دفتر هاشمی رفسنجانی منتشر کرد:
نامه ی آیت الله خمینی درباره ی پذیرش آتش بس در جنگ با عراق
•
دفتر اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نامه آیت الله خمینی به مسوولان نظام برای اعلام آتش بس در جنگ ایران با عراق را منتشر کرد. در این نامه آمده است: حال که مسوولین نظامی ما صریحا اعتراف میکنند که ارتش اسلام به این زودیها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد... اینجانب با آتش بس موافقت مینمایم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۶ مهر ۱٣٨۵ -
۲٨ سپتامبر ۲۰۰۶
دفتر اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نامه آیت الله خمینی به مسوولان نظام برای اعلام آتش بس در جنگ ایران با عراق را منتشر کرد. به گزارش روز پنجشنبه روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام، به دنبال چاپ و انتشار مصاحبه هاشمی رفسنجانی در روزنامه و سایتها، از قول برخی افراد، نامه فرمانده سپاه پاسداران وقت به امام تکذیب شد. این دفتر برای «رفع هرگونه شبههای در تاریخ»، متن نامه آیت الله خمینی به مسوولین در تاریخ ۲۵ تیر ۱٣۶۷ را عینا منتشر کرده است.
در همین حال سایت بازتاب مصاحبه ای را با محسن رضایی در باره ی نامه ی وی – که نخست از سوی این سایت تذکیب شده بود – و مسائلی که به ایجاد آتش بس انجامید منتشر انجام داده است. هم در نامه ی آیت الله خمینی و هم در مصاحبه ی محسن رضایی این نکته کاملا آشکار است، که آیت الله خمینی تنها وقتی آتش بس را پذیرفته است که امکان هرگونه پیروزی برای «سپاهیان اسلام» غیرممکن شده بود.
متن نامه ی آیت الله خمینی
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه /۲۵ تیر/ ۶۷ با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیاء بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلواتالله علیهم اجمعین، حال که مسوولین نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ میباشند صریحا اعتراف میکنند که ارتش اسلام به این زودیها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد، و نظر به این که مسوولین دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمیدانند و با قاطعیت میگویند که یک دهم سلاحهایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذاردهاند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمیشود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکاندهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسایل خنثیکننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت مینمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ ۲/۴/۶۷ نگاشته است، اشاره میشود، فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ۷۱ اگر ما دارای ٣۵۰ تیپ پیاده و دو هزار و ۵۰۰ تانک، سههزار توپ و ٣۰۰ هواپیمای جنگی و ٣۰۰ هلیکوپتر و قدرت ساختن مقدار قابل توجهی از سلاحها ... - که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است - داشته باشیم میتوان گفت به امید خدا عملیات آفندی داشته باشیم.
وی میگوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند، او آورده است البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود.
این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید بنظر میرسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتواند به تعهد خود عمل کنند.
البته با ذکر این مطالب میگوید باید بازهم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست.
آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کردهاند، مسوولین جنگ میگویند تنها سلاحهایی را که در شکستهای اخیر از دست دادهایم به اندازه تمام بودجهایست که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود.
مسوولین سیاسی میگویند از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی به دست نمیآید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر میدانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستیم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبرویی داشته باشم، خرج میکنم.
خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول میکنیم.
خداوندا تو خود شاهدی که ما لحظهای با آمریکا و شوروی و تمامی قدرتهای جهان سر سازش نداریم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت کردن به اصول اسلامی خود میدانیم.
خداوندا در جهان شرک و کفر و نفاق، در جهان پول و قدرت و حیله و دورویی، ما غریبیم، تو خود یاریمان کن.
خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیاء و اولیاء و علما تصمیم گرفتهاند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را درهم آمیزند و جامعهای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند با مخالفتهای ابوجهلها و ابوسفیانهای زمان خود مواجه شدهاند.
خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی کردیم، غیر از تو هیچکس را نداریم، ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما.
خداوندا از تو میخواهم تا هرچه زودتر شهادت را نصیبم فرمایی.
گفتم جلسهای تشکیل گردد، آتش بس را به مردم تفهیم نمایند.
مواظب باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند.
صریحا میگویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد، قدمی انحرافی حرام است و موجب عکسالعمل میشود.
شما میدانید که مسوولین رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامیمان چنین تصمیمی گرفتهاند، خدا را در نظر بگیرید و هرچه اتفاق میافتد از دوست بدانید. والسلام علینا و علی عبادالله الصالحین
روحالله الموسوی الخمینی
پاسخ به ابهامات در فرماندهی دفاع مقدس
مصاحبه بازتاب با محسن رضائی
با گذشت ۱٨ سال از پایان جنگ، افکار عمومی و رسانههای گروهی با نگاهی متفاوت به وقایع ٨ سال دفاع مقدس مینگرند، طرح برخی ابهامات از سوی احزاب و جناحهای سیاسی، روشنفکران و حتی مسئولان در سالهای اخیر لزوم نگرش صریح و بیپرده را نسبت به مهمترین رخداد انقلاب اسلامی افزونتر میکند.
«بازتاب» پیش از این در گفتوگوهای صریحی با محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران در زمان دفاع مقدس، این ابهامات را بررسی کرده بود و آنچه در پی می آید، گزیده ای از این گفتگوهاست:
بازتاب: مردم حق دارند بدانند چرا پس از آزادسازی خرمشهر عملیاتها تداوم پیدا میکرد در حالی که به تعبیر شما در استراتژی سیاسی تنها هدف پیروزی در یک عملیات برای پایان جنگ و استفاده از ابزار دیپلماسی بود. آیا اهداف هیچ یک از این عملیاتها تحقق نیافت تا جنگ بر اساس استراتژی سیاسی پایان یابد؟ به عبارت دیگر چرا مرحله سیاسی این استراتژی هیچگاه به اجرا درنیامد تا جنگ تداوم پیدا نکند؟
رضایی: دو عامل در اینجا دخالت دارد یکی اینکه عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاستمداران ما میدانستند که قضیه چیست، هرچند امام میگفت ما جنگ را تا رفع فتنه ادامه میدهیم اما آنها میدانستند این حرف امام و رزمندههاست که در حد یک شعار است. آنچه که آنها در عمل میدیدند «جنگ جنگ تا یک عملیات» بود.
بازتاب: یعنی دشمن میدانست جنگ جنگ تا پیروزی مطرح نیست بلکه جنگ جنگ تا یک پیروزی هدف است.
رضایی: بله، دنیا دست سیاستمداران ایران را خوانده بود. با اینکه سیاستمداران هم شعار امام را تکرار میکردند اما دنیا با شعارها کار ندارد. حرفهای پشت صحنه سیاست و رفتار سیاستمداران ملاک است. خیلی زود دنیا متوجه شد که ایران جنگ جنگ تا یک پیروزی را میخواهد. مسأله دیگر اینکه دیپلماسی ایران نمی ت وانست از همان موفقیتهای نظامی استفاده کند و مدیریت دیپلماسی باید بسیار قویتر عمل میکرد. ضمن اینکه واقعیت این است که ما در دنیا یار زیادی نداشتیم یعنی ما اتحادهای سیاسی جدی در دنیا نداشتیم که بتوانیم از آرای آنها در سازمان ملل استفاده کنیم.
بازتاب: آیا پذیرش قطعنامه به علت نبود امکان ادامه عملیاتها بود یا به خاطر تغییر استراتژی؟
رضایی: تا پیش از قطعنامه تنها پیشنهادی که به ایران شد آتشبس بود؛ آتشبس هم یعنی جنگ نیمهتمام.
بازتاب: یعنی طرفین در هر نقطهای هستند بمانند و مذاکره کنند.
رضایی: بله، مذاکرات میتوانست ٣۰ تا ۴۰ سال ادامه یابد و در این مدت ایران و عراق آماده آغاز جنگ باشند. این یک گزینه بود. گزینه دیگر این بود که ایران استراتژی سیاسی را در پیش بگیرد یعنی در پی یک عملیات به صلح دست یابد. گزینه سوم این بود که ایران با استراتژی نظامی تا سقوط صدام حرکت کند که یا به سقوط صدام منجر میشد یا دستیابی به یک پیروزی بزرگ.
در حقیقت این گزینه پس از آزادسازی خرمشهر پیش روی ایران بود. آن چیزی که به آن عمل شد استراتژی دوم بود یعنی انجام یک عملیات برای کسب امتیازات سیاسی. این عملیاتها منجر شد که ایران بتواند ۵۹٨ را از دنیا بگیرد. در ۵۹٨ برای نخستین بار پیشنهاد صلح و یک سری امتیازات به ایران داده شد. از جمله بازگشت به مرزهای بینالملل. تعیین و پرداخت خسارت، کمیته تعیین متجاوز که از دستاوردهای قرارداد ۵۹٨ است و در آن حداقل امتیازاتی به ایران داده شد.
بازتاب: هرچند اهداف ایدهآل استراتژی سیاسی و نظامی در ۵۹٨ تأمین نشد؟
رضایی: بله این با آنچه که امام و رزمندهها میخواستند خیلی فاصله داشت ولی در مقام پیروزی برای یک کشور جهان سوم بود. البته به خاطر ابهامات و دوپهلو بودن برخی کلمات ۵۹٨ چند ماهی در پذیرش آن تأخیر افتاد.
بازتاب: آقای هاشمی پذیرش قطعنامه را به چند دلیل مربوط کردهاند؛ یکی خستگی نیروهای نظامی، دیگری نامه وزرای اقتصاد و رئیس بانک مرکزی مبنی بر ناتوانی تأمین هزینههای جنگی و سوم نامه شما به عنوان فرمانده سپاه مبنی بر ضرورت تأمین تداکارت برای ادامه جنگ و سه سال وقت برای بازسازی نیروها. البته آقای هاشمی گفتهاند مردم حاضر بودند اگر امام میخواست ریاضت بکشند ولی نامه آقای رضایی پذیرش قطعنامه را قطعی کرد؟ در حالی که شما در مطالبی که گفتید، نگارش این نامه را با تغییر استراتژیها مربوط دانستید نه پذیرش قطعنامه ۵۹٨.
رضایی: به هر حال نمیدانم برداشت آقای هاشمی چه بوده است اما این بحث معروفی بین فرماندهان و آقای هاشمی بود. فرماندهان به ویژه پس از عملیات خیبر میگفتند این استراتژی سیاسی نتیجهای ندارد و اجازه بدهید برنامهای برای استراتژی نظامی تهیه و جنگ را تمام کنیم. هیچگاه مسوولان سیاسی و آقای هاشمی این را نپذیرفتند. یک روز آقای هاشمی گفتند ما حتی نمیتوانیم بند پوتین سربازان و بسیجیها را فراهم کنیم. این تعبیر بیانگر این بود که هیچگاه به استراتژی نظامی فرماندهان نظامی توجهی نشد و همیشه میگفتند توان اقتصادی حمایت از این استراتژی را نداریم و اقتصاد کشور تحمل این استراتژی را ندارد.
و بعد از عملیات رمضان همیشه پیشنهادات فرماندهان را اگرچه برای انجام یک عملیات میپذیرفتند ولی برای پایان دادن به جنگ رد میکردند. تنها موقعی که راضی شدند، در اواخر جنگ بود؛ زمانی که دیدند استراتژی سیاسی با شکست مواجه شده است ولو ۵۹٨ هم دستاورد عملیات فاو و کربلای ۵ بود. ولی آنها احساس میکردند همین ۵۹٨ هم عملی نباشد. در این موقع از ما پرسیدند برای پایان دادن جنگ چه میخواهید. آن زمان سپاه نامهای را برای آقای هاشمی ـ نه امام ـ تنظیم کرد زیرا امکانات کشور در اختیار مسئولان سیاسی کشور بود. در این نامه برای پیروزی در جنگ امکاناتی خواسته شده بود. آقای هاشمی هم این نامه هم چند نامه دیگر از جمله آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئول دولت، و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد گفته بود که نظ ا میان این گونه میگویند و مسوولان سیاسی و اقتصادی هم میگویند پول نداریم. شما تکلیف را روشن کنید و امام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند. این مسایل بسیار مهم است و شاید مهمترین مقطع انقلاب است که باید درک و تحلیل شود تا ما را با برخی مواضع امام و رزمندگان آشنا میکند، زیرا امام از اول با جنگ مخالف بودند و در تمام دوران جنگ هم صادقانه با مردم سخن گفتند و از رزمندگان حمایت کردند.
بازتاب: در مقطع پایان یافتن جنگ، تحلیل سیاسی امثال جنابعالی چقدر موثر بوده است؟
رضایی: در حقیقت، یکی از دلایلی که حضرت امام در مورد پایان جنگ تصمیم گرفتند، نامهای بود که من به آقای هاشمی نوشته بودم. البته من هیچگاه به امام نامه ننوشته بودم. دلیلش هم آن بود که من آن منابع و تجهیزاتی را که تقاضا کرده بودم، از امام نبود، چون میدانستم کشور میتواند تقاضای ما را جبران کند. به همین دلیل، به امام نامه ننوشتم، بلکه به خود مسئولان نوشتم، چراکه آنان مسئول تأمین مایحتاج جنگ بودند؛ نامه من و آقای خاتمی که آن موقع وزیر ارشاد بود و صحبتهای آقای میرحسین که نخستوزیر بود و نامههای فرماندهان ارتش، اینها در تصمیمگیری امام در اینکه قطعنامه ۵۹٨ را بپذیرند، موثر بود.
بازتاب: پیشنهاد شما از چه منظری بود؛ یعنی آیا پیشنهاد پایان جنگ را به حضرت امام داده بودید؟
رضایی: نه. من در نامهام نوشته بودم که ما جنگ را نباید برای یک عملیات برنامهریزی کنیم، چرا که با این کار، جنگ به پایان نمیرسد. ما باید استراتژی داشته باشیم و یک مجموعه عملیاتها را برنامهریزی کنیم و برای پنج سال آینده برنامه داشته باشیم. بعد آمدم برنامهای را که برای این پنج سال میخواهیم، نوشتم و در حدود چهار و نیم میلیارد دلار نیز پیشبینی ارزی کرده بودیم میبایست که طی پنج سال به ما بدهند. این مبلغ با توجه به درآمد ۱۰ میلیارد دلاری کشور در سال ۱٣۶۶، کمتر از ۲۰ درصد درآمد ما در پنج سال محسوب میشد در حالی که صدام پند برابر این درصد را به ارتشش تزریق میکرد. با این کار یک برنامهریزی درازمدت کرده بودیم که جنگ را با پیروزی قطعی به پایان ببریم. قبلا گفته بودیم که حتی اگر همه امکانات را هم به ما ندهید، ما بالاخره میتوانیم در جنگ پیروز شویم، ولی خسارت این پیروزی بالاست و در حقیقت، آن نامهای که من نوشته بودم، ارائه یک برنامه بلندمدت برای جنگ بود.
بازتاب: بقیه نامهها هم چنین ماهیتی داشت که حضرت امام به جمعبندی خاصی برسند یا درواقع، پیشنهاد صلح یا پایان جنگ و پذیرش قطعنامه هم در بین این پیشنهادها وجود داشت؟
رضایی: نه، بیشتر نامهها از جنبه دیگری بود. مثلا نامه آقای خاتمی، حکایت از آن داشت که بسیجیها و مردم به جبهه نمیروند و ما در جبهه نیرو کم داریم. صحبت آقای میرحسین درباره این بود که اقتصاد کشور نمیتواند جنگ را تحمل کند. نامه فرماندهان ارتش را یادم نیست چه بود.
لذا امام، مجموعه این نامهها را که کنار هم گذاشته، به نتیجه رسیده بودند که اینطور باشد. البته پیشنهاد صلح را خود شورای عالی دفاع به امام داد. مسئولان سیاسی رفته بودند خدمت امام و حتی قبل از اینکه امام صلح را بپذیرد، به امام گفته بودند که شما اگر معذوریت در پذیرش صلح دارید، مثلا ما صلح را میپذیریم، بعد که پذیرفتیم، شما ما را کنار بگذارید و بگویید اینها بدون اجازه من این کار را کردند، ولی حالا چون این کار را کردند، من هم قبول دارم. حتی آقای اردبیلی میگفت که آنجا برخی دوستان پیش امام گریه کرده بودند که ارتش عراق آمده و ممکن است بیاید خرمآباد و آنجا را بگیرد و بیاید داخل عمق ایران و امام مقاومت میکرد. این جلسهای بود که سیاسیون با امام داشتند. بعد امام فرموده بودند که نه، چرا شما بپذیرید. من اگر قرار شد، خودم میپذیرم. یعنی بعد از اینکه امام این را به سیاسیون گفتند، امام نامهای نوشت به سران کشور و پذیرش صلح را خودشان تقبل کردند.
|