یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چقدر باید پرداخت؟
پایان ماراتون فدائیان خلق؟-کاوه بنائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۹ بهمن ۱٣۹۲ -  ٨ فوريه ۲۰۱۴


                                                       


ای هفت سالگی
صدای باد می‌آید
صدای باد می‌آید ای هفت سالگی
بر خاستم و آب نوشیدم
و ناگهان بخاطر آوردم
که کشتزارهای جوان تو از هجوم ملخ ها چگونه ترسیدند.
چقدر باید پرداخت
چقدر باید
برای رشد این مکعب سیمانی پرداخت؟
ما هر چه را که باید
از دست داده باشیم از دست داده‌ایم
ما بی چراغ به راه افتادیم
وماه، ماه، ماده ی مهربان همیشه در آنجا بود
در خاطرات کودکانه یک پشت‌بام کاهگلی
بر فراز کشتزارهای جوانی که از هجوم ملخ ها ترسیدند
چقدر باید پرداخت؟
                                                 «فروغ فرخزاد»

۴۲ سال گذشت و هنوز نیرو از شعله شمع های افروخته ای می‌گیریم که در جنگلی از انسان‌ها , همچنان از آنان سخن می گویند. آنان را با هیبتی دیگر می جویند.نه فقط در میهن , بلکه در تمام پهنه هستی که , لاجرم از هجوم ناخواسته , تن به ترک میهن سپردند.
درون میهن ,فدائیان داستان خود را دارند....
از آن شروع در ۱۹ بهمن ۴۹ که به پایان دیکتاتوری در بهمن ۵۷ انجامید , فدائیانِ پیوسته به نیروی چریک ها, مُهر خویش را چون داغی ابدی درسرنگونی دیکتاتوری شاهنشاهی حک نمودند. این رویداد پیوستن که شعله از ۱۹بهمن ۴۹ داشت , توانست خیل عظیمی را چون رودی خروشان و مواج با ماهیانی سیاهی که سرچشمه از رود ارس و صمد داشتند را به خود جذب نماید.
آنان با قدم‌های بی شتاب ماه بهمن ,به جستجوی یقین یافته خویش , هم آوا با هستی مردمی که نیروی بدست آورده را در طبق اخلاص نهاده , هر یک با دریچه ای گشوده , تاریخ را ورق می زدند. تاریخ فدائیان خلق , همیشه و هر زمان آغشته به خون و گلوله و درد بود. این بار هم , هنوز سرود های آفتاب کاران جنگل , ترنم لب‌ها بود که ,مرگ, داس به دست از راه رسید و فصل درو را پیش انداختند و زمین را به خون ارغوان ها رنگین کردند.
جوانه های نو رسته‍ی یادگار جنگل , بر خاک افکنده شدند و آنچه را که در فردای انقلاب میهن بر زبانها جاری بود که ,ایران را سراسر «سیاهکل» می‌کنیم به ایرانِ سراسر «خاوران »تبدیل کردند.
صدا در همان ۷ سال , هفت سالگی , سکنا گزید و هر چه بعد از آن تکرار کردیم تا کنون پس از ۴۲ سال , پژواک بر جای مانده از آن روز است.
دیکتاتوری جامه ای دیگر به تن کرد. این بار نه در کریدورهای ساختمانهای امنیتی سرمایه مالی ,بلکه در تکایا و مساجد , نیروی مردمی را به کار گرفت که در بازتولید خشونت ,کینه و پرورش بازوئی که توان ساقط کردن را در هر عرصه‌ای داشته باشد به خدمت خویش در آورد. آن‌ها با کمک همین نیروهای پیوسته‍یتوده‌ای توانستند ارتش ایدئولوژیک خویش را قوت بخشند و از توان این نیرو حد اکثر بهره را جهت سرکوب , قتل و تحکیم پایه‌های قدرت خویش بپردازند.
انقلاب ۵۷ نیروهای ناشناخته‍ی دامن خویش را یک یک زایمان می کرد.   کودکان بی سر به دنبال حامی بزرگ روان گشتند و آیت الله خمینی کنترل و هدایت روان اجتماعی را به انقیاد خود در آورد.
او با عرایض و فَتوا های خویش به نیروهای پیرامونی قدرتی که ,بر آن تکیه داده بود سهمی ادا کرد و در این سهم بری که در فضای حیاتی بین رژیم سرنگون شده و بر پائی نظام استبدادی دینی , کشمکش ها و جنگ هائی به وقوع پیوست که نیروی بر آمده از انقلاب را در خود مستحیل نمود.
اوج این انحلال انقلابی را جنگ هشت ساله بین عراق و ایران دامن زد.
فوج ,فوج جوانان بودند که ,از سر تاسر میهن با صدا و فرمان او به تنور داغ جنگ فرستاده می شدندو پشت جبهه ای قوی این هدایت را همراه با پی ریزی پایه‌های استبداد جدید برنامه‌ریزی می کرد.
آن‌ها توانستند انقلاب را از نفس بیاندازند. حاکم شدند و ردپای شان را از زندانها تا گورستاهای شناخته و ناشناخته می‌توان دید. حاکم شدند و پا بر استخوانهای جوانانی سفت کردند که هر یک دنیائی از عشق و زیبائی بودند. فدائیان خلق هم سهم شان را از حاکمان دریافت نمودند. از آن پس آن‌ها آغاز به زدودن و پاک کردن ضرورت تاریخ مشغول گردیدند.استبداد با خشن ترین چهره مقابل هر نوع مخالفی قد بر افراشت و سایه ی سنگین خود را بر پهنه میهن گسترد.
رژیم جدیدهمچون ددی به نشخوار نیروی بر جای مانده از «کشتار سیاسی »,مشغول گردید وصورت دیگری از بودن را بر مردم تحمیل کرد. آن‌ها دیگر دست از دانه دانه بر داشت کردن رهائی یافته بودند و به «کشتار اجتماعی »روی آوردند.صحنه از بر آمد نیروئی که توان مقابله با قدرت جدید را داشته باشد تهی گردید. عرصه را بر مخالفین خود آنچنان تنگ نمودند که, نتوانند خاک در بر گرفته ی عزیزانشان را بوسه زنند و دردهای نهان شان را بر مزارهای بی نشان باز گویند.
از درون این کینه‌ورزی طبقاتی و تاریخی , نیروئی بخدمت رژیم در آمد که , امروز پس از ۴۲ سال از افروختن آتش در جنگل سرد و ساکت سیاهکل, پدید آورندگان جنبش فدائی را نشانه گرفته و با سلاح کهنه و قدیمی اربابان سرمایه ,تلاش در زدودن نام و نشان آنان دارند. آن‌ها از چه هراس دارند؟ در میهن , از عمل‌کرد دو رژیم دیکتاتوری بر فدائیان چه بر جای مانده ست که این گونه یک سو یه می تازند , کف بر لب می آوردند و شلیک می کنند؟
آری ,کتمان نمی‌توان و نباید کرد.
دشمن با حساسیت خودنشان داد که, هر ۱۹ بهمن , در هر سال, گوزنها در جنگلی از انسان‌ها خود را عیان کردند.
چپ هابا چهره هائی متفاوت , وابستگی خود را از حلقه رود ارس نمی‌توانند رهائی بخشند. این را آن‌ها بدرستی درک کرده‌اند و برای اینکه بتوانند سدی مقابل این نیرو گردند ,حمله را از آغاز گران این حرکت سازمان داده اند.
۴۲ سال ماراتن فدائیان خلق پیموده شد. فدائیانی متفاوت از هم اما با یک نشانی , امروز در کنار هم و دور از هم زندگی و پیکار می کنند. چه در میهن و چه در تمام پهنه هستی,آنها توانستند ما را به خاک و سنگ تبدیل کنند و آن را هم از ما پنهان نمایند.اما نمی‌توانند آنچه را که بر سر آن پیمان بستیم را از ما بگیرند. این است راز ماندگاری جنبش فدائیان خلق, ۱۹ بهمن بر همه ی فدائیان خلق خجسته باد.

کاوه بنائی – رم
k.banaei@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست