یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

در ستایش نامه نگاری


شاهرخ رئیسی


• وقتی رو در روی کسی ایستادیم و سخن می گوییم، در نهایت همین اصوات و واژگانند که انتقال دهنده ی افکار و احساس های ما هستند. حتی حرکات بدن و میمیک چهره نیز، نشانه هایی هستند برای ما تا احساس و افکار دیگری را معنی کنیم. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۵ اسفند ۱٣۹۲ -  ۲۴ فوريه ۲۰۱۴



 
 نامه نگاری را گاه به گفت و گوی پای تلفن ترجیح می دهم. به خصوص اگر آن نامه نگاری با کسی باشد که دوستش دارم. نامه اش پیامی است که دریافت می کنم و هر وقت که دلم بخواهد آنرا می خوانم. خود زمان دریافت پیام را تعیین می کنم. در غالب متن نوشتاری ثبت شده است. جایش امن است. از بین نمی رود. همواره در دسترس است. می توانم بارها بخوانمش. هر موقع که دلم خواست. در فاصله ی میان جمله ها مکث کنم کافه بریزم، سیگاری روشن کنم یا جرعه شرابی بنوشم. زمان و مکان خواندنش را خود تعیین می کنم. جمله ها را معنی کنم و فاصله ی سپبد میان سطرها را تاویل. با خواندن آنچه او نوشته، می توانم همزمان آنچه نانوشته مانده را نیز در آرامش و سکوت حدس بزنم. آه که این حدس و گمان ها چه فریبنده هستند و البته فرساینده. در نامه خوانی راه بر اینترپرتیشن(تاویل) باز است. دامنه ی تاویل پذیری ی متن نوشتاری بارها وسیع تر از متن گفتاری است. به زندگی و لحظه هام عظمت و وسعت می بخشد. وسعتی به بلندای خیال پردازی خود من. جهان ما وسعتش به اندازه ی وسعت فکر و خیال ماست. عشق با خیال پردازی و فانتزی نسبتی دارد. من به واقعیت مشکوکم. رویای روز بارها زیباتر است تا خود روز. نامه همچون مجموعه ای است از واژه ها(نشانه ها). صراحت و روشنی ی گفت و گوی حضوری را ندارد. نامه با راز و رمز نسبتی دارد. با سایه روشن. توهم حضور معنا درش نیست. گفت و گو اما مدعی ی حضور معنا است. حضوری که توهمی است از معنی یا خود معنی.
وقتی رو در روی کسی ایستادیم و سخن می گوییم، در نهایت همین اصوات و واژگانند که انتقال دهنده ی افکار و احساس های ما هستند. حتی حرکات بدن و میمیک چهره نیز، نشانه هایی هستند برای ما تا احساس و افکار دیگری را معنی کنیم. واژه ها چه در گفتار و چه در نوشتار مجموعه ای از دال ها هستند که مدلول آن ها در نهایت وابسته به دریافت مخاطب است و عوامل دیگر. چه خواننده و چه شنونده در هر حالت ما با نشانه ها طرفیم و نه معنی ه.. آنطور که دریدا و برخی زبان شناسان نشان داده، همواره فاصله ایست درنگذشتنی میان مدلول(معنی) و دال(کلمه). معنای هر کلمه، در نهایت با کلمه هایی دیگر بیان می شود و آن کلمه های دیگر با واژگانی دگر. این سلسله ی دال ها و «مدلول های ضمنی» را پایانی نیست. پس چه در گفتار و چه در نوشتار. در هر حالت معنا غایب است.
با اینحال مردمان همچنان خوش دارند بپندارند که با گفت و گو بهتر می توانند مقصود خویش را منتقل کنند.
نامه لااقل صداقتش بیشتر است. «آن دروغی است که همواره حقیقت را می گوید»به زبان ژان کوکتو.
نامه با راز و رمز نسبتی دارد. راز و رمز با ماجراجویی و حادثه، ماجراجویی با عشق. کدام عشق؟ عشق هم توهمی بیشتر نیست. وقتی به کسی می گوییم عاشقش هستیم، در آن لحظه عشق ایجاد می شود. واژگان صرفن نقش انتقال ندارند بلکه گاه آفریننده اند.
جدا از همه ی اینها، منشی مالیخولیایی در نامه نگاری هست. خلوتی که به آن منشی تراژیک می بخشد. در وقت خواندن نامه(پیام)، معشوق غایب است. حضور ندارد. من محکوم به معنا کردن جمله ها هستم در تنهایی. هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند کمکم کند. این خلوت مالیخولیایی نه تنها به وقت خواندن، بلکه هنگام نوشتن نیز حکمفرماست. در خواندن نامه ی دوست، پیامش هست اما خودش نیست. حضور پیامش به معنای غیابش است. انگار ردپایی بر ماسه های ساحل کنار دریا. ردپای آنکه دوستش داری. او در افق گم شده و تو پا در جای پایش می گذاری. به دریا نظر می افکنی و حدس می زنی او چه فکر و   حسی داشته آن هنگام که اینجا ایستاده بوده است.
نامه هست و نیست. نیستی که در غالب متن هست و هستی بخش لحظه های من است به وقت خواندنش از آنکه نیست.
هنگام نوشتن، من هستم و او نیست و آنگاه که او نامه را می خواند، او هست و من دیگر نیستم.

شاهرخ رئیسی
۲۱/۰۲/۲۰۱۴


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست