یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تاثیر شعر بر خواننده و جامعه


دکتر بیژن باران


• شعر در روند نشر بدست خواننده رسیده؛ تاثیر شعر بر خواننده را باید بررسی کرد. آیا شعر یعنی ایده می تواند در رفتار انسان یعنی ماده تاثیر گذارد؟ آیا شعر در فرهنگ جمعی ذوب شده؛ در نهایت روی تصمیمات، رفتار، حرکت اعضا تاثیر می گذارد؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۹ بهمن ۱٣۹۲ -  ۱٨ فوريه ۲۰۱۴


 
 از زندگی کتابهای زیادی میتوان پدید آورد؛ از کتاب ها فقط کمی زندگی بدست می آید. کافکا
نام آن پرنده غمگین که از قلب ها گریخته ایمان است. فروغ

شعر در روند نشر بدست خواننده رسیده؛ تاثیر شعر بر خواننده را باید بررسی کرد. آیا شعر یعنی ایده می تواند در رفتار انسان یعنی ماده تاثیر گذارد؟ آیا شعر در فرهنگ جمعی ذوب شده؛ در نهایت روی تصمیمات، رفتار، حرکت اعضا تاثیر می گذارد؟ شعر تهیجی روی وجدان و عواطف خواننده تاثیر دارد. شعر عرفانی روی عواطف تاثیر دارد. در تاریخ حمله مغول به ایران، واکنش شعرا، تاثیر شعر بر مخاطب/ جامعه مداقه می شود.

حمله مغول خرابی اقتصادی، صدمات فرهنگی و روحی بجا گذاشت. فرزانگان به هند مهاجرت کرده؛ پیآمدش رابطه تجاری با چین تحکیم یافت. حمله مغول 8 قرن پیش در سپتامبر 1219م/ پاییز 618 هق به نیشابور و ری آغاز شد؛ 10 سال طول کشید تا 626 هق به انقراض خوارزم شاهیان/ جلال الدین در شمال شرق انجامید. موج 3 هولاکو در 1254م/ 654 هق به تسخیر قلعه اسماعیلیه الموت شد، سپس حمله به غرب یعنی قزوین، اردبیل، همدان، بغداد بود؛ 100 سال ایلخانیان ار 654 تا 750هق/ 1256-1335م حاکم بودند.

تاریخ ادبیات فارسی شیوه ناهنجار دارد: نداشتن گزینه یک تقویم ثابت مثلا شمسی، هجری قمری، میلادی؛ قرار ندادن آثار ادبی در سبک/ مکتب ادبی بلکه در سلسله سلاطین؛ عدم مقایسه تولد، عمر، مرگ شاعران معاصر با کاربرد منطق. چند نمونه در زیر می آیند. چند نمونه از ناهنجاریها در زیر می آیند.

برای مراوده شعری بین سعدی و سیف، باید تولد سیف جلوتر از 669 هق کمینه 664هق باشد تا بسن 25 سالگی قبل از مرگ سعدی 691 هق شاعری جاافتاده باشد. پس مرگ سیف در 85 سالگی می شود. قصیده سیف فرغانی در زیر 50 سال بعد از حمله مغول نه همزمان این حمله است. 2 قرن حاوی سالها به هجری قمری/ میلادی برای حمله مغول، عمر عطار، سعدی، سیف در زیر ردیف شده اند:

540 هق/ 1145م عطار زاده کدکن خراسان.
572هق/ 1176م منطق الطیر پایان یافت، در 32 سالگی.
618 هق/ 1221م حمله اول مغول، قتل عطار 74 ساله در نیشابور.
626هق/ 1129م حمله دوم مغول، انقراض خوارزمشاهیان.
654هق/ 1256م حمله هلاکو به الموت، 656هق فتح بغداد.

606هق/ 1209سعدی زاده شیراز، او 35 سال 655- 620هق/ 1126 -1161م بسفر بغداد، فلسطین، حجاز، یمن، مصر، ترکستان، هند، چین رفت. بوستان در 655هق، گلستان در 656هق تمام شد.
664هق/ 1263م سیف فرغانی زاده فرغانه، ترکمنستان.
690هق/1293م حدس- قصیده شما نیز بگذرد؛ مراوده با سعدی کمی قبل از مرگ سعدی.
691هق/ 1294 م مرگ سعدی، شیراز، بسن 85 سالگی.
749 هق/1348م مرگ در 85 سالگی- آقسرا، ترکیه.
www.elib.hbi.ir   

از جدول بالا میتوان دید که سیف فرغانی 50 سال بعداز حمله مغول به شرق ایران، زاده شد؛ لذا قصیده "شما نیز بگذرد" از شنیده ها و غور او ناشی می شود؛ نه از ناظر فجایع بودن. می توان تاثیر این قصیده را با منطق الطیر که 120 سال پیشتر نوشته شده؛ روی خواننده قرن 12م و قرن 21م یا تطور فرهنگ فارسی در 8 قرن گذشته مقایسه کرد.

سنت عبرت از خرابه های کاخهای باشکوه در شعر فارسی دیرینه است. رباعی خیام 439-526 هق شاهد این ادعا ست. چه با خواندن رباعیات خیام چه با ادراک حضوری خود در خرابه های تیسفون، کاخ باشکوه ساسانی، قصیده خاقانی 520-595 هق در زیر بر عبرت تکیه می کند. خاقانی عناصر عاطفی و حرکتی "گریه و جریان دجله" را به عبرت از بقایای متروک و ایستای کاخ می افزاید.

آن قصر که با چرخ همی زد پهلو
بر درگه آن شهان نهادندی رو
دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای
بنشسته همی گفت که کوکوکوکو؟ خیام

هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را آیینهٔ عبرت دان
یک ره ز ره دجله منزل به مدائن کن
وز دیده دوم دجله بر خاک مدائن ران
خود دجله چنان گرید صد دجلهٔ خون گویی
کز گرمی خونابش آتش چکد از مژگان
بینی که لب دجله کف چون به دهان آرد
گوئی ز تف آهش لب آبله زد چندان
از آتش حسرت بین بریان جگر دجله
خود آب شنیدستی کاتش کندش بریان
بر دجله‌گری نونو وز دیده زکاتش ده
گرچه لب دریا هست از دجله زکات استان
گر دجله درآموزد باد لب و سوز دل
نیمی شود افسرده، نیمی شود آتش‌دان
تا سلسلهٔ ایوان بگسست مدائن را
در سلسله شد دجله، چون سلسله شد پیچان..

می توان 2 شاعر را در شرایط شبیه هم مقایسه کرد. تاثیر اجتماعی 2 قصیده عطار و سیف فرغانی از دوره استیلای ایلخانیان مغول از سده 7هق/ 12م بر ایران مقایسه می شود. سیف فرغانی 664-749 هق در فرغانه شرق ازبکستان کنونی زاده شد؛ در آقسرا، ترکیه، مرد. او به آذربایجان، روم شرقی/ ترکیه سفر کرد. این صوفی، عارف، صاحب 11 هزار بیت شعر بود. در 30 سالگی با سعدی691-606 هق بوسیله بازرگانان در سفر نامه نگاری کرد. سیف شاعر انتقادی در سبک خراسانی بود؛ از مداحی پرهیز می کرد.

عرفان شعر تخیلی ارادی موضوعدار برای مخاطب مرید است. عطار نیشابوری 537-627 هق مقتول، وادی را استعاره سفر به آینده یا فنا/ مرگ به بشعر درآورد. وادیهای عطار: طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت، فنا یند. اگر عطار از مسیر و مقصد مطلع نیست چگونه در اینمورد تخیلی میسراید؟ او فقط می داند کجا هست! استعاره عطار در واقع کپی شاعرانه تخیلات ادیان خاورمیانه در باره عبد، عبادت، مرگ، بهشت، عدم می باشد. در این شعر همه 7 وادی توانهای مغزی اند. حتی فنا هم نیستی ذهن پس از مرگ است.

عطار در شعر زیر عرفان را آنرا با احوال در 7 وادی می آمیزد. مقامات و منازل نزد صوفیه متعدداند؛ از 1 تا 1000 آمده. خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین آن را در 10 مرحله و هر کدام 100 منزل/ میدان می انگارد.7 وادی عطار چون 7 خوان فردوسی تخیلی بوده؛ شعر صرف است نه عرفان! اوج آن را در 7 وادی/ مرحله تخیلی و ثنویت ظاهری می توان دید: ناآگاه/ آگاه، رفتن/ بازنگشتن، خبر/ بیخبر، گم/ پیدا، قطره/ قُلزُم = دریا یا جزء/ کل، حیران/ یافتن، وحدت/ جدایی، فصل/ وصل.

گـفـت مــا را هـفـت وادی در ره اسـت/ چون گـذشـتـی هـفت وادی، درگه است.
وا نـیـامـد در جـهـان زیــن راه کــــس/ نـیـسـت از فـرسـنـگ آن آگــــاه کــــس.
چون نـیـامــد بــاز کــس زیــن راه دور/ چـون دهـنـدت آگـــهـــی ای نــــاصــبــور.
چـون شدنـد آنـجـایـگـه گـم سـر بسر/ کــی خــبــر بــازت دهــد از بــی خــــبــر.
هـسـت وادی طــلــب آغــــاز کــــــار / وادی عـشق اسـت از آن پـس، بی کنار.
پـس سـیـم وادیـسـت آن مـعــرفـت / پـس چـهـارم وادی اسـتـغـنـی صــفــت.
هـسـت پـنـجـم وادی تـوحـیـد پــاک/ پـس شـشـم وادی حـیــرت صـعـب نـاک.
هـفـتـمـیـن، وادی فـقـرست و فـنـا/ بــعــد از ایــن روی روش نــــبـــود تـــــرا.
در کشش افـتـی، روش گـم گرددت / گـــر بــود یــک قــطــره قــلــزم گــــرددت.

عطار با "گفت" فرضیات را گردن فرد مجهولی می اندازد. او کیست، چرا 7 وادی، این ره و درگه را کی ساخته؟ پس تخیل صرفا شاعرانه است نه عرفان! ولی چرا قلیلی تخیل عرفانی را پذیرفته؛ حال می کنند؟ ره و درگه نیاز به کارگران و مصالح دارد؛ نه جادوی کودکانه، روایت سحر، تخیل شاعرانه. 7 می توانست 9 یا 13 باشد. ره منظور پیاده رو نه ارابه رو است؛ درگه یک کلمه/ صدا است؛ نه جسم معماری با مصالح دیرپا برای دروازه در معبر تهاجم نیروهای طبیعت. اصولا عالم روحانی ورد است و حال- واقعیت نیست. آیا وادیهای 7گانه عطار منطقی اند؟

عطار برای پاک باختگی، ایثار حیات در راه مراد، راه نامریی عالم غیب، حلول در عمق عرفان، خلسه در خماری خرابات، رها از تعلقات دنیوی سفری بطول حیات پیشنهاد می کند. این 7 وادی سریال برای اشراف کامل در وادی آخر به حقیقت، کشف، شهود، اشراق در تخیل می رسد که پایان جیات یعنی فناست.

این سفریست که کسی از آن برنگشته؛ لذا صرفا تخیل شاعر بدون قطبنما و نقشه است. این تخیل فردی بوده؛ لذا شباهت به تخیل عارف دیگر ندارد. ترتیب این 7 وادی هم تخیلی اند؛ حتی منطقی هم نیستند- مثلا از نزدیک یا ساده به دور/ سخت. وادی 1 طلب انگیزه فرد به سفر است که منطقی است. فنا هم مرگ است که در وادی 7 یا دهه 70 شاعر اتفاقی است محتوم. ولی بین این 2 بقیه ترتیب منطقی ندارند.

حیرت شگفتی، ایموسیون، محرکه است. عشق هم محرکه، غریزه، هیجان، احساس است. ولی معرفت، آگاهی و شناخت است که با مطالعه و تجربه حاصل می شود. استغناء یا ارضاء هم چیزی غریزی است که اشباع کلاف عصب مربوط به اشتهاست. توحید هم باور، اعتقاد، ایمان است که از محیط به فرد ترابری می شود. روشن است که اگر مقصد فنا/ نابودی باشد برگشتی نخواهد داشت؛ این بیان را اینهمانگویی نامند.

7 وادی عطار یک سفر ذهنی بوده؛ مانند خواب 7 روزه ارداویراف از قرن 6م کتابت در قرن 3 هق در باره آخرت، شبیه کمدی الهی دانته است. اردا قدیس معنی میدهد؛ پس از خوردن شربت جوشانده تخمیری بخواب می رود. این معراج تخیل موبدی به جهان رویا/ مینویی در سده 6م است؛ سیر و سلوک در تخیل جهان ماوراء می باشد.

عطار از حیات تا گور را در استعاره ره تا درگه آورده. چرا این استعاره را عطار بکار برد؟ چرا نمی گوید زندگی راهیست از گهواره تا گورستان؟ چرا یک روند طبیعی میلیون سال قدیمی را در واژه های رازآلود می پیچید؟ چرا مریدان این اسرار را رمز عالم غیب، ماورای طبیعت، اعتقادی می انگارندکه راهگشای هیچ معضلی نیست؟ عطار سکانس سریال 7 وادی را مانند "7 شهر عشق عطار" مولوی کنار جاده بکار می برد. مولوی 604-672 هق، با تعبیر جغرافیایی و نامبردن وادی 2 عشق عطار گفت: هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.

عطار، در منطق الطیر، ثنویت صورت/ معنا، خاص/ عام، گفتار/ اسرار را زنجیر کرده، می گوید: اهل صورت غرق گفتار منند/ اهل معنی مرد اسرار منند. این کتاب آرایش است ایام را/ خاص را داده نصیب و عام را. هدهد بلد راه بی برگشت برای رفتن وادیها در منطق الطیر است که با استعارات ره، درگه، آمد، دور، فرسنگ، خبر، بی کنار، صعب ناک آمده.

عطار 50 ساله در رثای اعدام سهروردی فیلسوف اشراق بر پایه آموزه های ثنویت زرتشتی نوشت:
مسلمانان من آن گبرم که بتخانه بنا کردم/ شدم بر بام بتخانه درین عالم ندا کردم.
صلای کفر در دادم شما را ای مسلمانان/ که من آن کهنه بتها را دگر باره جلا کردم.
از آن مادر که من زادم دگر باره شدم جفتش/ از آنم گبر میخوانند که با مادر زنا کردم.
به بکری زادم از مادر از آن عیسیم میخوانند/ که من این شیر مادر را دگر باره غذا کردم.
اگر "عطار" مسکین را درین گبری بسوزانند/ گواه باشید، ای مردان که من خود را فدا کردم.

حرف منطقی شاعر سیف فرغانی در 690 هق روی 100 هزار مهاجم خشن مغول 626 هق و میلیونها ایرانی امکان ربط و اثری نداشته؛ زیرا 60 سال بعد سروده شده؛ روند نشر و اشاعه از شهر شعر به لشگریان ایرانی با فرمانده مستقل از شاعر هم بسیار کند بود.

انتقاد در روند طولانی بین افراد کثیر باید گردش کند؛ نهادهای اجتماعی را برانگیزد تا اثر بر دولت داشته باشد. ولی دولت انحصارگرا و مفتیان تحجرگرا تحمل حضور انتقاد را نداشته؛ لذا سانسور و تکفیر می کنند. سیف با شجاعت مستقیم به اشغالگران مغول به ایران در قصیده زیر با تاکید "شما نیز بگذرد" را تکرار می کند:

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد/ هم رونق زمان شما نیز بگذرد.
وین بوِم محنت از پی آن تا کند خراب/ بر دولت آشیان شما نیز بگذرد.
باد خزان نکبت ایّام ناگهان/ برباغ و بوستان شمانیز بگذرد.
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام/ برحلق و بردهانِ شما نیز بگذرد.
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز/ این تیزی سنان شما نیز بگذرد.
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد/ بیداد ظالمان شما نیز بگذرد.
در مملکت چو غُرّش شیران گذشت و رفت/ این عوعو سگان شما نیز بگذرد.
آن کس که اسب داشت غُبارش فرونشست/ گرد سُم خران شما نیز بگذرد.
بادی که در زمانه بسی شمع ها بکُشت/ هم بر چراغدان شما نیز بگذرد.
زین کاروان سرای بسی کاروان گذشت/ ناچار کاروان شما نیز بگذرد.
ای مُفتخر به طالعِ مسعود خویشتن/ تاثیر اختران شما نیز بگذرد.
این نوبت از کسان به شماناکسان رسید/ نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد.
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان/ بعد از دوروزاز آن شمانیز بگذرد.
بر تیر جورتان ز تحمّل سپر کنیم/ تا سختیِ کمان شما نیز بگذرد.
در باغ دولت دگران بود مدّتی/ این گُل، ز گُلستان شما نیز بگذرد.
آبیست ایستاده در این خانه مال و جاه/ این آب ناروان شما نیز بگذرد.
ای تو رمه سپُرده به چوپان گرگ طبع/ این گُرگیِ شبان شما نیز بگذرد.
پیل فنا که شاه بقا مات حُکم اوست/ هم بر پیادگان شما نیز بگذرد.
ای دوستان خواهم که به نیکی دُعای سیف/ یک روز بر زبان شما نیز بگذرد.

رفتار با ایده تعیین می شود. نمونه ساده فرمان است که فرمانبردار اجرا میکند. در عصر مدرن، آگهیهای تجارتی روی رفتار خرید مردم اثرگذارند. دهن بینی هم اثر حرف را بر عمل فرد نشان می دهد. در قرون وسطا ورد، دعا، جادو، جنبل، نماز- اثر حرف بر سرنوشت فرد را نشان می دهد. لذا آثار ادبی بر رفتار مردم اثرگذار اند. در سده 21م فیلم، بیلبورد، تلویزیون، مجلات روی رفتار مردم اثرگذارد. ادبیات بخشی از فرهنگ است که روی رفتار مردم اثر می گذارد. آثار کامو، دبوار، فیلمهای جیمز دین، وثوقی، ویدیوهای آواز، روضه خوانی، تعزیه، حدیث مصبیت معصومان- روی جوانان و پیران اثر می گذارد. اطلاعات هم بخشی از فرهنگ است؛ نظامهای توتالیتر رسانه ها را کنترل می کنند تا مردم را ساکت نگه دارند.

عرفان هم اگرچه در قیاس با بنیانگرایان انتحاری و مسلح بیخطر است؛ ولی در عصر مدرن باید تحلیل انتقادی شود. جملات عرفانی با زیبایی سخن، آرایه های بدیع، صحت دستوری با واقعیات تطابق ندارند. مفروضات آنها اگرچه از شخصیتهای نیکوی تاریخی اند؛ ولی نادرستند. البته در زندگی مدرن، انسانهای خاور میانه ذهن خود را قفسه بندی compartment کرده؛ در زندگی روزمره و معیشت مدرنند؛ ولی گاهی در گفتار با نظرات مدرن ناسازگارند.

قلندر، درویش، عارف، علی علایی، نعمت اللهی، مقصودی، گنابادی هنوز هستند. آثار هانری کربن 1903-1978 شرقشناس فرانسوی صاحب فلسفه ایرانی، فلسفه تطبیقی، ابن سینا، تمثیل عرفانی، انسان نورانی در تصوف ایرانی، آنه ماری شیمل 1922-2003 اسلام شناس آلمانی صاحب عشق عرفانی در اسلام هم دید انتقادی ندارند.

قیصری می نویسد: عرفان «علم به خداوند سبحان از حیث اسماء، صفات، ظاهر او و شناخت حالات مبدا و معاد، حقایق عالم و چگونگی رجوع این حقایق به حقیقی یگانه ذات احدیت- و همچنین شناخت راه سلوک و مجاهد، برای خلاصی نفس از تنگناهای قیود جزئی دنیا و شهوات- و اتصاف آن به صفت اطلاق و یکتا- پاکی کامل و شهود در مرحله بقا و فناء» است. www.magiran.com   

این نقل قول نه از نظر دستوری نه از نظر معنایی زیاد قابل فهم نیست؛ ولی رئوس بحث عرفان در آن تسبیح شده نشان می دهد که مبارزه با نفس و تلاش برای رسیدن به مقصدی دور را در بر می گیرد. "اسماء، صفات، ظاهر" قراردادهای زبانی در یک فرهنگ مشخص مثلا ایرانی هستند؛ آنها حقایق جهانشمول و مستقل از این فرهنگ نمی باشند. پدیده های جهانشمول بقرار زیرند: تغییر فصول بخاطر گردش زمین بدور خورشید، تولید عفونت با تهاجم باکتری در بدن زنده و نیاز به آنتی بیوتیک.

آیا این توشه معنوی حاصل عمری ریاضت در عصر مدرن معنا میدهد؟ برخی دراویش در سده 21م جلساتی در شهرهای غربی با محافل ایرانی می گذارند. دیده می شود که در فن آوری و زندگی شهری نوین جایی برای عرفان نیست. در برنامه های تحصیلی، از علوم طبیعی تا علوم انسانی، دانشگاههای بزرگ جهان، درسی برای آموزش عرفان به دانشجویان نیست. حتی در ادبیات هم که سبکها، مکتبها، آرایه های ادبی تدریس می شوند؛ عرفان جایی ندارد. اصولا عرفان، تصوف، ریاضت در جامعه مدرن جذاب نیست. در یونان، ایرلند، اسپانیا- مردم بضد برنامه ریاضت دولتهای مدیون بانکها- در خیابانها تظاهرات می کنند. در فقر مزمن بلوچستان، کردستان، برخی شهرها محافل ریاضت نیمه مخفی وجود دارند! چرا؟

در عرفان فقر یعنی مستغنی از مادیات با فقر دنیوی توفیر داشته؛ در واقع غنای تخیل، بی نیاز از آز، محتاج کسی نبودن است. البته این تز ضداجتماعی بوده؛ نوعی رجعت به زندگی شبانی چند 1000 سال پیش است. چون فرد مریض میشود؛ نیاز به پزشگ دارد. باید کار کند؛ خانواده داشته باشد. مراسم جمعی مانند 4شنبه سوری، 7سین، 13بدر داشته باشد. باید کار جمعی کرد تا ارزش اضافی انباشت شده؛ زیرساختهای کلان پدید آمده؛ در همآهنگی با جهان مدرن و سیاحان خارجی بود.

عطار فنا را سقوط صفات مذموم دانسته که با ریاضت از سالک زایل می شوند. روشن است که داوری این تزکیه نفس باید مشخص شود؛ هنجارهای صفات مذموم، پاک، حصول به فنا- نیاز به نهادی در جامعه برای اندازه گیری دارد. فنا تخیل سالک بعالم هپروت است؛ نتیجه اجتماعی هم در بر ندارد. گام بعدی سالکان پس از حصول به فنا، در جامعه چیست؟

نتیجه اجتماعی عرفان پیدایش آثار اخلاقی است که گاهی بقالب نگینه، گزینه گویی، جمله قصار، امثال و حکم در فرهنگ قوم رسوخ می کند. چند نمونه: زیباترین حکمت دوستی، به یاد هم بودن است؛ نه در کنار هم بودن. دوست داشتن بهترین شکل مالکیت و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است. آدمی ساخته افکار خویش است؛ همان خواهد شد که به آن می اندیشد.

"تصوف راه عملی سیر و سلوک زیر نظر یک پیر روشن ضمیر می باشد." در سده 21م بطور کاربردی و شاید انتقادی به عرفان برخورد می شود؛ همانطور که به جهان بطور کاربردی نگاه می شود. در حکم تصوف- باید در نتیجه اجتماعی این پروسه طولانی غور کرد. از سیر و سلوک چه عاید مردم می شود؟ آیا نهادی به "پیر روشن ضمیر" مانند پزشگ، وکیل، تعمیرکار ماشین - دیپلم کارشناسی می دهد؟ حرفه/ شغلش برای معیشت چیست؟ سابقه کاری او چیست؟ اینها پرسش ها یست که به عطار واردند!

برای امروزیان مرزی بین تخیل و واقعیت نیست. در دنیای واقعی- شعر، داستان، فیلم تخیلی برای حظ، تفریح، آموزش اند. دیگر "پیر" در جامعه امروزی کاری از دستش بر نمی آید. ولی در تخیل مانند هر قطعه تخیلی دیگر ارزشمند است. اصولا عرفان امری خصوصی است که محترم است. عرفان امر اجتماعی نبوده؛ در این حیطه قابل نقد است.

شعر، فرمان شورش به مردم نیست. زیرا تاثیر شعر بر جامعه از روند کند نشر، اشاعه، تدارک، قیام که گاه چند دهه طول کشیده می گذرد. البته خود شاعر متوهم شده؛ یا از روی هیجان فرمان انقلاب را در شعرش صریح یا تلویح می کند. ولی اراده شاعر ربطی به قیام یا تظاهرات توده ای ندارد. اثر شعر بر ذهن مردم در روند طولانی تبلور می یابد. انتقاد بر جریان واقعیت سهمناک در شرف اتفاق افتادن تاثیر ندارد. این انتقاد برای التیام وجدان بیدار شاعر و همفکران جنبه عاطفی دارد.

روند انقلاب پدیده عینی است که در نقطه غلیان، پیش گیری پذیر یا جتی پیش بینی پذیر نیست. خود دولت هم با تمام تسلیحات، تداراکات، سربازان از پس پیش گیری پدیده عینی انقلاب که مانند زلزله، رعد و برق خارج از اراده دولت است بر نمی آید. شعر در مقطع انقلاب بصورت سرود برای اتحاد، تهیج، همبستگی بکار می رود. می توان از انقلاب استقلال آمریکا و اکتبر روسیه نمونه آورد.

البته هر اردو در انقلاب- هم هواداران تغییر وضع موجود، هم ضد انقلاب حافظان وضع موجود- شعر و سرود خود را داشتند. در قیام مسلحانه 1776 آمریکا بضد نیروهای وفادار به تاج انگلیس 2 نوع سرود از 2 اردو بود: شاعران انقلاب- فرنو، فیلیس ویتلی که نوشته ها و شهرتش منجر به آزادی از بردگی شد. شاعران طرفدار استعمار انگلیس در آمریکا را هم نمونه می توان آورد. برنامه سیاسی ظفرمندان 2 انقلاب به محتوای اشعار رایج در مقطع انقلاب ربطی نداشته؛ برخاسته از عوامل بیرونی و درونی بویژه رهبری قیام 2جامعه انقلابی بودند.

الکساندر بلوک 1880-1921 شاعر سکاها، ارنبورگ 1891- 1967، آنا آخماتووا 1889-1966 ، مایاکوسکی 1893-1930 شعر تعهد در خدمت انقلاب اکتبر نشر کردند. ولی برنامه های حاکمیت انقلابی با آرمانهای آنها منطبق نبوده؛ برخی خود را با سرکوب دولتی سازگار کردند. از شاعران تزارطلب هم می توان نام برد. انقلاب و دولت در سطح عملی با شعر جور در نمی آید؛ چون شعر تعهد، برای تغییر جامعه نه تثبیت دولت، نشر می شود. از این 2 انقلاب می توان نتیجه گرفت که شعر تعهد برای تهیج، همبستگی، تبلیغ روحیه رزمی کارسازتر است تا تثبیت و مجیزگویی دولت انقلابی.

در فاصله 32-57 اشعار تهیجی فراوان را شاعرانی چون کارو، رحمانی، کسرایی، اخوان، شاملو، ح مصدق، سلطانپور، گلسرخی، آزرم، کدکنی در تقابل با سانسور و سرکوب دولت نشر کردند. میتوان تاثیر شعر در جامعه پیشاانقلاب، مقطع انقلاب، پساانقلاب را بحث کرد. شعر تهیجی در هر 3 مرحله برای تغییر وضع مردم/ جامعه تبلیغ می شود. لذا در مرحله پساانقلاب شاعران انقلابی در سانسور، سرکوب، بیکاری، تبعید، اعدام قرار می گیرند.

در فرهنگ پرستش مردگان امروز ایرانی، نقد گذشتگان توهین تلقی شده؛ به طرفداران بر می خورد. آنها هیجانزده شده؛ آسمان و ریسمان بهم می بافند تا توهین به منقد را توجیح کنند. این واکنش/ رفلکس فرهنگی چندین دهه در جامعه دوام خواهد داشت. هنوز پس از 60 سال انتقاد از برخی تصمیمات دکتر مصدق، برافروختگی طرفدار او را باعث شده؛ گاهی کار به فحاشی به منقد می کشد. تازه او از مقدسات دینی نیست!

در سازمانهای سیاسی تقدیس گذشته فاجعه آور است که به گذشتگان حزب نمی توان انتقاد کرد؛ تا غلط از صحیح غربال شود. این دفاع از گذشتگان با ایقان، عدم شک، احترام توام است؛ خصایل مردگان در شبکه اعتقادی فرد قرار داشته؛ لذا انتقاد به آنها، توهین به غیرت تلقی شده؛ هجمه را باعث می شود. مدرنیته شک، عدم ایقان، انتقاد صریح از گذشتگان را می خواهد؛ البته باید رفلکسهای فرهنگی در فرد با شکستن تابوها، مطالعه، سفر، بحث خنثی شوند.

صوفی تسلیم قضا و قدر بوده؛ با دوست و دشمن، مدارا می کند. ثنویت نیک/ بد برایش ایستا بوده؛ شر را پایدار انگاشته؛ درخود بودن و انکار زندگی عادی را تنها راه رهایی از مصایب می داند. خود را مقصر مشکلات دانسته؛ برای صوفی حملهٔ مغول واقعیت‌ تاریخی نبوده؛ بلکه گناه و دلبستگی به مال دنیا عامل این بلیه بود. fa.wikipedia.org   حمله مغول به ایران

یک صوفی، درویش، عارف- بجز غور کردن تجربه ای دیگر ندارد! خانواده او از کجا معیشت می کند؟ استادان نفیسی، صفا، قزوینی با حافظه قوی، نقل قولها از دیگران را با انشائ فصیح نشر کردند. در حالیکه تاریخنویسی یک پدیده باید انتقادی باشد. ارزیابی نظریات خیام، رازی، ابن سینا باید بنا به معیارهای سده 21م باشد تا صحیح از غلط غربال شود. خیام و رازی تراز جهانی اند زیرا روش آنها علمی - تجربی/ منطقی بود.

منابع. 2/17/2014 1:00      
en.wikipedia.org   
www.sarkhat.com عرفان در خاور میانه- دکتر بیژن باران
www.farhangsara.com تصوف چیست؟
www.cgie.org.ir از عرفان تا سیاست، دکتر سید حسین نصر.
www.cgie.org.ir مصایب نوشتن ذهنیات، دکتر محمد رضا باطنی.
حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ نهضت‌های فکری ایرانیان: از آغاز قرن چهارم تا پایان قرن ششم هجری- از ظهور رودکی تا شهادت سهروردی، شرکت مولفان و مترجمان ایران، بخش دوم، چاپ اول، ۱۳۵۷.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست