یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

کمیته ی مرکزی راه کارگر: انقلابی که مرده بدنیا آمد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۱ بهمن ۱٣۹۲ -  ۱۰ فوريه ۲۰۱۴


با‌ گذشت سی و پنج سال از قیام بیست و دوم بهمن ۵۷ و عروج روحانیت به رهبری آیت الله خمینی به قدرت ، شکست انقلاب ایران بیش از پیش خود را آشکارمیکند. سی و پنج سالی که با سرکوب ،زندان، اعدام ، دار ، جهاد ، تصفیه ، تحقیر، تبعیض ، حذف ، گروگانگیری ، جنگ ،بحران و استبداد مطلقه همراه با بیکاری گسترده، تورم لجام گسیخته ،فسادمالی ، گرانی ، گرسنگی ،دزدی وغارت اموال عمومی، و عمیق تر شدن تضادهای طبقاتی و ملی و مذهبی بوده است.   نافرجام ماندن اهداف انقلاب۵۷ ،اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست . تاریخ نظام اسلامی نشان داده که چرخه معیوب و به گل نشسته دستگاه حاکمیت برهمان مدار گذشته چرخیده و خواهد چرخید و در هیچ زمینه‌ای اهداف آغازین قیام کنندگان تحقق نیافته است، تفاوت چندانی هم نمی‌کند که دولتی که با مهندسی و صدها حیله و ترفند و بدون دخالت آزادانه مردم بر سر کار آورده می‌شود، نامش دولت « سازندگی » ، « تعدیل اقتصادی »، « اصلاحات »، « مهر » و یا « تدبیر و اعتدال » باشد.
آیت الله خامنه ای با دولت سپاهی ـــ نظامی مطلوب اش طی ۸ سال مدیریت خود، کشور را به بحرانی ترین مرحله تاریخی خود سوق داد. رویکرد خامنه ای که با زیر پا گذاشتن همان قوانین سراسر تبعیض آمیز موجود و تشدید استبداد مطلقه فردی، بیرون ریختن خودی ها از دایره بسته نظام و بسط کشتار، تجاوز و سرکوب توأم بود، با چنان شکست فضاحت باری روبرو شد که خامنه ای به « نرمش قهرمانانه » و زانو زدن در مقابل همان « شیطان بزرگی » تن داد که " رمز واژه " نجات او در ادامه سرکوب هر نوع حق طلبی و آزادیخواهی آحاد مردم و بسط اسلام گرایی ارتجاعی و تروریستم در داخل و خارج بود.
    در چنین اوضاعی است که دستگاه ولایت برای حل مساله تحریم ها با احتیاط برخورد می‌کند و به نوعی همسویی با اعتدال گرایان و اصلاح طلبان رضایت میدهد. جناجهای افراطی نظام نظیر جبهه پایداری و نظامی ـــ امنیتی گرچه با این روند سر سازگاری ندارند اما تا کنون نتوانسته اند موانع جدی در راه عقب نشینی نظام ایجاد کنند. در عین هم نظری نسبتاً چشمگیر بر سر عقب نشینی، اما در خصوص نتایج و پی آمدها در بین بالایی ها توافق وجود ندارد و در صورت موفقیت رژیم ، پرسش این است که چه کسی یا جناحی از این موفقیت بهره برداری خواهد کرد. همه نشانه‌ها حاکی از آنست که این پیروزی نباید به نفع پراگماتیست ها یا "اصلاح طلبان" بیانجامد. تلاشهای جناح غالب در راستای جلوگیری ازاین امر است، بخصوص کنترل سفت و سخت مذاکره حتی در زمینه سیاست خارجی همراه با سیاست موازی حمله به آمریکا موید آن است.
در زمینه اوضاع سیاسی کشور، اثری از بهبود دیده نمی شود. پس از گذشت سی وپنج سال از انقلاب ۵۷ ،همچنان ممنوعیت ، حذف ، سانسور، زندان ، شلاق ، اعدام زبان دستگاه حاکم با دگراندیشان است. هیچ تشکل صنفی مستقلی که بتواند ابتدایی ترین خواست های خود را مطرح کند حق فعالیت ندارد و دهها روزنامه‌ نگار و تعدا کثیری زندانی سیاسی و مدنی در بدترین شرایط زیستی بسر می برند. انتخاب دولتی اطلاعاتی ـــ امنیتی از سوی حسن روحانی، اعدام بیش از چهار صد زندانی در شش ماه گدشته، خصوصا اعدام گسترده فعالین بلوچ و عرب و کرد ، ایجاد اختلاف بین گروه‌ های شیعه و سنی، تلاش در جهت ایجاد تفرقه در بین هنرمندان و جذب بخشی از آن‌ها برای خلق آثار دستوری در خدمت اسلام حکومتی ، عرضه « منشور حقوق شهروندی » که برای اکثریت مردم و ملیتهای تحت ستم هیچگونه حقی قائل نیست و تازه همین منشور کاغذی هم با قید « عدم مباینت با موازین دینی » عایق بندی شده، تأکید برمطلق العنانی ولایت فقیه و تاکید بر گسترش گفتمان « ضرورت حذف رسوبات سوسیالیستی » از سوی وزیر اطلاعات- محمود علوی- تردیدی باقی نمی‌گذارد که در خوش‌بینانه ترین حالت حتی تغییرات جزیی، محدود و بی رمق در سپهر سیاسی ایران با مشکلات فراوان مواجه است.
در زمینه اوضاع اقتصادی پرسش اصلی این است که استراتژی نظام چیست؟ آیا کنترل اقتصاد از سوی بیت رهبری و نظامی ــ امنیتی همچنان ادامه می یابد یا به بخش خصوصی، تکنوکراتهای پیرامون رفسنجانی میدان بیشتری داده میشود. افشاگری های جناح هاشمی ــ روحانی در مورد ۸ سال سیاست خانمان سوز احمدی نژاد تلاشی است جهت گرفتن امتیاز از سردمداران اصلی نظام در راستای تقویت بخش خصوصی و نئولیبرالی هار. دولت روحانی قصد دارد سیاست تعدیل اقتصادی رفسنجانی را بازسازی کند. تلاش روحانی در داووس جهت جذب سرمایه گذاران خارجی و تبلیغ جذابیت ایران برای سرمایه‌گذاری در راستای پیش برد همین سیاست انجام می گیرد، اینکه پس از رفع تحریم ها، نهادهای رنگارنگ تحت نظارت بیت امام ، سپاه و دهها نهاد اقتصادی موازی لجام گسیخته قانون گریز دیگر که کل اقتصاد غیر دولتی را در اختیار دارند، به کار شکنی و باج خواهی های مختل کننده اقدام نکنند، جای تردید بسیار دارد.
      وضعیت معیشتی کارگران نه تنها تغییری نکرده بلکه اخراج ها و بیکارسازیها ،عدم پرداخت دستمزدهای معوقه، سیاست ریاضت اقتصادی با طرح سبد کمک‌ های غیر نقدی و طرح حذف یارانه ها، خالی کردن هرچه بیشتر سفره طبقات و لایه‌ های فقیر و کم درآمد و انتقال آن به جیب بالایی ها ادامه داشته و بر فلاکت و درماندگی آحاد تهیدست مردم افزوده است، بخصوص اگر تورم بالای چهل تا پنجاه درصد و گرانی کالاهای اساسی و ثابت ماندن دستمزدها و کاهش مستمر ارزش پول ملی را در نظر داشته باشیم.
در اوضاع عمومی سیاسی تغییر کیفی به نفع کارگران صورت نگرفته است. آن‌ها همچنان برای بدتر نشدن وضعیت زیستی خود مبارزه می کنند. در شرایطی که صف میلیونی بیکاران طولانی تر میشود ، واحدهای تولیدی در حال ورشکستگی و تعطیلی اند و امیدی برای بهبود سریع اقتصادی دیده نمیشود. ما شاهد ادامه اعتراضات کارگری هستیم. حرکات اخیری که با پیروزی های نسبی همراه بوده، امیدهایی را در بین فعالان کارگری و چپ بوجود اورده است. اما آنچه که پیداست این حرکات جدا از هم و بدون سازماندهی منسجم بوده است. معضل سازماندهی و تشکل مستقل ، کماکان نقطه ضعف جنبش کارگری است. در این زمینه فعالان کارگری تلاش‌هایی انجام می‌دهند ولی هنوز تشکلهای توده‌ای فرا کارخانه ای ایجاد نشده و پیشروان کارگری هنوز نتوانسته اند در میان واحدهای تولیدی ریشه بدوانند و با جنبش های اجتماعی زنان، دانشجویان، بیکاران و ملیت های تحت ستم پیوند بر قرار کنند.
تبلیغ سیاست مجاز بودن ازدواج پدر با « دختر خوانده » که برنامه‌ جنایت کارانه ویرانگر جسم و روح کودک است، « طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده » به هدف افزایش جمعیت و در واقع اعمال تبعیضات بیشتر بر زنان از طریق خانه نشین کردن بیشتر آن‌ها و دور کردنشان از بازار کار، تحصیل و جایگاه علمی دانشگاهی، جنبه‌ های دیگری از سیاست ضد بشری و ارتجاعی حاکمیت را بر ملا می کند. همین گونه است سیاست گسیل هزاران طلبه برای کنترل دانش آموزان از طریق حقنه کردن اراجیف مذهبی و خفه کردن خلاقیت کودکان از آغاز طفولیت.
نگاهی به وضعیت جریانهای سیاسی نشانگر آنست که بسیاری از آن‌ها مخالف تحولات اساسی اند. سلطنت طلبان از فجایعی که رژیم اسلامی به بار آورده، حقانیت مبارزه علیه دستگاه سیاسی ـــ پلیسی رژیم شاه را نفی می کنند. " اصلاح طلبان " نظام که در پرتو شکست انقلاب ایران از منافع سیاسی –اقتصادی معینی بهره برده اند ، نفی انقلاب را تبلیغ می کنند و با سکوت در برابر گذشته خونبار و ارتجاعی خود در جمهوری اسلامی، دچار تناقضات بنیادی اند. آنها از هر گونه تغییرات اساسی هراس دارند واین یکی از نشاندهنده پیوندهای عمیق آنها با ارتجاع حاکم است. آن‌ها از به میدان آمدن توده ها بیش از استبداد حاکم بیمناکند.
برخی دیگر از نیروهای اپوزیسیون رژیم اسلامی نیز که خود را سکولار و دمکرات میدانند با مخدوش کردن دوگانه اصلاح و انقلاب با قهر و مسالمت، به بهانه دفاع از خشونت پرهیزی با انقلاب مخالفت می‌کنند. آن‌ها انقلاب را با روش مسالمت آمیز ناممکن میدانند و بدتر از آن اینکه کاربست قهر را صرفاً به شکل خشونت آمیز می فهمند. و بالاخره برخی از چپ ها نیز که ستایشگر انقلابند ، به ترکیب نیروهای هژمونیک در میان مخالفان و برنامه سیاسی جایگزین بی توجهند.
چپ سوسیالیست و کارگری ایران که در حال تجدید آرایش و خانه تکانی است در عین حال که باید از تغییرات بنیادی در برابر اصلاح طلبان ـــ نه مبارزه برای اصلاح ـــ دفاع کند باید بیش از گذشته بر ترکیب نیروهای مخالف و جهت انقلاب متمرکز شود. بدون شکل‌ گیری یک بلوک طبقاتی معطوف به سوسیالیسم نه تنها سخنی از برقراری برابری و دمکراسی عمیق نمیتواند در میان باشد بلکه دستآوردهای دمکراتیک نیز بر پایه‌های لرزان و ضعیفی قرار می‌گیرد که هر دم میتواند از سوی نیروهای مدافع نظم مستقر باز پس گرفته شود.
مبارزه برای آزادی، دمکراسی و سوسیالیسم کلیت اندام واره ای است که اگر چه نیروهای محرک متفاوتی را حول هر یک ازاین مطالبات بسیج می کند، معهذا بدون مبارزه کارگران و زحمتکشان، تحقق هر یک از این خواستها ناممکن به نظر می رسد. مبارزه کارگران و زحمتکشان در انقلاب ۵۷ فقط بر جنبه نفی دیکتاتوری متمرکز بود و هیچ برنامه اثباتی جهت تغیرات بنیادی جامعه و جایگزینی طبقاتی به نفع اکثریت استثمار شونده تدارک ندیده بود. از این رو بود که انقلاب در همان گام های نخستین طرح خواست های دمکراتیک به خاک و خون کشیده شد و از حرکت باز ماند.
    تجربه تلخ سی و پنج سال گذشته ضرورت برطرف کردن همه این ضعف‌ها از سوی نیروهای کار و زحمت، جنبش های اجتماعی زنان، دانشجویان، ملیت های تحت ستم، بیکاران و همه مشتاقان آزادی و برابری را سال به سال برجسته‌ تر می کند. در این راستا نخستین گام همچنان ایجاد تشکل های مستقل صنفی واجتماعی و فرارویی آن به تشکل های مطالباتی ــ سیاسی طی مبارزات آتی است. از اینرو ست که تلاش همه نیروهای آزادیخواه و برابری طلب ضرورت و زمینه پیدا کرده است، باید از این زمینه‌ ها بیش از هر زمان برای تقویت اردوی کار و رنج و بدیل سوسیالیستی بهره جست .

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم!

کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر )
بهمن ۹۲
www.rahekaregar.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست