نگاهی به فیلم آفساید ساخته جعفر پناهی
هیجان های فمینیستی
علی صدیقی
•
فیلم آفساید تازه ترین فیلم جعفر پناهی، روایتی نیمه مستند از یک ممنوعیت اجتماعی ـ سیاسی به نام محرومیت زنان از تماشای فوتبال در ورزشگاه های ایران است. دخترانی که به فوتبال عشق می ورزند در یکی از روز های حساس بازی ملی با پوشیدن لباس مردانه قصد دارند به دور از چشم پلیس به خیل ۸۰ هزار تماشاگر مرد بپیوندند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۶ مهر ۱٣٨۵ -
۲٨ سپتامبر ۲۰۰۶
www.gozaar.org
در آمد
ــــــــــــ
اگر چه سینمای ایران در پیش از انقلاب توانسته بود حضور خود را با ارایه چند اثر در فستیوال های جهانی و کسب موفقیت های نسبی به ثبت برساند، اما آن چه که از اواخر دهه هشتاد میلادی با آثار عباس کیارستمی شکل گرفت ، سینمای ایران موفق شد با حضور دایمی در جشنواره های جهانی فیلم ـ نه در جهان سینما ـ صاحب چهره ای شناخته شده و پر توجه گردد .
کیارستمی چند سال پس از انقلاب ۵۷، هم چون سهراب شهید ثالث در دهه پنجاه شمسی؛ به دور از موئلفه های رایج در سینمای ایران، آثاری پدید آورد( ا ولی ها ،همسرایان ، مشق شب وخانه دوست کجاست ؟ ) که به رغم حضور کودکان و نوجوانان درکانون فیلم های او، آثارش سینمایی برای فهم بزرگسالان بود. آثار بعدی او با فاصله ازرویکرد مضمونی اولیه، یعنی نقش و جایگاه کودکان در زندگی ، نه تنها خللی در موفقیت های جهانی او ایجاد نکرد بلکه کلوز آپ ، زیر درختان زیتون ، زندگی و دیگر هیچ ، طعم گیلاس ، باد مارا خواهد برد و... سینمایش را به مثابه حادثه و رخدادی تازه، بیش از پیش محبوب جشنواره ها ساخت . موفقیت آثار کیارستمی در ایران اما موجی از رهروان جوان را به دنبال داشت . فیلم سازانی مانند طالبی ، خلیلی، فروزش، مجیدی ، پناهی ، قبادی و چند تن دیگر، که به تبعیت از موفقیت های اولیه کیارستمی ، نخستین فیلم های خود را با موضوع جایگاه کودکان و نوجوانان در اجتماع ، و با نظر داشت جشنواره ای ساختند؛ نسلی از سینماگران « جشنواره ای » را در ایران رقم زدند
موضوعات بومی در مناسباتی فقر آلود که گاه رنگ تند آن نشانه هایی از اغراق به همراه داشت ، شاخصه های موضوعی سینمای نسلی بود که جاذبه های پرکششی ( به نظر می رسد این جاذبه اکنون ازموقعیت گذشته برخوردار نیست ) برای فستیوال های فیلم در نقاط مختلف جهان پدید می آورد .
جعفر پناهی به همین نسل از فیلم سازان ایرانی تعلق دارد. نسلی که برخی از آگاهان امورفیلم و سینمای ایران آن را پرورش یافته و تولید کننده « گلخانه ای » می دانند. به تبع این نگاه ، آثار این فیلم سازان بر آمد طبیعی جامعه فرهنگی کشور نیستند و بی آن که ریشه در خاک سینما و اجتماع ایرانی داشته باشند ، تنها برای مصرف خارجی تولید می شوند . فهم سیاسی این فرض بر آن است تا توضیح دهد که در جامعه مستبد دینی، این « سینما » هدایت شده و با اهداف غیر هنری و فرهنگی تولید می شود .
صرف نظر از ملاک و ماهیت چنان فرضی ، مسئله هم چنان این خواهد بود که در این آثار آیا با چیزی از جنس سینما مواجهیم یاخیر ؟. کدام الگو وارزشی این فیلم ها را با اشتیاق به جشنواره ها فرامی خواند ؟ آیا رشد وتکثیر و از آن مهمتر استمرار و ادامه حیات این نوع ازسینما هنوز هم فاقد دلالت فرهنگی است ؟
ساده کردن مسئله و داشتن پاسخ های از پیش آماده که عموما هنر را فراسوی « متن » به چالش می کشد به جامعه پر تضاد و تناقض ایرانی، توجه ندارد . حرص و آز تمامیت خواهانه سیستمی با پایه های دینی و سنتی از یک سو( بی آن که بخواهیم نفوذ و دخالت های پنهان و آشکار آن را کم اهمیت جلوه دهیم ) و پیدایی و پایداری سینمایی که از پسند جشنواره ای برخوردار است در سویه دیگر ، حاصل پارادوکسیکال سیستم و جامعه هنری و فرهنگی پرجوشش است . جامعه ای که سانسورهمواره بر گرده آن سنگینی کرده اما شیوه های خاص مقابله با آن رانیز آموخته است .
به هر رو جعفر پناهی در روز های موفق سینمای ایران در عرصه های جهانی ، با فیلم « بادکنک سفید » وارد سینمای حرفه ای شد و با نخستین اثرش مورد توجه جشنواره ها قرار گرفت . پس از آن فیلم های « آینه » « دایره » « طلای سرخ » و « آفساید » از او ، بی آن که در ایران به نمایش عمومی در آیند ، موفقیت فیلم اول او را تداوم بخشیدند . در این میان موفقیت فیلم دایره نام پناهی را بیش از گذشته بر سر زبان ها انداخت .
آفساید در یک نگاه
ــــــــــــــــــــــ
فیلم آفساید تازه ترین فیلم جعفر پناهی ، روایتی نیمه مستند از یک ممنوعیت اجتماعی ـ سیاسی به نام محرومیت زنان از تماشای فوتبال در ورزشگاه های ایران است . این فیلم اثری است در حمایت از حقوق زنان برای کسب حقی که امتیاز آن در ایران در انحصار مردان قرار دارد .
دخترانی که به فوتبال عشق می ورزند در یکی از روز های حساس بازی ملی با پوشیدن لباس مردانه قصد دارند به دور از چشم پلیس به خیل ۸۰ هزار تماشاگر مرد بپیوندند . ۶ تن از دختران توسط پلیس شناسایی و بازداشت می شوند . پلیس دختران را در یک محوطه موقت در پشت بام ورزشگاه نگه می دارد تا از آن جا ، آنان را به عنوان مجرم به اداره « منکرات » جهت تعیین مجازات ، تحویل دهد . در راه انتقال آنان به مرکز منکرات ،رادیو مینی بوسی که حامل آنهاست نتیجه نهایی مسابقه فوتبال را به نفع ایران اعلام می کند و ایران به جام جهانی فوتبال پا می گذارد . مردم غرق در شادی به خیابان ها می ریزند و در هر گوشه و کناری پایکوبی و رقص مردان و زنان به چشم می خورد . خیابان از تردد اتومبیل ها باز می ماند و مردم از سرنشینان مینی بوس که دو مامور جوان همراهشان هستند می خواهند تا برای شرکت در شادی عمومی به آنان ملحق شوند . مردم از ماموران می خواهند که در جمع آنها برقصند و دختران بازداشت شده در این فرصت به خیل عظیم مردم می پیوندند . همه چیز با شوق کم نظیری به یک همبستگی عمومی ختم می شود . تجسم حماسی این جشن با پخش سرود ملی « ای ایران » به اوج می رسد .
« سنت » سیاست یا سیاست سنت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بینش سینمایی جعفر پناهی ملهم از رویدادهای اجتماعی است . او در جامعه ای سرشار از ضدیت ها و تنش ها فیلم می سازد و رویکرد او به آسیب های اجتماعی ، به ویژه از فیلم « دایره » به این سو ، دقت روی موضوعاتی است که از نظر موجودیت در رده مسایل کلان اجتماعی قرار می گیرند .
او می گوید : « زمانی که قصد ساخت فیلم دارم خودم را آزاد می گذارم وبه این مسئله توجه می کنم که در جامعه ام چه موضوعی است که مرا به درد آورده و می خواهم آن را به سازم » ( جعفر پناهی ، گفت و گو با بخش فارسی b.b.c )
به تبع همین نگاه و چنان که آثار پناهی نیز می گویند او از اجتماع سفارش می گیرد اما مسئله همواره در هنر نه پذیرش سفارش اجتماعی ، که چگونگی اجرای آن است . اگر عناصر خام و عینی با رنگ تند احساس در هم آمیزد و تلطیف هنری نیابد ، جذابیت های نهفته در رویداد ها به دامچاله های خطر ناک تبدیل خواهند شد . این چیزی است که آفساید در مواردی با صدور احکام بیانیه وار ـ گیرم با درونمایه ای فمینیستی ـ بدان می غلطد .
فیلم افساید به یک حلقه از مجموع زنجیرهای محرومیت زنان در اجتماع امروز ایران می پردازد . ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه های فوتبال ، از جمله محرومیت هایی است که حکومت دینی به زنان ایران و جامعه ایرانی تحمیل کرده است .
در ابتدا و اولین صحنه فیلم پیرمردی که در جستجوی یافتن دخترش در میان مینی بوس های حامل طرفداران مرد فوتبال است ، درد دل کنان به راننده اتومبیل کرایه ای که خود در آن نشسته می گوید : « دخترش از مدرسه فرارکرده و می خواهد برای تماشا مسابقه فوتبال به ورزشگاه برود» . او تاکید می کند « اگر برادران دخترم چنین چیزی را بفهمند خواهرشان را خواهند کشت.»
با این سخنان که اغراق آمیز می آید و نیز سرسختی سرباز ارشد که از جمله به یکی از دختران معترض می گوید : « استادیوم جای زنان نیست ، در آن جا مردان غریبه هستند » ، قصد دارد جان سختی سنت و محافظه کاری اجتماعی را یکی از موانع اصلی محرومیت های زنان در ایران حاکمیت اسلامی و در خصوص ممنوعیت زنان از تماشای فوتبال در ورزشگاه ها بداند . بیان چنین نظری از سوی دو فرد که هر کدام از منظر تیپ شناسی اجتماعی به درست انتخاب شده اند ( پیرمرد نماینده بازار و مسجد و سرباز ارشد با خاستگاه روستایی ) می توانند مدافع سنت و عدم تساوی حقوق زنان و مردان باشند ، اما هر انتخاب هوشمندانه ای معنایش تضمین نتیجه درست نیست . واقعیت آن است که به رغم بیماری مزمن سنت و تعصب ، نقش عمده این ممنوعیت و بازدارندگی ، از طریق خودگامگی سیاسی و دینی قدرت حاکم اعمال می شود . در تعریف عوامل بازدارنده حضور زنان برای تماشای فوتبال در ورزشگاه های ایران ، نقش تعصب و بنیادگرایی در معادلات جامعه شناختی جندان برجسته نیست . تعصب آمیزه ای از دین خویی و سنت است اما انسداد راه همسطحی زنان و مردان در سیاست متکی به سنت جمهوری اسلامگرا است. بنابر این برجسته کردن نقش اجتماعی سنت ، به خودی خود از تقدم محرومیت حکومتی می کاهد . بنیادگرایی اگر در تعریف عربی آن ستیز با مدرنیته و مقاومت و ایستادگی دربرابر مظاهر فرهنگ مدرن است، در آن مناطق عموما یک خواست و یک صدای قوی سنت گرا وجود دارد ، اما در مورد جامعه ایران این گونه نیست . تابو های اجتماعی و اخلاقی بیشماری را می توان نام برد که تنیده شده در لایه های نامرئی و پیدای جامعه به حیات لرزان خود ادامه می دهند ، ولی نکته اساسی این است که در نظام جمهوری همه ی این باور های سنتی و از جمله زن ستیزی ، در پناه قدرت حاکم نه تنها مورد پاسداری و حمایتند ، بلکه مورد ترویج نیز قرار می گیرند . از این رو محرومیت زنان از حقوق ناچیزی مانند تماشای فوتبال در استادیوم ها که فعلا چنین حقی در انحصار مردان است ، در وهله نخست در ستیزورزی حکومتی معنا می یابد . این چیزی نیست که پناهی آن را به کل نادیده گرفته باشد . حضور ماموران نیروی انتظامی و حوالت هر پرسشی به این که ما ماموریم و معذور ، نقش قدرت در محرومیت زنان را به طرز کم رنگی بیان می کند ، اما در عوض اهمیت غیر سیاسی سنت از برجستگی برخوردار است .
همین کژراهه در آفساید که در آن چهره انسان های معمولی را مدافع سنت و محرومیت زنان می بینیم نتیجه اش آن می شود که در این فیلم هیچ چیز ما را به عمق یک بی عدالتی نزدیک نمی کند ، چرا که همه چیز در معبر رویدادی یک لایه و فاقد ژرفای داستانی پرداخت می شود .
بیانیه فمینیستی
ــــــــــــــــــ
آفساید فیلمی است با نگرشی فمینیستی در نقد سنت و تعصب مردسالاری در حامعه امروز ایران . دو نکته مهم در در آفساید این فیلم را اثری فمینیستی معرفی می کند . نخست ظلم و اجحافی علیه زنان صورت می گیرد و سپس مبارزه و اعتراضی بر آن می آشوبد . جمععی از دختران نسبت به ظلمی که جامعه مرد سالار سنتی ( آن گونه که فیلم می گوید ) علیه زنان در ایران اعمال می کند ، با حضور در ورزشگاه ، برآن اعتراض می کنند . آنان را که از تماشای بازی های فوتبال محرومند ، بازداشت می کنند و با برخورد توهین آمیز قصد دارند دختران بازداشتی را به اداره منکرات ببرند ، اما آنان نه تنها از رفتار خود پشیمان نیستند بلکه در برخورد با سربازان مامور و رفتن به اداره ی که قرار است جرم آنان را تعیین مشخص کند ، همه چیز را به سخره می گیرند .
جمعی دیگر که دیده نمی شوند به هر طریق ممکن خود را به داخل جایگاه رسانده اند . و جمعی بزرگتر ـ حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر ـ با روسری سفید پشت در استادیوم در برابر دوربین خبرنگاران خارجی آنقدر شعار می دهند که مسئولان ناگزیر می شوند آن ها را حفاظت شده به اتاق شیشه ای در ورزشگاه ببرند تا از آن جا ( بی آن که شعار ها ، فحاشی ها و سرو صدای تماشاگران داخل ورزشگاه به گوش آن ها برسد ) قوتبال را تماشا کنند .
نکته دیگر در آخرین صحنه آفساید اتفاق می افتد . دختر اول فیلم ، هنگامی که فشفشه های نورانی را در دو دستش گرفته، هم زمان با پخش سرود ملی ای ایران ( به عنوان موسیقی متن ) با حرکتی حماسی ـ آرمانی از میان تونل جمعیت به سوی چیزی مثل نور حرکت می کند . پرداخت سینمایی این صحنه فمینیستی ترین حرف پناهی است . او با این پایان بندی ـ هر چند شعار زده ـ معتقد است زنان پرچمدار مبارزات اجتماعی ، به ویژه در راه مبارزه علیه بی داد زن ستیزی اند .
چیزی که اما از همین منظر آفساید را آسیب پذیر ساخته ، نگاه ابزاری و نه پرداخت شده و هنری به مسئله زنان و فمینیسم است . آفساید با ساختاری گزارشی و نیمه مستند و ماهیتی ژورنالیستی و روز پسند فاقد بنیه ای است که به فیلم سینمایی تبدیل شود . ازسویی، همین ظرفیت ادواری فیلم با پرداختی که تعجیل و شتاب در آن دیده می شود نتوانست افساید را به فراسوی زمان و مصرف تاریخی به ثبت برساند . ازاین رو عدم پرداخت داستانی و پدید نیاوردن موقعیت سینمایی برای بیان مفاهیم فمینیستی ، به بیان خام چیزهایی مانند اعتراض و پرسش چالش بر انگیز یکی از دختران بازداشت شده ( همانی که لحن و رفتاری لمپنی دارد ) از سرباز ارشد می انجامد که می پرسد : چرا زنان نباید در ایران فوتبال را در ورزشگاه ها تماشا کنند ؟ چرا زنان ژاپنی می توانند ، آیا مشکل ما این است که در ایران به دنیا آمدیم و ...
نکته دیگری که در مورد افساید باید گفت درباره سکانس پایانی فیلم است . پناهی در فصل پایانی معتقد است کسب آزادی حتا در مقیاس تحقق خواسته های زنان با حرکت گسترده مردمی امکان پذیر است . با جاری شدن مردم به خیابان ها هر ناممکنی ، ممکن می شود . دختران آزاد می شوند . دستبند دختری که با لباس نظامی به ورزشگاه رفته بود باز می شود و ماموران نظامی به رقص وادار می شوند ... و این حرکت گسترده به یک سان همه را به شادی و شوق فرو می برد و سرود ملی به یادمان می آورد که هیچ یک از ما ایرانی تر از دیگری نیستیم و ایرانشهر به همه ایرانیان تعلق دارد . دختری که عزیزی را در بازی قبلی تیم ملی در ورزشکاه آزادی از دست داده ، در آخرین لحظه فیلم فشفشه ها را آتش می زند و چنان یک منجی با دو دست نورانی از وسط راهی که دوطرف آن مردم صف بسته اند به حرکت در می آید .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ـ نقل از نشریه انترنتی « گذار »
www.gozaar.org
|