یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

«روح انقلاب» - ماهان محمدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۲ بهمن ۱٣۹۲ -  ۱۱ فوريه ۲۰۱۴


ایدئولوژی را نه میتوان هدفی حتمی و نهایی دانست و نه وسیله‌ی منحصر به فرد. هرچند میتوان از آن بعنوان وسیله‌یی برای رسیدن به هدف استفاده کرد، اما در زمانی دیگر تمام وسایل قدرت برای شکل بخشیدن جامعه و هماهنگی با آن ایدئولوژی به کار برده می‌شوند. ایدئولوژی به نوبه‌ی خود از یک بینش تاریخی جدا شدنی نیست و این بینش نه تنها یک تحول اجتماعی به سوی شکل نهایی است، بلکه بصورت نبردی حیاتی میان طبقات اجتماعی و کفر و ایمان هم به حساب می آید..
تجربه نشان می‌دهد حتی ملتی که از سطح بالایی از علم و فرهنگ بهره‌ مند بوده،بازهم رژیمی با حزب یگانه و با ایدئولوژی بیش از حد خشونت‌گرا را پذیرفته. در این باره میشود گفت که در آخرین مرحله هر کسی در اوضاع و احوال خاصی آمادگی دارد هر چیزی را باور کند، اما پذیرش این‌ حقیقت که صورت بندی‌های ایدئولوژیک هر چه زمان می‌گذرد کم‌تر به اصول خود پایبند میمانند امری حقیقی است؛ اما این به معنای گریز از ایدئولوژی ها نیست، تنها میتوان گفت که شاید این امکان هست تا به سمت کم نقش کردن آنها حرکت کرد و مهم آن است که تا چه زمان و به چه صورت می‌توان ایدئولوژی را زنده نگه داشت..
در تاریخ، بسیاری از فلسفه‌های رسمی، تا چندین دهه و گاهی در طول قرن‌ها پس از آن‌که مردم دست‌کم دیگر در محافل فرهنگی بدان باور نداشتند، برای حکومت‌ها دست‌آویز مناسبی بودند. سرنوشت انقلاب‌های ایدئولوژیک نیز همین بوده، به نظر می‌رسد که این انقلاب‌ها یک ویژگی مشترک داشته باشند؛ آن‌هم اینست که مدتِ زیادی دوام نمی‌آورند و با گذشت زمان، دیگر با ایمان، مشتاقانه باور ندارند که میتوانند شرایط زیستی همسانی را بوجود بیاورند. شور و اشتیاق از بین می‌رود و به تدریج که زمان می‌گذرد ، بنا به گفته‌ی مارکس حالتی پیش می‌آید که می‌توان آن را بازگشت انقلاب کنندگان به زندگی عادی تلقی کرد (ترمیدور). مانند پیروان مسیحیت ناب!، که بر اثر شکست و یا پیروزی، پذیرفته‌اند که انسان‌ها همان هستند که بوده‌اند و در پایان کار آن‌ها هم به یک نظام پایدار تبدیل می‌شوند. گاهی هم دلیل تراشی‌ها نشان از ناپدید شدن تدریجی ایمان انقلابی دارد و گاهی تثبیت تدریجی یک طبقه‌ی ممتاز همان چیزی که در ایران درآغاز یک حزب انقلابی از خود نشان داد ، که کاملا برای براندازی حکومت کوشش می‌کرد، اما اکنون این انقلابی‌ها به طبقه‌ی ممتاز رژیم مبدل شده‌اند.هرچند این حقیقت تنها منحصر به ایران و انقلابیون با ایدئولوژی دینی نیست ونمونه های دیگری از این دگردیسی انقلابی ایدئولوژیک در کشورهای دیگرهم دیده میشود.اما متاسفانه دگر شدگی ساختارهای ایدئولوژیک برای ملت هایی که این ایدئولوژی ها برآنها حاکم شده اند همیشه بسیار بسیار گزاف بوده است.
در نتیجه آن چه ازجانب یک انقلابی دیده می‌شود، ریزش ایدئولوژیک و فساد انقلاب است و بازگشتی به زندگی عادی. اما با فرض این‌که چنین تحولی نیز به وجود آید، الزاما به سقوط رژیم، به صورتی‌که ما می‌شناسیم، نمی‌انجامد، حداکثر ویژگی‌های وابسته به دوام شور انقلابی از قبیل شرارت ایدئولوژیکی از میان خواهد رفت، اما انحصار حزبی و عقیده‌ی جزمی ایدئولوژیکی یا استبداد دیوان سالاری باقی خواهد بود و با این ویژگی‌های ساختاری است که رژیم می‌تواند باز هم به زندگی خود ادامه دهد؛ اما به سوی اضمحلال و استحاله کامل تابع ضرورت های زمان تا نتیجه آن باشد تا نشان دهد عصرسرسختی و پافشاری برعدم پذیرش تغییر به پایان رسیده و رویکرد یافتن مابه ازای بیرونی برای باورها و ادبیات و گزاره ها در پیش رو است تا شاید بر بستر نظم شناور بشریت را از تجربه نابودگری های عصبی و خود برتر بین ایدئولوژیک نجات دهد. امید است در ایران عبور از ایدئولوژی حاکم که در حال گذراندن مرحله ترمیدور دیرهنگام و پرهزینه است ، به برپایی ایدئولوژیی دیگر نیانجامد و بدون از بین رفتن امنیت نسبی فعلی صورت گیرد.

(اگر ما یک روز اتکای خودمان را از خدا برداشتیم و روی نفت گذاشتیم، یا روی سلاح گذاشتیم، بدانید که آن روز، روزی است که ما رو به شکست خواهیم رفت.) آیت الله خمینی !!!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست