یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نافرمانی مدنی- راهکاری برای سرنگونی رژیم اسلامی - محمد پروین



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣۰ بهمن ۱٣۹۲ -  ۱۹ فوريه ۲۰۱۴


پیش گفتار:

اگر راه کار نبرد با رژیم اسلامی را میدانستیم، اَنگاه بود که درک درست و منطقی از تحریم هوشمندانه بدست میاوردیم. میدانستیم که این یکی از ابزار سلب قدرت از رژیم و محدود کردن قدرت سرکوب اوست. و اَنوقت بود که مرعوب حامیان و لابی گران رژیم و سنگی که برای "مردم" به سینه میزنند نمیشدیم و از وحشت اینکه تهمت جنگ طلبی به ما بزنند مهر سکوت بر لب نمیزدیم.

هدف این نوشته که ده سال پیش به شکل کامل تری ارائه شد، ترسیم سیمایی است کلی از آنچه که میتوان برای سرنگونی بساط ستم رژیم اسلامی در ایران انجام داد و نهایتا زمینه استقرار آزادی و دموکراسی را فراهم نمود. چقدر دردناک است که پس از گذشت همه این سالها هنوز هم باید بجای تحقق بخشیدن به این سیما در حال ترسیمش بود.
_________________

بعد از گذشت ۳5 سال از سلطه رژیم ظلم اسلامی بر مردم ایران، پاره ای از روشنفکران" ما معتقدند که هنوز زمان آن نرسیده است که در پاسخ به این سئوال که رژیم اسلامی در ایران را جگونه میتوان سرنگون کرد تاملی جدی کنیم. آنها چنین استدلال میکنند که قبل از پاسخ به این سئوال باید بدانیم کجا هستیم و چرا به این جا رسیده ایم.

گفته اند و به درستی هم که گذشته میتواند چراغ راه آینده باشد. اما مسئله این است که اکثر ما و بخصوص آنان که به درست یا نادرست به عنوان روشنفکر شناخته شده اند، هم گذشته را به گونه ای متفاوت ارزیابی میکنند و هم آینده را هر یک به شکلی منطبق با خواستها و درکهای خود ترسیم مینمایند.

تنها عوامل بیرونی نبودند که رژیم اسلامی را بر جامعه ما مسلط کرد و فراتر از آن اجازه دادند ۳5 سال دوام بیاورد. عناصر و عوامل درونی که بسیاری از ما را نیز دربرمیگیرد بودند که هم به پیدایش این فاجعه کمک کردند و هم در ادامه آن سهم تعیین کننده ای بازی کردند. کدامین عنصر، گروه، و طبقه ای در جامعه ما قرار است به این ارزیابی ها بنشیند؟‌ مبنای ارزیابی آنان چیست؟ درجه مقبولیت آن از جانب سایر نظرات چیست؟

این تعداد نظرات در برخورد به ده ها عاملی که در ارزیابی گذشته و ترسیم حال نقش داشته اند تا به حدیست که در ۳۵ سال گذشته پیشرفت چندان محسوسی در مورد آن ایجاد نشده و دورنمای بهتری نیز برای آن در آینده نزدیکی دیده نمیشود.



مشترکات زیادی در لفظ و کلام وجود دارد. بسیاری از آزادی و دموکراسی، جامعه مدنیت و مدرنیت و پسا مدرنیت و جدایی دین از دولت و غیره داد سخن میدهند، اما در این میان کسانی هستند که در آخر با یک چرخش زبان و قلم حکومتی مذهبی و ستمگر را با این منطق که از درون متحولش کنند، بنوعی پذیرا میشوند. زمانی دست نیازش به سوی خمینی ضد امپریالیسم دراز میشوند، چند گاهی دست به دامن سردار سازندگی رفسنجانی دارند و بعد هم ملتسمانه چشم به اصلاحات خاتمی میبندند و بی آبرویی آن که سر به آسمان زد تحت عنوان "جمهوری خواهی"، "جمهوری اسلامی خواهی" پیشه میکنند و سپس سر به آستان روحانی میسایند!

فرایند دریافت اینکه چه شد که رژیم اسلامی وارث انقلاب مردم ایران شد، پروسه ایست طولانی و محتاج تحقیق و بررسی علمی است. این امر اگر چه برای برون رفت از مهلکه رژیم اسلامی و دستیابی به سیستمی مردمی و دموکراتیک سخت لازم است، به هیچ وجه کافی نیست و اگر با تلاش در جهت شناخت مضامین نظری و عملی آنچه باید‌ کرد توأم نباشد، ره به جایی نخواهد برد.

در کنار بررسی و تامل در عواملی که اصولا اجازه دادند که حاکمان وقت سر از گور تاریخی به در آورند، و حتی مهمتر از آن عواملی که اجازه دادند افکار واپس گرای آنان در جامعه ما زنده بماند، باید‌ به آن بزرگترین عاملی دست یافت که اجازه بروز این همه جنایت و آدمکشی را داد و سپس برنامه ریزی کرد که چگونه این عامل را میتوان از بین برد، گذار از این مرحله ما را برای شناختن موانع دیگری که بر سر راه آزادی و دموکراسی در ایران است آماده خواهد کرد.

مروری کوتاه بر فجایع ۳۵ سال گذشته به روشنی نشان میدهد که دخالت دین در دولت از عوامل اصلی است که بارآور این همه جنایات بوده است. امری که تمامی حقوق اجتماعی، مدنی، فرهنگی، اقتصادی را براساس قوانین اسلام تعریف کرد و آزادیهای اساسی منجمله آزادی بیان را سلب نمود. هر آنچه رژیم اسلامی کرده و میکند متکی بر قوانین الهی است که مستتر و ناظر بر قانون اساسی رژیم اسلامی بوده ولی برای عوام فریبی در قالب نهادهایی چون جمهوریت و مجلس عمل کرده است.

پذیرش این امر که باید سلطه دین و دخالتش در قوانین حاکم بر مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را که از عوامل مهم ویرانی جامعه ما بوده است از بین برد، به طور طبیعی اولین محور حرکت در زمینه "چه باید ‌کرد" را نیز مشخص میکند. باید‌ به این پرداخت که چگونه میتوان دخالت دین در دولت را که در شکل "رژیم اسلامی" متجسم شده است از بین برد و این کار را با تامل و تحقیق در اینکه اصولا چرا
حکومت اسلامی توانست در جامعه ما شکل بگیرد و چه کنیم که این فاجعه دوباره تکرار نشود درآمیخت.

بنابراین سئوال این است که عامل دخالت دین در دولت، یعنی رژیم اسلامی را چگونه باید‌ از بین برد؟ براساس سنت های دیرین و یا ضرورت دورانهای مختلف تاریخی، پاسخ بدین سئوال به عهده احزاب سیاسی و مدعیان قدرت سیاسی بوده است. متاسفانه به دلایل گوناگون که جای بحثش در این مختصر نمیگنجد، این نهادها و عناصر برنامه چندان مشخص و واقع بینانه ای برای کسب قدرت سیاسی نداشته اند. نمونه بسیار بارز این بی برنامگی، بی هدفی، و ارزیابی ای غیرمنطقی در مبارزات علیه سیستم گذشته موجود بود که نهایتا منجر به قدرت بخشی به رژیم اسلامی شد. امروز نیز وضعیت احزاب سنتی به همان روال است.

متاسفانه احزاب سنتی، چه آنها که از «مبارزه بدون خشونت» دم میزنند و چه آنان که شعار مبارزه قهرآمیز را میدهند، برنامه دقیقی برای کسب قدرت سیاسی ارائه نداده اند. همه نشسته اند که به «نوعی» رژیم اسلامی سرنگون شود. تمام دعواها و رقابتها بر سر آنست که به مردمی که قرارست به طور خود به خودی این سیستم را سرنگون کنند بگویند که ما آماده جانشینی هستیم.

سرشت مبارزات اَزادی خواهانه در ایران به نحویست که شرکت در آن منحصر به احزاب سیاسی طالب قدرت نمیشود و همه اقشار و افرادی را که هدفشان برچیدن بساط رژیم اسلامیست در برمیگیرد. از اینروست که به گمان من در این راه یابی، فعالیت گروه های حقوق بشر و همچنین اقشار و لایه های روشنفکری و دانشجویی و غیره، آنها را در رابطه ای تنگاتنگ با زحمتکشان و کارگران آزادی خواه قرار خواهد داد.

تلاشهای دراز مدت درون مرز و خیزشهای مقطعی که شاهد اَن بوده ایم دال بر این بوده است که قشری پیشرو با اتخاذ شیوه های مناسب و منطبق بر شرایط موجود جامعه ما، روش نافرمانی عمومی را پیشه خود ساخته است. این قشر اگر چه در صحنه عمل تنهاست، اگرچه هنوز بعلت خفقان حاکم نتوانسته است از حمایت توده های وسیع ناراضی ولی غیرفعال و خانه نشین برخوردار شده باشد، با وجود آن که هنوز به کم و کیف و تکنیک های شیوه ای که در پیش گرفته آشنایی کامل ندارد، توانسته است رژیم اسلامی را که علیرغم سرکوب مداوم، بهره گیری از عوامل و عناصر سود جوی درون و برون مرز، ایجاد شبیه سازیها، تحریف مقولات اساسی، بهره گیری از سوخته و توابان سیاسی، رواج تفکر تسلیم طلبانه توده ای و سرانجام کمک کشورهای غربی ۳۵ سال دوام بیاورد، متزلزل و بی ثبات نگاه دارد

مبارزان راه آزادی در ایران دریافته اند با رژیمی که به پیشرفته ترین سلاح ها مسلح است و به سلاح اتمی هم دست یافته و از کاربرد آن هم ابایی ندارد، نمیتوان با توپ و تانک مقابله کرد. میدانند که پیش گرفتن مبارزات مسلحانه مخفی نمیتواند مردم ناراضی را به خود جلب کند و الزاما به عنوان نیرو و حرکتی جدا از مردم نه هرگز امکان پیروزی دارد و حتی اگر بر فرض محال تحت شرایطی بسیار استثنایی هم موفق بشود و جابجایی قدرت هم انجام گردد، بارآور آزادی و دموکراسی نخواهد شد. نیروهایی که جدا از مردم به قدرت برسند، قدرت را تنها حق خودشان میدانند، چرا که برای آن جنگیده اند. بیشتر از هر چیز هم از دیگران طلبکارند و میگویند آن زمان که ما خون میدادیم شما کجا بودید. و با این منطق هم هرگز جرات نخواهند کرد که خود را به رای مردم بگذارند.

اتخاذ روشن نافرمانی عمومی برای سرنگونی رژیم از سر ترس نیست. شرایط موجود است که این روش را به عنوان تنها روشی مطرح کرده است که با اتکای به آن میزان نه تنها در قبال قهر رژیم اسلامی مقاومت کرد، بلکه بر آن چیره هم شد. این روش با مبارزات در چارچوب قانون و مبارزات درونی رژیم که تحت عنوان مبارزات بدون خشونت تبلیغ میشود نیز کوچکترین قرابتی ندارد. این روشی است که کلیت سیستم ظلم را هدف قرار میدهد و هرگز از سر آشتی و سازش در نخواهد آمد.

حامیان مبارزات مسلحانه باید نشان دهند که برنامه شان برای کسب قدرت سیاسی در نبردی نابرابر چیست و چگونه میخواهند جدا از مردم، ایران تحت اشغال را با نیروی نظامی پس بگیرند.

جای بررسی جزئیات، پرداخت به مبانی فلسفی و توضیح تکنیک ها و اسلحه های مورد استفاده روش نافرمانی مدنی در اینجا نیست. نویسنده به همراه یاران دیگری در «مهر» مدتیست که یادگیری این روش را پیشه خود ساخته است با این هدف که یادگیریهای خود را با هموطنان خود و بخصوص درون مرزیان در میان نهیم. معلم ما در این یادگیری موسسه آلبرت اینستن در امریکا و محقق روشهای نافرمانی مدنی، پرفسور شارپ، است که سالهای مدیدی را صرف شناخت این روش، مدون کردن تکنیک های آن و به کارگیری آنها در شرایط مختلف کرده است [1]. نتایج تحقیقات و بررسیهای او که تماما تکیه گاه های عملی دارند و بر تجارب گذشته پایه گزاری شده اند، در نوشته جات و کتب بسیاری منعکس شده است. یکی از کتابهای او و کلنل هلوی که صاحب نظر دیگری در این زمینه میباشد، از طریق فعالان گروه مهر به فارسی ترجمه شده است و در سایت مهر منعکس است.

روشهای به دور از خشونت و نافرمانی مدنی بر این واقعیت استوارند که قدرت سیاسی پدیده ایست دو سویه و با تبعیت افراد از حاکمان وقت تعریف میشود. هدف مبارزات، چه مسلحانه و چه مسالمت آمیز سلب قدرت از ظالم و ستمگر است و در این خصلت براندازنده هیچ جای تعاریف نیست. البته براساس تفکرات و درکهای متفاوت ما از قدرت، نوع براندازی آن هم به اشکال متفاوت تعریف میشود.

برای قدرت دو خصیصه قائل هستند. اولین خصیصه این است که قدرت تکثرگراست، یعنی همراه با جمع مردم و توده ها مطرح است. دوم آن که، قدرت با اطاعت و فرمانبرداری این توده و جمع معنی می یابد و تعریف میشود.

مبارزه مسالمت آمیز هدف خود را در نفی قدرت از این راه میجوید که آنچه را که به قدرت معنی میبخشد از بین ببرد، یعنی اطاعت و فرمانبرداری مردم را از قدرت سلب کند. با نفی و قطع منابع قدرت رژیم، مشروعیت رژیم سلب میشود و براندازیش عملی میشود. مبارزات مسلحانه به جای برخورد به این منابع قدرت که سازنده قدرت اند، به جان محصول قدرت نهایی این منابع میافتند و با بازوهای مسلح این قدرت، در نبردی نابرابر به جنگ میپردازند.

البته فشار و خفقان سالهای طولانی و امیدهای برباد رفته، یا بخشی از ما را بیش از اندازه صبور کرده است و تازه میخواهیم به این بپردازیم که چه شد که این بلا به سرمان آمد و یا این که ما را عجول و بی حوصله کرده است. میخواهیم و به حق هم که عمر این رژیم آدمکش هرچه زودتر پایان یابد. منتها خطر این هست که نگذاریم خیزش مردمی مسیر طبیعی خود را طی کند و تکامل یابد. جین شارپ میگوید«سرسری گرفتن مبارزات بدون خشونت بزرگترین دشمن آنست» او در تدارک یک مبارزه بدون خشونت هفت مرحله و امر مهم را مورد بحث قرار میدهد.

1ــ تحقیق و مستند کردن اعمال خلاف رژیم
2ــ مذاکره و اتمام حجت کردن
3ــ متمرکز کردن مبارزات به حول یک محور
4ــ تبلیغ اهداف مبارزه
5ــ کمیت و کیفیت مبارزات به دور از خشونت
6ــ سازماندهی مبارزه
7ــ علنی بودن یا مخفی بودن مبارزات به دور از خشونت
به نظر میرسد که مبارزاتی که در ایران در جریان است حداقل دو مورد اول را ارضا میکند. من در نوشته های آتی به موارد دیگر خواهم پرداخت و در این مختصر به ذکر چند نکته کلی بسنده میکنم

مسئله کیفیت و کمیت و این که کدام ارجحیت دارند در موارد مختلف میتواند متفاوت باشد. شکی نیست که کمیتی بالا امکان سرکوب را کمتر میکند. از طرف دیگر، اگر کمیت زیادی از درجات بالایی از اعتقاد و صبر و شجاعت برخوردار نباشد، ممکن است در همان مراحل اول با کوچکترین یورش رژیم از هم بپاشند و به جای گسترش تافتن تحلیل بروند. این امر اثرات منفی بسیاری در جلب مجدد مردم خواهد داشت. بنابر این بهترین راه حل آنست که تا حد امکان تمام جوانب این نوع مبارزات برای کسانی که در آن شرکت میکنند روشن باشد، از تجارب گذشتگان آگاه باشند، مکانیسم و شیوه های مبارزه را بدانند و از خطرات آن آگاه باشند. آن وقت است که گسترش کمی این چنین جمعی با چنین کیفیتی نیروی بسیار عظیمی را ایجاد خواهد کرد.

سازماندهی مبارزه شامل تدارک کمی، کیفی، مالی، تبلیغاتی و از همه مهمتر متمرکز نگاه داشتن مبارزات حیاتی ترین بخش مبارزه به دور از خشونت است. گاندی در سال 1920 چنین گفت که:

«مهمترین چیز در مبارزه به دور از خشونت و نافرمانی وجود نظم، انضباط و همکاری بین مردم و هماهنگی با کارگران است. یک مبارزه موثر به سازماندهی و تشکیلات کامل احتیاج دارد.»

سازماندهی که با امر رهبری عجین است باید به نحوی باشد که دستگیری بخشی یا تمامی گروه رهبری، خلل و توقفی در امر مبارزه ایجاد نکند.

در مورد مسئله علنی بودن و یا مخفی بودن مبارزات به دور از خشونت بحث های متفاوتی موجود است. شکی نیست که علنی بودن، سرشت طبیعی این نوع مبارزات است. از طرف دیگر اجتناب ناپذیری سرکوبی که باید دیر یا زود از رژیم هایی چون رژیم اسلامی انتظار داشت. این سئوال را پیش میاورد که این جنبش و بخصوص رهبری آن را چگونه میتوان حفظ نمود. اینجاست که بحث وجود یک رهبری غیرعلنی و یا بدیل های متعدد رهبری در کنار رهبری علنی مطرح میشود. البته هیچ چیز برای همیشه در این نوع مبارزات مخفی نمیتواند بماند، اما میتوان به جای آن که رژیم را پیشاپیش با مصاحبه و اظهارنظر عمومی در جریان همه چیز گذاشت، در موارد لازم تا حد امکان کارها را برایش مشکل کرد.

نتیجه گیری از این بحث فشرده اینست که تا مبارزات مردم ما از کیفیت و کمیت لازم، آگاهی به روشهای نافرمانی مدنی و سازماندهی و رهبری علنی و غیرعلنی برای پیشبرد آن برخوردار نشوند شانس چندانی برای رسیدن به پیروزی نهایی نخواهند داشت. تهییج زودرس برای دست زدن به اقداماتی که در توان مبارزات فعلی نیست. آن را با خطر سرکوبی که یارای مقابله با آن را ندارد مواجه خواهد کرد.

ضرورت مبارزه به دور از خشونت اصولا بر این پیش فرض متکی است که رژیم آدمکش است، خشونت به خرج میدهد و خشونتش را هم بیشتر خواهد کرد. بحث بر سر آنست که باید آماده بود تا با این خشونتها، با کمترین درجه تلفات مقابله کرد. هر چه این کار مداوم تر و صبورانه تر انجام شود و این نوع مبارزات تعداد بیشتری را به خود جلب کند، امکان سرکوب بخصوص در شرایطی که چشم دنیا به مملکت ما دوخته شده بسیار مشکلتر خواهد بود. باید این مبارزه ادامه یابد. باید اجازه داد و کمک کرد تا خیزش های مردمی در عین حال که کیفیت می یابند، به کمیتشان اضافه شود. آنجا که میلیونها انسان با شناخت از آنچه که به دنبالش هستند، مصمم و متحد در مقابل رژیم باشند و پایه های قدرتش را با نافرمانی لرزان کنند، اگر لازم شد، این جنبش که بلاشک نیروهای رزمی را هم در خود پرورش داده است برای آخرین شلیکی که مرگ رژیم را میسر کند، راهی مناسب خواهد یافت.

بزرگترین دشمن شیوه مبارزاتی نافرمانی مدنی و مبارزات به دور از خشونت آنست که فرض کنیم تنها قبول این شیوه و بیان آن و تبلیغ بدون هدف آن، راه به جایی خواهد داشت. متاسفانه چنین روندی در برون مرز آغاز گشته است و بخشی از اپوزیسیون رژیم اسلامی بدون آن که سعی کند به رمز و راز این شیوه دست یابد و راه های انطباق تکنیک های شناخته شده آن را بر شرایط ایران شناسایی و مدون کند، این امر را به صورت شعاری مطرح کرده است. سرپیچیهای مدنی اگر متکی بر یک استراتژی دقیق نباشد محکوم به شکست است، هم چنان که بارها در سالهای اخیر در ایران شاهدش بوده ایم که خیزش های اجتماعی و مقطعی از آن جایی که خود به خودی و بدون استراتژی بوده است، بعد از چند روز فروکش کرده است و ناموفق مانده است.

شناخت جوانب نظری و عملی این شکل از مبارزات، شرکت هرچه بیشتر آزادی خواهان روشنفکر را طلب میکند. پروسه انتقال این افکار به جمع وسیع تری که در درون مرز عامل اجرایی آن خواهند بود و برخورداری از تجارب عملی آنان و شناخت های دقیق تر آنها از شرایط دشمن، شبکه منسجمی از آزادی خواهان درون و برون مرز را ایجاد خواهد کرد، شبکه ای که هر حرکتی را میسنجد، تقابل با آن را پیش بینی میکند، راه های عقب گرد موقتی را میشناسد، شیوه های بدیل را به کار میگیرد و لذا تحت هیچ شرایطی از هم نمیپاشد. به یک کلام میداند که به کجا میرود، از چه راه و چه طریقی میرود، مشکلات راه را میداند، و احتیاجات خود را برای طی این راه شناخته و برآورده کرده است.

این راه کار را باید شناخت و آموخته ها را با دیگران در میان گذاشت.

گمانگونه که در پیش گفتار این نوشته اَمد، اگر راه کار نبرد با رژیم اسلامی را میدانستیم، اَنگاه بود که درک درست و منطقی از تحریم هوشمندانه بدست میاوردیم. میدانستیم که این یکی از ابزار سلب قدرت از رژیم و محدود کردن قدرت سرکوب اوست. و اَنوقت بود که مرعوب لابی گران رژیم و سنگی که برای "مردم" به سینه میزنند نمیشدیم و از وحشت اینکه تهمت جنگ طلبی به ما بزنند مهر سکوت بر لب نمیزدیم.

با امید اینکه با شناخت و مشارکت در ایجاد یک جنبش آگاه سرپیچی مدنی، نقشی در سرنگونی دشمنان آزادی ایفا کنیم. از هموطنان آزاده ای که این راه و رسم را میپسندند دعوت میکنیم که در گام اول برای آشنایی با آموزش های پروفسور شارپ از طریق صفحه کامپیوتری ما آثار او و نوشته های ما را مطالعه کنند [۱]. دومین گام، شناخت نقش تحریم هوشمندانه بعنوان یکی از ابزار مبارزات مبتنی بر سرپیچی مدنی و تلاش در راه تحقق بخشیدن به اَنست [۲].


۱- راهکارهای مبارزات مبتنی بر نافرمانی مدنی
۲- جایگاه تحریم هوشمندانه در مقابله با رژیم اسلامی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست