در اوکراین چه میگذرد؟ (۲)
مهران سیرانی
•
سرنوشت اوکراین برای سه بازیگر خارجی روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا بسیار قابل اهمیت است.با توجه به این نکته طبیعتا میتوان استنباط کرد که هر یک از سه بازیگر فوق با تمام قوا و به روشهای گوناگون، تلاش کرده و همچنان تلاش میکنند که مسیر تغییر و تحولات داخلی کشور اوکراین را در جهت تامین منافع کوتاه و بلند مدت خود هدایت کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۹ اسفند ۱٣۹۲ -
۲٨ فوريه ۲۰۱۴
۲- آیا بجز مردم اوکراین، بازیگران دیگری در عرصه منطقهای و جهانی در حوادث اخیر این کشور نقش دارند؟ (بخش دوم و پایانی):
ارزیابی علمی و منطقی یک جنبش اعتراضی و پیش بینی حوادث آینده آن جنبش اعتراضی بدون در نظر گرفتن نقش، میزان قدرت و اهداف مجموعه عوامل داخلی و خارجی دخیل در آن جنبش بصورت باید و شاید هرگز میسر نخواهد شد. یک چنین تحلیلی به دلیل اینکه تمام جوانب آن جنبش اعتراضی را در نظر نگرفته است، طبیعتا با واقعیات موجود آن جنبش اعتراضی منطبق نبوده و نتیجتاً از درک پیش بینی معقول و منطقی حوادث آینده آن جنبش هم عاجز خواهد بود. یک چنین تحلیلی در حد یک بازگویی تاریخی ناقص یا یک تحریف تاریخی یا یک "نقالی سیاسی - تاریخی" صرف باقی مانده و تعیین تاکتیک یا استراتژی بر مبنای آن نه تنها نمیتواند راه گشا باشد، بلکه میتواند آن جنبش اعتراضی را به آنچنان کوره راه تاریخی منحرف کند که با تلاش پیگیر چندین نسل و تحمل خسارات فراوان بسختی قابل جبران باشد. به عبارتی میتوان گفت، که یک انقلاب زودرس، در شرایطی که مجموعه روشنفکران یک کشور از نظر کمّی و کیفی آمادگی لازم را نداشته باشند، میتواند به یکی از مخربترین، خطرناکترین و غیر قابل جبرانترین وقایع تاریخی آن کشور تبدیل شود. در این زمینه، از قیام نافرجام سال ۵۷ و بقدرت رسیدن رژیم اسلامی در ایران، میتوان بعنوان یک نمونه بارز تاریخی و دستاورد تمام و کامل یکچنین تحلیلهای بغایت سطحی، غیر علمی و غیر منطقی نام برد. با توجه به این مقدمه کوتاه میتوان گفت که کشور اوکراین و حوادث اخیر این کشور هم طبیتا از این قاعده مستثنی نیستند.
جهت ارزیابی این نکته که آیا بازیگران خارجی دیگری در بعد منطقهای و جهانی در حوادث اخیر کشور اوکراین نقش بازی میکنند یا خیر، به اطلاعات معتبر و مکفی در باره مجموعه مختصات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و ژئوپلیتیکی کشور اوکراین نیازمندیم. چرا که هر یک از مؤلفههای فوق یا بخشی از آنها یا تمامی آنها به نوعی و تا اندازهای میتوانند برای بازیگران خارجی در سطح منطقهای و جهانی سود آور و مفید بوده و بهمین خاطر راه را برای دخالت این بازیگران به حوادث اخیر این کشور بدون هیچ شک و شبههای هموار نمایند. بعنوان مثال، در حوادث اخیر کشور اوکراین ما شاهد این هستیم که کشوری مانند لهستان که در اتحادیه اروپا آنچنان وزنه قدرتمندی در عرصه اقتصادی، نظامی و تصمیم گیرندگی نیست، در ارتباط با حوادث اخیر کشور اوکراین، پیشنهاد رادیکالی مبنی بر تحریم دولت اوکراین ارائه میدهد. بخشی (تاکید میکنم بخشی) از این نحوه تصمیم گیری تند کشور لهستان در حوادث تاریخی نهفته است. چرا که طی قرنها کشور اوکراین یکی از مناطق جغرافیایی مورد کشمکش بین لهستان و روسیه بوده است و هر یک از این دو کشور تلاش کرده اند که بر کشور اوکراین تسلط داشته باشند. تنها در یک مقطع تاریخی آنهم در فاصله سالهای بعد از پایان جنگ جهانی دوم تا سال ۱۹۹۱ که اوکراین مجددا استقلال پیدا میکند، کشور اوکراین یکی از موارد کشمکش و درگیری بین روسیه و لهستان نبوده است (۴).
یا زمانی که میبینیم ۱۷% جمعیت اوکراین را مهاجران روس تباری تشکیل میدهند که سالهاست در این کشور زندگی میکنند، در مرحله اول باید بدون هیچ شک و شبههای به دو نکته مهم و ابتدایی پی ببریم. نکته اول اینکه از نظر فرهنگی (یا بخشهایی از مجموعه مختصات فرهنگی) باید ارتباط نزدیکی بین دو ملت روس و اوکراین ، یا حداقل بخشهایی از دو ملت فوق، وجود داشته باشد. نکته دوم اینکه کشور روسیه در حوادث اخیر اوکراین بدون نقش نیست. یا زمانی که میبینیم ویکتوریا نولاند (یکی از مقامات بلند پایه وزارت امور خارجه وقت آمریکا) در یک کنفرانس خبری با صراحت تمام اعلام میکند که کشور آمریکا از سال ۱۹۹۱ تا این لحظه مبلغ ۵ میلیارد دلار در اوکراین هزینه صرف کرده است، باید به این نکته ابتدایی برسیم که کشور آمریکا در حوادث اخیر اوکراین به نوعی نقشی را ایفا میکند. مثالهای فوق بخوبی نشان میدهند که بررسی مولفههای مختلف چگونه میتوانند در ارزیابی نقش بازیگران خارجی در حوادث اخیر کشور اوکراین موثر باشند. با در نظر گرفتن این نکته که ارزیابی همه مؤلفههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و ژئوپلیتیکی این قضیه در حیطه این مقاله نمیگنجد و با توجه به اینکه عموما ما ایرانیان تمایل آنچنانی به مطالعه مقالات بلند بالا نداریم، به بررسی مختصر مؤلفههای اقتصادی و ژئوپلیتکی کشور اوکراین اکتفا میکنیم. ارزیابی مختصر این مؤلفهها به میزان بسیار زیادی حوادث پشت پرده وقایع اخیر کشور اوکراین را بما نشان خواهند داد (۲، ۳).
۲-۱- ارزیابی مختصر نقش مؤلفههای اقتصادی و ژئوپلتیکی در حوادث اخیر کشور اوکراین:
کشور اوکراین با دارا بودن بیش از ۵۳% زمینهای قابل کشت یکی از صادر کنندگان مهم مواد غذایی (گوشت و غلات) در سطح جهانی میباشد. از نظر صادرات غلات این کشور در جایگاه سوم و طبق نظر برخی منابع دیگر در جایگاه دوم جهانی قرار دارد. این کشور یکی از صادر کنندگان فلزات، سوخت، فراوردههای نفتی، فراوردههای شیمیایی، ابزار و ماشین آلات صنعتی و ترابری بشمار میرود. صادرات کشور اوکراین به کشورهای روسیه ( ۶.۲۵%)، ترکیه (۴.۵%) و به مصر (۲.۴%) میباشند. واردات اوکراین از روسیه (۴.۳۲%)، چین (۸%)، بلاروس (۶%) و لهستان (۲.۴%) میباشند. اما بطور کلی میتوان گفت که ارتباط اقتصادی کشور اوکراین با اتحادیه اروپا ۳/۱ کّل اقتصاد این کشور را در بر میگیرد. اوکراین با جمعیتی بالغ بر ۴۵ نفر، دارای ۲۲ میلیون نفر نیروی کار میباشد. اگر در کنار این رقم، تعداد ۵.۷% جمعیت بیکاران، و ۲۴% جمعیت کسانی که در این کشور در زیر خط فقر زندگی میکنند، را در نظر بگیریم، بخوبی میبینیم که این کشور از نظر داشتن سرمایه انسانی از پتانسیل بسیار بالایی برخوردار میباشد. این توضیح مختصر بخوبی نشان میدهد که کشور اوکراین از نظر اقتصادی تا چه اندازه میتواند برای بازیگران یا سرمایه گزاران خارجی مفید و سود آور باشد (۵،۲).
از نظر جغرافیایی، کشور اوکراین با مساحتی بالغ بر ۶۰۰،۰۰۰ کیلومتر مربع دوّمین کشور پهناور قاره اروپا بشمار رفته و با دارا بودن ۲۷۸۲ کیلومتر خط ساحلی در کنار دریای سیاه به آبهای آزاد جهان دسترسی دارد. این پهناوری، از نظر جغرافیایی کشور اوکراین را در همسایگی کشورهای متعدد دیگری قرار داده است. اوکراین با کشورهایی مانند بلا روس ۸۹۱ کیلومتر، مجارستان ۱۰۳ کیلومتر، مولداوی ۹۴۰ کیلومتر، لهستان ۴۲۸ کیلومتر، رومانی حدوداً ۵۳۸ کیلومتر، اسلواکی ۹۰ کیلومتر و با روسیه ، فقط ۱۵۷۶ کیلومتر مرز مشترک دارد. این مرز مشترک طولانی کشور اوکراین با روسیه، نه تنها برای روسیه بلکه برای دیگر کشورهایی که در جهت دشمنی یا رقابت با روسیه (در زمینههای مختلف) به نوعی سیاستهای خارجی خود را تنظیم میکنند، از اهمیت بسیار ویژه و مهمی برخوردار میباشد. یک چنین موقعیت جغرافیایی ویژهای کشور اوکراین را در نقطه تلاقی بین دو قاره آسیا و اروپا قرار داده و همین نکته، به این کشور نه تنها در عرصه منطقهای بلکه در عرصه جهانی جایگاه بسیار ویژه استراتژیکی اهدا کرده است. این جایگاه ویژه در محاسبات ژئوپلیتیک نه تنها کشورهای دو قاره اروپا و آسیا، بلکه در محاسبات اکثر کشورهای دیگر جهان که به نوعی در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی با این بخش از جهان در ارتباط هستند، نقش بسیار مهمی را بازی میکند. چرا که هر نوع تغییری در این نقطه از جهان، تاثیرات مثبت و منفی ما به ازای خود را در شرایط آن کشورها در زمینههای مختلف و به اندازههای گوناگون بدون هیچ شک و شبههای بدنبال خواهد داشت (۲).
توضیحات مختصر فوق بخوبی نشان میدهند که با توجه به مختصات ویژه ای که اوکراین دارد، سرنوشت این کشور تا چه اندازه برای سه بازیگر خارجی روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا میتواند قابل اهمیت باشد. با توجه به این نکته طبیعتا میتوان استنباط کرد که هر یک از سه بازیگر فوق با تمام قوا و به روشهای گوناگون، تلاش کرده و همچنان تلاش میکنند که مسیر تغییر و تحولات داخلی کشور اوکراین را در جهت تامین منافع کوتاه و بلند مدت خود هدایت کنند. اما این تمام ماجرا نیست. چرا که کشور اوکراین در زمینه انتقال انرژی، نقش بسیار مهم دیگری را بطور مشخص بین روسیه و اتحادیه اروپا بازی میکند. این ویژگی مهم، اضافه بر توضیحات قبلی، به بحران کنونی کشور اوکراین اهمیت ویژهای داده و تا اندازه زیادی روند قضایا در این کشور را بمراتب پیچیدهتر از آن چیزی که در ظاهر امر بنظر میرسد، میکند. روسیه اولین و بزرگترین صادر کننده نفت، گاز، اورانیوم و ذغال سنگ به اتحادیه اروپا میباشد. در زمینه نفت و گاز میتوان گفت که روسیه تقریبا یک سوم انرژی مورد نیاز اتحادیه اروپا را تامین میکند. در شرایط کنونی اتحادیه اروپا ۳۴% گاز مورد نیاز خود را از روسیه خریداری میکند که ۸۰% این مقدار گاز مورد نیاز، از طریق لولههایی که بصورت ترانزیت از کشور اوکراین عبور میکنند، وارد اتحادیه اروپا میشود. قرارداد این پروژه عظیم بین دو کمپانی "نفت و گاز" اوکراین و "گازپروم" روسیه منعقد شده و کشور اوکراین در این رابطه سالیانه مبلغی در حدود ۳ بیلیون دلار از شریک روسی خود دریافت میکند (۶، ۷).
این نکته یعنی تامین بخشی از انرژی مورد نیاز از روسیه یکی از نقاط ضعف بسیار مهم اتحادیه اروپا در مقابل روسیه میباشد و تا زمانی که اتحادیه اروپا نتواند یک جایگزین ارزان، مقرون به صرفه و مطمئن برای آن پیدا کند، همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند. کوچکترین تاخیر یا تعللی در پروسه یا مسیر انتقال انرژی از روسیه به اتحادیه اروپا براحتی میتواند کشورهای مختلف این اتحادیه را از نقطه نظرهای گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، نظامی و امنیتی به مخاطره انداخته و مشکل آفرین باشد. در عوض، این نکته صرفنظر از سود اقتصادی، در بعد منطقهای و جهانی، یکی از کارتهای برنده روسیه در مقابل اتحادیه اروپا بشمار میرود. یک چنین وابستگی، این توانایی مضاعف را به روسیه میدهد تا در عرصه تغییر و تحولات منطقهای و جهانی قدرت مانور بمراتب بیشتری در مقابل اتحادیه اروپا داشته باشد. ناگفته نماند، نخست وزیر سابقه اوکراین "یولیا تیموشنکو"، کسی که اخیرا از زندان آزاد شده و تلاش میکند که خود را در هیبت یکی از رهبران جنبش اعتراضی کنونی اوکراین معرفی کند، یکی از کسانی است که بخاطر اختلاس و سؤ استفاده از قدرت خود در همین تنش بین روسیه و اوکراین بر سر انتقال گاز، در سال ۲۰۱۱ دستگیر شده و به پرداخت جریمه نقدی و سالها زندان محکوم شده بود. اگرچه که برخی از منابع، دستگیری و زندانی شدن تیمو شنکو را یک اقدام و پاپوش سیاسی ساخته و پرداخته ولادیمیر پوتین علیه وی تلقی میکنند، اما رای دادگاه استکهلم تریبونال در سال ۲۰۱۰، که شرکت نفت و گاز اوکراین را ملزم به پرداخت خسارتی به میزان ۱۲ میلیارد مکعب گاز به شرکت گاز پروم روسیه میکند، بخوبی نشان میدهد که اتهامات وارده به یولیا تیمو شنکو آنچنان پاپوش سیاسی یا اصطلاحا توطئه سیاسی پوتین علیه وی نبوده اند (۶، ۸).
وابستگی اتحادیه اروپا از نظر انرژی به روسیه و از طرف دیگر تنشهای انتقال گاز از مسیر اوکراین، روسیه و اتحادیه اروپا را هر یک به نوعی بر آن داشت تا بفکر پیدا کردن راه حل مناسبتری باشند. اتحادیه اروپا بدنبال پیدا کردن منابع تامین کننده گاز مطمئنتر تا بدینوسیله میزان وابستگی خود را از روسیه تا اندازهای کاهش دهد و با مخاطرات ناشی از قطع گاز روسیه روبرو نشود، و روسیه بدنبال پیدا کردن مسیر مطمئن تری تا بتواند صادرات نفت و گاز خود را بدون دغدغه به اتحادیه اروپا صادر کند. در این راستا سه پروژه بزرگ عظیم به فاصله زمانی تقریبا یکسانی آغاز شده است. این پروژهها بصورت مختصر عبارتند از:
۱- خط لوله نابوکو(Nabucco Pipeline): این پروژه محصول مشترک آمریکا و اتحادیه اروپا بود و قرار بود که بخش عظیمی از گاز مورد نیاز اتحادیه اروپا را از کشورهایی مانند ترکمنستان، آذربایجان، عراق، مصر، ترکیه و در صورت امکان و نیاز حتی ایران، تهیه کرده و از طریق خطوط لوله از کشورهایی مانند ترکیه، بلغارستان، مجارستان به اتریش انتقال دهد. ساخت این پروژه قرار بود که در سال ۲۰۱۳ آغاز شده و در سال ۲۰۱۷ آغاز بکار کند. مراحل ساخت و اجرای این پروژه به دو دلیل مهم مقرون به صرفه نبودن از نظر اقتصادی و عدم ثبات سیاسی در برخی از کشورهای تامین کننده گاز این پروژه، به دلیل مقتضیات ژئوپلیتیکی تقریبا متوقف شده است و احتمال راهاندازی مجدد این پروژه در آینده بسیار کم و یا شاید بتوان گفت تقریبا غیر ممکن میباشد (۹).
در مقابله با پروژه آمریکایی - اروپایی نابوکو و در جهت کاهش تنش با اوکراین بخاطر عبور لولههای گاز، روسیه اقدام به طراحی و اجرای دو پروژه عظیم کرده است. در هر دو پروژه شرکت گاز پروم روسیه تقریبا ۵۰% سهامی را دارا بوده و در این زمینه با شرکتهای نفتی اروپایی شریک میباشد. این پروژهها عبارتند از:
۲- خط لوله نورد استریم(Nord Stream Pipeline) : این پروژه قرار است که از طریق خطوط لوله با عبور از اعماق دریای بالتیک گاز را بصورت مستقیم از روسیه به آلمان در قلب اروپا انتقال دهد. این پروژه در سال ۲۰۱۰ آغاز شده و مراحل فاز ۱ و ۲ آن بترتیب در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ به اتمام رسیده و مورد بهره برداری قرار گرفته اند. این پروژه هم از نظر اقتصادی و هم از نظر ژئوپلیتیکی به میزان زیادی هم برای روسیه و هم برای اتحادیه اروپا مقرون به صرفه تر و کم خطر تر میباشد (۱۰).
۳- خط لوله سوت استریم(South Stream Pipeline) : این پروژه گاز صادراتی روسیه را از طریق لوله با عبور از دریای سیاه و گذر از کشورهایی مانند بلغارستان، صربستان، مجارستان، یونان، اسلوونی، کرواسی، به اتریش میرساند. مراحل ساخت این پروژه در سال ۲۰۱۲ آغاز شده و قرار است که اولین فاز این پروژه در سال ۲۰۱۵ در معرض بهره برداری قرار بگیرد (۱۱).
با نگاهی گذرا به سه پروژه فوق، به نکته بسیار مهمی پی میبریم که بدون ارتباط با وقایع اخیر کشور اوکراین نمیتواند باشد. در هر سه پروژه فوق، چه پروژه آمریکایی - اروپایی نابوکو، چه دو پروژه دیگر مشترک روسیه- اروپایی نورد و سوت استریم، هیچگونه اسمی از کشور اوکراین یا شرکت نفت و گاز اوکراین به چشم نمیخورد. اینکه مجموعه کشورهای آمریکا، اتحادیه اروپا و روسیه در این پروژههای عظیم کشور اوکراین را در نظر نگرفته اند، دلایل بسیار زیادی میتواند داشته باشد. اما بطور کلی و مختصر میتوان گفت که هر سه بازیگر آمریکا، اتحادیه اروپا و روسیه به نوعی به آینده و اینکه بالاخره کشور اوکراین در چه بلوکی (بلوک طرفدار روسیه یا غرب) قرار میگیرد، یا عدم ثبات سیاسی، یا فساد اداری دستگاه حکومتی کشور اوکراین اعتماد و اطمینان لازم را نداشته اند. به عبارتی میتوان گفت که مجموعه کشورهای آمریکا، اتحادیه اروپا و روسیه هر یک به دلایل خاصی کشور اوکراین را نه تنها در سه پروژه عظیم نفتی و گازی فوق شرکت نداده اند، بلکه با آغاز بکار و بهره برداری کامل دو پروژه نورد و سوت استریم، کشور اوکراین به احتمال بسیار زیاد ممکن است که موقعیت سود آور دریافت سالانه ۳ بیلیون دلار بخاطر ترانزیت لولههای گازی روسیه به اروپا را هم از دست بدهد. همین نکته میتواند زنگ خطری برای کشور اوکراین باشد؛ زنگ خطر نه برای اکثریت قریب به اتفاق مردم اوکراین بلکه برای اقلیتی که از طریق دزدی، اختلاس و رشوه خواری در راس شرکت ظاهراً دولتی "نفت و گاز" اوکراین طی این سالها به ثروتهای نجومی دست یافته اند. این طیف طبیتا با تمام قوا تلاش میکنند که مسیر تغییر و تحولات کشور اوکراین را در جهت تامین و حفظ منافع سابق خود تغییر دهند. اگرچه که پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا دردی از این طیف دوا نخواهد کرد و با یک چنین جابجایی احتمال اینکه این طیف همچنان به این رقم هنگفت سالیانه ۳ بیلیون دلار دسترسی داشته باشد، بسیار کم و شاید بتوان گفت تقریبا غیر ممکن میباشد، اما آشوب کنونی کشور اوکراین شرایط مناسبی را برای این طیف فراهم آورده است که در این جنبش اعتراضی بصورت تاکتیکی هم که شده شرکت کند تا شاید بتواند با استفاده از تغییرات جزعی منافع مالی خود را حفظ و تامین کند. طبیعتاً یک چنین طیفی، در این مقطع زمانی، به اجبار و بصورت تاکتیکی در کنار بخش دیگری از مردم اوکراین که (به دلایل مختلف) خواهان پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا هستند و در این اعتراضات شرکت دارند، قرار گرفته است، اگرچه که هدف نهایی این دو طیف یکی نیست. با نگاهی به خواستههای مختلف معترضین اوکراینی بخوبی میتوان به این نکته پی برد. تنها بخشی از معترضین خواهان پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا هستند. بخشهای دیگر خواهان تغییراتی در زمینه قانون اساسی یا برگزاری انتخابات زودرس یا برکناری رئیس جمهور (سابق) و یا بهبود وضع حقوق بشر در این کشور هستند و برخی هم خواهان این هستند که کشور اوکراین بعنوان کشوری مستقل از زیر هژمونی روسیه خارج شود.
توضیحات ارائه داده شده این بخش از مقاله چند نکته مهم را به ما میآموزد. نکته اول اینکه، کشور اوکراین از نظر اقتصادی و داشتن سرمایه انسانی از ظرفیت بالایی برخورد بوده و بخوبی میتواند برای بازیگران خارجی مانند روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا یا صاحبان سرمایه و یا کمپانیهای عظیم این کشورها سود آور باشد. نکته مهم دوم اینکه کشور اوکراین با توجه به مختصاتی مانند: از نظر جغرافیایی در نقطه تلاقی دو قاره آسیا و اروپا قرار دارد، وسعت پهناوری که دارد، با کشورهایی مختلفی در دو قاره آسیا و اروپا هم مرز بوده و طولانیترین مرز مشترک با روسیه را دارد، دارای خط ساحلی طویلی در کنار دریای سیاه بوده و به آبهای آزاد جهان دسترسی دارد، و اینکه این کشور در شرایط کنونی مسیر ترانزیت لولههای گاز صادراتی روسیه به اتحادیه اروپا میباشد، از اهمیت ژئوپلیتیکی بسیار بالایی برای سه بازیگر آمریکا، اتحادیه اروپا و روسیه برخوردار بوده و طبیتا هر یک از بازیگران فوق به طروق مختلف تلاش میکنند که کشور اوکراین را در بلوک دفاعی و امنیتی خود قرار دهند. نکته مهم سوم اینکه که اتحادیه اروپا از نظر تامین انرژی مورد نیاز خود در زمینه نفت، گاز، اورانیم، و ذغال سنگ به میزان زیادی به روسیه بعنوان اولین و بزرگترین شریک تجاری خود در زمینههای فوق به اجبار وابستگی دارد. با در نظر گرفتن مؤلفههای فوق، در قسمت پایانی این مقاله، با سه سوال کلیدی دیگر روبرو میشویم.
۱- سوال اول اینکه، آیا آمریکا و اتحادیه اروپا در این مقطع زمانی، قادر خواهند بود که اوکراین را از چنگال روسیه خارج کرده و به اردوگاه خود اضافه کنند؟ جهت پاسخ گویی نسبتا دقیق به این سوال، ما به اطلاعات لازم و مکفی در زمینههای مختلف نیازمندیم. بعنوان مثال: آیا کشور اوکراین با توجه به مختصات و ساختار خاصی که در زمینههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی دارد، پیش شرطهای لازم برای عضویت در این اتحادیه را دارد؟ آیا مجموعه تمامی کشورهای اروپایی و یا شاید بتوان گفت کشورهای قدرتمند تصمیم گیرنده اتحادیه اروپا و آمریکا در مورد پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا با یکدیگر همنظر هستند؟ با توجه به بحران عمیق اقتصادی جهانی که شاهد آن هستیم، آیا تمامی کشورهای اروپایی که بخشی از آنها خود با مشکلات عظیم اقتصادی دست بگریبان هستند، در مقطع کنونی، حاضر به پذیرش اوکراین در اتحادیه اروپا هستند؟ آیا تمامی کشورهای اروپایی که از نظر تامین منابع انرژی مورد نیاز خود، شدیدا به روسیه وابسته هستند، حاضرند که این ریسک بزرگ را تقبل کرده و به خاطر عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا، دامنه اختلاف خود را با روسیه افزایش دهند؟ اگرچه که تک تک سوالات فوق در بر گیرنده نکات بسیار مهمی هستند و هر یک به نوعی میتوانند در جابجایی کشور اوکراین بین دو بلوک مختلف دخیل باشند، اما در واقع امر یک چنین ارزیابی بدلیل حجم زیاد از عهده این مقاله مختصر خارج میباشد.
۲- سوال دوم اینکه، آیا روسیه جهت حفظ اوکراین در بلوک خود دست به عملیات نظامی خواهد؟ اگرچه که در ظاهر امر، اخیرا بخشی از نیروهای ارتش روسیه در شبه جزیره کریمه مستقر شده اند، اما احتمال اینکه شاهد یک هجوم وسیع ارتش روسیه به اوکراین باشیم، بهعنوان مثال چیزی شبیه هجوم آمریکا به عراق یا افغانستان خیلی کم بنظر میرسد. البته این نکته غیر ممکن نیست و تا اندازه زیادی به میزان عکسالعمل آمریکا و اتحادیه اروپا بستگی دارد. چرا که روسیه هم مانند آمریکا یا انگلیس یا فرانسه که به بهانه حمایت از شهروندان خود در برهههای مختلف تاریخی به کشورهای دیگر هجوم برده اند، براحتی میتواند به بهانه حمایت از ۱۷% جمعیت روس تباری که در اوکراین زندگی میکنند یا بخاطر تامین امنیت خط لوله گازی که صادرات گاز روسیه به اتحادیه اروپا را انجام میدهد، این حق را بهخود داده و بخشی از نیروهای نظامی خود را وارد اوکراین کند. چیزی شبیه هجوم ارتش روسیه به گرجستان در سال ۲۰۰۸ جهت جلوگیری از نفوذ ناتو. در یک چنین حالتی ، صرفنظر از اینکه یک چنین حرکتی چه مشکلات عدیدهای را از نظر داخلی برای کشور و مردم اوکراین بدنبال خواهد داشت، مجموعه آمریکا، اتحادیه اروپا ، ناتو و سازمان ملل کار آنچنانی در حقیقت آمر نمیتوانند انجام دهند. اما با توجه به شرایط کنونی که شاهد آن هستیم، میتوان گفت که مستقر شدن بخشی از نیروهایی روسیه در شبه جزیره کریمه یا آماده باش ویژه ارتش روسیه در مرز اوکراین در حقیقت یک نمایش قدرت علیه آمریکا و اتحادیه اروپا بوده و احتمال اینکه ارتش روسیه بصورت گسترده وارد اوکراین شود، خیلی کم بنظر میرسد.
۳- سوال سوم اینکه، پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا چه عواقبی برای روسیه و متعاقباً برای جامعه جهانی میتواند بدنبال داشته باشد؟ در یک چنین حالتی، صرفنظر از ضررهای اقتصادی، روسیه از نظر دفاعی، امنیتی و ژئوپلیتیکی در مقابل دشمنان و رقبای خود از چندین جهت در موقعیت بسیار آسیب پذیر تری قرار میگیرد. در صورت انجام گرفتن یک چنین جابجایی، روسیه خود را: در قسمت جنوبی با چین یکی از رقبای سرسخت، در قسمت جنوبی یعنی آسیای میانه، با کشورهایی که با رشد سرسام آور اسلام گرایی دست بگریبان هستند، و در قسمت غربی با اتحادیه اروپا و در کّل جهان غرب احاطه و محاصره شده تصور میکند. پی آمد یک چنین حالتی، آنهم برای کشوری مانند روسیه که در زمینههای مختلف نظامی، اقتصادی و انرژی یکی از معدود قدرت های عصر حاضر بشمار میرود، دامنه تنش بین این کشور و جهان غرب را به میزان زیادی افزایش میدهد. یک چنین نکته ای تاثیرات ما به ازای خود را نه تنها در عرصه منطقهای بلکه در عرصه معادلات جهانی بدون هیچ شک و شبههای بدنبال خواهد داشت. تأثیراتی که به نوعی و به درجات و اندازههای مختلف دامن گیر بقیه کشورهای جهان خواه یا نا خواه خواهند شد. در یک چنین حالتی، بعنوان مثال میتوان گفت که روسیه اتوماتیک وار از میزان همکاری مشترک خود با آمریکا و اتحادیه اروپا در تصمیم گیری در مورد معضلات جامعه جهانی در زمینههای مختلف، میکاهد. به عبارتی میتوان گفت که در عرصه معادلات جهانی، ما شاهد روسیه ای بمراتب سرسخت تر و سازش ناپذیرتر با جهان غرب خواهیم بود.
در همین مورد خاص؛ نکته بسیار مهمی نهفته است، نکته بسیار مهمی که به جرات میتوان گفت، تابحال هیچ یک از تحلیلهای ارائه شده در مورد شرایط کنونی اوکراین، به دلایل مختلف شاید بتوان گفت " به دلیل امنیتی"، به آن نپرداخته اند. این نکته مهم در ارتباط با پیمان منع و کاهش سلاحها و کلاهکهای اتمی بین آمریکا و روسیه میباشد. در سال ۲۰۱۱ دو کشور آمریکا و روسیه در این زمینه قرارد جدیدی بمدت دهسال، بنام نیو استارت تریتی(New START Treaty) منعقد کرده اند. با توجه به توضیحاتی که در مورد عواقب جابجایی احتمالی اوکراین داده شد، میتوان حدس زد که در سال ۲۰۲۱ یعنی زمان پایان قرارداد نیو استارت تریتی(New START Treaty) ، کشور روسیه ممکن است که از تمدید این قرارداد تسلیحاتی با آمریکا پرهیز کرده و همکاری خود با آمریکا در این زمینه را کاملا متوقف کند. در صورت بروز یک چنین حالتی چه اتفاقی برای آمریکا و اتحادیه اروپا رخ خواهد داد؟ نکته جالب اینجاست که در دو بعد تامین انرژی و امنیتی - نظامی نه تنها اتفاق ناگوار آنچنانی برای آمریکا نخواهد افتاد، بلکه میتوان گفت از نقطه نظراتی به نفع آمریکا هم تمام خواهد شد. چرا که کشور آمریکا با توجه به کشف تکنولوژی جدیدی که با صرف هزینه بسیار کمی میتواند نفت را از اعماق چند هزار متری زمین خارج کند، به نقل از برخی منابع در سال ۲۰۱۵ نه تنها از نظر تامین نفت مورد نیاز خود، خود کفا خواهد شد، بلکه به یکی از صادر کنندگان بزرگ نفت جهان هم تبدیل خواهد شد. از این گذشته، کشور آمریکا یکی از قدرتمندترین کشورهایی است که هژمونی تمام و کمالی به تقریبا تمامی کشورهای عرب صادر کننده نفت دارد. اما اتحادیه اروپا به نسبت آمریکا یک چنین ویژه گیهایی ندارد. در صورت عدم تمدید قرارداد نیو استارت تریتی توسط روسیه، اتحادیه اروپا در دو مورد تامین انرژی و نظامی - امنیتی بسیار آسیب پذیر خواهد بود. از نظر تامین انرژی اتحادیه اروپا میتواند مثل امروز همچنان سوخت مورد نیاز خود را از روسیه تامین کند. اما از نظر امنیتی و نظامی، اتحادیه اروپا در همسایگی کشوری مانند روسیه قرار میگیرد که قرارداد منع سلاحها و کلاهکهای اتمی را تمدید نکرده است. در یک چنین حالتی اتحادیه اروپا بخاطر تامین امنیت دفاعی و نظامی خود، به اجبار باید هژمونی آمریکا را دقیقا بمانند دوران جنگ سرد پس از پایان جنگ جهانی دوم بپذیرد. با استفاده از این نکته، آمریکا به اسانی میتواند در زمینههای مختلف نظرات خود را به اتحادیه اروپا تحمیل کرده و در بلوک بندیهای آینده جهان اتحادیه اروپا را همچنان در کنار خود داشته باشد. این نکته بسیار مهمی است و میتوان گفت که برخی از کشورهای اتحادیه اروپا بهعنوان مثال آلمان، هم بدان کاملا واقف هستند. بهمین خاطر سعی میکنند که موضع گیری آنچنان خصمانهای علیه روسیه در قبال حوادث اخیر اوکراین اتخاذ نکنند. طبیتا این نکته خوشایند دولت کنونی آمریکا نمیتواند باشد. شاید بتوان گفت بخشی از عصبانیت ویکتوریا نولاند یکی از کارمندان بلند پایه وزارت امور خارجه آمریکا که در مکالمه تلفنی با سفیر وقت آمریکا در اوکراین با صراحت میگوید (F…. The EU) در این نکته نهفته باشد (۱۲، ۱۳).
دستاورد:
توضیحات این مقاله بخوبی نشان داد که آنچه که امروز در اوکراین اتفاق میافتد مجموعه کنش و واکنش عوامل مختلف داخلی و خارجی در ابعاد داخلی، منطقهای و جهانی میباشد. اگرچه که در یک مقاله محدود اینچنینی براحتی تمام نمیتوان تمامی جوانب این قضیه را در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی در ابعاد داخلی، منطقهای و جهانی توضیح داد، اما در مجموع میتوان گفت که آنچه که در اوکراین امروز ما شاهد آن هستیم یک انقلاب نیست. ضمن اینکه، مطالب درج شده در این مقاله بمعنی تائید یا حمایت من از حکومت قبلی یا فعلی اوکراین یا سیاست روسیه یا اتحادیه اروپا و یا آمریکا در این کشور نمیباشند؛ چرا که هر یکی از مؤلفههای فوق نکات منفی و بندرت مثبت خود را برای کشور و ملت اوکراین بهمراه دارند. اما با توجه به عدم وجود یک آلترناتیو مردمی، فراگیر و قدرتمند در صحنه اعتراضات کنونی کشور اوکراین میتوان پیش بینی کرد که ماندن اوکراین در بلوک روسیه یا انتقال اوکراین به اتحادیه اروپا تاثیر مثبت آنچنانی در وضعیت زندگی اکثریت قریب به اتفاق ملت این کشور در زمینههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتمایی بهمراه نخواهد داشت. شاید بتوان گفت که یک چنین جنبشهای اعتراضی، بدلیل عدم وجود آگاهی لازم و نبود یک سازماندهی منسجم و متشکل بین طبقات و اقشار محروم کشور اوکراین، نه تنها راهگشا نبوده بلکه از میزان انرژی و پتانسیل مبارزاتی مردم این کشور کاسته و به نوعی برای روند تکاملی کشور اوکراین در دراز مدت مخرب هم باشند. چرا که در طی یک چنین جنبشهای اعتراضی بدون سازماندهی شده ای، ملت اوکراین بخشی از انرژی مبارزاتی خود را در جهتی عبث و بیهوده بهدر میدهد. نکته مهم دیگری که بصورت خلاصه باید در این بخش پایانی به آن بپردازم، پی آمد پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا برای رژیم اسلامی میباشد. بخشی از هموطنان عزیز این نکته را بعنوان ضربهای غیر مستقیم به رژیم اسلامی قلمداد کرده و از این بابت اظهار خوشحالی و خرسندی میکنند. در جواب این دسته از هموطنان عزیز باید بگویم که اگر در خود خواهانهترین حالت ممکن قرار بگیریم و کلا به سرنوشت مردم اوکراین فکر نکنیم، پیوستن کشور اوکراین به اتحادیه اروپا حداقل از دو جهت اقتصادی و سیاست خارجی به بهترین نحو ممکن به نفع رژیم اسلامی تمام خواهد شد. در بعد اقتصادی، رژیم اسلامی میتواند در صورت نیاز اتحادیه اروپا و روسیه، از فقدان اوکراین استفاده کرده و با احداث خط لوله یا انتقال گاز خود از طریق دریای خزر، بخشی از ذخایر گازی خود را از طریق روسیه به اتحادیه اروپا صادر کند. در زمینه سیاست خارجی، پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا، تنش بین اتحادیه اروپا، آمریکا و روسیه را بمیزان بسیار زیادی افزایش خواهد داد. در یک چنین حالتی رژیم اسلامی براحتی تمام میتواند از این نکته سؤ استفاده کرده و در جهت رسیدن به اهداف پلید خود در عرصه جهانی از کشور روسیه به بهترین شکل ممکن استفاده ابزاری داشته باشد. با توجه به در نظر گرفتن اتخاذ تاکتیکهای بسیار مناسب و زیرکانه رژیم اسلامی در عرصه سیاست خارجی مخصوصا ظرف چند سال اخیر بخوبی میتوان پیش بینی کرد که این نکته نه تنها برای رژیم اسلامی نمیتواند مضر باشد، بلکه در جهت عکس بسیار مفید و سود آور هم خواهد بود. یک چنین پیش بینی امری غیر ممکن، غیر منطقی و غیر علمی نخواهد بود، مشروط بر اینکه به عمق این نکته که رژیم ایران در دو عرصه جنگ داخلی سوریه و فعالیتهای اتمی خود چگونه توانسته است دست مجموعه قدرتمند کشورهای آمریکا، اتحادیه اروپا و کشورهای ثروتمند عرب منطقه را در پوست گردو قرار دهد، بخوبی پی برده باشیم.
مهران سیرانی - ۲۸ فوریه ۲۰۱۴
پست الکترونیکی:Sirani.m@gmail.com
آدرس وبلاگ: irancare.blogspot.no
References:
1): www.washingtonpost.com
2): https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/up.html
3): www.globalresearch.ca
4): www.historyguy.com
5): ec.europa.eu
6): https://csis.org/publication/russia-eu-gas-relationship-partnership-necessity
7): ec.europa.eu
8): www.ihs.com
9): https://www.wsws.org/en/articles/2013/07/13/nabu-j13.html
10): www.gazprom.com
11): www.south-stream.info
12): www.state.gov
13): www.voanews.com
|