانی»، «مازیار میری»، «پیمان معادی» و «مسعود کیمیایی» همکاری کنم. ولی همه اینها دنیای خودشان را دارند و من برای هر کدام یک اسم میگذارم؛ برای نمونه، نام سینمای مسعود کیمیایی را گذاشتهام «معرفت» و سینمای «بهرام توکلی» را «زندگی». اینها هرکدام با باور و نوع نگاه خودشان نسبت به سینما، سبکشان را میسازند و بعد بازیگر وارد آن میشود و باید در سلیقه و کارگردانی آن فیلمساز حل شود تا قصه در بیاید. تجربههایی با آنها داشتهام و حتی برخی از آنها خوب از کار درنیامده و ضعفهایی دارند، با این حال برای من یک تجربه بزرگ هستند. اینها همه پلههایی هستند که برای تو ساخته میشوند تا گامهای بعدی خود را برداری.
حالا در روتردام هستید با «از تهران تا بهشت». برخوردها چگونه بودند؟
خیلی جالب بودند. من خلاف این برخورد را در جشنواره فجر دیدم. تماشاگران ایرانی نتوانستند با فیلم ارتباط برقرار کنند اما تماشاگران در این جشنواره با آن خوب رابطه گرفتند. من دراینجا دیدم که برای مخاطبان غیرایرانی و حتی چند خانواده ایرانی مقیم خارج از کشور،این قصه و این فیلم چه قدر دوست داشتنی بود. دیدم که مخاطب سینمای ما در داخل و خارج واقعاً فرق دارند و سلیقه مخاطب ایرانی و غیرایرانی متفاوت است. حتی سلیقه مخاطب ایرانیهایی که در خارج از کشور زندگی میکنند، با ایرانیهای داخل کشور فرق دارد. تمام بلیتها فروش رفته بودند و پرسش و پاسخ انتهایی فیلم هم برای من جالب بود چون حس کردم فیلم را فهمیدهاند.
جشنواره فجر به زودی آغاز میشود و شما دو فیلم در آن دارید.
بله. اول این را بگویم که خیلی خوشحالم. امسال همه بزرگانی که قهر کرده بودند، آشتی هستند و همه فیلمهایی که در صندوقخانهها محبوس بودند، آزاد شدهاند. نگاه سیاسی ندارم و هیچ گاه نداشتهام و نخواهم داشت، اما آشتی بزرگان سینما با خود دنیای سینما را به فال نیک میگیرم. امیدوارم این گونه نباشد که فقط امسال این چنین باشد و بعد خداحافظ! امیدوارم این روند ادامه پیدا کند.
و دو فیلم شما؟
- امسال دو فیلم از من به جشنواره راه یافته است که خیلی دوستشان دارم. یکی از آنها، فیلم «متروپل»، کار مسعود کیمیایی است که همیشه کار کردن با ایشان برای من لذت زیادی دارد. بعد از سالها، قهرمان فیلم ایشان زنی است به نام «خاتون» با دو قهرمان سینمای کلاسیکِ کیمیایی که از پوسترهای آن زمان، بیرون میآیند. فیلم دیگرم «بیگانه» است به کارگردانی بهرام توکلی که ایشان هم به نظرم جزو فیلمسازان جوان خوشفکر ما هستند و معنی زندگی کردن را خیلی خوب میدانند. فیلم بیگانه اقتباسی است از نمایشنامه «اتوبوسی به نام هوس» که یک گروه خیلی دوست داشتنی روی آن کار کردند و امیدوارم که همه تماشاگران بعد از تماشای این فیلم، با حال خوب از سالن سینما بیرون بیایند.
|