نامهای به آقای محمد نوریزاد- ابراهیم جهانگیری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٨ اسفند ۱٣۹۲ -
۲۷ فوريه ۲۰۱۴
با دیدن عکسی که در آن صورتی زخمیت را نشان میدهد، بشدت ناراحت شدم، ازدیدن لایههای خون خشک شده در لابلای مووهای سپیدت غمگین و افسرده شدم، اما زود به خود امدم که این اسلام ناب محمدی دیر زمانیست همه مرزهای بی وجدانی و بی حرمتی را در نوردیدهاست، ناخودآگاه به یاد آن ملای روستای قارنا افتادم که قرآن در دست به پیشواز سربازان اسلام رفته بود تا بلکه بتواند از قهر اسلامیشان پیشگیری کرده و جلو قتل و عام مردم بیدفاع قارنا را بگیرد. اما سربازان اسلام ابتدا اورا کشتند و قران را برخاک افکنده و زیر پوتینهای رحمت و عطوفت اسلامی له کرده وبر سر راه خود هر آنجه جان داشت و جنبید نیست و نابوود کردند. بعدا به امر خطیر آزاد سازی این سرزمین از دست کفار کرد سنی مبادرت ورزیدند وبرگ دیگری بر افتخارات زرین فتوحات اسلامی خود و حکومت اسلامی افزودند.
جناب آقای نوریزاد، مدتی است جنابعالی به سان خبرنگاری آزاد در مسیر راه خود صدای در گلو ماندهی کردها، بلوچها و عربها و ترکمنها شدهاید، هر بار که مینوسید از دردها، ستمهای بهغایت وحشتناک، از کشتارها، اعدامها، از فرزندان بی پدر شده و از مادران داغدار فرزند کشته شده مینویسید. این نوشتههای شما را خیلیها میبینند، میخوانند و میشنوند. من آمدهام تا پل ارتباطی شما و مردمی باشم که در مورد نوشتههای شما چه میگویند، من خود شجاعت شما را در ابراز و ادای حقتیقت میستایم، میدانم شما نیز زمانی با همین ها بودهاید، از آنها بودهاید، اما به نظر من قرار نیست ادمها تا اخر عمر بر سر یک ایده بمانند، قرار نیست هر انکه با ما دشمن بود تا آخر بر همان دشمنی خود استوار بوده و بماند، ما به دوستان نیاز داریم زیرا دشمن فراوان است. آقای نوریزاد، بارها بر روی صفحه فیس بوک خود نوشتههای شما را برای بینندگان صفحه خود گذاشتهام و از شما و از شهامت شما در نوشتن حقایق و نشان دادن دردها ، رنجها، مصیبتها، تقدیر کردهام، و در این مورد خیلیها با من موافقند، اما کم نیستند آنهایی که نه تنها شما را باور ندارند و اعمال شما را یک بازی فریبنده مینامند بلکه بارها من نیز متهم شدهام که دارم از پاسداری که عمری را در خدمت نظام بوده است و باعث قتل و کشتار ما شده است دفاع میکنم. من ازاین اتهامها واهمهای ندارم، هرگز نیز در چنین مواردی از اندیشه و باورهای خود عقب نخواهم نشست، اما سوال اینجاست، چرا این دوستان که شمار آنها نیز کم نیست چنین فکر میکنند؟ چرا با وجود گفتههای بسیار صریح شما و خدمتی که علنا در جهت افشای هرچه بیشتر این سیستم به غایت فاشیستی به مردم میکنید این دوستان ، کارهای شما را باور ندارند و آن را یک نوع صحنه سازی مینامند؟
اقای نوریزاد، جامعه ما بشدت زیر ضربات بیرحمانه دروغ و افتراافکنی حکومت اسلامی از هر نظر ویران گشته است، روان جامعه آنچنان بیمار شده که یقینا من وتو هرگز سیمای انسانی آنرا حتی بعد از فروپاشی این نظام نیز تا مدتها نخواهیم دید. رژیم اسلامی ایران کاری کرده است که دیگر هیچ کسی را به دیگری اعتنمادی نیست. این رژیم که پایههای اصلیش بر اساس دروغ و تهمت بنا نهاده شده است آن چنان جو بی اعتمادی را بر جامعه حاکم کرده است که من یقین میدانم حتی اگرجنابعالی بهدست وزارت اطلاعات کشته شوید باز خیلیها آنرا یک سناریوی از پیش برنامه ریزی شده میدانند. درد بزگ همینجاست، بله اینان کاری کردهاند که مردم فرقی بین دوست و دشمن نمی بینند و به همه چیز بدبین و بی باورند! بخشی از این ناباوریها از آنجا ناشی شده است که بخش قابل توجهی از دوستان شما که از رژیم بریده اند هنوز وقتی پای صجبت از حقوق اقلیتها می رسد از مواضع قبلی و کینه توزانه خود عدول نمی کنند. آنگاه این سوال مطرح می شود که آیا مردم در ناباوری خود برحق هستند یا نه؟
|